«حسن حسام» و نفرت از مبارزه ضد کار مزدی کارگران

حسن حسام به زنده نگه داشتن «سوسیالیسم» اردوگاهی همان قدر وفادار و از جنبش ضد کار مزدی طبقه کارگر همان اندازه عاصی است که سربازان اولترا ناسیونالیست ژاپنی، دلبسته پیروزی کشور و داغدار شکست «مام میهن» بودند. او از رویکرد ضد کار مزدی جنبش کارگری چیز چندانی نمی داند. بعید است از صدها مقاله و دهها کتاب یا کلا متون پایه ای این رویکرد ، مطلبی خوانده باشد. از همه اینها عبارت لغو کار مزدی را از زبان این یا آن همفکر شنیده است. شاید هم اطلاعیه هائی را مرور کرده است. مطابق معمول همین ها را هم به کوره شناخت اردوگاهی خود داده است تا از سوزاندن آن گرمائی برای جنگ در رکاب سرمایه علیه کارگران ضد سرمایه داری گیرد. محور مصاحبه وی با تلویزیون برابری مسأله دستمزد است. قبل از هر چیز چند جمله ای از کوه حرف های رویکرد ضد کار مزدی در رابطه با همین موضوع با هم مرور کنیم. فعالان این رویکرد به عنوان آحاد اندرونی طبقه کارگر و جنبش کارگری، در عمق رخدادهای جاری این جنبش خطاب به توده وسیع همزنجیر، گفته و نوشته اند که« بنیاد مبارزه روزانه خود برای بهبود ممکن و مقدور سطح معیشت، امکانات دارو، درمان، آموزش، مایحتاج زندگی، آزادی ها و حقوق اولیه انسانی، ضدیت با آپارتاید بشرستیز جنسیتی یا کار کودکان را بر جاودانه دیدن کار مزدی و ماندگار پنداشتن سرمایه داری استوار نکنید، به خود، به طبقه خود، جنبش طبقه خویش این گونه نظر نیاندازید که قرار است همیشه کارگر باشید!، کارگر مانید! و برده مزدی سرمایه خواهید بود!!. به جای این کار، به جای بسته بندی سرمایه مدار انتظارات روز خود، به جای قفل زدن تحجربار مزد به «نرخ تورم» طومار حاصل کار و تولید سالانه خود را، در پهن میدان جنگ جاری با بورژوازی و دولتش پهن کنید، فریاد زنید که مثلا، در سال ۱۳۹۹، در سونامی بحران اقتصادی سرمایه و طوفان تحریمهای مولود جدال دولتها و بلوک بندی های سرمایه داری، باز هم بیش از ۳۳۰۰۰ تریلیون تومان کار و تولید داشته ایم. از کل این تولید و کار فقط ۴۹۸ تریلیون تومانش به صورت مزد به کل طبقه ما رسیده است و مابقی ۳۱۴۰۲ تریلیون تومان، یکراست سرمایه و ثروت طبقه سرمایه دار شده است. از هر ۶۲ تومان کار و تولید خود فقط یک تومان گرفته ایم و ۶۱ تومان کار پرداخت نشده داشته ایم. فعالان رویکرد ضد سرمایه داری در کوران مبارزه جاری به همزنجیران هشدار داده اند که خواستار سرشکن شدن هر چه بیشتر این تولیدات و کارها به شریان معیشت، رفاه همگانی و زندگی اجتماعی و انسانی خود شوند. اعلام کنند که برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی می جنگند، در این جنگ تا هر کجا که بتوانیم قدرت طبقه خود را وارد میدان می سازیم، این قدرت را شورائی، سراسری، هر چه آگاه تر و سازمان یافته تر علیه سرمایه اعمال می کنیم، به جای گوش دادن به مأموران مهندسی افکار سرمایه و قفل زدن مزد به نرخ تورم، جنگ را روی محور تدارک برای تسلط بر حاصل کار و تولید و زندگی پیش می رانیم، در این سنگر و میدان می جنگیم، متناسب با قدرت حاضر خود بورژوازی و دولتش را عقب می رانیم، دستاوردهای پیکار را ارتقاء می دهیم، متحدتر، متشکل تر، آگاه تر می شویم. به سوی برپائی یک جنبش شورائی سراسری، برپائی یک قدرت سازمان یافته آگاه ضد کار مزدی گام بر می داریم. اعتراض و پیکار روز را حلقه ها و لحظات زنده و ارگانیک این جنگ می کنیم.

حسن حسام با شنیدن این حرف ها دست به بدترین عوامفریبی ها زده است، همصدا با گوینده «تلویزیون برابری» جنجال راه انداخته است که فعالین این رویکرد همه اش از لغو کار مزدی می گویند، مخالف پیکار کارگران برای بهبود معاش، ارتقاء سطح زندگی، حصول آزادی های سیاسی بیشتر یا حقوق انسانی افزون تر هستند!!! آنچه او و تریبون دار شریکش را عاصی ساخته است، قطعا بی اعتنائی رویکرد لغو کار مزدی به خواستهای عاجل طبقه کارگر نیست، این زشت ترین دروغ است، بانی انفجار قهر و خشم این آقایان پافشاری بالنده و اثرگذار فعالان ضد سرمایه داری بر مبرمیت و اهمیت جایگزینی رفرمیسم منحط اتحادیه ای حزب سالار نسخه پیچی ارتجاع بورژوازی، با مبارزه رادیکال طبقاتی، مارکسی، ضد سرمایه داری توده های کارگر است. به این نکته باز می گردیم.

رویکرد ضد کار مزدی در شط متلاطم جنبش کارگری، به توده همزنجیر گفته است، خود را آحاد منفرد بردگان مزدی مملوک این سرمایه دار و آن کارفرما نبینید، میدان مبارزه، اعتصاب، طغیان، اعمال قدرت خود را هم چهاردیواری تنگ کارخانه ها یا سایر مراکز کار به حساب نیاورید، ما یک طبقه ایم، یک قدرت عظیم تاریخساز رهائی آفرین هستیم، به عنوان یک طبقه دست در دست هم گذاریم، متشکل شویم، ظرف سازمانیابی ما باید پهنه دخالتگری، مؤثر، آگاه، خلاق، نافذ، آزاد و برابر شمار هر چه کثیرتر و عظیم تر همزنجیران باشد، شورائی و سرمایه ستیز متحد شویم، یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد بردگی مزدی گردیم، این قدرت را وارد میدان سازیم، علیه سرمایه داران، علیه طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری اعمال کنیم، از این طریق و تنها از این طریق است که قادر خواهیم شد خواست های محقر، خفت بار و توهین آمیز روز را با مطالبات بزرگتر و باز هم بزرگتر ارتقاء دهیم، بورژوازی و دولتش را مجبور به عقب نشینی کنیم، لحظه، به لحظه نیرومند گردیم و سرانجام دولت سرمایه را ساقط و نظام بشرستیز سرمایه داری را راهی گورستان تاریخ سازیم، کجای این حرف ها تعطیل مبارزه برای تحقق خواست های حی و حاضر معیشتی، رفاهی، اجتماعی کارگران است؟؟؟!!! چرا حسام با مشاهده کمترین جرقه های تأثیرپذیری جنبش کارگری از تلاش همزنجیران ضد کار مزدی خود، دچار این همه وحشت شده است و راه خلاصی خود از این وحشت را سر دادن آن همه فریب، تهمت و دروغ دیده است؟؟!!!

رویکرد ضد کار مزدی می گوید که با مبارزه در چهارچوب قبول مؤمنانه هزاران بار مهر شده، حقانیت و جاودانگی سرمایه داری نمی توان یک جنبش زنده طبقاتی ضد سرمایه داری داشت!!، نمی توان کل قدرت پیکار خود را در چهارچوب، قانونیت، نظم، مدنیت، حقوق، افکار، ارزش ها و الگوهای سرمایه زاد به بند کشید و دفن نمود و آنگاه از همین قدرت مدفون، منجمد، فسیل شده در گورستان نظم سرمایه داری انتظار ساقط کردن این نظام و برپائی کمونیسم داشت!!! برای اینکه هر چه زودتر شر نظام بردگی مزدی از سر بشر دفع شود، باید همین امروز جنگ جاری ما در کلیه عرصه های زندگی اجتماعی، در حوزه بهبود معاش و ارتقاء رفاه، آزادی سیاسی، حقوق انسانی، بهداشت و درمان، محیط زیست، محو کار کودک، ضدیت با آپارتاید جنایتکارانه جنسیتی، در کل این قلمروها عملا ضد سرمایه داری باشد، آیا این خیالبافی است؟!!. باز کردن طومار محاسبات حاصل کار در میدان کارزار و سر دادن شیپور پیکار برای خارج ساختن حجم هر چه عظیم تر آن از چنگال وحوش سرمایه دار، بستن سد بر سر راه سرمایه شدن آنها و سرشکن نمودن آن به حوزه نیازهای واقعی معیشت، رفاه و امکانات اجتماعی فقط خیالبافی است؟؟!! این حکم از کجا صادر گردیده است و توسط کدامین پیغمبر ابلاغ شده است. پاسخ روشن است. از سرچشمه وحی سرمایه و توسط پیامبرانی که حسام ها مقلدان، پیروان و عاملان نشر آیات آنها هستند.

سخن رویکرد ضد کار مزدی آنست که برای تحمیل خواست های خود به صاحبان سرمایه و دولت درنده سرمایه داری باید به قدرت سازمان یافته شورائی و سرمایه ستیز خود اتکاء نمود، تحصن در مقابل نهادهای نظم، امنیت، حاکمیت سرمایه، دخیل بستن به سازمانهای اختاپوسی قهر سیاسی، امنیتی، حقوقی سرمایه داری، پوچ، هیچ و تباه ساختن این قدرت به نفع طبقه سرمایه دار و دولتش می باشد، حق اعتصاب اتحادیه ای ایدال حسام ها، بمباران حق واقعی اعتصاب ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. جنبش کارگری اعتصاب کردن را با جواز قانون و حقوق نسخه پیچی رفرمیسم آغاز نکرده است. با گسیل قدرت پیکارش پرشکوه ترین و با عظمت ترین اعتصابات تاریخ را سازمان داده و بر سر بورژوازی خراب کرده است. به جای مبارزه قانونی می توانیم و باید قدرت طبقه خود را شورائی و سراسری سازمان دهیم، با اعمال آن چرخه تولید سرمایه داری را هر چه وسیع تر از کار فرو اندازیم، شیرازه نظم سیاسی، مدنی، حقوقی سرمایه را هر چه نیرومند و گسترده تر به ورطه فروپاشی رانیم، مطالبات را هر چه سراسری تر و اعمال قدرت را هر چه یکپارچه تر، همگام تر، همجوش تر و همپیوندتر کنیم. دشمن را در شرائطی قرار دهیم که مستمرا در فرار از خطر مرگ به تب تن دهد، این مبارزه، اعمال قدرت، تعطیل چرخه تولید سود، از کار انداختن ماشین نظم سرمایه را همیشگی، همه جا جاری، بالنده و استخواندارتر سازیم. آیا اینها بی تفاوتی به خواست های روز کارگران است؟؟!!! آیا دستور کار نمودن ی این پیکار، اراده گرایانه، خیالبافانه و رمانتیسیتسی است؟؟!! چه کسانی چنین می گویند؟، کدامین افراد بر این راهبرد رادیکال، مارکسی، کارگری و سرمایه ستیز پیکار، مهر اتوپی می کوبند، جواب ساده است، فقط نمایندگان سیاسی، فکری، اقتصاددانان، فیلسوفان، نویسندگان و شاعران سرمایه اند که در تمامی طول تاریخ نفرت بار نظام بردگی مزدی چنین کرده اند، این اوراد را ساز و در گوش توده های کارگر فرو نموده اند.

رویکرد ضد کار مزدی گفته است که کل حوزه های زندگی اجتماعی، میدان صف آرائی و کارزار طبقه کارگر علیه سرمایه است، کارزاری که همه جا باید ضد سرمایه داری باشد، در پهنه جدال علیه تبعیضات جنسیتی، مستقیم و شفاف به قلب چرخه تولید سود شلیک کند، کل توده های طبقه، زن، مرد، معلم، پرستار، خبرنگار، بهیار، بازنشسته، مترجم، کارگر صنعت، معدن، کشاورزی، دامداری، شیلات، جنگل، راه، ساختمان، بندر، نفت، گاز، هتل، رستوران، دستفروش، زن خانه دار یا بیکار بیرق امحاء کار خانگی افرازند، کار خانگی را کار دانند و بورژوازی را به پرداخت تمام و کمال بهای بازتولید آن مجبور سازند، وابستگی اقتصادی زنان به مردان و کودکان به خانواده را آماج تهاجم گیرند، برای مجبور ساختن نظام سرمایه داری به قبول این خواست ها چرخه تولید سود را هر چه سراسری تر متوقف و همه اشکال نظم سرمایه را مختل سازند، آیا این ممکن نیست؟!!، آیا جنبش کارگری فاقد ظرفیت این میدانداری است؟!!. بدبختانه عجالتا چنین است یا در واقع چنین شده است. سرمایه داری با کمک ارتش، پلیس، دولت، پارلمان و نهادهای سرکوب فیزیکی و فکری اش، با استمداد از اتحادیه ها، احزاب چپ نمای کارگرپوش «کمونیسم» دستار،، با سلاح دموکراسی، سوسیال دموکراسی، ضدامپریالیسم خلقی، حقوق بشر، جار و جنجال های توخالی گمراهساز «نئولیبرالیسم ستیزی» با طیف کثیر نظریه پردازان راست، چپ، فاشیست، لیبرال، آویزان به نام مارکس یا «مارکسیسم»، آری با توسل به تمامی اینها جنبش کارگری را زمینگیر، مضمحل و فاقد توانائی ساخته است. اما این جنبش باید و قطعا و یقینا می تواند هر چه شتابناک تر از این وضعیت خارج گردد. برای این کار، برای تدارک خروج از این باتلاق وحشت و دهشت باید خود را شورائی، سراسری سازمان دهد، دست به کار تعطیل چرخه تولید سرمایه و مختل سازی ماشین نظم سرمایه داری گردد. در همه جا، همه حوزه های زندگی چنین کند. برای پیکار علیه آلودگیهای زیست محیطی، علیه مسموم سازی کل خورد و خوراک، پوشاک، آب، هوا، دریا، جنگل، همه چیز توسط سرمایه، بر طبل تعطیل تمامی صنایع یا هر تولید بانی این آلودگیها کوبد، راه اعمال قدرت پیش گیرد و به صورت یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی به میدان آید.

رویکرد ضد کار مزدی در متون گوناگون تصریح کرده است که در سرمایه داری بر خلاف شکل های تولیدی ماقبل، هیچ شیوه تولید نوینی در حال بالیدن، شاخ و برگ کشیدن و استخوان بندی نیست، در دوره استقرار فئودالیسم یا نظام سرواژ شاهد رشد پرشتاب سرمایه داری بودیم، «مناسبات تولیدی برتر جدید» که می بالید تا جایگزین نظام مستولی رو به اضمحلال گردد، سرمایه به عنوان یک «رابطه اجتماعی» با کل ساختار طبقاتی، حقوقی، ایدئولوژیک، مدنی، فکری و اجتماعی اش بود. در اینجا در عصر استیلای نظام بردگی مزدی چیزی به نام شیوه تولید سوسیالیستی در حال نضج، رشد، بالیدن، بلوغ و استقرار نیست. سرمایه داری هرچه بیشتر تکامل یابد، هر چه عظیم تر جهانی گردد، اختاپوسی تر و کهکشانی تر شود، باز هم سرمایه داری است، تملک هر چه سراسری تر سرمایه ها توسط مؤسسات مالی و صنعتی غول پیکر یا دولت ها هم، بر خلاف شریعت سرمایه پرورد کانوتسکیستی – لنینی، قبله گاه امثال حسام، نه دروازه سوسیالیسم که ستیغ انحطاط، توحش، بشرستیزی و ویرانی آفرینی های سهمگین سرمایه داری است. در سیاهی زار دهشت زای استیلا و حاکمیت اختاپوسی این نظام، آنچه نماد واقعی نیروهای مولده نوین و بالنده کمونیسم آتی، کمونیسم رهائی آفرین مارکسی – کارگری است فقط و فقط جنبش سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی پرولتاریا است، جنبشی که عهده دار ایفای نقش سترگ رهائی انسان است، این جنبش است که باید ببالد، آگاه شود، نیرومند گردد، سراسری شود، استخوان بندی اجتماعی و انسانی جامعه آتی شود. رویکرد ضد سرمایه داری و برای لغو کار مزدی هر کلامی گفته است، هر گامی برداشته است، هر متنی که منتشر کرده است، هر تحلیلی به عمل آورده است هر نقدی که طرح و پراتیک نموده است، راهبردش، همه راه حلها و چاره گریهایش همگی، یک به یک نیازهای بالیدن، شاخ و برگ کشیدن، استخواندار شدن و بلوغ این جنبش بوده است. این بزرگ ترین افتخار ما است، واقعیتی که حسام زیر آوار وارونه بینی گمراهساز سرمایه پرورد خود قادر به فهم و تشخیص آن نمی باشد.

نکات بالا صرفا اشاراتی تیتروار به گفته های عام رویکرد ضد کار مزدی بود، اما بدنیست چند کلمه ای هم در مورد حسام، شریعت، پارادیم و استراتژی مبارزه اش بگوئیم، او یک کلمه حرف تازه ندارد، صدر و ذیل فهم، شناخت، باور، افکار، راه حلها و نسخه پیچیهایش مو به مو، همان کمونیسم اردوگاهی قرن بیستمی است. همان رویکرد منحطی که به سرمایه داری مجال تاریخی داد تا ۶ میلیارد نفوس طبقه کارگر جهانی را به باتلاق گرسنگی، فلاکت، بی خانمانی، جنگهای بشریت بر باد ده، آلودگی های زیست محیطی انفجارآمیز، بی آبی، بی بهداشتی، بی داروئی، بی درمانی، خطر جنگهای ویرانگر اتمی و زنجیره طویل این فاجعه ها اندازد. حسام و همانندانش به کارگران می گویند، سندیکا سازید، با ساختن سندیکا قدرت پیکار طبقاتی خود را در گورستان نظم و قانونمداری سرمایه خاکسپاری کنید، دخیل بند، متحصن و اهل نذر و نیاز به امامزاده های فریب، سرکوب، شستشوی مغزی سرمایه مانید، از همیشه کارگر بودن و برده مزدی ماندن عزیمت کنید، با سرمایه داران چانه زنید، مماشات کنید و دایره چانه، استغاثه خود را به چهاردیواری کارخانه ها و مراکز کار محدود سازید، سطح انتظار خود را هر چه پائین تر آرید، بر وفاداری به مزدبگیر بودن سوگند پشت سر سوگند یاد کنید، خواستار پشیزی افزایش دستمزد شوید، مقدار این فزونی را به نرخ تورم قفل زنید، هر ریال معاش بهتر را به فوران طوفانی تر سود سرمایه ها آویزید، همراه با بورژوازی هر سخن ضد کار مزدی را تیرباران کنید، همزمان منتظر ظهور منجیان باشید، نخبگان، فرزانگان، ناجیان، اسوه ها، اسطوره ها، در بالای سر شما برایتان حزب خواهند ساخت. حزب منتظر طلوع فرخنده سپیده دمان «اعتلای انقلابی» لنینی خواهد ماند، در فجر این اعتلا به دستور حزب و با فرمان مطاع صدرنشینان حزبی به خیابان ریزید، دولت روز را ساقط کنید، حزب مدعی رهبری و نجات خود را بر اریکه قدرت بنشانید، برنامه ریزی کار و تولید سرمایه را به این حزب بسپارید، خودتان بدون فوت وقت راهی کارخانه ها شوید، بسیار بیشتر از سابق کار کنید، سهمگین تر خود را بفرسائید، دردناک تر هلاک کنید، به کار لازم هر چه قلیل تر تن دهید، کار اضافی را هر چه کهکشانی بنمائید، سرمایه را هر چه فربه تر و خود را هر چه نحیف تر و مفلوک تر سازید، جامعه ای این چنین برپا دارید، نام آن را «کمونیسم» بگذارید و بیرق سرخ و پرافتخار سوسیالیسم را بر فراز آن به اهتزاز آرید!! حسن حسام حتی یک کلمه تازه برای گفتن ندارد، کل آنچه تار و پود شناخت، شعور، آرمان، راهبرد، انتظار و تاکتیک هایش را می سازد، در ابعاد رعب انگیز بین المللی توسط اردوگاه شوروی سابق، توسط چین امروز، توسط احزاب لنینی به اجرا در آمده است و حاصل آن ماندن سرمایه داری و وضعی است که سرمایه در سراسر دنیا بر سر بشر آورده است.

حسام می گوید اگر کارگران سندیکا سازند، اتحادیه برپا دارند، حزب تشکیل دهند، با بورژوازی چانه زنند، چپ روی نکنند، چپ امثال حسام را نقد ننمایند و مرتکب «چپ زنی» نگردند، به یقین گام به گام قدرتمندتر خواهند شد و سرانجام با عبور از مراحل سلوک، باده وصال خواهند نوشید. پارادیم وصال حسام جایگزینی شکلی از سرمایه داری با شکل دیگر آن و استقرار کمونیسم اردوگاهی دموکراتیک است. فراموش نکنیم که او تا همین امروز هم اردوگاه شوروی سابق را ام القرای راستین سوسیالیسم منتهی کمی غیردموکراتیک می بیند!! و در گذشته نیز کل صدر و ذیل انتقادش به اردوگاه کمبود دموکراسی در آنجا بوده است!!

تکلیف کمونیسم حسام روشن است. اما فاجعه وارونه بینی ها، گمراهه آفرینی ها و فریبکاری های رویکردش به همین حد محدود نیست. حق هر کارگر در ایران و جهان است که از او پرسد: اگر سندیکاسازی، اتحادیه پردازی، حزب بازی، مبارزه قانونی، پارلمانتاریسم منحط بورژوازی و چانه زنی با وحوش سرمایه دار بر سر سنار و سی شاهی افزایش مزد ممهور به «نرخ تورم»، بزرگراه تدارک و آرایش قوا برای ساقط کردن سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم بود، طبقه کارگر اروپای غربی باید سالیان متمادی پیش، آخرین قله کمونیسم و ستیغ فرجامین رهائی بشر را فتح می کردند. چرا چنین نشد؟؟!!! چرا حتی وضع معاش و درمان و آموزش و امکانات رفاهی توده های کارگر قاره دهها بار از نیمه اول قرن بیستم رقت بارتر، دردناک تر و غیرقابل تحمل تر شده است؟!!!. چرا جنبش کارگری این کشورها میلیاردها بار از نیمه دوم قرن نوزدهم مستأصل تر، مقهورتر، مفلوک تر، ذلیل تر، مدفون تر و فرومانده تر شده اند؟؟!! چرا در کشور سوئد این مظهر عالی ترین شکل توسعه یافتگی جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر بورژوازی، طبقه کارگر در طول سه دهه بیش از ۶۰ درصد معیشت و امکانات خود را تسلیم نموده، از دست هشته است اما سال بعد از سال می گذرد و حتی رمق یک اعتصاب فرمایشی آویزان به جواز قانونی بورژوازی را هم دارا نیست؟؟!! عوامفریبی هم حدی دارد هر چند که رفرمیسم منحط حزب محور سندیکاباز، در این فریبکاری ها دست نمایندگان رسمی بورژوازی را از پشت بسته است و هیچ مرزی را پیش روی خود نمی بیند.

آخرین نکته اینکه چرا حسام تا این حد از دست رویکرد ضد سرمایه داری و برای لغو کار مزدی خشمگین و عاصی است. این پاسخ هم خیلی ساده است. رویکرد لغو کار مزدی از حاصل تلاش خود نه فقط راضی نیست که اتفاقا با همه وجود ناراضی است. هر چه توانسته است کرده است اما کل سرمایه داری و هر دو اردوگاه رفرمیسم اعم از راست یا چپ سد راه پیش رفتن و اثرگذاری آن بوده اند، با این وجود یک چیز قابل انکار نیست و هر کسی آن را درک می کند. در طول ۳۰ سال اخیر فقط و فقط رویکرد ضد کار مزدی بوده است که شعاع تأثیرگذاریش بر جهتگیری ها، خواستها، نگاهها و کل پویه پیکار کارگران در حال بالیدن بوده است، هر دو طیف رفرمیسم در حال عقب نشینی، زوال و انقراض هستند. حسام می بیند، که امروز شمار کثیری از معلمان و پرستاران با رساترین صدا فریاد می زنند که کارگرند، جزء لایتجزای جنبش کارگری هستند، چیزی که همین گذشته نزدیک ما را به خاطر طرح آن مستوجب مجازات می دانستند و سندیکاسازان همپیوند حسام علیه آن کمپین راه می انداختند. شمار کارگرانی که خواست تسلط بر سرنوشت کار و تولید در مبارزات حی و حاضر را پیش می کشند کم نیستند، اکثریت توده کارگر از بست نشینی، دخیل بندی در مقابل نهادهای قدرت سرمایه نفرت دارند و بر مبرمیت اعمال قدرت طبقاتی پای می فشارند، هیچ کارگر دارای کمترین آگاهی برای نسخه سندیکاسازی حسام تره خورد نمی کند، سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری در گفت و شنود روز کارگران بحثی کم یا بیش داغ است. رویکرد ضد کار مزدی این ها را حاصل اثرپذیری طبقه کارگر از حرفهای خود نمی بیند، آنچه اساسی است چرخیدن جنبش کارگری براین ریل است. چرخشی که نیاز گریزناپذیر زنده ماندن کارگران در سرتاسر دنیا است. اگر بناست کارگران باقی مانند این تنها راه است، وحشت حسام نیز از همین جا می جوشد، او این جهتگیری جنبش کارگری را آب در لانه حزب بازی اردوگاهی، سیل در کاشانه سندیکاسازی، آتشی بر خرمن بالانشینی حزبی، غروب ابدی کمونیسم بورژوائی، رشد، نمو، سرکشی، میدانداری جنبش پرچمدار برپائی «جامعه ای که در آن رشد آزاد همگان در گرو رشد آزاد هر انسان است» جنبشی که برای هر گام پیروزی نیازمند مشروط دیدن دخالتگری، خلاق، آزاد، برابر، نافذ همه آحاد کارگران به اثرگذاری آزاد، برابر و نافد هر کارگر در پیشبرد پویه پیکار طبقاتی است. آنچه مایه قهر و غضب حسام گردیده است دقیقا اینها است. اما او باید بداند که این مسلما حکم تغییر ناپذیر مبارزه طبقاتی است و باید منتظر خبرهای بسیار بدتر برای رویکرد خود باشد.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

فوریه ۲۰۲۲