درباره‌ى صنعت نفت و مبارزات كاركنان آن

اين نوشته قبلا در نشريه‌ى «كارگر امروز»، سال نهم، شماره‌ى شصت و دو، مارس‏ ۱۹۹۹، تحت عنوان «به مناسبت بيستمين سال اعتصابات كارگران نفت جنوب» درج گرديد. اينك با اندكى تغييرات نوشتارى و افزودن خلاصه‌اى از يك مطلب كوتاه درباره‌ى «شوراهاى پالايشگاه آبادان و شيميايى رازى (شاهپور سابق)» _ كه اين مطلب نيز جداگانه در همان شماره‌ى «كارگر امروز» چاپ شد _ جهت درج در سايت «نگاه»، بخش‏ ادبيات كارگرى، ارسال مى‌گردد. با اميد به قابل استفاده بودن آن.

جمشيد كارگر
نهم ژانویه ۲۰۰۲

* * *

هم زمان با آغاز جنبش‏ اعتراضى مردم ايران، زمزمه‌هاى مخالفت در صنعت نفت در اوايل سال پنجاه و هفت شروع شد. عناصر چپ و پيش‏ روى شاغل در شركت نفت، جهت سازمان دهى حركات اعتراضى آتى كاركنان، اقدام به تشكيل جلسات مخفى نمودند. نطفه‌هاى اصلى كه به تدريج رهبرى اعتصابات صنعت نفت را به دست گرفت، در دو بخش‏ تاسيساتى بسته شد.
یکم: تاسيسات نفتى رى: كه شامل پالايشگاه تهران، مركز پخش‏ و خطوط لوله‌ى رى، مركز انبارها و ادارات بود. در اين تاسيسات، عناصر پيش‏ رو با تشكيل جلسات پى در پى و فراخوان به تمامى كارگران، تكنيسين‌ها و مهندسين، جهت متحد شدن، سعى در ممانعت از پراكندگى كاركنان مى‌نمودند، كه نتيجه‌ى آن تشكيل كميته‌ى اعتصاب با شركت نمايندگان تمام گروه‌هاى شغلى و هم چنين بر بستر جنبش‏ انقلابى سراسرى توده‌هاى مردم، تبديل سريع خواست‌هاى صنفى و رفاهى به مطالبات سياسى بود. يكى از ويژگى‌ها و شايد بتوان گفت امتيازات تاسيسات نفتى رى و تهران، جوان بودن بخش‏ عظيمى از پرسنل آن بود (چون تاسيسات نفتى در تهران از نظر زمان بهره بردارى، خيلى جوان‌تر از جنوب بود) و همين طور رابطه‌اى كه بين بخش‏ تحصيل كرده (مهندسين و تكنسين‌ها) با كارگران به خاطر نظام كارى (در جهاتى مغاير با سيستم كارى قديم) وجود داشت. به اين دلايل، در اين بخش‏ جوشش‏ سياسى سريع‌تر از جاهاى ديگر صنعت نفت به وجود آمد و توانست رهبرى اعتصابات سراسرى صنعت نفت را به دست گيرد.
دوم: تاسيسات نفتى جنوب: اولين حركت‌هاى اعتراضى در شركت ملى حفارى اهواز شروع شد. رژيم شاه نسبت به اين بخش‏ حساس‏تر از ساير بخش‏ها بود، زيرا اگر مثلا كاركنان تهران اعتصاب مى‌كردند، فقط مصرف داخلى دچار وقفه مى‌شد، ولى اعتصاب در جنوب به غير از توقف مصرف داخلى، صادرات نفتى يعنى تنها و عمده ترين منبع اقتصادى رژيم را به طور كامل متوقف مى‌كرد. به همين دليل، تمام مراكز صنعت نفت جنوب _ از كوچك‌ترين تا بزرگ‌ترين واحدها _ در آن مقطع مورد يورش‏ قواى نظامى حكومت شاه قرار گرفت و ارتش‏ در تاسيسات نفت اين منطقه مستقر شد، كه اين امر باعث تشديد تضاد موجود گرديد.
رژيم شاه با پاسخ موافق به تمامى مطالبات رفاهى كه تا آن زمان تصورش‏ هم نمى‌رفت، سعى در جلوگيرى از آغاز اعتصاب در اين تاسيسات نمود كه در شرايط سياسى آن زمان، تلاشى مذبوحانه بود.
كميته‌ى اعتصاب تاسيسات نفتى اهواز، كه به رهبرى سه نفر از مهندسين حفارى به نام‌هاى درويشى، حياتى و ذاكرى سريعا شكل گرفت، ابتدا با مخالفت كارگران روبرو شد؛ زيرا خواسته‌هاى مشخص‏ كميته‌ى اعتصاب، سياسى بود. مانند: اخراج كاركنان و كارگران خارجى از صنعت نفت و…، در حالى كه مطالبات كارگران عمدتا صنفى و رفاهى بود. اما به علت درك اين موضوع توسط كارگران پيش‏ رو، كه كميته‌ى اعتصاب در جهت خواسته‌هاى آنان نيز حركت مى‌كرد و يا حداقل مطالبات آنان را هم مد نظر داشت و در اين راستا تفهيم آن به كارگران، مخالفت كارگران با كميته‌ى اعتصاب خيلى زود بر طرف گرديد.
در رابطه با اخراج كاركنان خارجى، انصارى (رئيس‏ هيات مديره‌ى صنعت نفت) با آمدن پى در پى به اهواز و نشست‌هاى مختلف، كاركنان را تقريبا قانع كرد كه به سر كارهاى خود برگردند. به اين ترتيب كه تمام كاركنان خارجى را به تهران فرا خواندند، روساى مراكز مختلف را تعويض‏ كردند، دست مزدها نيز تا سقف دو برابر افزايش‏ داده شد، تعاونى‌ها دست و دلباز شدند و… تا شبى كه مهندس‏ جزايرى سرپرست مناطق نفتى و همكار آمريكايى‌اش‏، در اتومبيل خود ترور شدند و روند جنبش‏ سياسى صنعت نفت وارد مرحله‌ى جديدى گرديد.
پالايشگاه آبادان، كه به عنوان يكى از قديمى‌ترين و حساس‏ترين مراكز كارگرى ايران در آن مقطع فعاليت چندانى نداشت، با واقعه‌ى آتش‏ سوزى سينماى ركس‏ آبادان به اعتصاب كشيده شد. كميته‌هاى اعتصاب واحدهاى مختلف با اتحاد و هماهنگى، تشكل قوى‌ترى را ايجاد كردند. عناصر پيش‏ رو و چپ در جهت ارتقاى مطالبات رفاهى به سياسى، تلاش‏ شبانه روزى مى‌كردند كه با توجه به تعداد كم اين عناصر در درون كميته‌هاى اعتصاب، قانع كردن افراد ديگر در كميته‌ها نيروى زيادى مى‌طلبيد.
عناصر حول و حوش‏ رهبرى اسلامى انقلاب، در رابطه با اين جنب و جوش‏ و تعميق هر روزه‌ى خواسته‌ها و فرا رسيدن فصل سرما و كمبود مواد نفتى (سوخت) در شهرها و هم چنين به علت درگيرى مداوم نيروهاى ارتش‏ مستقر در تاسيسات صنعت نفت با اعتصابيون و دستگيرى روزمره‌ى فعالين، بر آن شدند كه هياتى را به اهواز بفرستند تا در جلسه‌ى مشتركى، خواهان راه اندازى بخشى از تاسيسات _ كه مواد سوختى داخلى را تامين مى‌كرد _ بشوند. سرپرستى اين هيات با مهندس‏ بازرگان بود. پس‏ از چند جلسه، كميته‌ى اعتصاب به طور مشروط پذيرفت كه مصرف داخلى را تامين كرده، ولى از صادرات نفتى تا رسيدن به اهداف انقلاب ممانعت نمايد. به اين ترتيب، كاركنان به سر كارهاى خود بازگشتند و از همين زمان بود كه زمزمه‌ى تشكيل شوراها _ كه در ضمن يكى از خواسته‌هاى كميته‌ى اعتصاب نيز بود _ آغاز گشت.
در بعضى از واحدهاى صنعتى، دو تشكل شورايى جداگانه ايجاد گرديد.
۱کم: شوراى كارگران كه متشكل از دو گروه شغلى بود. كارگران رسمى (ثابت) و كارگران غير رسمى (موقت و پروژه‌اى)؛
دوم: شوراى كارمندان كه ابتدا با درگيرى درونى كار خود را آغاز نمود، ولى به تدريج انسجام يافته و شروع به فعاليت كرد؛
پيش‏ روترين افراد در شوراها عناصر چپ بودند، كه به علت وابستگى‌شان به گروه‌هاى سياسى متفاوت چپ و فقدان يك برنامه‌ى عملى واحد و منسجم در مورد فعاليت شورايى، بر اساس‏ شرايط فنى تاسيسات و اوضاع سياسى و اجتماعى آن زمان، بعضى از خواسته‌هاى سياسى راديكال شوراهاى تاسيسات در ابتداى فعاليت با ترديد آن‌ها روبرو مى‌شد.
اين امور مصادف با بیست و دو بهمن و حاكميت جمهورى اسلامى بود. موضوعى كه با شروع فعاليت شوراهاى تاسيسات نفت در موردش‏ بحث مى‌شد، لزوم خروج بخشى از ارتش‏ _ يعنى نيروهاى همافر _ از تاسيسات بود كه در روزهاى آخر انقلاب، نقشى مثبت و تسريح كننده در برپايى قيام بیست و دو بهمن بازى كردند؛ اما پس‏ از مدتى بعضا تبديل به عناصر سركوب و دستگيرى عناصر چپ و پيش‏ رو شده بودند.
فعال‌ترين عناصر درون شوراها _ يعنى عمدتا افراد سياسى چپ _ سعى در گرفتن اختياراتى از قبيل عزل و نصب روساى ادارات، كنترل خريدها، سفارشات و نگه دارى انبارهاى قطعات يدكى كه قبلا در دست آمريكايى‌ها بود، مى‌كردند. اولين درگيرى در اين زمينه‌ها بين شوراى مركزى صنعت نفت و رژيم جديد اسلامى، در مورد تيغه‌هاى الماس‏ مته‌هاى حفارى بود كه على رغم همكارى خوب شوراهاى صنعت نفت و شوراى بنادر خرمشهر و آبادان، احمد مدنى (كه در آن زمان فرمانده‌ى نيروى دريايى و استاندار منتصب خوزستان بود) موفق شد مته‌ها را از انبارها خارج كرده، با زور اسلحه به دوبى براى شركت‌هاى آمريكايى بفرستد. او مى‌گفت، كه اين مته‌ها غصبى هستند!
پس‏ از درگيرى بين ارتش‏ و نيروهاى موسوم به خلق عرب، تشنج در تاسيسات نفت بالا گرفت.
حضور عناصر لمپن حزب الهى در رده‌ى مسئولين صنعت نفت، درگيرى‌هاى تقريبا مداوم در تمام تاسيسات صنعت نفت، تاثيرات جنگ سركوب گرانه‌ى كردستان، دستگيرى تمامى رهبران اعتصاب و شوراهاى تاسيسات نفت رى و ساير مسايل كوچك و بزرگ ديگر، سيماى صنعت نفت را در آن مقطع تشكيل مى‌داد. به هر حال، مساله‌ى شوراها در صنعت نفت به مشكل بزرگى براى حاكميت ارتجاعى و ضد كارگرى رژيم اسلامى سرمايه تبديل شده بود، تا آن جا كه قرار بود وزارت نفت از تهران به اهواز منتقل گردد. در زمان شاه، صنعت نفت، وزارت خانه نبود، براى اين كه زير نظر دولت نباشد و به اين ترتيب مستقيما زير نظر شاه عمل كند.
با حضور جنتى (امام جمعه‌ى اهواز) و عنصرى مانند غرضى (به عنوان استاندار خوزستان) جو سياسى و اجتماعى حاكم بر صنعت نفت جنوب تغيير كرد. شوراهاى مركزى كاركنان صنعت نفت در جنوب، كه حتا در مقطع كوتاهى نظارت بر صادرات نفتى را هم بر عهده داشت، مورد شديدترين سركوب‌ها قرار گرفت. و دو نفر از سه تن رهبران اوليه و اصلى آن _ يعنى حياتى و درويشى _ با توطئه‌ى غرضى در يك متينگ قلابى در اهواز كشته شدند و به فاصله‌ى كمى نفر سوم _ ذاكرى _ نيز دستگير، زندانى و بلافاصله اعدام گرديد.
جو رعب و هراس‏ ايجاد شده بود. غرضى (به عنوان استاندار) در تمام مسايل صنعت نفت دخالت مستقيم داشت. و عزل و نصب‌هاى سريع و گماشتن عناصر بى سواد و بى تجربه، ولى وابسته به رژيم اسلامى در پست‌هاى كليدى، روند جنبش‏ شورايى را از هم گسست.
سركوب دانشگاه‌ها در جريان به اصطلاح «انقلاب فرهنگى» و سپس‏ آغاز جنگ ايران و عراق، كه به انهدام كامل پالايشگاه آبادان، تاسيسات نفتى اهواز، تاسيسات صادراتى جزيره‌ى خارك، اسكله‌هاى حفارى و اكتشافى در خليج فارس‏ و اسكله‌ى آبادان و خرمشهر منتهى شد و هم چنين بمباران تقريبا هر روزه‌ى بندر امام خمينى (بندر شاهپور سابق) و تلمبه خانه‌هاى ارسال نفت به تهران كه صرف نظر از به هدر رفتن ميلياردها دلار سرمايه، منجر به كشته شدن هزاران نفر از كاركنان صنعت نفت به هنگام كار در تاسيسات گرديد، در مجموع زمينه‌ى سياسى اجتماعى مناسبى براى رژيم اسلامى سرمايه فراهم آورد، تا با استفاده از آن و در شرايط خاص‏ صنعت نفت در دوران جنگ تخريبى، به دستگيرى فعالين چپ و پيش‏ روى شوراهاى تاسيسات نفت اقدام كند. در اين رابطه تعدادى از فعالين چپ شوراها، توسط حكومت جنايت كار و ضد كارگرى اسلامى اعدام و بقيه به حبس‏ و اخراج از كار (پاك سازى دائم از كارهاى دولتى) محكوم شدند. به اين ترتيب شوراهاى صنعت نفت از محتواى واقعى خالى و سركوب‌شان كامل گرديد.
فعاليت عمده‌ى شوراهاى جايگزين _ يعنى شوراهايى با نمايندگان انتصابى از طرف حاكميت اسلامى _ در اين مقطع حداقل در صنعت نفت، تهيه‌ى خواربار، سيگار، يخچال و اجاق گاز بود. در بعضى از اين گونه شوراها، رشوه خوارى و قدرت طلبى به قدرى زياد و عميق شده بود كه پس‏ از تشكيل انجمن‌هاى اسلامى و هيات‌هاى پاك سازى، اين مسايل آن چنان باعث آبروريزى افراد انتصابى حاكميت در شوراها گرديد كه مجبور به افشاى آنان شدند و تعدادى از مسئولين اين شوراها به اين طرف و آن طرف منتقل گرديدند، تا از آبروريزى بيش‏تر جلوگيرى شود. در بعضى تاسيسات مانند مسجد سليمان، تا مدت‌ها بعد از سركوب‌هاى همگانى، شوراهاى واقعى حضور فعالى داشتند. اما در اغلب تاسيسات صنعت نفت، انجمن‌هاى اسلامى جايگزين شوراها گرديدند.
در اين جا لازم است به طور خلاصه به ويژگى‌هاى شوراهاى پالايشگاه آبادان و شيميايى رازى (شاهپور سابق)، پرداخته شود. شوراهاى اين دو مجتمع توليدى متشكل از واحدهاى مختلف، به علت گستردگى محيط كارى، متشكل از شوراهاى كارگاهى و شوراى مركزى بودند و ويژگى آن‌ها اين بود كه شوراهاى مركزى پالايشگاه آبادان و شيميايى رازى، به عنوان شوراى كاركنان (كارمندان و كارگران) تشكيل گرديد. ويژگى ديگر اين بود كه هم زمان با تشكيل اين شوراها، انجمن‌هاى اسلامى پالايشگاه و شيميايى نيز متشكل از عناصر حزب الهى شاغل به وجود آمدند كه تعدادى از عناصر آن در شوراهاى منتخب كاركنان به عنوان نماينده شركت داشتند، كه متعاقب تثبيت جمهورى اسلامى و اوج گيرى سركوب شوراهاى واقعى، انجمن‌هاى اسلامى از كانال همين عناصر توانستند شوراهاى پالايشگاه آبادان و شيميايى رازى را ملغى و به جاى آن انجمن‌هاى اسلامى را به مثابه‌ى ابزار قدرت و سركوب مديريت انتصابى دولت اسلامى سرمايه، مستقر سازند.
اين روند با پروسه‌ى استقرار شوراهاى اسلامى دولتى به جاى شوراهاى مستقل كارگرى در مراكز توليدى ديگر ايران، متفاوت بود. به علت ويژگى فوق الذكر محيط كار در پالايشگاه آبادان و شيميايى رازى، مجمع‌هاى عمومى براى انتخاب هم زمان نمايندگان شوراهاى كارگاهى و مركزى، در هر واحد به طور جداگانه تشكيل مى‌شد. اكثريت نمايندگان شوراى مركزى شيميايى رازى را افراد هوادار و عضو جريانات چپ آن زمان تشكيل مى‌دادند، به اضافه‌ى فردى از اعضاى مجاهدين خلق و يك عنصر فرصت طلب و حزب الهى شده‌ى بعد از انقلاب كه از طرف واحدى انتخاب شده بود، كه اكثريت كاركنان آن افراد متوهم به حاكميت تازه استقرار يافته‌ى اسلامى و يا حزب الهى بودند.
از اقدامات شوراى مركزى شيميايى رازى بعد از تشكيل، انتخاب مديريت بود كه فردى متخصص‏ و تحصيل كرده و چپ برخاسته از سنت كنفدراسيون و تازه از خارج بازگشته بود، كه با تثبيت انجمن اسلامى مجبور به استعفا گرديد. در شوراى كاركنان پالايشگاه آبادان نيز فردى چپ و عضو سازمان پيكار، به نام فرج الله دشتيانى، به علت محبوبيتى كه بين كارگران در رابطه با دفاع از حقوق خود و همكاران كارگرش‏ در دوران رژيم شاه داشت، به عنوان دبير شوراى مركزى انتخاب شد.
فرج الله دشتيانى كه در اولين انتخابات مجلس‏ بعد از استقرار حكومت اسلامى، كانديد سازمان پيكار بود، در سال شصت و دو بعد از مدتى زندگى مخفى، دستگير و بعد از مدت كوتاهى اعدام شد. يادش‏ گرامى باد.

* * *

اطلاعاتى درباره‌ى تاسيسات صنعت نفت ايران
شركت ملى نفت ايران به سه بخش‏ عمده تقسيم شده و يا با در نظر گرفتن ايجاد تغييرات در ساختار آن توسط رژيم اسلامى سرمايه، شايد دقيق‌تر باشد گفته شود، تقسيم شده بود.
یکم: اكتشاف و توليد و حفارى، كه شامل اين بخش‏ها مى‌شد: تحقيق، زمين شناسى، شناسايى حوزه‌هاى نفتى، حفر چاه‌هاى نفت جديد، نگه دارى و سرويس‏ چاه‌هاى نفت، كه دفتر مركزى آن در تهران و اهواز مستقر و فعاليت عمده‌ى آن در مناطق اهواز، گچساران، آغاجارى و حوزه‌هاى دريايى خليج فارس‏ بود.
دوم: پالايش‏: شامل پالايشگاه آبادان با ضرفيت روزانه‌ى ششصد و سی هزار بشكه (قبل از تخريب در جريان جنگ ايران و عراق).
پالايشگاه‌هاى شماره‌ى یک و دو تهران با ظرفيت روزانه‌ى دویست هزار بشكه، پالايشگاه كرمانشاه با ظرفيت روزانه‌ى بیست هزار بشكه و پالايشگاه شيراز با ظرفيت روزانه‌ى چهل هزار بشكه. قابل ذكر است كه پالايشگاه بزرگ اصفهان با ظرفيت روزانه‌ى دویست هزار بشكه و پالايشگاه تبريز با ظرفيت روزانه‌ى هشتاد هزار بشكه، بعد از انقلاب پنجاه و هفت راه اندازى شدند.
ضمنا پالايشگاه در دست احداث بندرعباس‏ نيز جديدا به اين شبكه‌ى توليد و تصفيه اضافه شده و ساختمان پالايشگاه بزرگ اراك هم در حال اتمام است.
نفت خام پالايشگاه كرمانشاه از چاه‌هاى نفت شهر (نفت شاه سابق)، تامين مى‌گرديد و نفت خام پالايشگاه‌هاى تهران، اصفهان و تبريز در حال حاضر از جنوب كشور تامين مى‌شود. در ضمن پرسنل شركت نفت در مقطع انقلاب پنجاه و هفت به طور كلى شصت و هفت هزار نفر بود، كه بيش‏ترين تعداد آن در بخش‏ پالايش‏ فعال بود.
سوم: پخش‏ و خطوط لوله و مخابرات: كه توزيع توليدات و فرآورده‌هاى نفتى بين شهرها و روستاها را بر عهده داشت. به اين ترتيب كه محصولات تصفيه شده‌ى پالايشگاه را به مراكز عمده‌ى پخش‏ مانند شهر رى در نزديكى تهران و شهرهاى اراك، اصفهان، اهواز، تبريز، مشهد، همدان و غيره ارسال و از آن مراكز از طريق خط لوله و يا توسط تانكرهاى نفتى به شهرها و روستاهاى كشور مى‌رساند. قسمت مخابرات اين بخش‏، كه يك شبكه‌ى جدا و كاملا مستقل از شبكه‌ى مخابراتى كشور بود، وظيفه‌ى نصب و نگه دارى ايستگاه‌هاى مخابراتى شركت نفت را به عهده داشت.
بخش‏ خطوط لوله و مخابرات، شامل نه مركز عمده بود، كه هر مركز چندين تلمبه خانه را زير نظر داشت. اين مراكز عبارت بودند از اهواز، كوه دشت، اراك، رى، كرمانشاه، تبريز، اصفهان، شيراز و شاهرود. مراكز عمده، اهواز و كوه دشت و اراك بودند كه مراكز جنوب ناميده مى‌شدند. از اين مراكز عمده، نفت خام از چاه‌هاى اهواز به پالايشگاه‌هاى تهران و تبريز و هم چنين مواد تصفيه شده به مراكز اصلى پخش‏ ارسال مى‌گرديد. كادرهاى فنى مراكز نه گانه بخشا در منازل سازمانى اسكان داده شده بودند.
هر يك از اين سه بخش‏ تشكيل دهنده‌ى شركت نفت، در تهران داراى دفتر مركزى بودند كه روساى كل تحقيق، برنامه ريزى و خدمات فنى در آن جا متمركز بودند.
براى تامين قطعات اين شبكه‌ى عظيم (شركت نفت)، دو انبار بسيار بزرگ در شهر رى و اهواز مستقر بود كه قطعات يدكى دستگاه‌هاى مختلف و متنوع تاسيسات صنعت نفت را از طريق دفتر مركزى خريد در لندن و اين اواخر در زوريخ تهيه و خريدارى كرده و به ايران ارسال مى‌نمود.
شركت ملى پتروشيمى ايران، كه هنوز صنعت جوانى بود، در دهه‌ى پنجاه به شركت ملى نفت واگذار شد و يا به عبارت ديگر در آن ادغام گرديد.
طبق تصميمات مسئولان وقت، قرار بود كه در كنار هر پالايشگاه نفت، يك تاسيسات بزرگ پتروشيمى نيز احداث شود تا مواد خام مورد نيازش‏ از پالايشگاه جنب آن تامين گردد. نيروهاى متخصص‏ قديمى شركت نفت، بخشا، و كادرهاى فنى و غير فنى تازه استخدام شده، كاركنان شركت ملى پتروشيمى را تشكيل مى‌دادند.
مراكز خطوط لوله‌ى جنوب، كه قبلا درباره‌ى آن توضيح داده شد، شامل چهارده تلمبه خانه بود كه مراكز آن‌ها در اهواز، كوه دشت و اراك واقع بود و حدود دویست هزار بشكه محصولات تصفيه شده را از پالايشگاه آبادان به تهران مى‌فرستاد. در هر كدام از اين تلمبه خانه ها، پنج تا هشت نفر آمريكايى مستقر بودند كه در صورت بروز اشكالات فنى به كاركنان ايرانى كمك مى‌كردند. قطعات يدكى اصلى فقط در اختيار پرسنل آمريكايى بود، كه اين موضوع يك عامل درگيرى مداوم بين كاركنان ايرانى و پرسنل آمريكايى بود.