زنان و تغییرات محیط زیستی

زنان در بسیاری از نقاط جهان با نابرابری اقتصادی چشم گیرمواجه اند، با تغییرات زیست محیطی این امر به ویژه در کشورهایی که از نظر اقتصادی محروم اند، تشدید شده است زیرا فقرا- ۷۰% فقرای جهان را زنان تشکیل می دهند- بیشتر از دیگران با بحران درگیر می شوند به نحوی که اکنون در این مناطق خطر مرگ برای زنان ۱۴ برابر مردان شده است. گرمایش زمین که از پی آمدهای مهمش خشکسالی و کم آبی است تاثیری عمیق بر زندگی زنان دارد.

نشست رهبران جهان در ۲۰۱۵ در پاریس تاکید کردند که گرمایش زمین باید ۱،۵ درجه کاهش یابد اما این مساله در هیچ کدام از کشورها به اجرا در نیامد. چرایش هم کاملا معلوم است یعنی منافع سرمایه این اجازه را نمی دهد همان گونه که قبلا تصیم گرفتند تا سال ۲۰۲۵ فقر را در جهان به نصف برسانند در حالی که فقر از مناسبات سرمایه داری حاکم می آید. مناسبات سرمایه داری است که سبب می شود ۸۰ درصد جمعیت یک کشوری مثل ایران که سالی ۴۰۰ میلیارد تنها نفت و گار می فروشد زیر یا در خط فقر باشند.

کماکان در جهان به طور افراطی از نفت و گاز ذغال در بخش صنعت و کشاورزی استفاده می شود. کماکان جنگل ها چوب زدایی می شوند تا مورد استفاده های دیگر چون ویلا سازی، پرورش دام برای تولید گوشت، کشت محصولات صنعتی آب بر و غیره قرار گیرند*. در نتیجه روند باز سازی و ترمیم طبیعی محیط به هم می خورد. با جنگل زدایی که عامل مهم جذب کاز کربنیک و تولید اکسیژن هست همراه با استفاده از سوخت های فسیلی و…، پدیده گلخانه ای بزرگتر می شود و اتمسفر داغ تر، تبخیر بیشتر، و سطح آب های زیر زمین فرو تر می رود.

مقصران اصلی بحران محیط زیستی کشورهای صنعتی و ثروتمند هستند و در کنارش بعضی از کشورهای صنعتی نوظهور مثل چین، مالزی و…. اثرات بحران زیست محیطی همه جا قابل دیدن است این طور نیست که کشورها فوق الذکر در امان بمانند ولی چون امکانات مالی بالا دارند دست به اقداماتی می زنند که خطر را کم تر می کند از جمله آن شاید بازهم نوعی تقسیم کار بین المللی دیگر برای سپردن تولیدات خطر آفرین به کشورهای فقیر از قبیل آن چه که در تقسیم کار بین المللی قبلی کردند و صنایع کثیف کننده محیط زیست را از کشورهای خود دور کردند مثل صنایع پتروشیمی، پالایشگاه های نفت و گاز، کارخانه های فولاد، کشت پنبه و صنعت پوشاک. از جمله اثرات بحران خشکسالی ها و طوفان ها، بالا آمدن سطح آب دریاها با آب شدن یخ در یخچال های طبیعی و برف های دائمی است. گرچه کشورهای پیشرفته هم در معرض خطر آن قرار دارند – طوفان ها در آمریکا که هر بار میلیاردها دلار زیان و ده ها کشته برجا می گذارد و شهرهایی را نابود می کند. یا سیل فروردین ۹۸ در سراسر ایران – اما تاثیرش بر کشورهای محروم ویژه است آن هم کشورهایی که سهمی اندک در تولید این پدیده دارند. این پدیده فقر را در آن ها بیش تر دامن می زند و گسترده می شود و نابرابری را بزرگ تر می کند.

تاثیر بحران زیست محیطی بر زنان

اثر بحران زیست محیطی برای زنان اغلب شدید تراز مردان است، زیرا زنان دسترسی کم تری به آموزش، پول و زمین دارند. قوانین تبعیض آمیز که حتی در کشورهای صنعتی پیشرفته هم وجود دارد یا اگر قانونی هم نباشد مورد چشم پوشی قرار می گیرد، مزید برعلت است. محرومیت زنان با هر بحران و در این بحران هم رشد می کند. طبق یک برآورد سازمان ملل با سرعت امروزی باز ۲۸۶ سال دیگر لازم است تا قوانین تبعیض آمیز لغو شوند و شکاف ها در حمایت از زنان و دختران از بین برود. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در آن به برابری جنسیتی رسیده باشند. به طور جهانی زنان درآمد کم تری از مردان دارند حتی در کار مساوی با همکاران مرد خود دستمزد کم تری می گیرند به طور مثال این اختلاف در آلمان ۱۹% است. همزمان کار خانگی و مراقبتی را هم زنان بر مبنای سنت بر دوش دارند. در بسیاری از کشورهای از نظر اقتصادی ضعیف و به ویژه بین دهقانان کوچک بیش از همه زنان اند که از بیماران و سالمندان خانواده به جای بیمارستان و مراکز سالمندان مراقبت می کنند. همزمان زنان باید سخت کار کنند تا بتوانند مخالج زندگی خانواده را تامین کنند.

در مناطقی مانند شمال آفریقا یا بخش هایی از آسیا سهم زنان در کار کشاورزی بیش از ۶۰ % حتی گاه تا ۸۰ و بیشتر در صد است. این امر مجبورشان می کند که گذشته از این کار سخت دنبال کار در جای دیگرهم بگردند. بنا بر نقش سنتی اغلب مردان برای یافتن کار به شهرها یا کشورهای دیگر مهاجرت می کنند، گاه بر نمی گردند و برای خود خانواده جدید تشکیل می دهند و آن چه را که ترک کردند فراموش می کنند و زنان باید کار در مزارع را هم به عهده بگیرند. در موارد ناچیز زنان تکه زمینی دارند که اغلب کوچک تر و کیفیت آن بدتر از زمین مردان است. اغلب در مناطق روستایی به دختران زمین تعلق نمی گیرد. اگر هم لطف کنند و زمینی را به آن ها اختصاص دهند چنان که خود من در شمال ایران بین آشنایان دیده ام معمولا زمین های کم کیفیت دورافتاده و سخت کار است. دیگر این که دسترسی زنان به وام و اعتباربرای سرمایه گذاری در زمین هم سخت تر از مردان است. معمولا بانک ها از دادن وام به زنان کم درآمد خود داری می کنند در مواردی مثلا در قالی باقی که توسط زنان و کودکان انجام می گیرد مرد که دخالتی در امر ندارد عضو تعاونی می شود و بنام او وام داده می شود. همین طور زنان دسترسی کم تری به ماشین های کشاورزی دارند. همه ی این محرومیت ها در بحران های زیست محیطی دوچندان می شود. افزایش گرمایش زمین سبب خشکسالی و تغییرات آب و هوایی می شود و بر محصول تاثیرات عمیق دارد.

بحران محیط زیستی نابرابری را تشدید می کند

در بسیاری از کشورهای فقیر تامین مواد غذایی، آب و چوب برای سوخت کار زنان و دختران خانواده است. بحران این کارهای زنان را هم مشکل ترکرده است مثلا در موقع خشکسالی جستجو برای تهیه آب خانواده مستلزم صرف وقت و نیروی بیشتر است و گاه باید کیلومترها راه بپیمایند. هم چنین با کم آبی زمین کم تری قابل استفاده کشاورزی می شود و درآمد زنان کاهش می یابد و تامین خانواده برای شان مشکل تر می شود. در وضعیت بحران ها خطر ازدواج های اجباری برای شان زیاد می شود به طور مثال در خشکسالی جنوب سودان و اتیوپی دختران بسیاری در مقابل گرفتن گاومعاوضه شدند یا حتی در مقابل علوفه برای حیوانات اهلی شان. دلیلش این بود که خشکسالی خانواده را به مشکل مالی برای ادامه زندگی کشانده بود و دختران قربانیان دم دست بودند. همین طور در بنگلادش بعد از سیل سال ۲۰۰۴ دختران بسیاری مجبور به ازدواج معامله ای بین مردان خانواده و خریداران پول دار شدند که همه ی این موارد نقض حقوق بشر و نقض حقوق زنان است. با توجه به بحران اقتصادی در ایران طبق گزارش مرکز آمار ایران در بهار تا آخر پاییز سال ۱۴۰۱ بیش از ۲۰.۰۰۰ کودک زیر ۱۵ سال ازدواج کرده اند و ۱۰۸۵ کودک مادر شده اند و ۵۵۶ کودک طلاق گرفته اند اما تعداد بیوه شده ها در آمار نیامده. اکثریت این ازدواج ها را فقر خانواده سبب شده است تا هم یک نان خور کم شود و هم شاید در معامله این ازدواج گشایشی در وضع اقتصادی خانواده پیش آید. همین طور در بعضی از مناطق در زمان سیل های عظیم و بنیان کن و خشکسالی ها وقتی غذای کافی موجود نیست، سهم غذای زنان و دختران و حتی زنان حامله و شیرده کاهش داده می شود یا حتی حذف می شود. بعد از یک طوفان سخت در فیلیپین دیده شد که مرگ و میرکودکان دختر نسبت به پسر بسیار بالا رفت.

زنان و آموزش

اکنون در جهان ۷۷۰ میلیون نفر نمی توانند خوب بخوانند یا بنویسند – بنوعی بیسواد – . دو سوم این جمعیت یعنی ۵۱۳ میلیون نفر از آن زن هستند. در مواقع بحران و سختی اقتصادی معمولا دختران را مجبور به ترک تحصیل می کنند تا امکان تحصیل پسران فراهم شود یا حتی دختران را به خدمتکاری در خانه های مردم برای این امر می فرستند، همان طور که اولین اخراج های کارخانه ها نیز زنانند. دختران به جای مدرسه مجبور می شوند همراه مادر برای کار به مزارع بروند یا در خانه به کار مراقتبی کودکان و سالمندان که توسط مادر انجام می شد کمک کنند تا مادر وقت بیش تری برای کارکردن داشته باشند که از هر دو جهت نقض حقوق زنان است. طبق آمار UN سالانه ۴۰ میلیون کودک در جهان مجبور به ترک تحصیل می شوند. بحران کرونا یکی از عوامل دیگری بود که فقرا را قربانی کرد بسیاری از خانواده ها از تهیه موبایل برای کودکان به دلیل فقر ناتوان بودند و کودکان به ویژه دختران مجبور به ترک تحصیل شدند.درسال ۱۴۰۱ تنها در خراسان رضوی ۲۲ هزار دانش آموز ابتدایی مجبور به ترک تحصیل شدند که شمار دختران در آن بیش تر بود. این شمار در مقاطع تحصیلی بالاتربیش تر می شود. در بسیاری از نقاط شش کلاس سواد را برای دختران کافی می دانند. در بعضی مناطق دیگر تا سوم راهنمایی یا پایه نهم. در بسیاری نقاط مدارس سطح بالاتر از ابتدایی وجود ندارد و دانش آموزان باید مسافتی نسبتا طولانی را طی کنند و همین امر یک عامل محروم کردن دختران از تحصیل است. نرم های اجتماعی به این امور بازدارنده اضافه می شوند، مثلا در هند معمولا در خانواده یک موبایل وجود دارد که در اختیار مرد خانواده است و زن که در خانه مشغول کار خانه و کار مراقبتی است یا در مزارع مشغول به کار، دیر از حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله خبردار می شوند. یک تحقیق در بنگلادش نشان می دهد که زنان دسترسی کم تری نسبت به مردان به رادیو و تلویزیون و موبایل دارند و چون اغلب کم سواد یا بیسوادند متوجه اخطارهای نوشتاری هم نمی شوند. در بسیاری از جوامع زنان حتی اجازه ندارند بدون همراهی یک مرد از خانه بیرون بیایند این امر در مواقع خطرات طبیعی هم مانع می شود که آن ها به موقع خود را نجات دهند.

در موقع فرار هم زنان را خطرات بیش از مردان تهدید می کند، به ویژه خطر خشونت های جنسی مردانی که مانند زنان در حال فرارند یا هم وقتی در جایی اسکان داده می شوند در خطر خشونت های جنسی مردان همراه و مسئولین مراکز اسکان قرار دارند. زنان حتی در خانه خود هم توسط مرد خانواده در خطر خشونت جنسی هستند زیرا مردان شان تنها به ارضا خود نظر دارند و رضایت زن اصلا برای شان مطرح نمی شود.

فریده ثابتی

آوریل ۲۰۲۳/ فروردین ۱۴۰۲

*- برای تولید یک کیلو هندوانه به ۲۵۰ تا ۶۵۰ لیتر ویک کیلو پنبه به ۲۰.۰۰۰ لیتر آب نیاز است به طوری که ۸۵% آب در هند صرف مزارع پنیه می شود در حالی که ۱۰۰ میلیون نفر به آب اشامیدنی دسترسی ندارند.

منبع-

اکسفام آلمان؛ زنان در بحران زیست محیطی