مادرید!

می خواستم مادرید را ببینم
اما نه مادرید ماتادورها را از پس پرده های سرخ شان برای دریدن گاوهای فلک زده!
و نه هیاهوی اوله ی تماشاچیان بی خبر از رنج به سلابه کشیده شدن حیوان درمانده!
می خواستم مادرید تب کرده
مادرید خروشان
مادرید همبستگی جهانی
مادرید سرخ
مادرید جولای ۱۹۳۶ را ببینم!
……………………………………………………………………
گریستم برایت
تلخ و درد آلود
در پس پرده اشک می دیدم
خاک کوچه هایت با خون می¬آمیخت
خون سرخ، خون گرم!
***
کوچه هایت بوی خون می¬داد
بوی خون ماریا،
بوی خون فرانسوا،
بوی خون سریوژا،
بوی خون بهمن
بوی عطر خون رفقایم از سراسر دنیا
زن، مرد
جوان، پیر
***
خیابان هایت بوی گنداب می¬داد
بوی توطئه
برای دفن انقلاب
***
بوی لاشه متعفن
بوی مردار سرمایه!
بوی استثمار
بوی تبعیض!
بوی زخمه¬ی زنجیر
برگرده ی بردگان
بردگان استعمار
بردگان کارمزدی!
***
اشک به صورتم شیار می¬کشید
چون خون سرخ رفقایم
بر خاک کوچه های تو
مادرید!

فریده ثابتی، جولای ۲۰۰۷

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.