مصاحبه با رادیو دموکراسی شورائی در باره ناامنی محیط کار و انفجار در کارخانه کیمیا گستران شازند خرداد ۱۳۸۷

مساله ناامنی شرایط و محیط کار یک مساله کلیدی در فعالیت های اقتصادی است. این که چرا در ایران و در خیلی از کشورهایی که سطح تولید را شدت زیادی بخشیده اند و نیروی کار ارزان را بخدمت گرفته اند، به آن توجه نمی شود به انتظاراتی برمی گردد که در آن جاها نسبت به سرمایه گذاری وجود دارد.

 معمولا سرمایه گذارن در این کشورها با نیروی کاری مواجه اند که سازمان یافته نیست. تشکل سراسری ندارد. طبقه کارگر قدرت ندارد تا از نیروی کار در مقابل سرمایه دارن که به صورت یک طبقه در مقابلشان قرار دارند دفاع کند. در نتیجه آن ها برای این که به اصطلاح ارزش افزائی سرمایه را بیشتر کنند، برای این که مخارج تولید را پایین بیاورند از چیزهایی می زنند که در حقیقت ضروری هستند و باید باشند تا حفاظی برای کارگران ایجاد کنند. یکی از چیزهایی که این ها برای بالا بردن سود و پایین آوردن مخارج به اصطلاح رویش سرمایه گذاری نمی کنند، مساله ایمنی محیط کار است. بطور مثال وقتی یک کارخانه و مخصوصا یک کارخانه شیمیایی شروع به کار می کند، باید از قبل برنامه ریزی شود که چون محصولات موادی بسیار خطرناک هستند، احتمال انفجار در این جا وجود دارد. نه تنها انفجار در یک نقطه بلکه می تواند به جاهای دیگر گسترش پیدا کند، به کارخانه های مجاور منتقل شود. بنابراین باید همه امکانات(ایمنی) در آن جا موجود باشد. ولی ما می بینیم که مثلا در این شهرک شازند ۲۰ کارخانه وجود دارد ولی در این شهرک صنعتی با ۲۰ کارخانه اصلا پایگاه آتش نشانی وجود ندارد. به ویژه این که حداقل این دو کارخانه ای که جدیدا آتش گرفتند یعنی کیمیاگران و کیمیا گستران سپهر دو کارخانه شیمیایی هستند و موادی در آن ها هست که بالقوه موادی آتشزا هستند و می توانند منفجر شوند. این جا پایگاه آتش نشانی وجود ندارد، تازه فقط این نیست که پایگاه آتش نشانی وجود ندارد بلکه جامعه هم برای کارگران ارزشی قایل نمی شود؛ برای مردمی که ممکن است برایشان اتفاقی بیفتد. بعد از نیم ساعت که یک ماشین آتش نشانی از جای دیگر به کارخانه می آید می فهمند که شیر آب آن خراب است. وقتی شیر را درست می کنند متوجه می شوند که ماشین آب ندارد. ماشین به شهر برمی گردد تا آب بیاورد؛ یعنی در آن محل(شهرک صنعتی) نه تنها امکانات ندارد، پایگاه ندارد، حتی شیر آب هم برای آتش نشانی تعبیه نشده است. ماشین به شهر می رود تا آب بیاورد. یک ساعت می گذرد. با آتش سوزی ای که با مواد شیمیائی و منفجره است بعد یکساعتی چه کاری می توانند بکنند. به همین دلیل است که این همه کشته می دهد. تا آن جا که من بررسی کردم ۳۳ کشته و ۵۰ نفر زخمی شدد که در بیمارستانند و معلوم نیست چند نفرشان زنده بمانند. آن هایی هم که زنده بمانند و کارگران دیگری که زخمی هم نشدند با توجه به پخش شدن مواد سمی و گارهای سمی چقدر سلامت شان بخطر بیفتد مشخص نیست.

حوادث ضمن کار الان در ایران به دلیل همین نبود امکانات ایمنی و شرایط نامناسب محیط کار، به مسئله خیلی مهمی تبدیل شده است. در سال گذشته کارگری یعنی از ماه مه ۲۰۰۷ تا ماه مه ۲۰۰۸ در ایران ۱۷۷ نفر ضمن حوادث کاری مردند. تعدادی در اثر سوختگی و انفجار مردند. ۱۳ مورد آتش سوزی رخ داد. وقتی آدم نگاه می کند می بیند که درسال جدید یعنی از ماه مه ۲۰۰۸ به این طرف این حوادث خیلی گسترده شده است. در هر هفته در ایران یک حریق پیش می آید. تعداد کشته شده ها و خساراتی که ببار می آورد همجواره بیشتر می شود. مثلا در ماه گذشته در شیراز ۳۰ نفر از کارگران ساختمانی به دلیل این که شرایط خوب کار را نداشنتد جانشان را از دست دادند. بنابراین یک مساله نبود شرایط ایمنی است و این برمی گردد به سیاست های سیاست گذاران اقتصادی. برای اینان یعنی کارفرما و دولت، کارگران هیچ آدم بحساب نمی آیند که برایشان وقت بگذارند، نیرو بگذارند و برایشان خرج کنند. مساله فقط این نیست که برای این کارگران وسایل ایمنی فراهم نیست بلکه آن ها از همه چیزهایی که می تواند یک کارگر داشته باشد محروم هستند. بنابراین کسی از این کارگران حمایت نمی کند. مساله نبود شرایط ایمنی در جامعه هم مطرح نمی شود. رسانه ها اصلا به آن نمی پردازند. وقتی جان کارگران گرفته می شود کسی با آن برخورد نمی کند.

در همین مورد خاص ما می بینیم که تا سه روز اصلا در باره اش بحثی نمی شود. گزارش هایی را سازمان ها و ان. جی. او.ها منتشر می کنند. تازه بعد از آن نماینده شهر انتقاد می کند. سه روز بعد از انتقاد او در شهر عزای عمومی اعلام شد. بعد نیرو فرستادند تا کنترل کنند که چه کسانی به شهر می آیند و به آن دهکده ای می روند که ۱۱ نفر از کارگران کشته شده در انفجار از آن جا بودند. آخرش خیلی ساده تقصیر را بگردن کارگران انداختند و گفتند بی احتیاطی کارگرها باعث آتش سوزی شد. وقتی چنین چیزی گفته می شود یعنی می خواهند مسئولیت های بعدی را هم از روی دوش خودشان بردارند.

س: با توجه به این که اکثر کارگران شازند به صورت قرارداد موقت کار می کردند طبیعتا از بیمه های درمانی هم محروم بودند. وضعیت کارگران آسیب دیده از انفجار چه خواهد شد؟

ج: همان طور که گفتم خبر در رسانه ها پخش نشد. جان کارگران هیچ اهمیتی نداشت. کسی تا حالا علتش را پی گیری نکرد یا فقط خبر کوتاهی در باره اش آمد. ولی ما می بینیم که خانواده کارگران خیلی آگاهانه مقصر را سرمایه داران اعلام کردند. در مصاحبه هایی که با خانواده ها شد مثلا زن جوانی از همسرش می گوید که بخاطر مخارج عروسی مجبور شد در آن جا کار کند. می گوید شوهرش می دانست و می گفت که دستگاه نشت می کند و مواد بیرون می ریزد و اگر جرقه ای بزند همه ما پودر می شویم. یعنی در حقیقت توده های مردم مقصر اصلی را می شناسند. این جا خانواده ها خواهان غرامت شدند. باید رویش کوبید. متاسفانه همان طور که گفتم یک سازمان سراسری کارگری وجود ندارد. یک سازمان سراسری که ضد سرمایه داری هم باشد و بتواند منافع کارگران را دنبال کند. در خیلی جاها و حتی در بخش هایی از ایران تشکل هایی هم کارگران دارند ولی این تشکل ها تشکل هایی که واقعا دنبال منافع کارگران باشند نیستند که این مسایل را دنبال کنند. ولی واقعیت این است که می بایستی در شهرکی که ۲۰ کارخانه دارد، راهش این بود که هرکدام ازین کارخانه ها شوراهای خود را داشتند. بعد یک شورای شهرک می بود که شرایط ایمنی کارخانه ها را کنترل می کرد و با قدرت این ها را به کارفرماها می قبولاند که باید اگر این کارخانه باز می شود این امکانات را داشته باشد. ولی متاسفانه از طرف ادارات دولتی ، از طرف اداره اطفای حریق کسانی هم برای کنترل می آیند ولی چون این ها کسانی هستند که دستمزدهای شان کم است و هم فساد در جامعه، فساد مالی در جامعه بصورت امری نهادی در آمده است، به بند و بست کشیده می شوند و نادیده می گیرند که آیا امکانات وجود دارد یا ندارد. اگر وجود دارد آیا کامل هست یا نیست. یه این طریق مخارج تولید برای کارفرما کم می شود.

ولی اگر در شهرک شورای کارگاه وجود داشت. و باید اکنون همین کارگرانی که ماندند و کارگران سایر کارخانه ها و شهرک ها اولا شوراهای محل کارشان را درست کنند. شوراهای شهرک ها را درست کنند بعد شوراهای سراسری که این ها را بهم پیوند دهد. باید همه کارگران در ایران از این امر حمایت کنند. از این خانواده ها حمایت کنند و دنبال مساله را بگیرند و بخواهند که سرمایه دارها و دولت را که حامی آن هاست تحت فشار قرار دهند که این خانواده ها باید تامین مالی شوند. این ها(کارگران) قرارداد موقت بودند. من خواندم که ۱۰۰ درصد شان با قرارداد موقت بودند و تنها تعداد بسیار کمی از کارگران قرارداد کار دارند. باید این کارگران وخانواده ها مورد حمایت نیروهای کارگری در سراسر ایران قرار بگیرند. مردم هم از آن ها حمایت کنند تا در نتیجه دولت و سرمایه دارها تحت فشار قرار بگیرند تا این خانواده های بازمانده را تحت تکفل بگیرند. به آن ها برای مخارج زندگی شان پول پرداخت شود. بیمه شوند و آینده بچه ها و کسانی که باقی ماندند تامین شود. تنها راهش همین است.

فریده ثابتی

پیاده شده در ۲۰۱۲ ،