این روزها عرصه زندگی بر کارگران از هر جهت تنگ شده و آنها در بدترین شرایط معیشتی قرار دارند. سرمایه آنجا که برایش صرف نکند از به کارگیری نیروی کار کارگران که فروش آن تنها ممر حیاتشان است سر باز میزند و هر حرکت اعتراضی آنها را زیر ضرب قرار میدهد. همین چند روز پیش بود که کارگران چوکای تالش پس از اخراجهای گسترده جلوی در این کارخانه تجمع کردند. این نمونهای است از صدها تجمع اینچنینی و حکایت از بیکاری و فقر و فلاکت گسترده کارگران دارد، کارگرانی که هیچ راهی برایشان باقی نماندهو حتی برای فروش نیروی کارشان نیز باید مبارزه کنند. صاحبان سرمایه کارگران قدیمی رااخراج میکنند و خیل عظیم کارگران بیکار با دستمزد بسیار کم و مطیع و سربراه را به کار میگیرند. دستمزد کارگران مختلف و از جمله کارگران شاغل در عسلویه مدام به تعویق میافتد. دولت به صاحبان سرمایه (پیمانکاران) اجازه میدهد که کارگراناعتصابی را بدون دادن دستمزد اخراج کنند. دولت سرمایه و دیگر سرمایهداران به منظور تولید ارزش اضافه بیشتر، از سالها پیش کنترل شدیدی را بر کارگران این منطقه اعمال کردهاند و اکنون با وقاحت تمام اعلام میکنند کارگری که برای گرفتن دستمزدش اعتصاب میکند را اخراج کنید بدون آنکه حقوقی به او بدهید. در گذشته نیز شرکتهای پیمانکار در عسلویه کارگران معترض و فعال در اعتصاب را در «بلک لیست» ((black list جا میدادند و از دیگر شرکتهای پیمانکاری میخواستند که از استخدام این کارگران خودداری کنند. کارگران جدیدی که خواستار کار هستند برای استخدام در شرکت جدید باید از شرکت قبلی که در آن کار میکردند رضایتنامه ارائه بدهند.
عسلویه جایی است که کارگران به آن «آخر دنیا» میگویند و میتوان گفت از خیلی جهات اسم بسیار با مسمایی است چرا که بسیاری از اتفاقات عسلویه هیچگاه به بیرون درز نمیکند؛ به صورت مرتب کارگران فعال به وسیله نهادهای حکومتی بازخواست میشوند، بسیاری به خاطر شرکت در اعتصاب بازداشت میشوند و … به ندرت اینگونه اخبار به بیرون از منطقه راه پیدا میکند. به قول یکی از کارگران اخراجی عسلویه ماهی نیست که در آن اعتراضی کارگری به وقوع نپیوندد. کارگران نسبت به محل سکونت (خوابگاه)، وضعیت غذا، وسایل نقلیه و از همه مهمتر حق استراحت (رست) معترض هستند، این خواستههایی نیست که فقط از طرف تعداد خاصی از کارگران مطرح شود بلکه مطالباتی است که از دهان تک تک کارگران شنیده میشود. کارگران از غذای نامناسب و دستمزد کم رنج میبرند و هر موقعیتی پیش میآید به آن اعتراض میکنند. بسیاری از کارگران به خاطر شرکت در همین اعتصابات اخراج میشوند، زندانی میشوند و آخر سر خانهنشین میشوند. بسیاری هم اسمشان در هیچ رسانه و سایتی نمیآید. اعتراضات کارگری در عسلویه به طرز گستردهای انجام گرفته و در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست. این اعتراضات خودپو و خودانگیخته و پراکنده است؛ ویژگیای که بیانگر مبارزات کارگری در کل ایران است. حاکمیت سرمایه نیز با تمام قوا و ترفند از بهم پیوستن مبارزات کارگری در عسلویه جلوگیری میکند. بارها اتفاق افتاده است که در منطقه جم اعتصابی رخ داده است اما کارگران پتروشیمی و یا فاز ۱۵ و ۱۶ از آن بیخبر بودهاند. اینکه حاکمیت سرمایه به طور رسمی به پیمانکاران مجوز اخراج کارگران را میدهد به این خاطر است که کارگران به این معضل در مبارزات کارگری عسلویه واقف بودهاند و میدانند که بایستی متحدانه برای گرفتن مطالبات خود دست به عمل بزنند. با توجه به موضوع بالا اخراج کارگران معترض چیز جدیدی نبود و روندی بود که قبلا نیز با در لیست سیاه قرار دادن کارگران انجام میشد و تهدید اخیر حاکمیت سرمایه فقط این فرق را با گذشته داشت که به این کار جنبه رسمی دادهاند. صد البته مشخص است که سرمایه از اتحاد و همبستگی کارگران به وحشت افتاده است. چرا سرمایه چنین میکند؟ دلیل روشنی دارد. سرمایه با کارگران وارد معامله میشود. نیروی کار آنها را با قیمتی که نظام دستمزدی تعیین میکند میخرد تا از قبل این نیروی کار به غایت ارزان و شبهرایگان بیشترین ارزش اضافی را به چنگ آورد. سرمایهداران در این منطقه با تحمیل فقر و فلاکت به کارگران بیشترین ارزش اضافی را نصیب خود میکنند و اگر گفته شود کمتر از یک درصد ارزش نیروی کار برای بازآفرینی نیروی کار از دست رفته ( معاش) به او داده میشود اغراق نکردهایم. در جاهای دیگر نیز همینطور عمل میشود. کارگری از روی اجبار با ماهی ۲۱۵ هزار تومان راضی به کار میشود، کارگر بازنشستهای برای تامین مخارجش با ماهی ۵۰۰ هزار تومان مجبور میشود شرایط کار را بپذیرد، کارگران افغانی را که نگو؛ بدون داشتن دفترچه بیمه و امنیت شغلی و کمترین دستمزد، بیشترین کار از گرده آنها کشیده میشود. این که کارگران آموزش و پرورش و پرستاران از کمی دستمزد دست به اعتراض میزنند همه یک چیز را فریاد میزند؛ اینکه دستمزدهای موجود تکاپوی هزینه خانوادههای کارگری را نمیکند و حاکمیت سرمایه نیز از این موقعیت بیشترین تولید ارزش اضافی و انباشت را نصیب خود میکند و برای حفظ این موقعیت و جلوگیری از اعتصاب (وقفه در کار تولید ارزش اضافی) سرکوب کارگران را تشدید میکند و هر روز برای جنبش کارگری خط و نشان میکشد. سرمایه در همین سالها بیشترین انباشت را از قبل نیروی کار کارگران عسلویه، ایران خودرو، پتروشیمی و … به هم زده است. این ذات سرمایه است که اینگونه استثمار و بهرهکشی را برای نیروی کار ما مهندسی کند تا از این طریق انباشت کند. از سوی دیگر ما کارگران ناگزیریم و ضرورت زندگیمان ایجاب میکند که برای گرفتن مطالبات خود اعتصاب کنیم و تولید ارزش اضافه را متوقف کنیم. اینجاست که خشم سرمایه سرریز میکند، گویی به واقع شاهرگ حیاتی سرمایه را قطع کردهای. ستیز کار و سرمایه از اینجا نشات میگیرد. ما کارگران فیالواقع دست روی دست گذاشتهایم و هجوم همه جانبه سرمایه را جدی نمیگیریم و ساز و کار مبارزه با سرمایه را تدارک نمیبینیم. مبارزه با سرمایه ساز و کار مناسب با دشمن طبقاتی را میطلبد، ساز و کاری که همه کارگران (اکثریت) در آن شرکت داشته و چند و چون کار مبارزه را بررسی کنند و کارهای متناسب با آن را انجام دهند و از روابط کار و سرمایه رمزگشایی کنند. از سوی دیگر برای آنکه از همه توانمان استفاده کنیم باید با دیگر کارگران ارتباط برقرار کنیم و شوراهای خود را بر بستر همین مبارزات که ملاتش مطالبات و خواستههای کارگری است ایجاد کنیم. با چنین کاری میتوانیم یک جنبش شورایی سراسری را مقابل سرمایه سرپا کنیم. سرمایه از اعتراضات تدافعی و رفرمیستی ما احساس خطر نمیکند. سرمایه با وعده و وعید و فریبکاری ما را از مسیر مبارزه باز میدارد و آنجا که اعتراضات به بستن جاده کشیده میشود با گاز اشکآور و نیروهای ضد شورش سرکوب میکند؛ همان اتفاقی که در تجمع کارگرانی که روز شنبه ۲۶ام خرداد در اعتراض به اخراج و به تعویق افتادن دستمزدهایشان جاده زرند – کرمان را بسته بودند افتاد. با هجوم نیروهای ضد شورش و شلیک گاز اشکآور به سوی کارگران معترض یکی از این گلولهها به چشم کارگری به نام محمد علی میرزایی برخورد کرد و در همین هنگام تریلر به صف معترضین زد و نامبرده را زیر گرفت.
اینکه استبداد سرمایه بیداد میکند چیزی نیست که بخواهیم آن را کالبدشکافی کنیم، چیزی است که هر روز آن را با گوشت و پوستمتان لمس میکنیم، اما این سرشت سرمایه است، خشت و گل سرمایهداری این چنین است و نیازی به واگویی ندارد. اینکه در عسلویه دستمزد کارگران را ماهها به تعویق میاندازند و آنگاه مجوز رسمی میدهند که کارگرانی که برای گرفتن دستمزدهایشان اعتصاب میکنند را بدون تسویه حساب اخراج کنید، به خاطر این است که سرمایه متوجه شده که این حرکت خودپو میتواند سراسر منطقه عسلویه را فرا بگیرد. این منطقه از نظر تولید ارزش اضافی برای نظام کارمزدی ایران غرقاب در بحران اهمیت زیادی دارد. آنجا که سرمایه شرایطی ایجاد میکند کارگر به جای مبارزه با سرمایه دست به خودکشی بزند (در کارخانه فراسو) یا کارگری را مورد اصابت گلوله گاز اشکآور قرار می دهد (منطقه صنعتی معدنجو) همه حکایت از سبعیت سرمایه دارد. آنچه در بالا آمد طبیعت سرمایه است. اما ما کارگران، در مقابل سرمایه با ساز و کار ضد سرمایهداری مقابله نمیکنیم و مبارزاتمان در نظام سرمایهداری به گل نشسته است. با نگرش رفرمیستی (چپ و راست) حاکم بر جنبش، از نظامی که بیمحابا کارگر میکشد و از ادامه حیاتش جلوگیری میکند درخواست کمک میکنیم و میخواهیم با عریضهنویسی سرمایه را سر عقل بیاوریم. سرشت و خوی کارستیزی در ماهیت نظام سرمایهداری خانه کرده است. با این نظام بایستی از سر ستیز به پا خاست، باید ساز و کار سرمایهستیزی را که همان شوراهای سراسری ضد سرمایهداری با افق نفی نظام کارمزدی است ایجاد کنیم، اگر دست روی دست بگذاریم هجوم سرمایه تشدید میشود. راهکار مبارزه با سرمایه، پیوند بخشهای کارگری حول تشکل شوراهای ضد سرمایهداری است. راهکارهای تاکنونی به هیچ وجه متناسب با هجوم سرمایه نیست. کارگری برای گرفتن دستمزدش مورد حمله قرار میگیرد و زیر چرخهای تریلر جان میبازد اما جنبش کارگری هیچ واکنشی نشان نمیدهد. اینکه جان کارگر برای سرمایه در مقابل سوداندوزی اهمیت ندارد طبیعی است اما اینکه کارگران واکنش نشان نمیدهند عجیب است