هر سال نیمه بهمن ماه موضوع افزایش دستمزدها، برای اکثریت ما کارگران، آنهایی که کار یدی می کنند، آنانی که از راه فروش نیروی کار فکری خود امرار معاش می کنند، کسانی که دوران بازنشستگی را می گذرانند و بالاخره زنان و فرزندان کارگران، همه و همه داغ و محوری می گردد. همه زانوی غم به سینه می گیریم که این دستمزدها کفاف معیشت و دارو و درمان را نمی دهد. در همان حال اسیر این توهم نمی شویم که گویا دولت سرمایه قرار است گرهی از این مشکل بگشاید. کل فقر، فلاکت، آوارگی و همه مصیبت های ما از وجود سرمایه می جوشد و قرار نیست که نهادهای قدرت سرمایه سوای تشدید و تعمیق این فاجعه ها کار دیگری انجام دهند. همه ما با چشمان باز دیده ایم که انباشت بیکران سرمایه انجام نمی گیرد مگر آنکه شدت استثمار و بهره کشی از نیروی کار هر روز افزونتر گردد. حاکمان سرمایه از هیچ توحشی در این جهت دریغ نمی ورزند. هر سال رژیم در اواخر اسفند چند درصدی به مزدها می افزاید. مزدی که پس از افزایش نیز مثل قبل آن، تا زندگی بخور و نمیر فاصله بسیار زیادی دارد، چه برسد به حداقل یک زندگی انسانی. طی این سالها بارها برای افزایش دستمزد، علیه تعویق پرداخت مزدها، مقابله با اخراج مبارزه کردیم. همین حالا تعدادی از کارگران خاتون آباد به خاطر این مبارزات در زندان به سر می برند. مبارزه ما با سرمایه هیچ روزی تعطیل نگردیده است.
این سوال پیش می آید که اگر کارگران هر روز به اشکال مختلف برای تحقق مطالبات خود دست به مبارزه می زنند، پس معضل چیست؟ یک مشکل مهم آنست که این مبارزات با اینکه روز افزون و همه جا جاری هستند اما بسیار گسسته و بدون ارتباط با همدیگر می باشند. کارگران در غالب مراکز کار اعتصاب می کنند، دست به تشکیل اجتماع می زنند، راهپیمائی اعتراضی تشکیل می دهند، آنها همگی خواست های واحد یا مشترکی را مطرح می سازند، اما برای ارتباط با هم، برای یکی شدن، برای یک کاسه کردن نیروی پیکار طبقاتی خود، برای اعمال قدرت متحد و مؤثر علیه سرمایه هیچ گام مهمی بر نمی دارند. کارگران خود را گردان های مختلف یک ستاد مبارزه نمی بینند، خود را یک طبقه واحد به حساب نمی آورند، جنبش جاری خود را جنبش کل طبقه خویش تلقی نمی کنند، به شالوده مادی و واقعی وحدت طبقاتی خویش نظر نمی اندازند. هر عده از آنها، کارگران هر کارگاه به نادرست فقط خود را می بینند، ناچیزی دستمزد را فقط مشکل خاص خود می پندارند. گرسنگی و فقر و بی داروئی و بی مسکنی را فقط درد خود حساب می کنند. این یک معضل بزرگ آنها و مبارزات روز آنهاست. توده های کارگر زیر فشار این کج پنداری ها به سمت هم نمی شتابند، دست در دست هم نمی گذارند، مبارزات خود را به هم گره نمی زنند، قدرت پیکار خود را متحد نمی گردانند، این قدرت را یکجا و مشترک در مقابل بورژوازی به صف نمی نمایند. فاجعه ای که یک رمز مهم ناکامی ها و شکست ها است. برای غلبه بر این مشکل عظیم دهشتناک یک راه بیشتر وجود ندارد. باید همگام، همدوش، هم پیمان و متحد شویم. اما این فقط نخستین گام است. هر نوع اتحاد، همرزمی و همپیوندی لزوماً سنگ بنای پیروزی و فرار از شکست نیست. اتحاد، همراهی و همرزمی ما باید متضمن اعمال قدرت واحد و متشکل ما علیه استثمار خویش توسط سرمایه، علیه همه اشکال جنایات و توحش سرمایه داری، علیه کل محرومیت ها، مصیبت ها و سیه روزی های ناشی از وجود سرمایه، علیه موجودیت بردگی مزدی باشد. باید در یک جنبش سراسری شورایی ضد سرمایه داری متشکل گردیم. منظور تشکل سراسری روی کاغذ با اساسنامه بلند بالا نیست، تشکلی می خواهیم که ظرف دخالت مؤثر و آزاد و شورائی همه آحاد طبقه ما باشد. هر کدام برای ایجادش پا پیش گذاریم. فعالانه شرکت کنیم. در گسترش آن نقش داشته باشیم، پرسش گر باشیم، در بالندگی و نقد آن ایفای نقش کنیم، باید خوب بدانیم که با نامه نگاری، استغاثه به درگاه دولت و تشکل هایی که صرفا روی کاغد موجودیت دارند راه به جایی نمی بریم. باید به این درک برسیم که از طریق تحصن و عریضه نویسی هیچ مشکلی را حل نمی کنیم. سرمایه به خواست و مطالبات ما گردن نمی دهد. ما با یک دشمن طبقاتی وحشی روبرو هستیم که برای حفظ این مناسبات به هر شکل بربریت دست می زند. بقای سرمایه را در خانه خرابی ما می بیند، این دشمن و این نظام اما شکست ناپذیر نیست. ما تا امروز به صورت وسیع عزم جزم نکرده ایم که آگاهانه سراسری و شورایی مبارزه کنیم. این واقعیتی است که اگر از تمام ظرفیت و قدرتمان استفاده کنیم، سرمایه به زانو در می اید و ساقط می گردد. حرف مهم این است که تا امروز آهنگ مبارزه واقعی، آگاهانه و شورائی علیه سرمایه نکرده ایم. به نکته دیگری بپردازیم. هم زنجیران ما و همه ما در نقطه، نقطه کشور در حال پیکار هستیم، اما حتی از مبارزات همدیگر حمایت واقعی و مؤثر نمی کنیم. برای حمایت از کارگرانی که در حال مبارزه هستند، صرف اعلام پشتیبانی کافی نیست. بایستی عملا وارد گود مبارزه علیه سرمایه شویم. حمایت از دیگر کارگران حمایت از خواست های خودمان است. سرمایه بر مبنای تولید ارزش اضافی برپاست و حفظ رابطه کارمزدی، بنمایه هستی سرمایه است. برای اینکه به حمایت از مبارزات هم برخیزیم باز هم راهی نیست جز اینکه شورائی، سراسری و ضد سرمایه داری متحد گردیم.
باید قبول کنیم که وارد کارزار واقعی و تعیین کننده و سرنوشت ساز علیه سرمایه نشده ایم. این کارزار اجبار زندگی ماست و ما را از آن گریزی نیست. می خواهیم بگوییم ایده ها نیستند که ما را وادار به مبارزه می کنند، بلکه شرایط عینی زندگیمان است که ما را به سمت مبارزه با سرمایه می کشاند. اما مبارزه با سرمایه برای ما کارگرانی که فقط قدرت پیکار خویش را داریم، در گرو متشکل ساختن شورائی و آگاهانه این قدرت است. بکوشیم تا این قدرت را در یک جنبش سراسری شورایی متشکل سازیم. در این گذر هیچ چاره ای نداریم جز آنکه هر لحظه و هر گام با رفرمیسم راست و چپ نیز وارد مصاف شویم.
کارگران ضد سرمایه داری
بهمن ۹۴