“صعود و سقوط جنبش رادیکال زندان کالیفرنیا”* و
“بازبینی مجدد حزب پلنگ های سیاه “** از مجموعه ی اقدام جمعی، یادداشت های شماره ۱۶، ۱۹۹۸
هردو این کتاب ها به مفاهیم جنبش آزادی سیاه پوستان ایالات متحده ی آمریکا، در دهه ی ۱۹۶۰ ، اشاره دارند. جنبشی که تاریخ اش نسبتا در ایالات متحده پنهان مانده است. هرچند که حوادث شرح داده شده در این دو کتاب بیش از بیست سال قبل رخ داده اند. در حالی که جنبش زندان و پلنگ های سیاه، پدیده های متفاوتی بودند، اما هر دو جنبش به طور قابل ملاحظه ای هم پوشانی نشان دادند، به نحوی که، زمانی که یکی سقوط کرد برای دیگری هم این اتفاق افتاد. شاید در هیچ جای ایالات متحده، جنبش زندانی به قوت جنبش زندان کالیفرنیا وجود نداشت. صعود و سقوط آزمون های رادیکال جنبش زندان کالیفرنیا به گونه سیستم زندان جنگ دوم جهانی، به طور ناخواسته یک طبقه ی روشنفکر زندانی را ایجاد کرد – و تاثیر این لایه از زندانیان روشنفکر، سیستم زندان ایالتی را برای دهه های بعدی تحت تاثیر قرار داد.
در اغلب ایالت های آمریکا تا اوایل دهه ۱۹۵۰، زندانیان زیر پوشش قانون “مرگ مدنی” قرار داشتند. به این معنی که برای زندانیان نه حقی برای ارتباط با دنیای خارج، و نه ضمانتی برای آزادی بیان وجود داشت. به عنوان نتیجه ی موج عظیمی از شورش ها، که در فاصله سال های ۱۹۵۱-۱۹۵۲، در چند زندان مختلف رخ داد، در چند سال بعدی، مفهوم “مرگ مدنی”، تدریجا با زبان تراپی و برخورد با هدف نهایی اصلاح مجرم برای ادغام موفقیت آمیز در جامعه جایگزین شد. در سن کوانتین به خاطر تعصب مبلّغ کتابدار زندان، مفهوم تراپی کتابخانه ای مد روز شد. تحت رژیم کتاب درمانی، کتابخانه زندان مثل نوعی از “بیمارستان ذهن” کارکرد خواهد داشت. جائی که زندانیان، از هر نظر تحت مراقبت کتابدار قرار دارند، و خودشان را از طریق پروسه ای از مطالعه جهت دار و دورن اندیشی، بهبود خواهند داد. دانش افزایش یافته، نهایتا به سوی “تطبیق” با جامعه هدایت می شود. محتوای خواندها با دقت کنترل خواهد شد: و به مواد مربوط به “بی خدائی”، “خرابکاری” یا “وطن ناپرستی” اجازه داده نخواهد شد. اما راز برملا شد. طی یک چند سال، زندانیان، کتاب درمانی را به انتقاد از زندان و ساختارهای فشار جامعه بزرگ تر، که آن ها را به زندان انداخت برگرداندند.
در شروع اواخر دهه ی ۱۹۵۰، کاریل چسمان اولین زندانی ای بود که نوشته هایش را به طور قاچاقی برای چاپ به بیرون فرستاد. زندانیان بیشتری شروع به نوشتن خاطرات بسیار شخصی خود از زندان کردند. اما به طور مداوم سیستم زندان را در آن مورد حمله قرار دادند. هرچند بسیاری از نوشته های این زندانیان در اواخر دهه ۱۹۶۰، با نوشته های زندان الدریگه کلیورز بنام ” روح در یخ”، که شنونده های روزافزونی، در دنیای خارج از زندان ، یعنی در جایی که جنبش های حقوق شهروندی و ضد جنگ، زمینه ی باروری را برای نقد جامعه ی آمریکایی ایجاد کرد، یافت، بیشتر روی مساله شخصی در جهت ایجاد تجلی فردی از قهرمان قانون شکن متمرکز بود. مخالفت به خوبی در سیستم زندان آمیخته شد و بذرهای جنبش زندان، عملا بعد از شورش سال های ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸ که در آن احساسات ناسیونالیستی سیاهان در بین سیاهان جوان گتوها، در حال رشد بود، کاشته شد.
در ۱۹۷۱ ایدئولوژی خود نامیده ی ” انقلابی” بین زندانیان کالیفرنیا گسترش یافت، به نحوی که مدیریت زندان مجبور به گرفتن حالت دفاعی شد. چندین شاهد عینی در گزارش های کتاب خود از این مساله نقل قول می کنند که: بازدید کننده های خارج از زندان از دیدن سلول هایی که با پوسترهای چه گوارا، مائوتسه تونگ و مالکوم ایکس پوشیده شده بود و تمرین های نیمه نظامی ای که در حیاط زندان انجام می شد، مبهوت شده بودند. مانیفست کمونیست با دست و به زبان بسیار ساده انگلیسی، بازنویسی شده بود و به عنوان ادبیات گروه های پایه، برای آموزش سیاسی بین زندانیان مورد استفاده قرار می گرفت. یک روزنامه رادیکال زندان بمدت چند سال، توسط زندانیان منتشر می شد: به خاطر ممنوع شدن رسمی روزنامه توسط مسئولین، مطالب توسط هواداران درخارج از زندان تایپ و چاپ می شد، و سپس به صورت قاچاقی به درون زندان برگردانده می شد و بین زندانیان می چرخید. از یک نظر، اعلام خطر مقامات زندان سن کوئینتین، که تظاهرات خارح از زندان، ممکن است سبب شورش زندانیان شود، به طرح مخفی امکان استفاده از تیراندازی به عنوان آخرین راه چاره برای متوقف کردن شورش کشیده شد. ولی در ۱۹۷۷، جنبش رادیکال زندان کالیفرنیا اساسا مرده بود و مسئولین زندان دوباره قادر به کنترل کردن زندان شده بودند. این امر تا حد وسیعی به خاطر عقب نشینی جنبش اعتراضی آخر دهه ی ۱۹۶۰، و افزایش نسبی نظرات محافظه کارانه ی پیامد آن، بود. اما همین طور محدودیت های جدی ای در ارائه ی مفاهیم خود جنبش زندان وجود داشت. جنبش به وسیله ی لنینیسم افراطی و اراده گرایی شبه نظامی، احاطه شده بود، که به طور یک جا هم توسط زندانیان و هم حمایت کنندگان خارج از زندان به کار گرفته شده بود. در این چشم اندازها، انقلاب به یک رشته از تاکتیک های حرکات چریکی، که توسط یک الیت سیاسی آگاه، به فرمان توده ها اجرا می شد، تنزل داده شده بود. تجریه و تحلیل اساسی ساده بود. در آن جامعه ی بزرگ تر صرفا به عنوان انعکاس زندان، با یک دولت ” فاشیست” و یک دستگاه زندان بزرگ، دیده می شد.
براساس اسناد این کتاب، نتایج فاجعه بار بود،. تمرکز ویژه روی مبارزه ی مسلحانه، با ضرورت ضمنی برای یک رهبری سلسله مراتبی و غیر مسئول، مکررا به فرصت طلبان اجازه می داد که جنبش را برای جذب نیرو مورد بهره برداری قرار دهند. صداهای متفاوت، از قبیل جیمز کار (James Car) که کرش(Korsch) و موقعیت باوران را خوانده بود که در انتقاد شان از جنبش رک و راست بودند، به طور اسرار آمیزی، به کشتن منتهی می شد، همراه با جنبش بیرونی، حقوق دانانی از قبیل فای اشتندر، که به خاطر این که ضد انقلابی خوانده شده بود، مورد تیراندازی قرار گرفت و فلج شد. در حالی که دولت نمی توانست کاشت مخفیانه تخم سوء ظن و شایعاتی را که منجر به حملات می شدند تخفیف دهد، بسیاری از آن مجازات داخلی، توسط کلکتیوهای جنبش زندان انجام می شد و آشکارا به آن اذعان می شد.
سواری بر موج احساس که در زندان ها ” که چیزها خیلی دور رفته بود”، و توسط قانون گذار محافظه کارتر کالیفرنیا حمایت می شد، دستگاه مدیریت زندان دوباره با دست بالا، به اواخر دهه ی ۱۹۷۰ برگشت کرد. و به سرعت سازمان یابی زندانیان را ملغی ساخت. در اصل، این مستلزم “استراتژی سخت” افزایش فشار در زندان، از قبیل استخدام نیروی گارد اضافی، سلول های دربسته و استفاده از سلول های ایزوله برای زندانیان ایجاد کننده اخلال بود. از قضا یکی از موثرترین “استراتژی نرم” در به تحلیل بردن سازمان یابی بین زندانیان، به کار گرفتن اجازه ی استفاده از تلویزیون خصوصی در سلول ها بود که با آن مدیریت زندان به نحوی زیرکانه ارزیابی کرد که تلویزیون، میل کتاب خوانی را در زندانیان کاهش خواهد داد. امروزه، کالیفرنیا چندین بار بزرگ تر و بیش تر پول برای زندانی کردن اختصاص می دهد تا برای آموزش. ساخت زندان در ایالت کالیفرنیان و همین طور در سایر مناطق کشور به نحو دراماتیکی گسترش یافته است، و مردم بیش تری اکنون نسبت به هر زمان دیگر در تاریخ آمریکا در زندانند، و نرخ زندانی آمریکا بالاتر از چین و حتی آفریقای جنوبی در اوج نژاد پرستی است. اگر زندانی های فعلی را در شمار “بیکاران” به حساب بیاورند ، با یک محاسبه، نرخ بیکاری در ایالات متحده افزایش ۲ تا ۳ درصدی می یابد. برمبنای محاسبه ی این کتاب ثابت می شود که، سازمان یابی زندان، اگرچه کاهش زیادی یافت، با گروه های مطالعه ی مخفی، حتی با وجود حد اکثر امکانات امنیتی، در جایی که ارتباط بین زندانیان به شدید ترین وجهی نظارت و کنترل می شود، به طور کامل از بین نرفته است.
حزب پلنگان سیاه، از شکل گیری اش در سال ۱۹۶۶ تا فروپاشی اش در سال ۱۹۸۲، به طور قطعی در رادیکالیزه کردن کل نسل جوان گتوی سیاهان، که در دهه ی آخر ۱۹۶۰ به سن بلوغ رسیدند، مهم بود. اما با وجود حضور بالای نزدیک به دو دهه ی پلنگان سیاه، جای تعجب است، که تا کنون تحلیل های جدی کمی از کار حزب نوشته شده است. بازبینی حزب پلنگان سیاه، شامل مجموعه ای از مقالات اعضا و پژوهش گران سابق، اولین کوشش بزرگ برای ارزیابی کردن میراث حزب است. یک ارزیابی دقیق از پلنگان به این نیاز دارد که از زمینه ی اجتماعی ی آن چه که سبب ظهورش شده است، آغاز شود. در اواخر دهه ۱۹۶۰، جنبش سنتی حقوق شهروندی، که از مبارزات برای لغو تبعیض نژادی در مناطق شهری جنوب، نشات گرفته بود، خسته بود. این خستگی خود را در نسبت به سازمان اصلی حقوق شهروندی، در رابطه با موج شورش های شهری که در اوایل سال ۱۹۶۷ در شهرهای ایالات متحده بعد از ترور مارتین لوترکینگ رخ داد نشان داد، به نحوی که معاون پرزیدنت هوبرت هامفری را برانگیخت که بگوید: “بزرگ ترین مبارزه ای که ما در آن جنگیدیم، جنگ در جنوب ویتنام نیست، بلکه در داخل شهرهای خودمان است”. ترور کینگ ناقوس مرگ، برای استراتژی های رفرمیستی منفی و نافرمانی شهروندی را به صدا در آورد.
اکسیون های طرح ریزی نشده و خودبخودی سیاهان جوان تر شهری، که در جبهه ی مقدم شورش ها بودند، فراسوی این تاکتیک ها حرکت می کردند و سازمان های سنتی پشت سر آن ها بودند. این خلاء ای بود که پلنگان پرکردند . به عنوان یک شاهد این را ضبط می کنم.” شورش های سال ۶۷، کل جوانان خشن گتوها را به مبارزه نژادی توجه داد و سازمان های موجود، که توسط روشنفکران یا طبقه ی متوسط هدایت می شدند، نمی توانستند با آن ها مقابله کنند – پلنگان ازین شورش ها زائیده شد”. به بیان دیگر، طبق معمول این ،حاصل نقش افراد پلنگان ، رهبران فردی با جذبه، با استعداد و شناخته شده ای مثل هوی نیوتون، بابی اسکیل و الدریج کلیورنبود، بلکه فشار رویداهای واقعی اجتماعی بود که موجب پایه ریزی حزب شد. حزب پلنگان سیاه به عنوان یک سازمان محلی، در اوکلند کالیفرنیا تاسیس شد و شروع به فعالیت کرد. به سرعت رشد کرد و با بهره برداری از خشم و نا امیدی سیاهان، به یک جنبش ملی تبدیل شد. بخش زیادی ازین رشد به طور خودبخودی صورت گرفت. کتاب توضیح می دهد که چگونه مرکز فرماندهی ملی حزب، از دریافت خبری که سازمان یابی شاخه ای از آن را در شهرهایی که در آن ها حضور مداوم نداشت، اطلاع می داد شگفت زده می شد. آن ها خود را “مارکسیست لنینیست” می خواندند، حزب هم چنین خود را از هر دو پلنگان سنتی حقوق شهروندی متمایز می کرد. هرگز اعضای رسمی ای فراتر از پنج تا هفت هزار نداشت. حزب نفوذی خارج از اندازه را در تعداد اعضای واقعی اش ، و یا به طور مثال فروش بیش از ۱۰۰.۰۰۰ کپی از نشریه اش در هفته را تجربه می کرد. علاوه براین در بسیاری از اجتماعات درون شهری، بخش های پلنگان محلی، برنامه ی ” برنامه های بقای اجتماع” را تنظیم می کردند؛ سرویس های پوپولیستی مثل کلینیک های مجانی سلامتی، مدارس، سرویس های مجانی حمل و نقل به زندان، اسکورت گارد محافظ ضد جنایی برای افراد مسن را ترتیب می دادند.
از شروع کاردر ۱۹۶۹، پلنگان سیاه توجه دولت را به خود جذب کردند. مدیر “اف بی آی”، ج. ادگار هوور آن ها را تهدید شماره ی یک برای جامعه ی آمریکا، توضیح می دهد و در ورای دهه های بعد کوشش سیستماتیکی برای درهم شکستن پلنگان سیاه از طریق ترکیب فشارعمومی و تاکتیک های پنهان از قبیل فیلتر کردن و کاربرد خبرچین ها و تحریک کننده ها انجام گرفت. طی این کارزار ضد جاسوسی که به نام کواینتل پرو COINTELPRO معروف است و سال های بعد افشا شد، ده ها تن از پلنگان سیاه، در تیراندازی شورش های مسلحانه ای که پلیس به راه انداخته بود، کشته شدند و صدها نفر از اعضا و هواداران دستگیر و زندانی شدند. بعضی از آن ها به زندان های طولانی مدت محکوم شدند. بسیاری از رهبران پیشین بخش های محلی بعد از ۲۵ سال در سکوت افسرده زندان اند. به نحوی غیر قابل انکار، این کوشش مشکوک حکومت برای درهم شکستن پلنگان، تلفات و عوارض اش را در سازمان برد و نقش موثری را در پایان دادن به آن بازی کرد. اوایل دهه ی ۱۹۷۰، شکاف عظیمی رخ داد و حزب دو شقه شد. هوی نیوتون در یکی از این دو طرف بود، که برای تقویت مجدد حزب، نیرو دادن به آن، برنامه برای بقای آن و دعوت برای مشارکت در قدرت سیاسی محلی استدلال می کرد. در طرف دیگر الدریج کلیوربود که در مهاجرت بود، و بر ” مبارزه مسلحانه” تاکید می کرد. بر اساس یک تخمین، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد سازمان های موجود، از قبیل ملی گرای سیاه، و گروه های جدائی طلب مثل ملت اسلام، با تاکید حزب روی دفاع مسلحانه از خود در مقابل وحشی گری پلیس، و فراخوان آن برای ” انقلاب” و ” سوسیالیسم” و اشتیاق و توافق کار کردن در یک اتحاد با سازمان های ضد جنگ، چپ گرا، زنان و مردان آزادی خواه، توافق داشتند. گرچه بالاخره در این دوره، به عضویت در حزب تسلیم شدند.
در نهایت با ادعای احیای حضور سیاسی در منظر عمومی، جناح اقلیت کلیور پلنگان، سریع در هم شکست و کوچک شد. گروه های مبارزه مسلحانه ی زیر زمینی سایه، از قبیل ارتش آزادی بخش سیاه از منظر عمومی ناپدید شدند. در یک حرکت فاجعه بار در سال ۱۹۷۲، ناگهان نیوتون فرمان انحلال همه ی شاخه های محلی پلنگان را صادر کرد. اعضای باقی مانده برای متمرکز کردن کار حزبی، در جهت گرفتن قدرت سیاسی محلی، توسط عضو پلنگان الین براون برای شهرداری اووکلند، به اوکلند کوچانده شدند. این کوشش به سختی شکست خورد. در چند سال بعدی، که نیوتون بیشتر با قانون دست و پنجه نرم کرد و هرچه بیش تر قدرت را در دست های خود متمرکز ساخت، رهبران قدیمی پلنگان از قبیل براون و سیله را هم از مقام ها خلع کرد. با گذر زمان، حزب پلنگان سیاه به طور رسمی، در سال ۱۹۸۰ منحل شد و اعضایش ۵۰% کاهش یافت. یک چند سال بعد، نیوتون در خیابان در یک معامله سرهم بندی شده ی کوکائین، مورد تیراندازی قرار گرفت و مرد.
مقالات جمع آوری شده برای مبارزه با گرایش “بی اعتبار سازی” یا “رمانتیسم وغیر سیاسی نشان دادن پلنگان به عنوان اشتباه انقلابیون آزاد” ، به جای دادن “توازن” و حساب “انتقادی” از قدرت و ضعف حزب، مجددا مورد تجدید نظر قرار گرفت. انتخاب این تمرکز امری تصادفی نیست. از اوایل دهه ی ۱۹۹۰، چندین کتاب در ایالات متحده به چاپ رسید که ادعا کردند پلنگان چیزی جز گنگ جنایتکار نبودند که به فعالیت سیاسی تغییر چهره دادند. هرچند بیش تر این کتاب ها، کار توابان سابقا رادیکال است که می روبند و بدون دلیل و مدرک اثبات می کنند و برمبنای شایعه، اطلاعات شخص ثالث بی نام را، عمومیت می دهند. خاطرات جدید توسط افراد غیر تواب رهبری سابق پلنگان از قبیل الین براون و دیوید هیلیارد، هم چنین از طریق تاریخ پلنگان، نشان می دهند که خط سالمی بین سیاست های انقلابی جهت یافته به سمت “برادران بلاک” و فعالیت های جنایی بازار محور وجود داشت که مکررا قطع می شد.
سئوال این که آیا پلنگان یک سازمان لمپنی بودند، که چندین بار در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته است، به صریح تریم شکل در یک مقاله بنام ” لمپن سازی: یک اشتباه جدی حزب پلنگان سیاه” مطرح شده است. نویسنده این مطلب استدلال می کند که حتی اگر پلنگان موکدا در ساختار لمپن نبودند، در عمل، در جهت گیری لمپنی بودند. این جهت گیری ” یک محیط ناسالمی را برای یک سازمان سیاسی با ثبات” ایجاد کرد که ” به یک مشکل همیشگی التهابی کمک و لفاظی های پلنگان را تشدید کرد” و هم چنین سازمان را برای فشار حکومت، حساس ساخت. اما این تمام تصویر نیست. ضعفی در این جدل وجود دارد که این طور عمل می کند که مثل یک هویت ایستا با صفات ویژه ی استوار و نامتغیر و نه تاثیر گرفته از تمام سطوح مبارزه،”لمپن” باشی. مقاله ای دیگر از نقش فاکتورهای داخلی درسقوط احتمالی حزب ، در رابطه با رشد اتوریته وشیوه ی آئین شخصیت برای فقدان دموکراسی داخلی از بالا به پایین، در یک ساختار سلسله مراتبی امری، بحث می کند، که از سوء استفاده ی مداوم از قدرت و تمایل به بوروکرات سازی در بخشی از رهبری پلنگان، حمایت می کند. در حالی که در واقع، این بوروکراتیزه کردن، یک روند سازمانی مجزا از بنیان سیاسی اش نبود.
پیشگامی پلنگان که از یک چارچوب لنینیستی مشتق شده بود، مبنی بر تقدم جایگاه نقش یک اقلیت انقلابی برای “هدایت” توده ها بود، به متمرکز کردن انکار ناپذیر قدرت در دست های چند فرد کمک کرد. گرچه بخش های محلی، گاه قادر بودند استقلال قابل توجه ای را تجربه کنند. این امر غالبا در نتیجه ی خلاء مکرر قدرت ایجاد شده، موقع دستگیری غیر منتظره ی رهبران ملی ایجاد می شد، تا این که امری اصولی مربوط به روند داخلی تصمیم گیری توسط پایه باشد. و چون بورکراتیک سازی از آغازشکل داده شده بود، زمانی که سطح مبارزاتی باز در جامعه ی سیاه شروع به فروکش کرد، بارز تر شد.
فصل نتیجه گیری در حزب پلنگان سیاه
مطالعه مجدد نشان می دهد، علی رغم انتساب چند سال موفقیت اقتصادی، وضعیت سیاهان در آمریکا، طی دهه ی نود به بدتر شدن ادامه داد. براساس گزارش چندین شهر، نرخ امید زندگی ساهان در آن ها با نرخ آن در کشورهای جهان سوم رقابت می کند. سطح بیکاری بین مردان جوان سیاه دو رقمی است و اثرات رفرم رفاهی، به روبیدن دستارورهای اجتماعی کسب شده در طی دهه ی ۶۰ برگشت. به هر حال، گرچه هیچ جنبش جدیدی بعد آن تا کنون، برای دست و پنجه نرم کردن با این اوضاع نیامده است، فهم میراث آمیخته ی پلنگان، بخش جدی هر نوع جنبشی که طلوع خواهد کرد،خواهد بود.
اوت ۲۰۱۶، فریده ثابتی
* The Rise and Fall of Califonia’s Prison Movement
Eric Cummins ،انتشارات دانشگاه استانفورد، ۱۹۹۴، ۳۱۲ صفحه
** The Black Panther Party Recondisered
Edited by Charles Jones(Black Classics Press, 1998) 517 pps.