عباس پاك ايمان، فرزند اول يك خانواده متشكل از سه پسر و سه دختر بود، كه در خرداد ۱۳۳۰ در شهر همدان به دنيا آمد. پدر وى يك تراشكار مبتكر و فردى مذهبى بود. وى به روحانيون مذهبى ايران و از جمله آيت الله خمينى علاقه مند بود و يك بار عباس را به سخنرانى معروف خمينى در فيضيه قم برد. رفیق یك بار گفته بود كه پدرش در پیش از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با كامیون مجسمه شاه را پایین كشیده بود و این را از گرایش های ملی گرایانه او می دانست. عباس در همدان به تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود ادامه داد و در سال ۴۷۱۳، براى ادامه تحصيل به مدرسه عالى بازرگانى در تهران رفت.
در تهران، علاوه بر فعاليت هاى دانشگاهى، عباس به محافل مذهبى وارد شد و سرانجام به گروه تازه تاسيس ” حزب الله” كه توسط، عليرضا سپاسى آشتيانى، عباس آقا زمانى ( ابو شريف) و احمد احمد، بوجود آمده بود، پيوست. از ديگر افراد معروف، اين گروه، محمد مفيدى و محمد باقر عباسى، محمد رضا و محمد علی عالم زاده، مصطفی جوان خوشدل و مهدی افتخاری بودند. اين گروه در اوخر سال ۱۳۵۰، و پس از ضربه بزرگ پليس و ساواك به سازمان مجاهدين خلق، به اين سازمان پيوستند و در اولين عمليات خود در مرداد ماه ۱۳۵۱، سرلشكر سعيد طاهرى، رييس كل زندان های شهربانى كل كشور را اعدام انقلابی نمودند. از همين زمان عباس پاك ايمان مخفى شد و در تيم هاى مخفى سازمان مجاهدين خلق به فعاليت پرداخت. عباس پاك ايمان از كودكى داراى بيمارى نارسايى قلب بود و بدليل اين بيمارى و امكان خطرات جانى براى او و ديگر هم تيمى هايش، سازمان تصميم به خروج وى از ايران براى معالجه و فعاليت در شاخه خارج از كشورى اين سازمان در خاورميانه گرفت. در پاييز سال ۱۳۵۳، وى به همراه رفقا پوران بازرگان و محسن فاضل از طريق افغانستان به پايگاه هاى سازمان مجاهدين در عراق رفت. در عراق براى مدتى وى با راديو صداى انقلابيون همكارى مى كرد. كمى بعد وى براى معالجه به انگلستان فرستاده شد. در آنجا با وجود گرفتارى در فرودگاه لندن و شك پليس به مدارك وى، سرانجام توانست به اين كشور وارد شده و به معالجه خود بپردازد. پس از معالجه موفقيت آميز، مجددا به منطقه خاور ميانه بازگشت، و اين بار به سوريه و سرانجام به تركيه فرستاده شد. در آنجا در پايگاه سازمان براى ورود و خروج اعضا سازمان و همچنين محلى براى مبادله سريع اخبار و مدارك مورد نياز به داخل كشور به كار مشغول شد. در اين پايگاه نيز از همراهى رفقا پوران بازرگان، شاكر ( اسم مستعار) و كريم ساعى برخوردار بود. يكى از مهمترين وظايف عباس پاك ايمان كه مهارت و تكنيك بالايى در آن داشت، جعل اسناد و مدارك بود، كه در اين پايگاه به خوبى از آن استفاده مى كرد. نام مستعار وى در سازمان كريم بود.
در نشست پاريس در تابستان ۱۳۵۷، كه باعث تۀییر و تحولاتی در رهبری سازمان مجاهدين م ل شد، عباس پاك ايمان نيز حضور داشت. عباس پاك ايمان، فرد نظريه پردازی در سازمان، نبود و پس از نشست پاريس، با جمع افردى كه بعدها گروه جديدى تشكيل دادند، متحد شد، از افرد شاخص اين جمع، رفقا، مسعود فيروزكوهى ( مهدی) [ مبتكر ایجاد گروه]، محمد يزدانيان (مسعود)، فتحى (اسم مستعار) و جواد قاٸدى (احمد) بودند، فرد آخر چند ماه پس از تشكیل گروه، با تصمیم رفیق فیروزكوهی از گروه اخراج شد. با تغيير و تحولات درونى سازمان مجاهدين م ل، عباس پاك ايمان، سرانجام در آذر ماه ۱۳۵۷، به همراه افراد نامبرده دست به تشكيل گروه، ” اتحاد، مبارزه در راه آرمان طبقه كارگر” زدند و از اكثريت اعضاى سابق سازمان كه به “سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر” تغيير نام داد جدا شدند. اين گروه با انتشار نشريه اى به نام “آرمان”، بيشتر به همين نام شناخته مى شد. گروه آرمان به لحاظ نظرى نزديك به ديدگاه هاى تقى شهرام بود، اگر چه وى هيچگاه عضو اين گروه نبود. از جمله نكات مهم اين گروه، هواداری محفل كوچكى به نام “سهند” بود كه از افراد مهمش، منصور حكمت و حميد تقوايى بودند، اين گروه در انتشاراتشان، خود را ” هسته سهند” هوادار گروه آرمان مى ناميدند. در اوایل سال ۱۳۵۹، گروه كوچك ” آرمان” به گروه “رزمندگان آزادى طبقه كارگر” پيوست. چند ماه پیشتر در اسفند ماه ۱۳۵۸ اين گروه به انتشار پيوسته هفته نامه اى به نام “رزمندگان” دست زده بود كه تا اواسط سال بعد به كار خود ادامه داد. پس از شروع جنگ ايران و عراق در اواخر تابستان ۱۳۵۹، گروه رزمندگان، دچار تلاطمات ايدٸولوژيك شد و در پايان همين سال عملا هيچ گونه فعاليت سياسى نداشت، در اوايل سال ۱۳۶۰، اين گروه به چند شاخه تبديل شد. بخشى از اين گروه و بويژه هسته اصلى پيوسته از گروه آرمان، به گروه ” سهند” كه اينك خود را ” اتحاد مبارزان كمونيست” مى ناميدند، پيوست، كه عباس پاك ايمان نيز از اين جمله بود.
در اواخر سال ۱۳۵۸، عباس پاك ايمان با يكى از رفقاى دختر هوادار اين گروه ازدواج كرد. در بيست اسفند ۱۳۶۰، وى توسط يكى از هواداران گروه “حزب الله” در پيش از انقلاب، كه در آن زمان دستگيرى وى مسٸوليتى در آموزش و پرورش داشت در خيابان شناسايى شد، با وجود اقدام به فرار عباس از دست اين فرد، به علت بيمارى قلبى، نتوانست، مسافت زيادى بگريزد و دستگير شد. كمى بعد، همسر وى كه باردار بود نيز دستگير گرديدد. تا حدود ۶ ماه، عباس و همسرش از نظر تشكيلاتی شناسايى نشده بودند. پس از شش ماه، همسر وى توسط يكى از همكلاسى هاى دوران دانشگاه، كه مدتى در گروه رزمندگان فعاليت مى كرد، به عنوان فعال اين گروه شناسايى شد و به تبع آن هويت عباس پاك ايمان نيز لو رفت. در مرداد ماه ۱۳۶۱، فرزند دختر آنها در زندان بدنيا آمد.
با وجود شكنجه بسيار عباس و همچنين دستگيرى افراد قديمى بسيارى از سازمان مجاهدين م ل كه اينك در گروه ها و سازمان هاى مختلفى فعاليت مى كردند، عباس لب از لب نگشود و هيچ گونه اطلاعاتى به پليس رژيم نداد. تنفر بسيار رژيم از افرادى همچون عباس پاك ايمان كه از يك گروه بشدت مذهبى همچون “حزب الله” به ماركسيست رسيده و در مقابل رژيم جمهورى اسلامى مبارزه مى كردند، به حدى بود، كه وى را اغلب به شكنجه گاه مى بردند و همواره بدنى زخمى و بشدت شكنجه شده داشت. سرانجام وى را در زمانى كه فرزند دخترش يك سال شده بود، در ۱۱ مرداد ۱۳۶۲، به همراه عده اى ديگر اعدام كردند. پدر وى با وجودى كه فردى مذهبى و پايبند به اين رژيم بود، با اعدام فرزند محبوبش، دست از اين جماعت شست و همواره تا اخر عمر به مقابله با آنها پرداخت.
بهروز جلیلیان