پسرفت بسیار رعب انگیزی است. ۸۶ سال پیش، در تاریکی زار بربریت فئودالی، در نقطه ای از دنیا که شیوه تولید سرمایه داری فازهای نخست انکشاف خود را طی می کرد، در خوزستان ایران، در پهنه کارزار پرتلاطم ۱۱۰۰۰ کارگر نفتگر علیه صاحبان سرمایه و دولت های درنده انگلیس و ایران، زنی کارگر، زهرا نام، با صلابت و قدرت شایسته یک کارگر مبارز سرمایه ستیز، وارد شهربانی شهر آبادان شد. او خواستار ملاقات با کارگر همزنجیر دستگیر شده و زندانی خود گردید. رئیس شهربانی که مرعوب روحیه تعرضی و عاصی زهرا شده بود از وی پرسید که با کارگر زندانی چه نسبتی دارد. زن کارگر پاسخ داد که خواهرش می باشد. افسر مزدور رژیم رضاخان جلاد و عمله و اکره کمپانی عظیم نفتی خطاب به زهرا گفت: تو لر هستی و او ترک است. شما چگونه برادر و خواهری می توانید باشید؟ و درست در همین جا بود که زهرا با صدائی تندرگون و قهر آمیز بر سر افسر زندان فریاد کشید: « ما از آن برادران و خواهرانی هستیم که لر و ترک و فارس و کرد و عرب و عجم و اروپائی و آسیائی و هیچ کجائی نمی شناسیم»
و اکنون ۸۶ سال پس از آن تاریخ، در شرائطی که سرمایه سرتاسر کره ارض را در باتلاق بربریت خود، به طور کامل غرق نموده است. در شرائطی که بیش از ۵ میلیارد توده کارگر جهان در میان شعله های قهر این نظام می سوزند و نابود می شوند، در وضعیتی که نقطه، نقطه دنیا از وفور اتحادیه های کارگری، سندیکاها و احزاب مدعی رهائی پرولتاریا دم کرده است. آری در چنین ایامی دولت فاشیست سرمایه داری ترکیه به دنبال یک قرن نسل کشی کارگران کرد، باز هم زمین و زمان مناطق کردنشین کشور را میدان قتل عام ساکنانش کرده است، اما، هیچ صدای اعتراضی از هیچ کارگری، حتی از کارگران ترک و کرد ترکیه، حتی از کارگران کرد جاهای دیگر بر نمی خیزد!! اگر از کارگر اروپائی، کانادائی و نوع این ها سؤال کنی چرا؟ جوابشان به احتمال این خواهد بود که اگر لازم باشد حتماً اتحادیه اعتراض می نماید!!! خیلی ها هم خواهند گفت که آخر آنها « تروریست» و طرفدار یک حزب «تروریستی» هستند!!! پاسخ هائی که میلیونها بار، از سکوت مرگبار آن ها، هولناک تر و وحشت انگیزتر است. جواب کارگر امریکائی از این هم بسیار سرراست تر است. او بیش از یک قرن نشان داده است که سوختن کارگران دنیا در کوره های آدم سوزی سرمایه را حق مسلم توده کارگر می داند. برای او آنچه اهمیت دارد، زنده ماندن افسانه قدر قدرتی بورژوازی امپریالیستی درنده ایالات متحده است!!! وی سالیان متمادی است که کل احساس کارگر بودن، شعور و شناخت و اعتراض طبقاتی خود علیه هر جنایت و توحش بورژوازی را در گورستان سازش محض با سرمایه دفن کرده است. او تعهد آکنده از تضمین سپرده است که تا پای مرگ ناشی از شدت استثمار و محرومیت و بی حقوقی و سیه روزی خویش نیز پاسدار جان برکف حریم قدرت امپریالیست های جنایتکار امریکائی باشد!!! فاصله ها را کم کنیم، پرسش را با کارگران ترکیه در میان گذاریم. بخش وسیعی از آنها جواب خواهند داد که آخر آن ها کرد هستند و ما ترک هستیم و دولت ما نیز ترک است و همگان باید اوامر مطاع دولت ترک زبان و ترک نژاد را مقدس بشمارند!!! برخی نیز شاید پاسخشان این است که «امنیت مسأله بسیار حیاتی و مهمی است» و ما از « سوریه ای شدن» اوضاع «کشور خویش» وحشت داریم!!! باز هم نزدیک تر شویم، از کارگر کرد دولت اقلیم کردستان می پرسیم که آخر تو چرا لام تا کاف هیچ نمی گوئی!!! چرا به دولت خود به خاطر همدلی هایش با بورژوازی فاشیست ترکیه در این کشتار اعتراض نمی کنی؟!! مگر نه این است که نسل بعد از نسل و قرن بعد از قرن سراسر دنیا را از آوازه کرد بودن خود دچار لرزش ساختی!! اصلاً کارگر بودنت پیشکش!!! چرا شمشیر کرد بودن خود را نیام کرده ای و باز هم کلامی علیه کشتار کردهای کشور همسایه بر زبان نمی رانی!!! جواب این عده – صد البته که نه تمامی آحادشان اما علی العموم و اکثراً – از همه دندان شکن تر، براتر و کوبنده تر است. اینان خواهند گفت که کارگر بودن اصلاً سرشان نمی شود!!! کرد هستند!!! و معنای کرد بودنشان نیز جنگیدن در پشت سر خاندان « پرافتخار»!! بارزانی ها یا پیشوایان مباهات آفرین کرد متحزب دیگر می باشد!!! در خارج از این مدار و فقط همین مدار هر کردی خائن به اساس قومیت و شرف و ناموس کردها است!!! پاسخ ها از سوی کارگران سراسر دنیا از این سنخ خواهد بود. این مطلقاً اغراق نیست، عین واقعیت است. «آن که می خندد خبر تلخ را نشنیده است» و شاید هم شعور این شنیدن را به طور کامل از دست داده است.
فرق زهرا و زهراهای کارگر ۸۶ سال پیش با کارگران امروزی مورد گفتگوی ما چیست؟ این فرق ها از کجا زائیده است و تکلیف جنبش کارگری روز دنیا با آنها چیست؟ به این پرسش باید پاسخ گفت، اما پیش از آن موضوع مهم دیگری را توضیح دهیم. آنان که اینک در کشور ترکیه قتل عام می گردند توده های کارگرند. درست همان گونه که کل انسانهای اسیر حمام خون دولت ها و قدرت ها در سوریه، عراق، یمن، افغانستان، ایران، فلسطین کل خاورمیانه یا نقطه، نقطه جهان موجود همگی کارگر و توده فروشنده نیروی کارند. همان گونه که کل جمعیت چند ده میلیونی آوارگان گرسنه و خانه به دوش دنیا جملگی بدون هیچ استثنا بردگان مزدی سرمایه اند. به آن سوی ماجرا نظر کنیم دولت ها، قدرت ها، قطب ها یا کلاً طبقه ای که این کشتارها، درندگی ها، گرسنه سازی ها، سیه روز کردن ها و آواره نمودن ها را می آفریند و زندگی روز بشر می سازد، نیز همه جا و بدون هیچ اگر و اما طبقه سرمایه دار، یا سرمایه در جلد مخوف و اختاپوسی افراد و قدرت ها و دولت ها است. اسیران حمام خون در ترکیه کارگرند و دولت فاشیستی جنایتکار اردوغان نیز دولت سرمایه است. اگر انتظار داریم کسی، نیروئی یا جنبشی به طور واقعی و از سر ستیز واقعی با این نوع بربریت ها و جنایات، به یاری قتل عام شوندگان کرد ترکیه بشتابد باید اولاً اهل ضدیت با سرمایه، سبعیت های سرمایه و نظام بردگی مزدی باشد و ثانیاً و لاجرم از اهالی جنبش کارگری و صف پیکار ضد سرمایه داری طبقه کارگر باشد. با بازمانده های بی رمق احساسات بشردوستانه فراطبقاتی آلوده به تمامی پایاب های پویه سودسازی سرمایه نمی توان در سنگر حمایت مؤثر و تعیین کننده از این توده داغ لعنت خورده قرار گرفت. از این مهم تر، بسیار اساسی تر و کاملاً سرنوشت سازتر، با دود و دم سراسر لجن آلود متعفن همگنی های قومی و ناسیونالیستی، با همپیوندی های ماوراء ارتجاعی عقیدتی اعصار فئودالی و ماقبل فئودالی، با کرد بودن و سنی بودن و ترک و فارس و عرب و عجم و این نوع کلیشه های پلشت عمیقاً انسان ستیزانه نمی توان در سنگر حمایت راستین از کارگران کرد ترکیه حاضر شد. عین همین مسأله در مورد چند و چون پشتیبانی از تمامی کارگران دیگر اسیر حمام خون در سایر نواحی دنیا یا اساساً مسأله ای به نام همبستگی بین المللی طبقه کارگر نیز صدق می کند و بر قضا کل مشکل در همین جا نهفته است. در اینجا که جنبش کارگری جهانی در طول این صد سال آماج همه نوع یورش بیرونی و درونی به همین رویکرد خود، به جهتگیری واقعی ضد سرمایه داری خود بوده است. سرمایه با بارآوردهای فکری و فرهنگی و ایدئولوژیک و سیاسی و اجتماعی و دولت و مدنیت و قانون و پارلمان و نظم و عرف و پلیس و حقوق و ارتش و مذهب و ناسیونالیسم و فاشیسم و کل قوای سرکوب فکری و فیزیکی خود از درون و برون و رفرمیسم منحط راست و چپ از درون و کنار، درست همین وجه سرشتی ضد سرمایه داری جنبش کارگری را مورد تمامی اشکال تهاجم و تعرض قرار داده اند و در این تعرض بسیار موفق گردیده اند و به بیشترین پیروزی دست یافته اند. تفاوت اساسی بخش عظیم کارگران امروزی دنیا با زهراهای کارگر ۸۶ سال پیش در همین است. زهرا و زهراها، کارگران پرچمدار انقلاب ژوئیه ۱۸۴۸، شعله افروزان جنبش چارتیستی، توده کارگرانی که جنبش «تورینگن» را راه انداختند. کموناردها، جمعیت عظیم کارگرانی که انترناسیونال اول را پدید آوردند و همزنجیران و همرزمان آن روز آنها در سپهر زندگی خود، با دو چیز سر و کار داشتند. در یک سوی سرمایه و قدرت سرکوب حامی سرمایه را می دیدند و در سوی دیگر به قدرت پیکار جمعی خود چشم می دوختند. ریشه بدبختی های را در وجود سرمایه و استثمار خود توسط سرمایه می کاویدند و راه کاهش فشار این استثمار و بدبختی ها یا مبارزه علیه آنها را در به کارگیری قدرت متحد و جمعی خود جستجو می کردند. بسیار درس آموز، مهم و قابل فکر است که آنها در قعر شرائطی کل حواس خویش را به این دو، به سرمایه و طبقه سرمایه دار و قدرت سیاسی مدافع استثمار سرمایه داری در یک سوی و قدرت طبقاتی سرمایه ستیز طبقه خویش در سوی دیگر می دوختند که جامعه آن ها یا هنوز شاهد تسلط تام و تمام سرمایه داری نبود، یا در بهترین حالت چند سال و چند دهه از زمان این تسلط نگذشته بود. زهراها، کموناردها و کارگران سلسله جنبان جنبش های بالا در قعر تاریکی زارها، در برهوت عقب ماندگی ها، در شرائطی که شمارشان در سراسر دنیا در قیاس با امروز بسیار معدود و ظرفیت اعمال قدرتشان با وضع حاضر، اصلاً قابل مقایسه نبود، رابطه میان خود و سرمایه را در هر زمینه ای نه اجماع که فقط ستیز و جنگ می دیدند. کارگرانی که سپهر زندگی و کار و پیکار خود را چنان نظر می انداختند معلوم است که کرد و لر و ترک و عرب و فارس و تابعیت این یا آن قاره نمی شناختند. از انگلیس در حمایت از همزنجیران بلژیکی خویش علیه بورژوازی آن دیار اعلام نبرد می دادند. از لهستان به پاریس می شتافتند تا فرماندهی لشکری از لشکریان کموناردها را بر دوش گیرند. مشغله آن ها در آن روز نه جنگ با « امپریالیسم تنزیل بگیر غارتگر»، نه « انقلاب بورژوا دموکراتیک ضد امپریالیستی»!!!، نه « صف بندی خلق و ضد خلق»!!!، نه لگاریتم خیر و شر جبهه واحد با « سرمایه داران ملی» و « ملاکان لیبرال»، نه استقرار « دموکراسی خلق»!!!، نه « تشکیل حکومت خودمختار»، نه « حق تعیین سرنوشت ملی و ملت ها»، نه «استقرار پایه های صنعت ملی»، نه هیچ کدام این ها که جنگ میان خود و سرمایه بود. آن ها دستیابی به آزادی و رفاه و حقوق انسانی و کل خواسته های اجتماعی یا چالش بی حقوقی ها، تبعیضات و همه مصیبت های دیگر زندگی را هم در همین جا در پهنه کارزار متحد خود علیه سرمایه دنبال می کردند. آنچه جنبش کارگری دنیا در فاصله زمانی میان آن روزها تا امروز از دست هشته است، کوره مشتعل ریخته گری، آگاه گردانی، بالندگی و به صف کشیدن قدرت پیکار ضد سرمایه داری خویش است. این است همان چیزی که سرمایه و رفرمیسم از جنبش کارگری تاراج کرده است و جای آن را با همان گمراهه ها و برهوت هائی پرساخته است که چند سطر بالاتر اقلامی از آنها را لیست کردیم. اگر کارگر کرد ایرانی هوادار غالب احزاب منطقه، اینک در برابر کشتار همزنجیران کرد خویش در ترکیه ساکت، صامت، منفعل و فاقد نقش مؤثر است به این دلیل است که سالیان متمادی نه علیه سرمایه بلکه زیر بیرق ناسیونالیسم کرد و با دورنمای به قدرت رساندن این و آن حزب جنگ کرده است. او مبارزه طبقاتی نکرده است، پیوند طبقاتی میان خود و کارگر کرد ترکیه را در های و هوی ناسیونالیسم و برای به قدرت رساندن حزب پیشوا به طور کامل از یاد برده است. او میدان جنگ در رکاب ناسیونالیسم کرد را ام القرای سوسیالیسم فهمیده است. معضل کارگر کرد اقلیم صدها بار افزون تر از همزنجیر ایرانی وی است. او نیز نسل بعد از نسل کارش جنگیدن علیه صدام با هدف پرتاب رئیس قوم به عرش قدرت بوده است. در دل این عرصه ها هیچ جائی برای تمرین و آموزش و پراکسیس همبستگی طبقاتی ضد سرمایه داری وجود ندارد. در مورد کارگران اروپا و جاهای دیگر بالاتر گفتیم و نیازی به تکرار دوباره آنها نیست. ریشه همه فجایع در دور شدن از پویه کارزار واقعی آگاه ضد سرمایه داری قرار دارد.
در این میان یک چیز از همه گفتنی تر است. این وضع مطلقاً قابل دوام نمی باشد. کارگر کرد، فارس، عرب، ترک، خاورمیانه ای، اروپائی، آسیائی، امریکای لاتینی، افریقائی و هر کجائی باید بسیار خوب بدانند که آنچه امروز و در این ساعت ها علیه کارگران کرد ترکیه می رود، آنچه بورژوازی فاشیست و درنده ترکیه با این کارگران می کند، اگر نه فردا، اما در آینده ای بسیار نزدیک به طور قطع بر سر همه آنها خواهد رفت. سفاهت بسیار دهشتناکی است اگر آینده این کارگران را آینده محتوم خویش ندانیم. اگر دولت اردوغان با تمامی قدرت کشتار می کند، این کشتار را از خلق و خوی نژادی و اعتقادی به ارث نگرفته است. او فقط آن می کند که نیاز سرمایه است و سرمایه برای بقای خود در سراسر جهان به این جنایات و به بربریت هائی بسیار فزون تر از این محتاج است و هر روز بیشتر محتاج خواهد شد. اگر قرار است از این آینده فرار کنیم فقط یک راه وجود دارد، باید علیه سرمایه به طور واقعی و از طریق به صف نمودن شورائی قدرت پیکار همه آحاد توده های طبقه خود وارد کارزار شویم. این تنها راه است و قیام به حمایت از کارگران کرد ترکیه نیز جزء پیوسته ای از این پیکار است. یک نکته باقی مانده است. ما از کارگران کرد ترکیه و قتل عام آنها توسط دولت فاشیست سرمایه داری آن کشور حرف زدیم. اینکه توده کارگر اسیر قتل عام به کدام حزب راست یا چپ بورژوازی آویزان است موضوعی جدا از این بحث است. شالوده حرف ما همیشه این بوده و این است که کارگران هر نقطه دنیا باید به جای آویختن به این یا آن اپوزیسون بورژوازی به قدرت شورائی آگاه ضد سرمایه داری همه آحاد طبقه خود اتکاء کنند.
در هرکجا که هستیم فریاد اعتراض علیه کشتار کارگران کرد ترکیه سر دهیم و به حمایت از این همزنجیران خود برخیزیم.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
دسامبر ۲۰۱۵