قبل از اینکه به تغییر متن قرارداد کارگران فازهای ۱۵ و ۱۶ عسلویه بپردازیم روی مساله اعتصاب مکث می کنیم. اعتصاب در جهان سرمایه ممنوع است منتهی واژه هایی که برای ممنوعیت به کار می برند متفاوت است. حاکمیت سرمایه داری ایران نیز اعتصاب را حرام کرده است. در کشورهای اروپایی هم اعتصاب ممنوع است مگر اینکه سندیکاها و اتحادیه ها برای بالابردن دستمزد اعلان اعتصاب کنند. این اتحادیه ها وسندیکاهای رفرمیستی دایه های مهربان تر از مادر ، خطوط قرمز نظام کارمزدی را به خوبی رعایت می کنند. کارگران تحت کنترل هیات مدیره اتحادیه ها اعتصاب می کنند. بورژوازی در اروپا از این تشکل های مستقل از دولت و همسو با سرمایه برای به صلابه کشیدن جنبش کارگری بهترین استفاده را می برد. البته سران این تشکل های رفرمیستی از ارزش اضافی و استثمار کارگران کلاهی به چنگ می آورد. اما زمانی که جنبش کارگری به غایت تحت سیطره رفرمیست ها بخواهد به طور خود پوی قوانین نظام سرمایه داری را نادیده بگیرد نیروهای ضد شورش و سرکوب گر درنگ نمی کنند و به حفاظت از حریم سرمایه و جلوگیری از اخلال در تولید ارزش اضافی به صحنه می آیند. اما کم هزینه ترین شیوه سرکوب جنبش کارگری بوسیله همین تشکل های رفرمیستی است که جنبش کارگری را به خوبی کنترل کرده است. این نگرش ضد کارگری روی کل جنبش کارگری جهان اثر گذار بوده است. و در بیراهه بردن جنبش کارگری از سرکوب عریان بیشتر به نظام سرمایه داری خدمت کرده است. طی چند سال گذشته رویکرد توسل به دولت برای گرفتن دستمزدهای عقب افتاده، بالابردن دستمزد و یا درخواست به رسمیت شناختن تشکل این توهم به غایت رفرمیستی را در جنبش کارگری رسوخ داده که می توان با ارجاع به نهادهای سرمایه چون مجلس، ریاست جمهوری، وزارت کار به دست مزدهای عقب افتاده و دیگر مطالبات کارگری دست یافت. طبقه کارگر را از اعتماد به نیروی خود و مبارزه علیه سرمایه باز داشت. از سوی دیگر سرمایه داری ایران این موضوع را فهمیده است که جنبش کارگری ایران از فقر و مسکنت رنج می برد و از این رو از هر تجمعی به شدت وحشت دارد که به طور خود پوی خطوط قرمز سرمایه را درنوردد و ارکان نظام کارمزدی را به خطر اندازد. جنبش سراسری کارگران آموزش و پرورش(معلمان) اگر در بند «کانون صنفی» گرفتار نبود ، به حاکمیت سرمایه دل نبسته بود و با اتکا به نیروی خود و اتحاد با دیگر کارگران مزدی مقابل سرمایه می ایستاد، می توانست به خواست افزایش دستمزد که مطالبه کارگران بود دست پیدا کند. راهکار به غایت رفرمیستی «کانون» مبارزات کارگران را کنترل می کند و از سمت و سوی آن برای مبارزه با سرمایه باز می دارد. نیروهای ضد شورش برای پراکنده شدن تجمع معلمان به صحنه می آمدند تا کارگران آموزش و پرورش دسته جمعی حرکت نکنند. اما تجمع صرف معلمان را بی خطر می دانستند. و اگر طی این سالها مبارزاتشان دست آوردی نداشت از این رو بود که به دار توهمات توسل به دولت سرمایه و همسویی با جناح هایی از سرمایه گرفتار است. این موضوع در مورد دیگر حلقه های جنبش کارگری هم صدق می کند. این جنبش کارگری نیامده است که با پیکار علیه سرمایه به مطالباتش تحقق بخشد. اگر هزاران بار تجمع، اعتصاب، اعتراض و… هم داشته باشد خودش را از این توهمات غیر کارگری نتکاند دست آوردی نخواهد داشت. جنبش کارگری ایران عزم جزم نکرده است که با سرمایه بستیزد و اگر در تدارک ملزومات مبارزه با سرمایه چون تشکل شورایی در راستای یک جنبش سراسری شورایی برنخاسته است از این رو است. کارگران عسلویه نیز از دیگر حلقه های جنبش کارگری مستثنی نبوده و نیست و طی این سالها مبارزه نتوانسته دست آورد دندان گیری داشته باشد با این وجود حاکمیت سرمایه از رویکرد خود پوی جنبش کارگری به خود می لرزد و هر روز برای خفه کردن اعتراضات کارگری راهکار جدید ارائه می دهد. خواست و مطالبات کارگران در عسلویه مطالبه سراسری کارگران این منطقه است. و به نوعی می توان گفت مطالبه همه کارگران مزدی است از قبیل افزایش دستمزد، افزایش حق رست به ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت که هم اکنون در بخشی از پتروشیمی اعمال می شود، ارتقا کیفیت غذا، افزایش ایمنی، آلوده بودن منطقه به گازهای سمی، وسایل نقلیه به شدت فرسوده و غیره. این مطالبات تنها از سوی تعدادی یا بخشی از کارگران مطرح نیست بلکه از زبان کلیه کارگران جاری است. یعنی تنها کارگران فازهای ۱۵ و ۱۶نیستند که به شرایط موجود در عسلویه معترض هستند بلکه کلیه کارگران برای تحقق این مطالبات مصرند. بارها اعتراض و اعتصاب کرده اند. هرچند این مبارزات رویکرد ضد سرمایه داری نداشته اند، با افق نفی مناسبات سرمایه در پیکار علیه سرمایه ظاهر نشده اند و خود را از توهمات رفرمیستی نزدوده اند اما می رفت که به طور خود پوی دامن سرمایه را بگیرد. با این وجود مدیران سرمایه در عسلویه از به راه افتادن یک جنبش خود انگیخته به خود می لرزند. کنترل شدید کارگران و احضار آنان از سوی نهادهای مختلف حکومتی و تهدید و ارعاب و بازجویی و حتی بازداشت شان را از نظر دور نمی دارد همین چند روز پیش بود که کارگران بومی منطقه را که خواهان کار بودند مورد بازجویی قرار دادند که چرا تجمع کرده اند. این اقدامات حاکی از وحشت حاکمان سرمایه از اعتصاب و اعتراض سراسری است. حاکمیت سرمایه که در گرداب بحران افتاده است نیاز دارد خود را از این بحران که خود باعث و بانی آن است برهاند و برای رهایی از این بحران از هر اقدامی فروگذار نیست. هجوم بی امان به دارو ندار کارگران تهدید و تغییر قراردادها در فازهای ۱۵ و۱۶ نیز در همین راستا است که وقفه ای در تولید ارزش اضافی ایجاد نشود. اگر چنین می کند درواقع ناشی از سرشت و ذات سرمایه است. این توهم به دولت سرمایه است که گفته می شود چرا این حق را به پیمان کاران می دهد که کارگر اعتصابی را اخراج کند. این ماهیت دولت سرمایه است که مدافع تولید ارزش اضافی هرچه بیشتر سرمایه داران باشد. تبلیغات دروغین که دولت سرمایه را دولت مردم جا می زند از شیوه های دولت های سرمایه داری است که خود را نوکر مردم نشان می دهد. این تضاد جنگ و پیکار میان سرمایه دار و کارگر از روزی که بنیاد کار و سرمایه گذاشته شده وجود داشته و تا نفی کارمزدی ادامه خواهد یافت. رفرمیست ها همچون بختکی بر جنبش کارگری سوار شده و آن را از مبارزه علیه سرمایه تهی کرده است. ما کارگران به طور جدی و وارهیده از نگرش های رفرمیستی به رویارویی با سرمایه برنخاسته ایم. از این رو است که سرمایه هرروز هجومش را تشدید می کند. ما در مقاطعی که جنبش کارگری به این وسعت در صحنه نبود اعتصاب حرام را حلال کردیم. استبداد سرکوب و اختناق در اینجا مفروض است. اگر ذهنیت مان این بود که با یک دشمن طبقاتی روبرو هستیم و تمام بدبختی ها و فلاکت ها از این مناسبات می جوشد می بایست با سازو کار مبارزه با دشمن طبقاتی به میدان می آمدیم. در مبارزات کارگران ایران خودرو با گرفتن بخشی از دستمزد از خیر افزایش پایه دستمزد نمی گذشتیم. به حمایت از کارگران آموزش و پرورش (معلمان) اعتصاب را گسترش می دادیم. اگر کارگران عسلویه همدست و یک صدا به صحنه پیکار علیه سرمایه به صحنه کارزار می آمدند دولت این اجازه را به خود نمیداد به حق اعتصاب که طی مبارزات کارگری به سرمایه تحمیل شده است بوسیله پیمانکاران از کارگران پس بگیرد. اما از سوی دیگر شرایط زیست و کار شبه رایگان، گرانی، نبود آزادی و اختناق همه جانبه ضروریاتی است که کارگر را ملزم به مبارزه می کند و گریزی از آن ندارد. تهدیدات، بازجویی ها و سلب حق اعتصاب از کارگران فازهای ۱۵ و ۱۶ نیز از این روست که حاکمیت سرمایه را بر آن داشته تا راه عروج جنبش کارگری علیه سرمایه را سد کند. اما ما کارگران برای رسیدن به مطالباتمان در یک جنگ طبقاتی میان کار و سرمایه هستیم. با حاکمیت مستبد سرمایه روبرو هستیم و برای حفظ و تداوم نظام تولید ارزش اضافی از سلب حق اعتصاب، بازداشت، تهدید و همه حربه ها استفاده می کند اما ما بایستی متحدانه به میدان بیاییم. کلیه کارگران عسلویه به حمایت از کارگران فازهای ۱۵ و ۱۶ به پا خیزیم. حمایت از این کارگران حمایت از خودمان است. اگر بگذاریم سرمایه در سلب حق اعتصاب از کارگران فازهای ۱۵ و ۱۶ پیروز شود بدون شک فردا هم نوبت ما می شود. برای یک مبارزه مداوم علیه سرمایه سازوکار ایجاد تشکل شورایی ایجاد کنیم. برای مبارزه علیه هجوم سرمایه یک تشکل شورایی سراسری سرمایه ستیز ضروری است از همه کارگران در جای جای ایران بخواهیم از مبارزات کارگران عسلویه حمایت کنند
احمد شریفی
۲۲ خرداد ۹۴