علیرضا هاشمی کارگر حوزه آموزش (معلم) ۵ سال پیش، در اسفند ۱۳۸۹ در جریان اعتراضات گسترده کارگران این بخش علیه سطح نازل دستمزدها، اشکال گوناگون بی حقوقی ها و شرائط رقت بار کارشان دستگیر شد. او به همین جرم!! اما با اتهامات از پیش آماده و همه جا حاضر دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی از نوع « تبانی برای بر هم زدن امنیت عمومی» و تبلیغ علیه نظام» به پنج سال زندان محکوم گردید. هاشمی ساعت ۷ صبح امروز هم، هنگامی که از خانواده های معلمان زندانی بازدید می نمود، مورد پیگرد قوای سرکوب بورژوازی واقع شد و باز هم توسط عوامل رژیم بازداشت و راهی زندان گردید. دستگیری مجدد او زمانی روی می دهد که شهرهای مختلف کشور در روزهای گذشته برای چندمین بار در طول چند سال اخیر، شاهد خیزش سراسری کارگران آموزش و پرورش (معلمان سراسر کشور) علیه وضعیت فاجعه بار معیشتی، شرائط بغایت وخیم کار و انبوه معضلات دیگر دامنگیر خویش بوده اند. جرم هاشمی این بار هم مطابق معمول «اقدام علیه امنیت کشور» و « تبلیغ علیه نظام» است
سرمایه رابطه تولید اضافه ارزش است، امنیت در واژه نامه سرمایه امنیت تولید هر چه انبوه تر سرمایه و مقابله با هر اقدامی است که بر کوه اضافه ارزش ها خراشی هر چند جزئی وارد سازد. نظام سرمایه داری نظام سرکوب و به خون کشیدن هر اعتراض کارگران با هدف دفاع از حریم سودافزائی و رشد بی مهار سرمایه است. درست به این دلیل است که سرمایه داران و دولت آنها از جمله دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی هر فریاد ضعیف توده های کارگر برای افزایش یک ریال دستمزد و کاهش احتمالی یک شاهی اضافه ارزش ها را « اقدام علیه امنیت کشور» و «قیام علیه نظام» می داند. این متن ثابت کیفرخواست سرمایه داری ایران و دولتش علیه هر جنب و جوش هر کارگر برای هر میزان افزایش بهای نیروی کار و بهبود معاش خویش است. اینکه کارگر معترض معلم باشد یا در حوزه ساختمان، در درون کارخانه، در کشت و صنعت، در راه و ساختمان و بنادر، در حمل و نقل، کشاورزی، بیمارستان یا هر کجای دیگر استثمار شود علی السویه است. در همین لحظه حاضر دهها کارگر به همین جرم در سیاهچال ها به سر می برند و وحشیانه ترین تعدیات و تهاجمات دولت سرمایه را تحمل می کنند.
چرا جمهوری اسلامی سرمایه « هاشمی» را دستگیر می کند، علیرضا هاشمی در زمره گردانندگان نهاد سندیکالیستی موسوم به «کانون صنفی معلمان»، فردی سندیکالیست، از مخالفان هر نوع جهتگیری ضد سرمایه داری کارگران این حوزه و حتی مخالف اوجگیری غیرقابل کنترل اعتراضات کارگران برای افزایش مزدها و کاهش بی حقوقی های آوار بر سر آنان است. دلیل دستگیری وی نه نقش تعیین کننده و اثرگذارش در خیزش سراسری معلمان کارگر که هراس شدید رژیم از گسترش چشمگیر مبارزات و اعتصابات کارگران در این روزهاست. همین الان، صدها کارگر لوله سازی اهواز، کارگران پیمانی رجا، کارگران پارس قو، کارگران فاز ۲۰ و ۲۱ عسلویه و … علیه تعویق طولانی مدت پرداخت مزدهایشان در حال اعتصاب و مبارزه اند. کارگران نیروگاه تبریز در اعتراض به عدم امنیت اشتغال خویش دست از کار کشیده و تجمع اعتراضی بر پای داشته اند. شمار اعتصابات بسیار بیشتر از اینهاست و هر روز کارگران بیشتر و کثیرتری به صف مبارزه و اعتصاب علیه وضعیت نفرین شده و جهنمی خود می پیوندند. دولت سرمایه داری هاشمی یا هاشمی ها را دستگیر می کند تا شاید در اراده کارگران عاصی خلل اندازد. آنها را دچار وحشت سازد و از اعتراض باز دارد. غلیظ و شدید کردن هر چه بیشتر اتهامات، افزایش شمار زندانیان کارگر، فشار سهمگین تر بر کارگران زندانی نیز در همین راستا صورت می گیرد. چند چیز در این میان بسیار روشن است. اول: زندان و شکنجه و کشتار بدون شک موج مبارزات توده های کارگر را به عقب می راند، اما فراموش نکنیم که تاریخ جوامع انسانی کلاً تاریخ مبارزه طبقاتی است و تاریخ سرمایه داری از این لحاظ حدیث گویای متلاطم ترین و طوفانی ترین کارزارها است. درنده ترین دیکتاتوری ها و خونبارترین سرکوب ها هم نمی تواند مبارزات کارگران علیه شدت استثمار و کل مصائب ناشی از وجود سرمایه داری را تعطیل کند. طبقه کارگر جهانی از این لحاظ اسیر کسر و کمبود نیست. در همین راستا دولت اسلامی بورژوازی هم با دستگیری و زندانی نمودن و حتی کشتار کارگران قادر به مهار اعتراض و پیکار آنان نخواهد بود. تاریخ ۳۷ سال حاکمیت سیاه این رژیم خود بهترین گواه است. دوم: اگر طبقه سرمایه دار و دولتش با حمام خون و سرکوب و خفه ساختن توده های کارگر موفق به مهار مبارزات آنها نمی شوند. دومی یعنی کارگران گرسنه و عاصی نیز با مجرد اعتراض، تحصن، تظاهرات یا حتی اعتصاب کار زیادی از پیش نمی برند. کما اینکه تا امروز از پیش نبرده اند. مبارزه و اعتصاب و خیزش بدون شک گام نخست و شرط لازم و امر گریزناپذیر استثمارشوندگان است. بحث اصلی این است که طبقه کارگر نه فقط برای رهائی نهائی و واقعی خود که حتی برای تحمیل خواسته های اضطراری و عاجل و حیاتی روزش بر طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری نیازمند اعمال قدرت متحد، سراسری و متشکل است. ظرف این قدرت و ابزار اعمالش هم به طور قطع هیچ نهاد قانونی و حقوقی و مدنی منحل در نظم سرمایه داری نمی تواند باشد. آنان که تصور می کنند با سندیکاسازی و کانون صنفی و نوع این امامزاده های پوشالی می توانند بهبودی در وضع معیشت و دارو و درمان و رفاه اجتماعی خود پدید آرند انسانهای عمیقاً مسخ و متحجری هستند. در غیر این صورت به جرگه فریبکاران تعلق دارند. مبارزه ما برای حصول مطالبات روز نمی تواند و نباید تحت هیچ شرائطی از بستر شفاف و واقعی کارزار طبقاتی ما برای نابودی سرمایه داری فاصله گیرد. ما نیازمند یک تشکل سراسری شورائی ضد سرمایه داری هستیم. تشکلی که تمامی بخش های طبقه ما از کارگر صنعتی و کشاورزی و حمل و نقل و بنادر گرفته تا معلم و بهیار و پرستار و مترجم و هنرمند و کل فروشندگان نیروی کار، کل جداشدگان از کار و ساقط شدگان از دخالت در کار و سرنوشت زندگی اجتماعی خود را یکجا علیه سرمایه به صف کند. تشکلی که تجلی قدرت سراسری ضد سرمایه داری طبقه ما باشد. تشکلی شورائی که دورنمای ملموس و مشهود و مجسم محو بردگی مزدی و کفایت طبقه ما برای این کار را به صورت سلاح نیرومند کارزار بر سر طبقه سرمایه دار و دولتش و بر سر کل نظام سرمایه داری فرو کوبد. تشکلی که قدرت آگاه کل طبقه ما را در مقابل سرمایه به صف کند، تشکلی که ظرف تدارک و تجهیز و آگاهی و بیداری و آمادگی آحاد توده های طبقه ما برای جامعه گردانی شورائی فارغ از وجود کار مزدی و رابطه خرید و فروش نیروی کار و دولت و طبقات و جامعه طبقاتی باشد. تشکلی که با این هویت و شاخص در هر گام کل قدرت در حال تکوین و توسعه روزش را علیه سرمایه اعمال کند و از این طریق تا هر کجا که می تواند خواسته های روزش را بر صاحبان سرمایه و دولت آنها تحمیل نماید. ما نیازمند داشتن یک جنبش نیرومند سازمان یافته شورائی سراسری ضد سرمایه داری هستیم. فقط از این طریق می توانیم به خواسته های روز خود برسیم و همزمان برای رهائی نهائی خویش و برای نابودی فرجامین سرمایه داری آماده شویم. برای این کار بسیار بیشتر از صد سال دیر شده است. باید نستوه و شتابان گام برداریم. در هر کجا که هستیم دست به کار ساختن شوراها و سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری و سراسری آحاد طبقه خویش شویم
یک کارگر ضد سرمایه داری
اول اردیبهشت ۱۳۹۴