دولت درنده سرمایه در ایران باز هم جوی خون جاری ساخت. باز هم دست به کشتار جنایتکارانه توده های کارگر زد. در روز ۲۴ آذر مزدوران نظامی دولت روحانی به جمعیت کثیر کارگران معترض در منطقه «بید بلند» خوزستان یورش بردند و صفوف توده کارگر را گلوله باران کردند. در جریان تهاجم بربرمنشانه عوامل سرمایه به اجتماع توده کارگر، «مرتضی فرج نیا» کارگر بیکار با ضرب گلوله مهاجمان از پای در آمد و به قتل رسید. همزمان چند کارگر همزنجیر وی زخم های سنگین برداشتند و به بیمارستان منتقل شدند، تا اگر احیاناً زنده مانند، مابقی عمر را به صورت معلولان مفلوک، گرسنه و زمینگیر به سر آرند. کارگرانی که مقابل پالایشگاه بید بلند، آماج گلوله های داغ جانیان رژیم اسلامی واقع گردیدند، همگی بیکار بودند. زیر فشار بیکاری، گرسنگی، بی خانمانی، فقر، بی داروئی و کل محرومیتها در این نقطه جمع شدند تا علیه دولت سرمایه اعتراض کنند. تا فریاد سر دهند که هر چه می کشند از دست سرمایه و سرمایه داران و دولت جنایتکار بورژوازی است. آنها مدت ها بود که برای یافتن کار به همه جا روی می آوردند، همه جا فریاد اعتراض سر می دادند، به تمامی سازمان ها و نهادهای دولت درنده سرمایه رجوع می کردند و خواستار یافتن کار می شدند. اجتماع روز سه شنبه آنها در مقابل پالایشگاه نیز یکی از همین تلاشها بود.. کارگران از فشار فقر خواستار فروش نیروی کار، این یگانه کالای مایملک خویش بودند تا از این طریق کف نانی به شکم گرسنه کودکان خود رسانند. آنها زیر شلاق گرسنگی کار می خواستند و شلیک گلوله های داغ یگانه پاسخ وحوش سرمایه به خواست آنان بود.
مرتضی فرج نیا به ضرب گلوله سرمایه به قتل رسید و کارگران دیگری زخمی گردیدند. دولت سرمایه داری تا بوده چنین کرده است و تا هست چنین خواهد کرد، روی سخن ما با کارگران، با دهها میلیون کارگر ایرانی و چندین میلیارد کارگر همزنجیر آنها در سراسر جهان است. از کارگران ایران بسیار صریح می پرسیم که نقش خویش را در رابطه با آنچه بر سر این همزنجیران رفته است و هر روز می رود چه می بینید؟ مرتضی فردی از طبقه شما، عین شما، فروشنده نیروی کار و آماج استثمار و بربریت و سبعیت سرمایه بود. فردی از طبقه ای که زمین و زمان جامعه و جهان را از سرمایه آکنده است و به محض اینکه نیروی کارش نیاز روز سرمایه داران نیست محکوم به از دست دادن جان و تحمل مرگ ناشی از گرسنگی فرزندانش می شود. کاری که سرمایه امروز با او کرد، فردا با تک تک شما خواهد کرد. او بدون گرفتن هیچ نتیجه ای جان باخت. چرا؟ به این دلیل بسیار روشن که شما دهها میلیون توده همزنجیرش وی را رها کردید. او فردی از شما بود. فردی از طبقه ای که بیش از ۵۰ میلیون از ۸۰ میلیون جمعیت جامعه را تشکیل می دهد، کل سرمایه ها، ثروت ها، کارخانه ها، تجارتخانه ها، بنگاهها، بانک ها، راهها، بنادر، ساختمان ها و هر چه هست مخلوق کار آنها و حاصل مستقیم استثمار آنان است. طبقه ای که اگر علیه سرمایه متحد شود، اگر خود را در درون یک جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه داری سازمان دهد، قادر است طومار عمر نظام گند و خون بردگی مزدی را برای همیشه در هم پیچد، قادر است دولت درنده جمهوری اسلامی سرمایه و هر قدرت بختک وار بالای سر خود را از جای برکند. قادر است جامعه ای با انسان های آزاد، برابر، بی نیاز، رها شده از وجود استثمار و طبقات و دولت بر پای دارد. این طبقه چرا باید به این درجه از فروماندگی و استیصال و بدبختی سقوط کند، چرا باید مرتضی هایش به خاطر یافتن کار، برای فروش نیروی کارشان، برای اینکه خود را در معرض استثمار هر چه موحش تر و جنایتکارانه تر سرمایه قرار دهند، برای اینکه رود عظیم سود سرمایه داران را پر خروش تر و کوه سرمایه های آنان را مرتفع تر سازند، اینسان به دست دژخیمان درنده سرمایه از پای در آیند، چرا باید بازماندگان آنها تسلیم مرگ ناشی از گرسنگی شوند. آنچه سرمایه با مرتضی نمود، در چهار گوشه جهنم سرمایه داری ایران هر روز به شکل های دیگر با انبوه همزنجیران او، با شما می نماید. چرا؟ پاسخش همان است که گفته شد. زیرا که طبقه ما، طبقه فروشندگان نیروی کار، طبقه بردگان مزدی سرمایه حاضر به سازمانیابی شورائی قدرت طبقاتی خود و اعمال این قدرت علیه صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری نیستند. مادام که در این وضع هستیم سرمایه با ما چنین خواهد کرد. سرمایه و سرمایه داران و دولت آنها جنایت می کنند و ما نیز با فرار از مبارزه واقعی طبقاتی، با فرار از سازمان دادن آگاهانه و شورائی و سراسری مبارزه علیه سرمایه دست وحوش بورژوازی برای ادامه این جنایات را باز می گذاریم. این وضع مسلماً تغییر یافتنی است. به پا خیزیم و قدرت تاریخساز طبقاتی خود علیه سرمایه را سازمان دهیم و وارد میدان سازیم
فعالین جنبش لغو کار مزدی
آذر ۱۳۹۴