رضا رخشان در آخرین نوشته خود گزارش فتوحات فعالیت های سندیکالیستی خود را به اطلاع همگان رسانده است!! او همراه با این گزارش دنیای نفرت و خشم و کینه خود را نثار کمونیست ها و در عالم واقع و بسیار صریح نثار فعالان جنبش لغو کار مزدی طبقه کارگر ساخته است.
رخشان می گوید: « سندیکای هفت تپه که پس اعتصابات واعتراض های کارگری به وجود آمد.حرکت خود را درراستای دفاع از مطالبات کارگری خود آغاز کرد و تا به امروز نتایج قابل توجهی برای کارگران هفت تپه به همراه آورده است. اگر پس از گذشت دوسال و نیم به اوضاع امروز نگاهی مجمل بیاندازیم وضعیت عمومی کارگران نسبت به قبل از تشکیل سندیکا بسیار بهبود یافته است .امروز در هفت تپه (تا الان) حقوق کارگران سر موعد مقرر پرداخت می گردد» رخشان در جائی دیگر از نوشته خود اضافه می نماید که:
« امروز درهفت تپه کارگر موقتی وجود ندارد. یعنی اکثریت مطلق کارگران موقت هفت تپه رسمی شده اند.که برای کارگران ازباب امنیت شغلی فوق العاده است. اهمیت موضوع وقتی مشخص میشود که درکل جامعه کارگری ایران شاهد رواج قراردادهای موقت و سفید امضا هستیم و همگان می دانند که این خود چه لطماتی به زندگی کارگران و خانواده های آنان از حیث نبود امنیت شغلی و همچنین باز شدن دست کارفرماها در اخراج فله ای کارگران، می گردد»
با جمله آخر طومار، فتوحات مبارزات سندیکالیستی رضا رخشان و تمامی سندیکالیست های همراه و همدوش وی پایان می یابد. چهار سال پیش بخش مهمی از خوزستان میدان کارزار کارگران هفت تپه علیه شدت استثمار، توحش و بربریت سرمایه داری بود. خطوط مهم مواصلاتی و بزرگ راههای تجاری سرمایه با قدرت کارگران مسدود می شد، زنان و کودکان و پیران و دانش آموزان شهرهای خوزستان به حمایت از پیکار کارگران شهر را در تعطیلی فرو می بردند. کارگران بزرگترین کارخانه های خوزستان پیام های متعدد همگامی و همرزمی و همدردی برای همزنجیران خویش در هفت تپه می فرستادند. ده ها هزار کارگر صنایع خودروسازی اعلام حمایت مالی از کارگران می کردند. چهار سال پیش هفت تپه قلب تپنده یک جنبش کارگری در حال شکل گیری و بالندگی علیه جنایات و سبعیت های سرمایه داران و دولت سرمایه داری اسلامی ایران بود. این جنبش دو راه در پیش روی خود داشت. راه نخست سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری، رجوع به همزنجیران خویش در همه مراکز کار و تولید در سراسر ایران، فشردن دست وحدت و اتحاد و جلب هر چه گسترده تر حمایت فعال آن ها از مبارزات و خواسته های روزخود، اصرار بر حصول مطالبات پایه ای عاجل خویش و تلاش پیگیر و سازمان یافته برای توسعه پیکار جاری به یک جنبش نیرومند شورائی سراسری ضد سرمایه داری در سراسر ایران، میدان داری این جنبش برای تحمیل مطالبات فوری روز کل کارگران جامعه بر طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری، همراهی و همپیوندی و حمایت بی دریغ تمامی کارگران کشور از مبارزات همدیگر، هموارسازی راه اعمال قدرت سراسری توده های کارگر علیه سرمایه ، تداوم هر چه تعرضی تر، شورائی تر، آگاه تر، متحدتر و سراسری تر مبارزه در راستای یک صف آرائی مستقل طبقاتی علیه نظام بردگی مزدی، تاختن با هدف سرنگونگی دولت سرمایه داری و دفن نظام بردگی مزدی در گورستان تاریخ. این تنها راه واقعی پیش پای کارگران برای کاهش شدت استثمار و بی حقوقی و ستم روز سرمایه داری و یگانه طریق درست مبارزه برای رهائی همیشگی از شر نظام بشرستیز و کارگرکش سرمایه داری بود.
راه دوم راهی است که رخشان ها و تمامی سندیکاسازان و سندیکالیست و احزاب و فرقه های هم کاسه رخشان و یا منتقدین رفرمیست راست و چپ او به کارگران توصیه کرده و توصیه می کنند. حاصل انتخاب این راه نیز دقیقاً همین فتوحاتی است که آقای رخشان لیست می کند. فروش تمامی آنچه در بالا گفته شد، فروش کل جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران، فروش منافع متحد و جمعی کل طبقه کارگر، شمشیر کشیدن بر هر جنب و جوش طبقاتی توده های کارگر علیه سرمایه، آری فروش همه این ها به چه چیز؟؟!!!، به پرداخت سر موعد دستمزدهای هزاران بار سلاخی شده ای که شکم گرسنه هیچ کارگر و هیچ کودک خانوده کارگری را سیر نمی کند، دستمزدی که امکان پرداخت هیچ سطحی از هزینه دکتر و دارو و درمان هیچ کارگر و خانواده کارگری را نمی دهد، دستمزدی که از ۲۰ درصد خط فقر تعیین شده توسط جنایتکاران دژخیم و درنده جمهوری وحشت و گند و خون و توحش سرمایه داری ایران هم نازل تر است. رضا رخشان بسیار مباهی است که چنان جنبشی و نطفه های شکل گیری و پروسه رشد و بلوغ و شکوفائی و قدرت گیری یک جنبش واقعی نیرومند ضد سرمایه داری را به پرداخت سر موعد چنین دستمزدی فروخته است. چه حقیر و عقب مانده اند سندیکالیست ها و چه محقر است افتخارات وقیح سندیکالیستی آن ها!!! راه نخست راه جنبش لغو کار مزدی طبقه کارگر است و راه دوم راه سندیکاسازان و سندیکالیست ها و تمامی مدافعان فرقه ای و سرمایه سالار سندیکالیسم است.
رخشان از دست منتقدین خود نالیده است اما او در همین جا حساب منتقدان را هم بسیار غلط و ناشایست و به گونه ای عمیقاً عوامفریبانه یک کاسه نموده است. بخش اعظم منتقدین رخشان از جنس و سنخ و مرام و مسلک خود وی هستند. آن ها هیچ انتقادی به سندیکالیسم و سندیکاسازی ندارند. عاشقان سینه چاک و زاهدان شب زنده دار هر جنب و جوش سندیکالیستی هستند. وحشتناک عوامفریبند و سالیان متمادی است که زیر نام مرزبندی بسیار دروغین میان سندیکاسازی و سندیکالیسم تلاش های زشت رفرمیستی و سندیکالیستی و سرمایه سالار خود را لباس وجاهت می پوشند. سال هاست که چنین می کنند و حتی یک بار هم در هیچ کجای دنیا به هیچ کارگری نشان نداده اند که راستی راستی کدام سندیکاست که دائره میدان داری و اعتراض و ابراز حیاتش حتی میلیمتری از حدود و ثغور سندیکالیسم فراتر رفته است. جماعت زیادی از منتقدین رخشان همین سندیکالیست های همنواز و همطراز خود او هستند. عمراً تا جائی که به جنبش کارگری مربوط می شود کاری سوای همان کار رخشان نکرده و نمی کنند. حداکثر انتقادشان به او این است که جرم شکست جنبش سندیکاسازی را به جای آنکه گردن رژیم درنده و هار و حمام خون سالار اسلامی سرمایه بیأندازد بر گردن فرقه و حزب حال و گذشته آن ها انداخته است. بسیاری از این ها شاید امروز عضو هیچ فرقه ای نیستند و راندگان مطرود همه دار و دسته ها هستند اما هر چه کرده اند فقط پادوی سندیکالیست هائی از نوع رخشان و چماقداری برای سران فرقه ها بوده است. رخشان بسیار اشتباه می کند. این عده اصلاً منتقدین راه و سیره و سنت و سندیکالیسم راست او نیستند. منتقدین واقعی و استوار و آگاه و راستین رخشان ها فقط جنبش لغو کار مزدی طبقه کارگر و فعالین راستین این جنبش هستند. رخشان در بند بند نوشته اش این را گفته است اما بسیار عوامفریبانه کوشیده است تا حساب این جنبش را با منتقدین رفرمیست راست و چپ رفرمیسم راست سندیکالیستی خود یک کاسه کند و این کار بسیار زشتی است. جنبش لغو کار مزدی بسیار صریح مخالف سندیکالیسم و سندیکاسازی است. این جنبش سازمانیابی شورائی سراسری ضد سرمایه داری کارگران را تنها طریق واقعی پیشبرد پیکار آن ها، یگانه راه صف آرائی متحد و مستقل طبقاتی توده کارگر علیه سرمایه و تنها راه رهائی طبقه کارگر از شر نظام سرمایه داری می بیند. این جنبش حرف های خویش را در صدها سند و مقاله و کتاب، به طور مشروح برای همه کارگران توضیح داده است. کارگران دنیا برای هر میزان کاهش فشار استثمار سرمایه، برای هر سطح تعرض به جنایات سرمایه داری، هر میزان کاهش کار کودک، هر اندازه کاستن از فشار تبعیضات جنسی یا هر سبعیت و جنایت دیگر سرمایه، برای رهائی از برده مزدی بودن و برای کفن و دفن نهائی سرمایه داری در گورستان تاریخ، سوای سازمانیابی شورائی سراسری ضد کار مزدی توده های طبقه خود هیچ راه دیگری ندارند.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
دوم ژوئیه ۲۰۱۱