سرمایه داری نظامی است که از راه استثمار نیروی کار کارگران تولید ارزش اضافه و انباشت مستمر سرمایه می کند، برای دستیازی به بیشترین انباشت شرایطی را ایجاد می کند که بتواند نیروی کار را در آن هر طور که می خواهد به کار گیرد. در این نظام کارگر از هر گونه آزادی و حق دخالت در سرنوشت نیروی کاری که می فروشد یا کلاً کار و محصول کار و زندگی اجتماعی خود به طور کامل محروم است. او قادر به اتخاذ هیچ میزان تصمیم در باره نوع مصرف نیروی کار خود نمی باشد. سرمایه دار است که تصمیم می گیرد این نیرو را صرف تولید غذا کند یا بمب و موشک سازد و به جان بشریت اندازد. صاحب سرمایه در همه این حالات به سود و سود هر چه افزون تر فکر می کند. نیازهای مصرف کنندگان بر مبنای نیاز سرمایه و رابطه تولید اضافه ارزش، برنامه ریزی می شود، ذائقه مصرف کنندگان منطبق با معیارهای سرمایه ساخت و ساز می گردد، چه باید خورد و چه پوشید و ترکیب غذا و رنگ لباس و آرایش روزانه سر و صورت و همه چیز را سرمایه است که تصمیم می گیرد. تعیین تمامی الگوهای زندگی هم کار سرمایه است. هر شیوه تولید شکل مصرف خاص خود را دارد و در نظام بردگی مزدی سرمایه است که چند و چون و همه چیز مصرف را شکل می دهد. کارگران را در سطح جهان وا می دارد تا طوری مصرف کنند که منطبق با نیاز بازار فروش و سودآوری سرمایه باشد. در این راستا سرمایه گذاری های عظیم در حوزه مد لباس لباس و ماشین و … می کند. برخی اوقات رواج جراحی بینی یا مصرف بی حد و حصر مواد آرایشی را به عنوان قلمروی برای حصول سود بیشتر می بیند. دنیای سرمایه داری از هر موضوعی، حتی روابط شخصی بین انسان ها در جهت افزایش ارزش اضافه و انباشت استفاده می کند. از تنوع طلبی که خود انگیزه ای برای توسعه و تولید کالا و در نتیجه تولید ارزش اضافه است، استقبال می کند.
در سیطره نظام سرمایه داری رابطه انسان ها شکل رابطه میان اشیاء و کالاها را به خود می گیرد. دارندگان کالاهای مختلف به صورت انسان ها رویاروی هم قرار نمی گیرند. کالاهاهستند که با هم داد و ستد می شوند و محتوای رابطه صاحبان خود را تعیین می کنند. به سخن مارکس کالاها شخصیت می یابند و آدمها شیئیت پیدا می کنند.انسانها از منظر ارزشهای مبادله به هم نظر می اندازند. از نگاه ارزشهایی که با دخالت گری آگاهانه و منطبق بر معیارهای انسانی باشد وارد گفتگو نمی شوند. معیارهای دنیای سرمایه داری، مدارک تحصیلی، مالکیت، ماشین، خانه و … ملاک های ارزشی هستند که انسان ها با آنها قیمت گذاری می شوند. این ملاک ها و ارزش ها طی حاکمیت سرمایه ترویج و تبلیغ شده اند. از این روست که می گوییم که روابط بین انسانها به صورت کالاها بروز می کند. گرچه افراد به شکل خود انگیخته، یا خودجوش یا اتفاقی با هم ارتباط برقرار می کنند، و حتی آگاهانه وارد مراوده می شوند، قدرتی بیگانه مستقل از کنش افراد بر این رابطه سیطره دارد که نشأت گرفته از مناسبات کارمزدی است. قدرتی که از راه استثمار و بهره کشی از نیروی کار به دست آمده است و دولت که همیشه با وارونه سازی خود را نماینده جامعه و مردم معرفی می کند بر کل روابط اجتماعی بین انسان ها به مثابه قدرتی بیگانه و مستقل از افراد سیطره دارد. در این نظام روابط انسانی واقعی و آگاهانه آدمها از گذر مبارزه علیه سرمایه شکل گیرد و بارور می شود. کارگر در پروسه تولید سرمایه فقط از اعمال اراده خویش ساقط می شود، نظام کارمزدی قدرت خود را بر همه شؤن هستی انسانها اعمال می کند. سرمایه سیطره خود را به حوزه کالاهای مصرفی محدود نمی نماید، تمام اکتشافات علمی را هم در جهت بارآوری هرچه بیشتر نیروی کار به کار می بندد و این افزایش بارآوری نیروی کار هم صرفاً در خدمات افزایش تولید ارزش اضافه و انباشت است. ساختن راه ها و بیمارستان ها و مدارس و دانشگاه ها هم در چارچوب این نظام، در خدمت گسترش نظام سرمایه داری و تسهیل انباشت سرمایه است. رابطه ی کار و سرمایه در نظام سرمایه داری یک رابطه ی اجتماعی است که تمام حوزه های زندگی تک تک افراد را در بر می گیرد و طبقه ی کارگر را در تمامی ارکان زندگی اش به بند و صلابه می کشاند، معنی آزادی را در این نظام سرمایه تعیین می کند و محتوای این تعریف را سود سرمایه و حفظ شرائط سودآوری هر چه بیشر سرمایه مشخص می سازد. هر کجا که بالاترین میزان سودها نیازمند اعمال دیکتاتوری هار است حتماً همین کار را می کند و هر کجا که کنترل کل مبارزات و اعتراضات توده های کارگر در کنار اتحادیه سازی و پهن کردن بساط دموکراسی و مدنیت مقدور بیند عجالتاً به این اهرمها تن می دهد. سرمایه برای انباشت گسترده تر، سود نجومی تر و تضمین بقای خود به ناسیونالیسم توسل می جوید، بیرق مذهب می افرازد، به وحشیانه ترین شکل زن ستیزی ها روی می آورد و از هیچ جنایتی دریغ نمی کند. در غالب جاها ساز و کارهائی مانند هیاهوی حقوق بشر، حق سندیکا، اتحادیه و مانند اینها را کاملاً دور می اندازد. البته در این فضا نه تنها برخی جناح های بورژوازی دموکراسی خواه می شوند، تا از شرایط اسفناک کارگران برای رساندن خود به موقعیت بالاتر در سهم بری از ارزش اضافه و قدرت سیاسی استفاده کنند، بلکه رفرمیست ها نیز بر طبل دموکراسی خواهی می زنند و در خواست سندیکا و اتحادیه سازی می کنند و از این منظر مدافع خواست های کارگری می شوند، اما تنها تا آنجا که جداال صرفاً چانه زنی بر سر چندرغاز افزایش دستمزد باشد و آن را هم از زاویه ای مطرح کنند که سود سرمایه به خطر نیفتد. این تشکل ها سدی هستند که در مقابل جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر قرار می گیرند. رویکردی که با هر اسم و رسم حتی ضد سرمایه!! با افق نفی سرمایه گره نخورد و هر گام خود را از این منظر بر ندارد، مسلماً جنبش کارگری را در چارچوب نظام سرمایه داری به زنجیر می کشد. اپوزیسون های بورژازی و رفرمیستهای دموکراسی خواه، برای دموکراسی های بورژوایی سر و دست می شکنند، همان دموکراسی که از رسانه های سرمایه به خورد توده های کارگر داده می شود و نظام بردگی مزدی را قبله آمال و تنها نظام ممکن معرفی می کند و حول آن تبلیغ و ترویج می شود. پرداختن به این موضوع در حوصله این مطلب نیست. می خواهیم به موضوع دیگری بپردازیم.
هدف اصلی بحث نگاهی گذرا به روایت بورژوازی از رابطه آزاد بین زن و مرد است. همان روایتی که مورد تایید عملی و نظری دیدگاه های رفرمیستی نیز هست. برخورد رفرمیست های چپ به این مسأله قبل و بعد از قیام بهمن یادآور دیدگاه های مذهبی حاکم بر جامعه بود. ارتباط آزاد بین زن و مرد از محرمات بود و عبور از خطوط قرمزی که گروه ها و فرقه ها تعیین می کردند گناهی نابخشودنی تلقی می شد. عاملین مجازات می شدند و بعضی مواقع چنان عرصه را بر افراد تنگ می کردند که آنها خود برای خلاصی از فضای سنگین ایجاد شده به زندگی خویش پایان می دادند. در دوره دیگر همان نیروهائی که برای روابط انسانها نسخه می نوشتند خود را از قید و بندهای نوع سابق ازاد کردند اما این بار هم با نگاهی بورژوائی به روابط آزاد میان زن و مرد نگاه می کنند و این کار را البته با پسوند “(مارکسیست لنینیست” انجام می دهند تا ظاهرا و به زعم خویش با دیدگاه های بورژوازی مرزبندی کنند!!
در شرایطی که رفرمیسم بر جنبش کارگری حاکم است و جنبش ضد سرمایه داری از نفس افتاده است بورژوازی یکه تاز ترویج و تبلیغ روابط کالایی بین انسان ها است. زن ستیزی محصول بلافصل جامعه طبقاتی است و ستم مضاعف با سرشت نظام سرمایه داری عجین شده است. پایان دادن به ستم مضاعف بر زنان و رهایی از بند اسارت سرمایه، مبارزه بی امان علیه نظام سرمایه داری باافق محو سرمایه را طلب می کند. البته ستمی که بر زنان می رود در ممالکی چون ایران و پاکستان و کلاً خاورمیانه نسبت به کشورهای پیشرفته بسیار بیشتر است. گفته می شود جنایاتی که دراین بخش از دنیای سرمایه داری بر زنان تحمیل می شود مانند سلب هر نوع آزادی و حقوق اولیه انسانی، حق انتخاب لباس، همسر، بیرون رفتن از خانه و مانند اینها، بازمانده جوامع طبقاتی گذشته است!! شکی در این نیست که ستم مضاعف بر زنان، تاریخی به درازای جامعه طبقا تی دارد، اما فراموش نکنیم که این ستم مضاعف در همه شکلهای رایج روزش ستمی است که توسط سرمایه و نظام بردگی مزدی اعمال می شود. این ستم گسترده و فاجعه بار و ضد انسانی ساز و کار سرمایه برای تشدید هر چه هولناک تر استثمار کارگران زن و کل طبقه کارگر است. به یمن این ساز و کار است که سرمایه دو شیفت کار رایگان را بر جمعیت عظیم زنان طبقه کارگر تحمیل می کند، کل هزینه پرورش نیروی کار آتی مورد نیاز و حتی زائد بر احتیاج بورژوازی را بر گرده طبقه کارگر بار می سازد، اقلام نجومی هزینه نگهداری بیماران و معلولان و از کارافتادگان و پیران را بر دوش توده کارگر می اندازد. شرائطی را پدید می آرد که نیروی کار شبه رایگان کارگران مرد را به جای یک شیفت دو شیفت مورد استثمار قرار دهد. هزینه امرار معاش نیمی از کارگران کشور را بر دوش نیمی دیگر از آنان سرشکن کند. کار خانگی فرساینده بدون هیچ مزد و هیچ بیمه اجتماعی و در همان حال سد راه تمامی راههای رشد و بالندگی انسانی زنان، کل این منافع را برای بورژوازی دارد. ستم بر زنان در کشورهای پیشرفته نیز کماکان و تا زمانی که نظام کار مزدی مسلط است مسلماً پابرجاست. اینکه زن ستیزی در کشورهایی چون عربستان، پاکستان و … سر به اوج می ساید نباید بر روی نابرابری های جنسی گسترده ای که جبر وجود سرمایه داری است و در اروپا و امریکا همچنان باقی است پرده اندازد. در ممالک نخست ستم بر زنان هیچ حد و مرزی ندارد. زنان هیچ حق و حقوق ابتدائی انسانی ندارند. برایشان همسر انتخاب می کنند رفت و آمدشان را زیر نظر می گیرند. اگر بدون اجازه خانواده بامردی ارتباط برقرار کند پدر و برادر و دیگر اعضای فامیل حق دارند جان او را بگیرند. کارگران زن بسیار بدتر از همسرانشان در محیط کار تحت فرمان صاحبان سرمایه چپ و راست می شوند تا خدشه ای بر روند تولید ارزش اضافی ایجاد نشود. در خانه این باید و نباید از طرف شوهر به او تحمیل می شود. اینها همه ذاتی جامعه سرمایه داری است و هر میزان کاهش یا تخفیف آن صرفاً در گرو مبارزاتی است که علیه این توحش سرمایه صورت گیرد یا پیش تر صورت گرفته است. یک نکته مهم این است که زنان به عنوان بخشی از کارگران مزدی در شرایط کنونی در مبارزات کارگری چنان فعال شرکت کرده اند که در بعضی موارد مبارزات کارگری، را رهبری کرده اند. به عنوان مثال مبارزات زنان مصری (نساج) که هر چند زیر بیرق رفرمیسم بود اما توانستند نقش دار ظاهر شوند. آنان در مقابل پلیس سرمایه و سندیکاهای رفرمیستی از موضع کارگران سرمایه ستیز ظاهر شدند. و کارخانه را اشغال کردند. در مقابل شوهرانشان که آنان را از مبارزه باز می داشتند سرسختانه ایستادگی کردند و شب را در کارخانه ایستادند. پلیس را از کارخانه اخراج، افراد سندیکایی را که مخالف مبارزاتشان بودند بیرون کردند. آنها خیلی کارها انجام دادند امادر غیاب یک جنبش سازما یافته شورائی ضد سرمایه داری کاری از پیش نبردند. یک دولت سرمایه داری را با دولت دیگر جایگزین نمودند. بر مناسبات سرمایه و کارمزدی هیچ خدشه ای وارد نشد. با این وجود خوش درخشیدند و به نوعی پیگیر کار لوئیز میشل کمونارد کمون پاریس شدند.
از آنجا که دیکتاتوری عریان سرمایه کلیه ی آزادیها و نهاد های مدنی را مورد هجوم قرار می دهد، زمانی که در این دیکتاتوری ها درزی باز می شود، رفرمیست ها هم که سنگ دموکراسی خواهی به سینه می زنند مدافع آزادی های فردی و روابط آزاد انسان ها می شوند، در این مورد رفرمیست های چپ و راست هم الگوی جهان سرمایه داری از جمله روایت سرمایه از رفع نابرابری جنسی را مهر تائید می زنند. حتما این سوال مطرح می شود که اگر روابط آزادی را که جهان سرمایه تبلیغ و ترویج می کند رد می کنید، چه الگویی برای جایگزینی آن ارائه می دهید. جنبش ضد سرمایه داری در راستای لغو کارمزدی حرکت می کند و همه معیار ها و الگوهای نظام سرمایه داری را برخاسته از هستی سرمایه و نیاز موجودیت و بقای این رابطه بشرستیز می بیند. سرمایه به زن به عنوان کالای جنسی نگاه می کند و یکی از عرصه های بسیار سودآور انباشت را، سرمایه گذاری در حوزه ی مواد مخدر، خرید و فروش زنان به عنوان کالای جنسی می داند. از این روست که جنبش ضد سرمایه داری نمی تواند از مبارزه با دیدگاه های سرمایه مدار که در عرصه روابط آزاد طرح می شود غافل بماند. شیوه تولید سرمایه داری قبل از تسلط کامل، زمانی که هنوز نظام سرواژ و فئودالی حاکم بود، شروع به رشد کرد و هر روز حوزه های سرمایه گذاری اش را گسترش داد. به بیان دیگر سرمایه داری قبل از آنکه به حاکمیت برسد پروسه انکشاف خود را در نظام فئودالی گسترش داد. دیگر جوامع طبقاتی هم قبل از رسیدن به قدرت در نظام های ماقبل خود رشد کرده بودند، بورژوازی در عرصه کارزار با فئودالیسم به سرمایه اش به رابطه تولید اضافه ارزش، به قدرت اجتماعی که سرمایه اش خلق می کرد، اتکاء داشت. اما طبقه کارگر در سیطره نظام بردگی مزدی چنین موقعیتی ندارد. در اینجا با رشد یک شیوه تولید نوین، با شکل گیری سازمان کار سوسیالیستی و مناسبات فارغ از رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش مواجه نیستیم. آنچه در اینجا شاخص و شاهد و پرچمدار وجود نظام آتی است، جنبش سازمان یافته آگاه و شورائی و ضد کار مزدی توده های کارگر است. این جنبش است که باید رشد کند، قدرت گیرد و این قدرت را اعمال نماید، در کلیه عرصه های زندگی اجتماعی از تعیین بهای نیروی کار و معیشت و رفاه اجتماعی و آزادی سیاسی و لغو کار کودک و محیط زیست گرفته تا رفع هر گونه نابرابری میان زن و مرد و حوزه های دیگر علیه سرمایه بجنگد. با تشکیل شوراهای ضد سرمایه داری قدرت سراسری خود را علیه سرمایه و برای نابودی بردگی مزدی به صف نماید.. شوراهایی که ظرف جنبش ضد سرمایه داری توده وسیع کارگرانند و شالوده هستی سوسیالیسم را همین حالا و در همین جهنم سرمایه داری پی می ریزند. شوراهایی که در کوران مبارزه علیه سرمایه آگاه و آگاه تر و در پیکار اجتماعی علیه سرمایه آبدیده تر می شوند. همین شوراها هستند که نظام سرمایه داری را از قدرت به زیر می کشند. و همین شوراها در واقع ستاد قدرت آتی پرولتاریا می باشند که در عین حال برای مخالفین خود قائل به بیشترین آزادی ها خواهند بود. شوراهای کارگری ضد سرمایه داری در حوزه مبارزه علیه تبعیضات جنسی نیز مثل همه عرصه های دیگر زندگی انسانی به همان میزان که با سرمایه می جنگند، به هر مقدار که علیه سرمایه اعمال قدرت می کنند، در همان روند که نظام سرمایه داری را مجبور به عقب نشینی می نمایند،الگوهای انسانی برابری واقعی میان زن و مرد را نیز پیش می کشند و می سازند و واقعیت می بخشند. پا به پای مبارزه با سرمایه، الگوی روابط انسانی منطبق بر آزادی واقعی انسان ها هم شکل می گیرد.
جنبش شورائی سرمایه ستیز با معیارهای سرمایه به رابطه آزاد میان زن و مرد نگاه نمی کند. حتی معیارهای زیبایی هم از نظر جنبش ضد سرمایه داری با دیدگاه های سرمایه فرق ماهوی دارد. شوراهای کارگری ضمن پیکار با الگوهای ارائه شده از سوی نظام سرمایه داری با همه فجایعی که سرمایه می آفریند مبارزه می کند. هرچند کار ساده ای نیست چرا که این دیدگاه سالها چون بختگ بر زندگی مادی و معنوی انسان چنبر زده است، یک مبارزه همه جانبه بر علیه زن ستیزی، استثمار کودکان کار، مواد مخدر، آلودگی محیط زیست، صدور زنان به عنوان کالای جنسی و … را طلب می کند. ریشه همه اینها در نظام کار مزدی است. زندگی آزادانه انسانی در این نظام جایگاهی ندارد. سرمایه دشمن روابط آزادانه منطبق بر موازین واقعی انسانی است. این نظام روابط خصوصی انسان ها را تحت مکانیسم خرید، فروش و سود و انباشت سرمایه در می آورد. رفرمیسم که مبارزات کارگری را درچارچوب سرمایه زندانی می کند و از مبارزات کارگری تنها به شرطی دفاع می کند که در چارچوب نظام سرمایه داری باشد، و نظام سرمایه را پاس می دارد و عبور از حریم سرمایه را جزء محرمات می داند، در رابطه با روابط آزاد بین زن و مرد هم از معیارهای و الگوهای سرمایه داری تبعیت می کند. اگر کمی به روابطی که اکنون رایج است نگاه کنیم می بینیم به خاطر حاکمیت دیکتاتوری عریان سرمایه حتی از غرب (هم فاجعه بار تر است. به قول دوستی اگر بخواهیم به پروسه ی آشنایی ها، با هم بودن ها، جدا شدن ها، ریز شویم. آنقدر سخیف است که بهتر است به کلی گویی اکتفا کنیم.
با پوشش های اروپایی ظاهر شدن، آزادی و روابط آزاد انسانی به وجود نمی آید. سرمایه در کشورهای غربی هم به پوشش زنان از منظر فروش و سودآوری کالا نگاه می کند. زیرا بنیان جامعه روابط کالایی و نظام کارمزدی است. مبارزه با سرمایه تنها محدود به نفی استثمار نیروی کار نمی شود، آزادی از بند اسارت سرمایه به معنای آزاد شدن از زیر سیطره ی مادی و فرهنگی سرمایه هم هست. اگر فکر می کنیم که روابط آزاد همان روابطی است که در غرب رواج دارد، به علت سیطره روابط کالایی در سطح جهان است و حاکمیت رفرمیسم بر جنبش کارگری که کارچاق کن نظام سرمایه می شود. و اگر نطفه روابط انسانی و آزاد بین زن و مرد دیده نمی شود به این علت است که نگرش های رفرمیستی که پا را از چارچوب سرمایه فراتر نمی گذارند بر نگرش های جنبش کارگری هم غالب شده اند.
با وجود ضعف جنبش ضد سرمایه داری و پا نگرفتن شوراهای کارگری این روابط آزاد با الگوهای بورژوازی جهانی به جامعه حقنه شده است و در راستای منافع و امیال نظام سرمایه داری است. اینکه جمهوری اسلامی به عنوان حاکمیت سرمایه داری در ایران با این روابط برخورد می کند از این زاویه نیست که این مسائل اخلالی در تولید ارزش اضافه ایجاد می کند، بلکه جمهوری اسلامی به عنوان یک دیکتاتوری عریان سرمایه از طرفی با این کار فضای اختناق و سرکوب را در جامعه گسترش می دهد و از سوی دیگر شدید ترین استثمار و بی حقوقی را به بخش هایی از طبقه ی کارگر با فریب ها و توهم های مذهبی، تحمیل می کند. اما هستی اجتماعی طبقه ی کارگر در زندگی بخش های پیشرو این طبقه نمود خود را می یابد و نطفه روابط آزاد و انسانی را در روابط بخش های پیشروی طبقه ی کارگر به عینه می توانیم ببینیم. بدیهی است همانطور که طبقه کارگر تا زمانی که هستی آگاه خود را احراز نکند نمی تواند خود را از زیر یوغ بردگی مزدی رهایی بخشد، زنان هم تا زمانی که به خودآگاهی ضد سرمایه داری و شناخت از رابطه ارگانیک میان تبعیضات جنسی و وجود سرمایه ، نمی توانند از این استثمار و ستم مضاعف رهایی یابد.
برای رسیدن به یک روابط آزاد انسانی مبارزه آحاد کارگران و دخالتگری همه جانبه ی آنان در گذر مبارزه با سرمایه لازم است. هرقدر جنبش ضد سرمایه داری کارامدتر و آگاه تر ظاهر شود، نگاه بورژوایی به این روابط نیز ترک بر می دارد و گام به گام به روابط انسانی نزدیک تر می شود. به وجود آمدن روابط انسانی واقعی و بیرون از سیطره ی روابط کالایی انسان با انسان، به یکباره و یک شبه بعد از سقوط بورژوازی به وجود نمی آید. نطفه های این سر بیرون آوردن از زیر سیطره سرمایه داری باید در زمین بورژوازی رشد کند و ببالد وپنجه در پنجه ی فرهنگ و نگاه سرمایه داری بیفکند.
اینکه معیار ارزش گذاری دو طرف رابطه را سرمایه تعیین می کند، شکی نیست، اما همانطوری که در رابطه ی کار و سرمایه ستم مضاعف را زنان به دوش می کشند، در این رابطه نیز زنان متحمل سختی ها و انزوای بیشتری می شوند. نگاه کالایی به روابط پس از مدتی دلزدگی ایجاد می کند و دوست داشتن ها به نفرت و دشمنی تبدیل می گردد. همدیگر را تا حد ضایعات کارخانه تخریب می کنند. آنجا که ظاهرا آب ها از آسیاب افتاده است و کاسبکارانه همدیگر را تحمل می کنند، از یکدیگر آتو دارند. معامله ای برقرار می شود بدون اینکه شرایط بیع و شرا بر زبان آورده شود. این روابط محصول نظام کارمزدی است که انسان ها را از حد کالاهای بنجل هم پائین تر می آورد. در روند مبارزه با سرمایه و گسست از روابط کارمزدی و مبارزه برای یک زندگی مرفه و آزاد انسانی است که روابط آزاد انسانی شکل می گیرد. همانطور که شوراهای ضد سرمایه داری یک شبه ایجاد نمی شوند، همان گونه که سرمایه داری را نمی توان بدون داشتن یک جنبش نیرومند شورائی سرمایه ستیز نابود کرد روابط انسانی هم یکشبه نمی تواند جایگزین روابط کالایی موجود در نظام سرمایه داری شود و در یک روند کوتاه به سامان برسد. هم شوراها و هم روابط آزاد و شفاف انسانی در خلال پیکار اجتماعی علیه سرمایه داری رشد می کنند و با هر عقب نشینی سرمایه بسیاری از سنت ها و فرهنگ های بورژوایی را از سر راه بر می دارند. نمی شود روابط آزاد زن و مرد را بعد از استقرار سوسیالیسم آرزو کرد بلکه در مبارزات کارگران علیه سرمایه است که روابط آزاد انسانی جوانه می زند، قد می کشد، به بلوغ می رسد و میوه می دهد. طبقه ی کارگر همانطور که در مبارزاتش علیه سرمایه نمی تواند از مبارزه با نگرش های رفرمیستی درون جنبش کارگری صرفنظر نماید، در برابر الگوهای بورژوائی روابط زن و مرد نیر نمی تواند سر تعظیم فرود اورد. هر چقدر مبارزات ضد سرمایه داری آگاهانه تر و دخالتگری توده ها گسترده تر باشد الگوهای روابط آزاد بین زن و مرد هم بیشتر با مضمون های انسانی خود ظاهر می شود
امید خرم
فروردین ۱۳۹۴