شرکت اسانلو در ITF ، میعاد توافق بورژازی ایران و غرب،
تعبیر رؤیاهای راست سندیکالیستی و چپ فرقه گرای ایران
تکلیف توده های کارگر ایران چیست؟
خواب دیرین سندیکالیست ها و چپ فرقه گرای ایران به حقیقت پیوست. منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد با موافقت کامل سران دولت بورژوازی اسلامی ایران، بدون هیچ معضل و مانع به اجلاس سالانه ITFراه یافت. اسانلو در خاتمه حضور خود در اجلاس اعلام داشته است که سندیکای وی در چهارچوب ماده ۲۶ قانون اساسی دولت سرمایه داری اسلامی کار می کند. او از اتحادیه های کارگری بین المللی برای تسهیل عضویت سندیکایش در فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل تشکر کرده است و پاره ای حرفهای دیگر که بر زبان رانده است. بحث بر سر گفته های او نیست زیرا که گفته هایش هیچ ربطی به هیچ معضل جنبش کارگری ایران ندارد. سخن تماماً بر سر ناگفته های ایشان است. اینهاست که طبقه کارگر ایران باید با دیدگان کنجکاو در جستجوی چند و چون آنها باشد.
شرکت اسانلو در ITF بخش پیوسته ای از توافقات مکتوب و نامکتوب بخشهای مختلف سرمایه جهانی برای تعدیل مناقشات فیمابین به نفع خویش و علیه جنبش کارگری ایران است. توافق دولت بورژوازی ایران با حضور آقای اسانلو در اجلاس سالانه فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل، جزء لایتجزای همان دیپلوماسی و سیاستی است که گوشه ای از آن در رابطه با نشست مشترک بورژوازی امریکا و ایران در کشور عراق به اجراء در آمده است و گوشه های دیگر آن نیز به طور قطع در روزهای آتی اینجا و آنجا خود را به نمایش خواهد نهاد. اساس مسأله اینجاست. دولت بورژوازی ایران به دنبال یک دوره طولانی قلع و قمع هار جنبش کارگری و تحمیل هولناکترین شرائط معیشت و کار و بیکارسازی بر طبقه کارگر و به دنبال یک دوران رونق چشمگیر انباشت سرمایه به یمن آن توحش ها و تعرض ها، اینک دروازه دور نوینی از بحران اقتصادی را دق الباب می کند. کاهش نرخ رشد اقتصادی در سال اخیر، تنزل چشمگیر نرخ انباشت سرمایه و پیش بینی تداوم آن تا میزان ۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ ۰۰۰ ۳۵ تومان در سال آتی، افزایش عنان گسیخته نرخ تورم، کاهش ۶ میلیارد دلاری تراز تجاری، سیر صعودی حجم نقدینگی ها و پاره ای مؤلفه های دیگر رخساره های شروع وضعیت جدید را در پیش پای اقتصاددانان و سیاست پردازان رژیم اسلامی قرار داده است.
بورژوازی ایران این وضع را بسیار خوب درک می کند و آثار و عوارض اجتناب ناپذیر آن را بر موقعیت سیاسی خود خواه در داخل ایران و خواه در منطقه خاورمیانه و سطح بین المللی کاملاً مطمح نظر دارد. رژیم اسلامی می داند که موقعیت حادتر اقتصادی سرمایه، چند ده میلیون کارگر گرسنه ایران را در آستانه شورش ها و طغیانهای گسترده تر از امروز قرار خواهد داد، در عرصه بین المللی نیک واقف است که با تزلزل ارکان اقتصادی سرمایه اجتماعی ایران تمامی توان و ظرفیت بیشتر خواهی وی در مقابل بورژوازی منطقه، دولتهای غربی و حتی شرکای نزدیکترش مانند چین و روسیه کاهش خواهد یافت. بورژوازی ایران با درک این مسائل خود را ملزم می بیند که در عرصه مناقشات درونی با رقبا و حریفان طبقاتی راه نرمش و انعطاف بیش و بیشتر پیشه کند. خطر طغیان ها و تعرضات جنبش کارگری در آینده و احساس نیاز به استحکام اندرونی و حمایت بیرونی در مقابل موج کوبنده محتمل این جنبش مهترین مشغله رژیم اسلامی در این راستاست. اعلام موافقت با حضور منصور اسانلو سوگلی سندیکاسازی ارتجاعی و ضد کارگری، در اجلاس فدراسیون بین المللی حمل و نقل و سازمان دادن تمامی تسهیلات کار از سوی ایادی رژیم با بیشترین سرعت، در شرائط استیلای دژخیمانه ترین شرائط رعب و وحشت بر فضای زندگی طبقه کارگر ایران، سوای حلقه بسیار حسابشده ای از همان سیاست نرمش و انعطاف دولت بورژوازی ایران برای حل و فصل مناقشات درون طبقاتی خویش هیچ چیز دیگر نیست.
خواست حضور اسانلو در اجلاس ای ال او، آی سی اف تی ی، ای تی اف و … خواست بورژوازی امریکا، خواست دولتهای عضو اتحادیه اروپا، شرط عضویت ایران در صندوق بین المللی پول، خواست اتحادیه های کارگری سرسپرده به نظام سرمایه داری، خواست سناتورهای جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده است. مسأله حمایت از سندیکای واحد بعنوان نماد سندیکاسازی سرمایه سالارانه علیه هر جنب و جوش ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران، بعنوان پایگاه حضور مستقیم رفرمیسم راست ارتجاعی سندیکالیستی در قلب جنبش کارگری ایران و بعنوان یک تکیه گاه موثق بورژوازی بین المللی برای رتق و فتق مناقشات درونی خود با دولت بورژوازی ایران راهکار مشترک همه این دولتها و قدرت هاست. آمادگی دولت بورژوازی ایران برای اعزام این سوگلی سندیکاسازی بورژوازی غرب به فدراسیون جهانی حمل و نقل گامی است که این رژیم در پاسخ خواست این مجامع و دولتها، با هدف نشان دادن حسن نیت برای عقب نشینی در مقابل چشمداشت های آنان و به امید جلب حمایت آنها برای کسب توان مقابله مؤثرتر با طبقه کارگر ایران و سرکوب باز هم گسترده تر مبارزات توده های کارگر بر می دارد.
با شرکت منصور اسانلو در ITF ، تنها خواست بورژوازی غرب و اتحادیه های کارگری سرسپرده آنها اجابت نشده است، این کار طبیعتاً رؤیای دیرینه عظیم ترین طیف چپ سوسیال بورژوازی ایران را نیز به ورطه تعبیر برده است. اربابان احزاب، هفت تنان سندیکالیست راست و مرتجع، سران فرقه ها و آنانکه در طول این چند سال از دهلیز سیاه زیج سکت هایشان هر نوع تلاش فعالین ضد سرمایه داری و برای لغو کار مزدی درون جنبش کارگری ایران را به تیر بستند، آنانکه شبان تیره خود را در غم چگونه جدا کردن فعالین کارگری ایران از هم و منزوی نمودن فعالین واقعی ضد سرمایه داری به روز آوردند. آنان که برای شکار این و آن فعال، برای نصب عکس آنها در پشت ویترین سکت، برای به صف کردن ویترین نشینان در ساختن حزب آتی و باز کردن حجره ای در کنار حجره های حزبی دیگر در چهارسوق سیاست، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، آنانکه جنجال راهگشا بودن سندیکای واحد را پرچم ستیز با جنبش سرمایه سیز کارگران ساختند، آنانکه شب و روز طبقه کارگر ایران را به بستن دخیل به اتحادیه های ارتجاعی موجود دعوت نمودند، آنها که نقش ارتجاعی اتحادیه ها در مناقشات درونی سرمایه جهانی را به نام حمایت این نهادها از جنبش کارگری ایران جعل کردند، آری همه اینها نیز اکنون به آرزوی دیرینه خود دست یافته اند.
سؤال اساسی و بسیار سرنوشت ساز این است. چه کسانی به هیچ چیز دست نیافته اند؟ و چه کسانی قرار است تاوان پیروزی همه این طیف گسترده پیروزمندان را پرداخت کنند. جواب بسیار روشن است. طبقه کارگر ایران پرداخت کننده کل این تاوان عظیم و سنگین است. روی سخن ما هم فقط با توده های همین طبقه، با همزنجیران خویش و با جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. قبل از همه توده های کارگر راننده شرکت واحد هستند که باید بدانند سندیکای واحد نه ظرف مبارزه و اعتراض طبقاتی آنها بلکه نهادی در کنار همه نهادهای نظم سرمایه برای تحمیل تمامی استثمار و شدت استثمار و کلیه مظالم و بیحقوقی منبعث از نظام سرمایه داری بر گرده آنها و بر زندگی زن و فرزندان آنهاست. سندیکای واحد سندیکائی در چهارچوب قانونیت و قانونسالاری و نظم بشرستیز سرمایه داری است. همه سندیکاهای کارگری دنیا و همه اتحادیه های کارگری موجود جهان از همین سنخ هستند. رانندگان واحد باید بدانند که اعتصاب سراسری آنها اعتصابی که پشت بورژوازی ایران را لرزاند نه فقط معجزه سران سندیکا نبود بلکه سندیکا تا مدتها مانعی مستحکم بر سر راه وقوع آن بود. این شکم گرسنه کارگران، بدن برهنه کودکان آنان و فشار فقر و فلاکت در زندگی توده های کارگر راننده بود که مسیر طغیان علیه قدرت سرمایه را باز کرد و در این راستا مقاومت سران سندیکا علیه اعتصاب را نیز از سر راه کنار زد. سندیکا یعنی یک نهاد وفادار به قانون سرمایه، وفادار به نظم سیاسی و مدنی ضد بشری سرمایه داری، یعنی نهاد تحمیل نظم تولیدی و سیاسی سرمایه داری برزندگی و کار و مبارزه توده های کارگر، هر نوع دل بستن به معجزات این نهادها هیچ چیز سوای انصراف از مبارزه مؤثر طبقاتی علیه سرمایه داری نیست. سندیکالیستها و فرقه ها که موجودیت خود را با هر نوع جنب و جوش سازمانیابی ضد سرمایه داری کارگران در تضاد می بینند، همواره اظهار می دارند که سندیکا در ایران با جاهای دیگر فرق دارد!!! اینان دروغ می گویند. آنچه در ایران مثلاً با اروپای شمالی و غربی فرق دارد، وجود دیکتاتوری هارتر سرمایه و فشار وحشتناک تر سیه روزی و گرسنگی و بیحقوقی کارگران است. موضوعی که به نوبه خود نیروی محرکه مبارزات نیرومندتر و طغیانهای حادتر علیه بورژوازی و دولت سرمایه داری است. سندیکالیستها و فرقه گرایان همین ظرفیت عظیم تر پیکار کارگران را وثیقه می کنند تا از این طریق وجود سندیکا و منحل نمودن جنبش کارگری در چهارچوب قانونیت و قانونسالاری ضد بشری سرمایه را توجیه و تطهیر نمایند!! رژیم ستیزی سندیکالیستی و فراطبقاتی و سوسیال بورژوائی برای آنها همه چیز و مبارزه ضد سرمایه داری و از جمله رژیم ستیزی ضد کار مزدی و سوسیالیستی کارگران برای آنها هیچ چیز است. در همین راستاست که اینها نفس امکان کشمکش میان یک سندیکای کارگری و رژیم حاکم را سند معتبر کارائی سیاست سندیکاسازی اعلام می دارند. وجود این سندیکاها اگر هیچ گرهی از هیچ معضل هیچ کارگری باز نمی کند اما برای این جماعت کارساز است. اینان به این طریق توفیق می یابند که جنبش توده های کارگر را از ریل طبقاتی و ضد سرمایه داری خودش جدا نمایند و به هیزم تنور دموکراسی طلبی بورژوائی مبدل سازند. فراموش نشود که بحث بر سر نام سندیکا یا هر نوع نهاد دیگری نیست. آنچه مهم است این است که هر تشکیلات و سازمان و نهاد منحل در چهارچوب قانونیت و نظم سرمایه داری ابزاری است که برای در هم کوبیدن مبارزات ضد سرمایه داری کارگران به کار گرفته می شود و قرار نیست ظرف مبارزه و اعتراض کارگران علیه سرمایه داری باشد.
نماینده سندیکای واحد اینک به نام کارگران راننده واحد در فدراسیون بین المللی حمل و نقل شرکت جسته است. این کار با توافق دولت بورژوازی اسلامی ایران و به عنوان بخشی از وجه الضمان تعدیل مناقشات میان دولت اسلامی سرمایه و بورژوازی امریکا و غرب به وقوع پیوسته است. معنی این حرف این است که سندیکای شرکت واحد باید همسان همه سندیکاهای دیگر دنیا پاسدار نظم سرمایه در مقابل تعرضات جنبش کارگری باشد. عقب نشینی دولت اسلامی در این گذر، نه عقب نشینی در مقابل جنبش شما، نه متضمن قبول هیچ مطالبه ای از مطالبات اولیه شما که فقط عقب نشینی در مقابل رقبای درون طبقاتی خود با هدف جلب حمایت آنها، رهائی از شر مشاجره آنها و تدارک سنگین تر برای سرکوب جنبش شماست. منصور اسانلو و سران سندیکا قرار نیست راه مبارزه طبقاتی شما علیه سرمایه را هموار سازند، بالعکس قرار است در انسداد این راه به بورژوازی ایران و به کل سرمایه جهانی کمک نمایند.
چند ماه اسارت اسانلو و اسانلوها در زندان دولت اسلامی نباید هیچ کارگری را فریب دهد. کشمکش میان راه حلهای وفادار به ماندگارسازی نظام بردگی مزدی و چگونگی تحمیل توحش این نظام بر توده های کارگر امر طبیعی و همیشه جاری همه جوامع موجود است. این مسأله در ایران بسیار بارزتر از جوامع غربی به طور مستمر در پیش روی کارگران بوده است. تاریخ صد سال اخیر جامعه ما، همه جا تاریخ مبارزات گسترده کارگری علیه استثمار و بی حقوقی و ستم سرمایه داری و در همان حال تاریخ کشمکش و تقابل میان نیروهای ارتجاعی و ضد کارگری بر سر چگونه سرکوب کردن جنبش طبقاتی کارگران و چگونگی تضمین حاکمیت و ماندگارسازی نظام سرمایه داری بوده است. مشاجرات اپوزیسونهای بورژوازی با دولت قداره بند و سفاک رضاشاهی نماینده سرمایه جهانی، مجادلات احزاب ارتجاعی عضو جبهه ملی با دولت سرمایه داری جنایتکار شاه، کشمکش ارتجاع ضد بشری پان اسلامیستی بورژوازی با رژیم مذکور، جنگ و ستیز اپوزیسون مرتجع بورژوائی مجاهدین با دولت اسلامی سرمایه، مشاجره سالیان دراز ارتجاع بورژوائی حزب توده با رژیم شاه، درگیری شمار کثیر افراد و جریاناتی که سازمان دهندگان اولیه ساختار قدرت دولتی هار حاکم بوده اند، با جناجهای مسلط روز این رژیم، همگی پرده های مختلف این سناریو بوده و هستند. در سطح بین المللی هر دو جنگ جنایتکارانه امیریالیستی اول و دوم نیز جنگهای بورژوازی جهانی با هم بر سر چگونگی تقسیم اضافه ارزش های تولید شده توسط طبقه کارگر و حوزه های مختلف انباشت سرمایه در میان خود، بوده است.
جنبش کارگری بین المللی با کمال تأسف در تمامی دوره های تاریخی حیات خود، به دردناک ترین شکل ممکن در مقابل مشاجرات اندرونی بورژوازی جهانی به ورطه توهم فروغلطیده است. رفرمیسم راست سندیکالیستی یکی از اهرمهای اساسی و بسیار ذینفوذ تزریق این توهم در توده های کارگر بوده است. تبدیل جنبش کارگری اروپای غربی به زائده قدرت بلوک های متخاصم بورژوازی در هر دو جنگ امپریالیستی یک نمونه بارز این واقعیت کریه است. ایفای نقش اتحادیه همبستگی لهستان و بیشتر اتحادیه های کارگری جهان در کار تبدیل جنبش کارگری کشورها به ابزار تسویه حساب درونی بخشهای مختلف سرمایه را همه می دانند. به صف نمودن جنبش کارگری گذشته و حال اروپا در پشت سر سوسیال دموکراسی توسط اتحادیه های سرسپرده، حدیت روز آگاهان طبقه کارگر بین المللی است، در جامعه ایران نیز سندیکاهای دست ساخت سید ضیاء الدین طباطبائی، سندیکاهای ساواک ساخته ای که روزی عرصه ابراز وجود برخی از هفت تنان موجود بود، سندیکاهای نوع حزب توده ای و مشابه اینها، هیچگاه سوای آویختن جنبش کارگری به دار قدرت گیری این یا آن بخش ارتجاع بورژوازی هیچ کار دیگری انجام نداده اند. حمایت بورژوازی جهانی از سندیکای واحد و برپائی سندیکاهای مشابه در ایران نیزصرفاً بخشی از برنامه ریزی سنجیده و آگاهانه بورزوازی برای تسویه حسابهای درونی خود با هدف در هم کوبیدن و قلع و قمع هر چه وحشتناکتر جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران است.
گفتیم که بحث ما خطاب به کسانی است که به هیچ چیز دست نیافته اند، به کل طبقه کارگر ایران، به چندین هزار کارگر نیشکر هفت تپه و چند ده هزار کارگر همه کارخانه های قند که ماههای متمادی دیناری دستمزد ثمن بخس خود را هم دریافت نکرده اند. به کارگران بندر استان بوشهر، به جمعیت میلیونی کارگران معلم، به خیل عظیم کارگران پرستار، به ۵ میلیون کارگر بیکار، به کارگران حمل و نقل قیر مذاب در شیراز، به تمامی توده های وسیع طبقه کارگر ایران که بالاترین میزان ممکن فشار استثمار سرمایه و بیحقوقی و ستم ناشی از وجود بختک بردگی مزدی را تحمل می کنند. کل تاریخ مبارزه طبقاتی چند قرن گذشته کارگران جهان فریادگر این حقیقت شفاف است که هر نوع دل بستن به هر شکل راه حل بورژوائی برای بهبود وضع معیشت و کار و حیات اجتماعی، نه راه رهائی که راه تحکیم بندهای بردگی سرمایه بر دست و پای خویش است. شاید که در چهارچوب توافقات میان بورژوازی ایران و رقبای درون طبقاتی اش قرار شود که مثلاً نوع سندیکای شرکت واحد یا انواع سندیکاهای صنفی دیگر جای نهادهائی مانند انجمن اسلامی و خانه کارگر و همتایان کنونی اینها را پر کند. آنچه بدیهی است و برای هیچ کارگر آگاهی جای هیچ شبهه ای نخواهد داشت این است که این نوع سندیکاها، اتحادیه ها و سازمانیابی ها نه ظرف پیکار و اعتراض شما علیه استثمار و مظالم و جنایات سرمایه که به طور قطع طناب داری بر گردن جنبش ضد سرمایه داری شما خواهد بود.
برپائی این نوع سندیکاها و اتحادیه ها حلال مشکل شما نیست. این سازمانیابیها مشکل بورژوازی غرب، مشکل بورژوازی اسلامی، مشکل مشترک کل بورژوازی جهانی، مشکل اربابان احزاب، رؤسای فرقه ها و سران سندیکاها را حل خواهد کرد. بورژوازی بین المللی جای پای محکمی در جنبش کارگری ایران پیدا خواهد کرد و از این جای پا برای مهار جنبش ضد سرمایه داری کارگران استفاده خواهد برد. سران احزاب و فرقه ها خواهند کوشید تا این نوع سندیکاها را تسمه نقاله قدرت گیری احتمالی خود سازند، سران سندیکاها هم به آب و نان خواهند رسید. برپائی این نوع نهادها، تیری است که به حیات جنبش طبقاتی و سرمایه ستیز شما شلیک می شود. اگر قرار است چنین نشود، اگر قرار است جنبش ما در باتلاق تعفن منویات و مصالح سرمایه جهانی حل نگردد، باید در مقابل همه این دسایس مقاومت کنیم. برای رهائی از این وضعیت فقط یک راه وجود دارد. باید در یک جنبش آگاه، افق دار و نیرومند ضد سرمایه داری متحد و متشکل شویم. این جنبش اکنون در ایران در کار ساخت و سوز و استخوانبندی خویش است. باید در هر کجا که هستیم برای تقویت و تحکیم پایه های قدرت آن دست به کار گردیم.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
۲۰۰۷-۰۶-۱۸