هر روز هزاران و شاید هم چندین ده هزار کارگر ایرانی از کارخانه ها، بنگاه ها، مؤسسات و مراکز مختلف کار و استثمار، در مقابل این یا آن وزارت خانه، سازمان دولتی یا هر نهاد قدرت حاکم، اجتماع می کنند. بست می نشینند، شکوائیه می نگارند، اعتراض می نمایند و خواهان حصول خواسته های خود می گردند. نوع مطالبات معلوم است. جلوگیری از اخراج، ممانعت از تعطیل کارگاه و از همه زندگی شمول تر، پرداخت دستمزدهای معوقه چند ماهه و چند ساله که به گفته خود مزدوران کارگرکش دولت درنده اسلامی بورژوازی اگر پرداخت هم شود به هیچ کجای خورد و خوراک و پوشاک و دارو و درمان خانواده هیچ کارگری نمی رسد. در همین چند روز اخیر، کارگران سازمان پارک ها و فضای سبز شهر آمل، پیمارنکاری معدن طزره شاهرود، مترو تهران، کاشی گیلانای رشت، شرکت جهاد نصر، نورد لوله صفا، مهندسی خط ابنیه فنی شمال غرب (تراورس)، شهرداری سردشت، دربال میان دورود، فیبر ایران انزلی، کارگران پیمانی ورزشگاه آزادی، صنعت پولاد، واگن سازی پارس، فولاد یاسوج، شهرداری سی سخت و خیلی جاهای دیگر برای دستیابی به همین مطالبات در مقابل نهادهای دولتی در حال برگزاری تجمع ها، تحصن ها و شکایت پردازی ها بوده اند. توده وسیع همزنجیران ما سالیان متمادی است است که این کارها را انجام می دهند، آنها خود نوع این اقدامات را تلاش و اعتراض نام می نهند، از دانش طبقاتی و شعور سیاسی هم که بگذریم کل تجارب ملموس دو، دوتا، چهارتای روزمره، با بلندترین طنین ها فریاد می زنند که این نه راه مبارزه بلکه فرسودن در برهوت ها و گمراهه ها است. مبارزه یعنی ابراز هستی و ابراز وجود واقعی کارگر، صرفا به کارگیری قدرت او علیه سرمایه، صاحبان سرمایه، دولت سرمایه و در یک کلام طبقه سرمایه دار است. اما قدرت کارگر چیست، کجاست، چگونه ابراز می شود و راه اعمال آن از کدامین پیچ و خم ها عبور می کند. این ها پرسش های بسیار جدی و حیاتی هستند، قصد بازی با الفاظ نداریم. دردها را فریاد می زنیم. باید به این پرسش ها فکر کرد و حاصل فکر کردن ها را سلاح پیکار ساخت.
کارگر دنیای قدرت ها است اما می تواند مفلوک و فاقد هر نوع قدرت باشد. دنیای قدرت است زمانی که راه می افتد تا قدرت کل توده های طبقه خود را به قدرتی واحد، مصمم، آگاه، اثرگذار و افق دار در مقابل سرمایه مبدل گرداند. او زبون و مفلوک است وقتی که تنهاست و فاجعه بارتر از آن، وقتی که توسل به نهادهای قدرت سرمایه را جایگزین حالت نخست می کند. کارگر خالق سرمایه است و قدرت او صرفاً وقتی ظاهر می شود که چرخ تولید سرمایه را از کار فرو اندازد یا برای همیشه در هم کوبد این کار از دست یک کارگر در هیچ سطحی ساخته نیست. در شرائط روز دنیای سرمایه داری کلاً و در جهنم سرمایه داری ایران مخصوصاً، تعدادی کارگر یک مؤسسه و چه بسا کل کارگران یک بنگاه هم قادر به انجام هیچ کار مؤثری در این گذر نیستند. قدرت کارگر به طور واقعی در همبستگی استوار، آگاه و سازمان یافته توده های طبقه او برای فرواندازی چرخ تولید سرمایه، از کار انداختن نهادهای نظم و چرخش امور و قدرت سرمایه و تاختن به سوی محو رابطه تولید اضافه ارزش متجلی می گردد. هر شمار کارگران که در این مسیر گام بردارند به همان میزان که این کار را انجام می دهند قدرت طبقاتی خود را علیه سرمایه اعمال می کنند و به همین میزان سرمایه داران و دولت آنها را عقب می رانند. جمع شدن در مقابل وزارت خانه ها و مراکز قدرت دولتی نه نمایش قدرت طبقاتی که شلیک تیر خلاص به قلب این قدرت است. این کار بانگ می زند که ما خود را یک طبقه نمی بینیم، طبقه کارگر به حساب نمی آریم. به قدرت دگرگون کننده و تاریخساز طبقه خود باور نداریم، به صف نمودن قدرت طبقه خود علیه سرمایه را امر خویش نمی دانیم. راهی که می رویم راه مبارزه ما نیست.. راه سندیکاسازان و حزب سالاران است. بست نشینی ما دست کشیدن از اعمال قدرت ضد سرمایه داری است اما برای آنها ساز و برگ واقعی حیات است. به جای این کارها راه افتیم، در کارخانه ها، محله ها، مدارس، بیمارستان ها، شرکت ها، بنادر، مزارع، مؤسسات حمل و نقل و هر کجای دیگر همدیگر را پیدا کنیم. به مثابه آحاد یک طبقه راه مبارزه واقعی علیه سرمایه، ظرف تشکل و طریق اعمال قدرت متحد علیه صاحبان سرمایه و دولت آنها را با هم گفتگو کنیم. از درون این گفتگوها شالوده تشکیل شوراها را بریزیم. گفتگوها و پویه تلاش برای تشکیل شوراها را سنگر مبارزه زنجیروار و سراسری روز خود علیه سرمایه در تمامی مراکز تولید و کار سازیم. اساس کار برای ما اینها ست:
به قدرت پیکار طبقاتی خود اتکاء کنیم. به هیچ حزب، سندیکا و نهاد ماوراء خود نیاویزیم. قدرت طبقه خود را شورائی متحد گردانیم. این قدرت را به هر میزان که هست علیه سرمایه اعمال کنیم. قدرت شورائی و ضد سرمایه داری خود را بسط دهیم و سراسری کنیم. برای افزایش مزدها، بهبود شرائط کار و زندگی، برای جدال با تبعیضات جنایتکارانه جنسی و قومی، لغو کار کودکان، حصول آزادی های سیاسی، ستیز با بی حقوقی ها و ستمکشی های موجود همین قدرت را علیه سرمایه و دولتش اعمال کنیم، در همین راستا جنبش خود را آگاه تر، نیرومندتر و سرمایه ستیزتر نمائیم و بالاخره بر متن همین کارزار، خود را آماده « جنگ آخرین» سازیم.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
آذرماه ۱۳۹۴