کارگران فاز ۱۵ و ۱۶ در عسلویه برا ی گرفتن دستمزدها به تعویق افتاده خود، برای گرفتن خواست خود به اعتصاب ادامه دادند این اعتصاب بر خلاف اخطار حاکمیت سرمایه و صدور مجوز به پیمانکاران می باشد که به این صاحبان سرمایه اجازه می دهد که بدون پرداخت حقوق های معوقه اخراج کنند. البته این موضوع، موضوع تازه ای نیست. حاکمیت سرمایه و سرمایه داران اخراج کارگران اعتصابی را همیشه اجرا می کردند. اما حاکمیت سرمایه در این شرایط برای ایجاد وحشت در بین کارگران آن را به طور رسمی اعلام نمی کند.
کارگران نیز، به خاطر شرایط زیستی خود و زن و فرزندانشان راهی جز مبارزه برای گرفتن مطالبات خود ندارند و یکی از راه کارهای مبارزاتی نیز اعتصاب است. اعتصاب می تواند حتی برای زمان موقت هم که شده شریان تولید ارزش اضافی را متوقف کند. سرمایه داران ازآن رو مشتاق خرید نیروی کار هستند که از قبل این نیروی کار و سلب آزادی و اختیار از کارگران این نیروی ارزش آفرین را در جهت تولید ارزش اضافی به کار گیرند. از آنجا که کارگران مزدی در عسلویه به طور خود پوی به سمت یک اعتصاب سراسری پیش می رفتند و در تجربه دریافتند که اعتصاب سراسری می تواند موثر واقع شود سرمایه نیز سراسیمه مجوز رسمی اخراج کارگران را صادر کرد.
اگر کارگران هم بر خلاف سیاست سرمایه حرکت می کنند و از سوی بر خلاف توصیه های رفرمیستی بر آنند که از سرمایه بخواهند به خواست کارگران جامه عمل بپوشانند در این راستا توهم آفرینی می کنند و کارگران را از مبارزات خود پوی ضد سرمایه داری به نامه نگاری به سران حاکمیت سرمایه تشویق می کنند. کارگران در عمل متوجه شده اند که حاکمان سرمایه مجری مناسبات کارمزدی هستند آنها کاری بر خلاف منافع این مناسبات و صاحبان سرمایه انجام نمی دهند. بخش دیگری از کارگران مزدی کارگران آموزش و پرورش و پرستاران می باشند که بارها به صحنه آمدند. این نیروی عظیم کارگری که کانون معلمان نقش ترمزگیر را در این مناسبات کارگری بازی می کند و با نگرشی رفرمیستی این اندیشه و فکر را در بدنه کارگری به وجود آورده است که نظام کارمزدی به خواست آنان یعنی افزایش دستمزد جواب مثبت خواهد داد، معلمان را امیدوار کرده است که یک جناح از بورژوازی از آنان حمایت خواهد کرد. از این رو است که کارگران آموزش و پرورش را از اتکا به نیروی خود و سازمان دهی سراسری بر علیه سرمایه باز می دارد. اما بدنه این بخش کارگری طی تجربه مبارزاتی خود دریافته است که سالها به میدان آمده مورد هجوم سرمایه قرار گرفته است و هر دو جناح سرمایه در سرکوب کارگران دست کمی از یکدیگر ندارند این بخش کارگری سرکوب دولت های سرمایه را تجربه کرده است. آنچه از ماهیت نظام کارمزدی می جوشد حفظ این نظام در جهت بهره کشی از کارگران مزدی است. اختلاف آنها سهم بیشتر در حاکمیت سیاسی سرمایه و سهم بری بیشتر از تولید ارزش اضافی حاصل از نیروی کار است. طبقه کارگر دولت های مختلف نظام سرمایه داری را تجربه کرده و هیچ کدام از این دولت های کارگر کش سرسوزنی در جهت منافع کارگران گام برنداشته اند. بلکه برای حفظ این نظام کارمزدی در تقابل با جنبش کارگری عمل کرده است.
اگر کارگران عسلویه به اعتصاب خود ادامه می دهند و به طور خود جوش از سر ستیز با سرمایه وارد عمل می شوند و قوانین سرمایه را که در ضدیتشان با کارگران شکی نیست نادیده می گیرند و راه کار مبارزاتی خود را اتخاذ می کنند که برخاسته از همین مناسبات ضد کارگری است دشمنی بین کار و سرمایه چیزی نیست که از بیرون به درون طبقه کارگر برده شود بلکه شرایط عینی وضعیت طبقه کارگر است که او را وادار می کند که مقابل سرمابه بستیزد. چاره ای برایش نمانده است او را جز مبارزه با سرمایه گریزی نیست. این را شرایط و وضعیت زندگیش به او می آموزد. بر خلاف راه کارهای رفرمیستی که مبارزه کارگری را در چهارچوب نظام کارمزدی زمین گیر می کند آن می کند که زندگیش به او می آموزد که برای مطالباتش بجنگد.
نمی خواهیم در اینجا به تقدیس مبارزه خود به خودی طبقه کارگر بنشینیم، بلکه می خواهیم بگوییم ماهیت مناسبات بین کارو سرمایه، پیکار اجتماعی طبقه کارگر علیه سرمایه را می طلبد. این گرایش ضد سرمایه داری زیر تبلیغات حاکمان سرمایه و رفرمیستی(چپ و راست) مدفون شده است. بخش های کارگری چه در عسلویه چه در آموزش و پرورش چه در ایران برک چه کارگران آهن کار اردبیلی و … بایستی آگاهانه وارد عمل شوند بایستی به این معضل بپردازیم که بخش های کارگری جدا از هم راه به جایی نمی برند بلکه برای به هم پیوستن بخش های کارگری می بایست دست به کار شد. تشکل کارگری را تدارک ببینیم. که از دست بردن به ریشه و بنیان فقر و بی حقوقی که همان مناسبات سرمایه داری است نهراسد. با هر مبارزه ای با سرمایه افق نفی سرمایه را منظور داشته باشد وگرنه هم اکنون اتحادیه ها و سندیکاهای رفرمیستی وجود دارند که هیچ گونه سنخیتی با جنبش ضد سرمایه داری ندارند. مبارزه ضد سرمایه داری تشکلی شورایی سراسری را می خواهد که اکثریت بدنه کارگری چاره جو و دخالت گر در آن شرکت داشته باشند. اگر از تشکلی سراسری حرف می زنیم نه تشکلی به سبک و سیاق رفرمیستی که با نوشتن و صدور بیانیه اعلام تشکل سراسری می کنند بلکه اگر از تشکل سراسری شورایی حرف می زنیم تشکلی که بدنه کارگری در آن شرکت فعال داشته باشد حول مطالبات طبقه کارگر با افق سوسیالیستی به صحنه بیایند. همه معضلاتی چون پراکندگی جنبش کارگری خود انگیختگی و .. وجود دارد اما چیزی که می توان به آن به عنوان معضل بنیانی در جنبش کارگری از آن یاد کرد مدفون شدن پیکار با سرمایه زیر تبلیغات بی امان بورژوازی و رفرمیستی است. مبارزه با سرمایه صرفن به مبارزات در جهت اصلاح نظام سرمایه داری دور می زند، ستیز با سرمایه پیکار طبقاتی کارگران با سرمایه به فراموشی سپرده شده است، شاهد این ماجرا مبارزات گسترده هرچند پراکنده این سالهاست که برای طبقه کارگر دستاورد آنچنانی نداشته است بلکه توهم افرینی نسبت به نظام کارمزدی برای ما کارگران را به ارمغان آورده است. این که بورژوازی تضاد بین کار و سرمایه را وارونه سازی می کند و مبارزه طبقه کارگر علیه سرمایه از بدو استقرار بورژوازی ،بهتر است بگوییم از زمانی که فروش نیروی کار رواج یافت، مبارزات سیاسی اقتصادی کارگران وجود داشته است را نادیده می گیرد و خود را دولت مردم، نماینده مردم و نوکر آنان قلمداد می کند، طبیعی است که بورژوازی چنین آهنگی را برای فریب کارگران مزدی برای مقابله با کارگران کوک کرده است اما آنجا که مشق رفرمیستی با درخواست از دولت استغاثه به درگاه اتحادیه و سندیکاهای رفرمیستی به کارگران دیکته می کند، مبارزه طبقاتی کارگران به سرمایه را در چهارچوب نظام سرمایه داری حلقه آویز می کند،که با گرایش خود پوی در جنبش کارگری چون کارگران فاز ۱۵ و ۱۶ عسلویه مبارزه سرمایه ستیز کارگران آهن کار در اردبیل و … در تضاد است. گرایش کمونیستی سرمایه ستیز در جنبش کارگری بایستی با عمل آگاهانه خود این گرایش خود پوی برخاسته از زندگی فلاکت بار ما کارگران که چیزی نیست جز محصول این نظام کارگر کش ضد بشری بکوشد از پیله خود پویی به در آید. این گرایش که بیانگر ستیز کارگران علیه سرمایه می باشد به خود آید، آگاهانه به میدان درآید، برای هرچه بالنده تر کردن این گرایش مبارزه کند، ترهات این مبارزه را به نقد بکشد. طی چند سال گذشته صدها بار جنبش کارگری به میدان آمده است اما نتوانست است با سر آگاه سرمایه ستیز سرمایه را به عقب نشینی وادار کند و از سوی دیگر این گرایش خود پوی زیر هیاهوی جریان های ضد کارگری صدایش به گوش کارگران نرسیده است. این گرایش خودجوش ضد سرمایه بارها مورد هجوم سرمایه قرار گرفته، مورد ضرب و شتم، محاکمه و زندانی شده است… اینجاست که می گوییم تمام هزینه هایی که جنبش کارگری متحمل شده است نتوانسته دستاوردی متناسب با مبارزه اش به دست آورد چون نوک پیکان حمله جنبش کارگری علیه سرمایه نبوده بلکه همه هم و غمشان آن بوده است که سرمایه سر عقل بیاید و از هجومش به جنبش کارگری بکاهد، این توهمی بیش نیست. سرمایه ذاتن مستبد و ضد کارگر است و تا زمانی که نابود نشود از خوی استثماریش کوتاه نمی آید و تا پای نیستی طبقه کارگر ایستاده است. برای مبارزه با این دشمن طبقاتی سازوکار ضد سرمایه داری خودش را طلب می کند. توهمی بیش نیست اگر انتظار داشته باشیم سرمایه اجازه ایجاد تشکل ضد سرمایه داری بدهد، این موضوع در رابطه با کل نظام سرمایه داری جهانی صدق می کند. تشکل های رفرمیستی در اروپا و آمریکا از آن رو وجود دارند که پاسدار نظام سرمایه داری هستند. رفرمیست های وطنی (چپ و راست) برای پذیرفته شدن از سوی این تشکل های ضد کارگری سر و دست می شکنند. در اینجا (ایران) به دلیل وحشت سرمایه از هر تجمعی که امکان عروج آن را می بیند که تا آنجا پیش رود که بساط دولت سرمایه را درهم پیچد اجازه هیچ تشکلی را نمی دهد این نامه نگاری ها تنها دست آوردی که دارند به بیراهه بردن جنبش کارگری می انجامد.
همانطور که گفتیم جنبش کارگری معضلات زیادی چون پراکندگی، خودجوشی . …دارد آنچه گره گاه این معضلات می باشد و شاید بتوان گفت این معضل جنبش جهان کارگری است جنبش کارگری مبارزه با سرمایه را زیر انواع تبلیغات بورژوازی به فراموشی سپرده است. مبارزه ای که از مناسبات نظام کارمزدی نشات می گیرد از شرایط زیست و وضعیت اسفناک طبقه کارگر سر باز می کند در جنبش کارگری غایب است. البته نبایستی نادیده گرفت نظام سرمایه داری تا زمانی که سرپا است از سرکوب، وارونه سازی، توهم سازی و .. دست بردار نیست و رفرمیست ها نیز به اشکال مختلف دستیار بی مزد و منت بورژوازی خواهند بود.
از این جهت است که می گوییم اگر قرار است مبارزه با سرمایه را پی بگیریم مبارزه با انواع جریان های ضد کارگری نیز گریز ناپذیر است اگر بر مبنای واقعیتی که چاره ای جز مبارزه با سرمایه نباشد تدارک لازم جهت ایجاد تشکل سراری شورایی نیز بر مبنای مبارزه با سرمایه چیده می شود. تشکل ضد سرمایه داری با درخواست و صدور بیانبه از بالا به انجام نمی رسد این تشکل تنها و تنها به همت و شرکت آحاد طبقه کارگر بر بستر مبارزات کارگری هول خواست ها و مطالبات کارگران پی ریزی می شود سرمایه برای عبور از بزنگاهایی که بر بستر مبارزات کارگران ایجاد می شود بایستی چاره ساز ورود پیدا کند با کمک گرفتن از کارگران ایجاد تشکل سراسری را سروسامان دهد در جهت هرچه آگاه تر شدن این جنبش بکوشد تا بتواند دخالت گری هرچه بیشتر طبقه کارگر در مبارزات کارگری همراه کند از این رو است که می گوییم تشکل هایی که جدا از طبقه کارگر با هر نامی گره ای از مشکلات طبقه کارگر باز کند.
احمد شریفی
۱۷/۴/۹۴