توضیح: درست تر آن بود که این گزارش در ستون دیدگاهها قرار گیرد، اما به دلیل مشکلات فنی سایت در این قسمت درج می شود.
مدتها بود که بحران اقتصادی جنوب اروپا (اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، وبخصوص یونان) فکر مرا به خود مشغول کرده بود. دلیل اشتغال فکری من این بود که اتحادیههای کارگری، طبقهی کارگر ومردم این کشورها، بخصوص یونان بیش از ۲۰ بار دست به اعتصابات عمومی زده و بدون اینکه دستآورد و یا دستآوردهای مشخصی داشته باشند، به اعتصابات خود پایان داده بودند. این نوع مبارزه در تاریخ جنبش کارگری برای کارگران پیشرو وانقلابی سوال برانگیزاست ومیبایست تجزیه و تحلیل شود.
به باور من این وضعیت، وضعیت جدیدی درجنبش مبارزاتی طبقهی کارگراست، که باید آنرا بعنوان یک شکست ونه پیروزی طبقهی کارگر قلمداد کرد، هرچند عدهی زیادی از چپهای سنتی و بوروکرات سعی بر این دارند، که اعتصابهای عمومی کارگران جنوب اروپا را بعنوان مبارزات عالی قلمداد کنند. طبقهی کارگر وبخصوص کارگران پیشرو وکمونیستها با نگاهی دقیقتر به چند دههی گذشتهی خود آگاه خواهند شد، که مبارزات آنها علیه سرمایه بد ون اینکه اعتصاب عمومی کرده باشند، دستآوردهای بیشتری داشته است تا دست آوردهای کنونی. امروزه چپ کارگری، کارگران کمونیست وانقلابی واساسا خود طبقهی کارگر با مشکلات زیادی روبروست. بر همین مبنا در شرایط کنونی ما با فرمها وساختارهای سازمانی وعقیدتی روبروهستم، که اساسا نیروهای پیشرو، نقشی در این ساختارها، بازی نکردهاند واگرهم درگوشه وکناری نقدی اساسی به تاکتیکها واستراتژیک ساختارهای عقیدتی و هیرارشی شده باشد، دیوار بوروکراسی سازمانها یا احزاب مثل بتون آرمه در مقابل منقدان علم کرده و میکند. ما باید آگاه وآماده باشیم، که اتحادیههای کارگری موجود از هیرارشی وساختار بوروکراسی خود درمقابل شوراهای انقلابی ما مقاومت خواهند کرد. اما برای ما ا ین مهم است، که چپهایی که همراه با ما مبارزه میکنند وخواهان نابودی سیستم سرمایهداری میباشند، با ساختارهای ایدئولژیک وهیرارشی سازمانهای خود چگونه برخورد میکنند، این موضوع مهم است، که سیاست رفقا در مقابل شوراها سیاستی کمونیستی است، یا اینکه هد فشان پیشبرد سیاست به قدرت رساندن حزبشان میباشد. همین مبنا روشن خواهد کرد که طبقهی کارگرومزد بگیران ضد سرمایه حا کمیت سیاسی اقتصادی را خواهند داشت یا احزاب. بنابرا ین کارگران پیشرو و کمونیستها باید از هم اکنون هوشیارانه بر ضد هیرارشی درون سازمانها، احزاب واتحادیههای کارگری مبارزه کنند ودرادامهی این موضوع باید اشاره کنم، که تنها آلترناتیو نفی هر گونه هیرارشی عقیدتی سیاسی وسازمانی، شوراهای انقلابی کارگران ومزد بگیران ضد سرمایه میباشند. به باور من شکست کنونی طبقهی کارگرجهان وبخصوص اروپا اینست که از یک سو در معرض حملهی متدولوژی فکری عقیدتی و ساختارهای سازمانی احزاب واتحادیهها است واز سوی دیگر شد یدا درمعرض حملهی ایدئولوژی رفرمیستها و ا پورتونیستها می باشد. من به سهم خود در این مورد شکی ندارم، که رفرمیستها وبوروکراتیسم توانسته است درجنبش مبارزاتی طبقهی کارگر، آن چنان کار ریشهای کنند، که سوسیالیستها و چپها مثل همیشه انگشت بدهن بمانند! راستی راستی چرا چنین شده است؟! وچرا چپ در انتظار معجزهای از سوی اتحادیههای کارگری است؟ وچرا چپ وکارگران پیشرو فقط در اعتراضا ت کارگران اروپایی تا مرز رفرم پیش رفتند وبه عمل مستقیم یعنی اشغال کارخانهها وخودگردانی اقتصادی سیاسی شوراهای انقلابی کارگران نپرداختند! آخرخوشبینیهای بدون محتوا را تا کی باید ادامه دا د.
این موضوعات مشغلهی فکری من بودند، که با وجود داده هایی که از روزنامهها وسا یر رسانهها میگرفتم وا قعا نمیتوانستم به تمام مشغلهی فکری خود جواب بدهم، از این جهت تصمیم رفتن به کشورهای مزبور گرفتم، تا شاید بتوانم از نظر عینی و از سوی همکاران مبارز و اکتیوی که در این کشورها زندگی می کنند با دیدی واقعی به حقیقت نزدیکتر شوم. با این زیر بنای فکری تصمیم به مسافرت سیاسی گرفتم. با این دادههای فکری با کمیتهی همبستگی با مردم یونان( به زودی اسم این کمیته تغییر خواهد نمود و با نام کمیتهی همبستگی با مردم اروپا، فعالیت خودرا ادامه خواهد داد) آشنا شدم که بلافاصله وهمزمان با آشنایی وهمکاری با این کمیته، پیشنهاد مسافرت سیاسی به یونان را نمودم، این پیشنهاد با استقبال اکثر همکاران وهم رزمان کمیته روبه روشد. بر این اساس ۳ نفر از سوی کمیته انتخاب شدند. تصمیم گرفتیم در اواسط اکتبر به تسالونیکی مسافرت کنیم. این شهر که دومین شهر بزرگ یونان است، شاهد اتفاقات جالبی بوده است.از جمله اشغال کارخانهی ویومه و خودگردانی این کارخانه بوسیلهی کارگران، همچنین اشغال کارگاهها وکارخانههای مشابه وایجاد بیمارستانها وکلینیکهای مختلفی که مهاجرین، پناهندگان ومردم فقیر یونان را به صورت را یگان معالجه میکنند. بعدا دراین مورد مینویسم.
شرایط سیاسی واقتصادی یونان
یونان عضو ناتو(۱۹۵۱) یکی از اعضا اتحادیهی اروپا(از۱۹۸۱) وعضو اتحادیهی اقتصادی وپولی اتحادیهی اروپا(۲۰۰۱) میباشد. ۲۷، ۱۱ میلییون نفر جمعیت دارد.۵،۳ میلیون کارگر، یک میلییون بیکار که ۳۰ % از آنها زن هستند، ۶۰ درصد جوانان زیر۲۵ سا ل بیکار و بدون شغل ومجموعهی بیکاری یونان به بیش از۲۷ % میرسد. از سال ۲۰۰۸ تاکنون ۸۰۰۰۰۰ جایگاه کاری از بین رفته است. بیش از ۵۰ % صنایع یونان را کارگاهها و یا کارخانههای کوچک تشکیل میدهند که در اکثر این کارگاهها و کارخانهها بین ۵ تا ۱۰ کارگر مشغول به کارند وحدودا ۱۰ % در سندیکاها واتحادیهها ارگانیزه هستند، در صنایع بزرگ وبخش خدمات بیش از ۵۰ % از کارکنان این مؤسسات در سندیکاها واتحادیههای کارگری ارگانیزه وعضویت دارند، که اساسا اعتصابات عمومی به وسیلهی این کارگران انجام وعملی میشود. با بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ در کشورهای جنوب اروپا، بخصوص یونان، این بحران به سرعت به بحران سیاسی تبدیل شد. چنانکه همه اطلاع داریم مبارزهی سیاسی واقتصادی کارگران به اوج خود رسید و از سال ۲۰۱۰تا اواخر۲۰۱۲ تنها در یونان ۱۹ اعتصاب عمومی رخ داده است، که البته برای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه نتایج آنچنانی هم نداشته است. باید اشاره کنم که اغلب این اعتصابات همراه با تظاهراتهای گسترده و بخصوص درآتن در مقابل پارلمان انجام گرفته است، که با مقابلهی شدید پلیس روبرو شده اند و با وجود رادیکالیسمی که اعتصابات وتظاهراتها داشتهاند، با این وجود از سوی این تظاهر کنندهها نابودی سیستم سرمایهداری وقدرت حاکمه خواسته نشده است. دراینجا ودر کشورهای دیگر مثل اسپانیا و پرتغال روند و شکل مبارزه نشان میدهد، که اتحادیههای کارگری وسندیکاها ساختارومحتوای مبارزاتیشان فراترازسیستم سرما یهداری نخواهد رفت. وقا بل توجه و باعث تأسف است، که چپهای موجود یونان هم در انتظار اتحادیهها ماندهاند که شاید آنها معجزهای کنند! به هرروی گرچه مبارزات طبقهی کارگر ومزدبگیران ضدسرمایه به دستآوردهای اقتصادی دست نیافت، ولی به قطبی نمودن جامعه کمک کرده و چهرهی انقلاب وضد انقلاب را روشنتر نموده است. در اینجا باید اشاره کنم، که بغیر از نئونازیستها که دراین انتخابات ۷ % رأی آوردند، در یونی ۲۰۱۲ درمقا یسه با اکتبر ۲۰۰۹ ما شاهد سقوط جناحهای راست ومحافظه کار ورشد جناحهای چپ درون جنبش مبارزاتی طبقهی کارگر وحقوق بگیران ضدسرمایه در جامعهی یونان هستیم. برهمین اساس تعداد رای دهندگان سوسیال دمکراتها (پازوک) در اکتبر ۲۰۰۹ ۹۲،۴۳ % ودر ماه می ویونی ۲۰۱۲ ۲،۱۳ % ،۳۲،۱۲%و جناح راست ومحافظه کار(نودموکراتیا) ۲۰۰۹ ۴۸،۳۳ % ودر ماه می ۲۰۱۲ ۸۸،۱۸ % ودر یونی ۲۰۱۲ با تبلیغات وسیعی که از سوی بانک مرکزی اروپا وبانک بینالمللی به سود حزب محافظه کارانجام گرفت و با تهدید به قطع پولهای به اصطلاح کمکی به مردم، حزب محافظه کار نودمکراتیا در یونی ۲۰۱۲ ۶۸،۲۹ % رای آوردند وبقایای طرفداران شوروی یعنی حزب به اصطلاح کمونیست یونان(ک ک ا) از ۴۸،۸ به ۵۱،۴% سقوط کرد. قابل ملاحظه است، که حزب سیریزا (این حزب از اتحاد ۹ حزب وگروه چپ از ترتسکیستها، مائویستها و… تشکیل شده) رشد بیسابقهای نموده است این حزب قبل از اتحاد با نیروهای چپ ورادیکال درسال ۲۰۰۹ ۶۰،۴ %رای داشته وبعد ازاتحاد با نیروهای چپ رادیکال درماه می ۲۰۱۲ ۷۶،۱۶ % ودر یونی به ۸۹،۲۶% رأی دست یافته است. واقعیت این ۸ روزو اندی، که من در تسالونیکی بودم، گویای این بود که واقعا جامعه در حال یک پولاریزاسیون هست وهنوز این پولاریزاسینون ادامه دارد. نگاه من از یک سو بر تبادل نظر با اکتیویستهای کارگری واکتیویستهای چپ رادیکال تکیه دارد، که خود چه از طریق تبادل نظر وچه مصاحبههایی که انجا م شده شکل گرفته و ازسوی دیگر من هر روز بیش از ۲ تا۳ ساعت با پیا دهروی در مناطق مهاجرنشین و کارگرنشین شهر تسالونیکی، خود شاهد شعارها، تراکتها، پلاکارتهای مختلف نیروهای رادیکال و چپ وهمچنین شعارهای آنارشیستها بودم.
این وضعیت آدم را واقعا به یاد سالهای پرتلاطم ۵۷ _۵۹ در ایران میانداخت. دانشگاه فلسفه وادبیات تسالونیکی که پراز دانشجویان چپ رادیکال با میزهای آراسته به شعارهای کارگری وضد سرمایهداری وخیابان این دانشگاه مرا به یاد دانشگاه تهران وخیابان انقلاب سال ۵۷_۵۹ میانداخت. رفقا و دوستان عزیز، شرایط انقلابی در بخشهایی از این شهرکه من دیده بودم حاکم نبود، اما شرایطی بود، که هنوز انسانهای ضد سرمایه شهر تسا لونیکی سیاسی بودند وعلاقمندی خود را به نقد از سیاستهای استثمارگرانهی سرمایه داران اروپایی وسرمایهداران جهانی با خواندن اعلامیهها ،تراکتها وشعارها نشان میدادند. در مناطقی که من نام بردم آدم میتوانست از یکسو فقر وتنگدستی را ببیند و از سویی مجامع و همبستگی مردم ضد سیستم را با همدیگر احساس ودرک کند. بنا به گفتهی اکتیویستها وهمکاران مبارز شهر تسا لونیکی هرروزدر مکانهای مختلفی تقسیم وفروش غذا با قیمت فوقالعاده پائین به مردم نیازمند فروخته ویا به صورت رایگان ارا ئه میشود. بعنوان مثال من اکثر روزها نهار در مهما نخا نهای میخوردم، که جوانان، پدرو مادران با بچههای خود وبا سنین مختلف برای صرف غذا به آنجا میآمدند. این مکانها اساسا به وسیلهی عناصر آگاه وضد سرمایهی جامعه شکل گرفته بود. مثلا در یکی از این مهمانخانهها که خود من حضور داشتم شرطش این بود که هر کس میبایست از خودش پذیرایی کند. ضمنا این مرکز کمک رسانی از سوی آنارشیستها تأسیس شده ودارای کودکستان هم بود که از طریق خود پدرو مادرها اداره میشد. قابل ذکر است، که در اینجا هم خودگردانی شبیه به کارخانهی ویومه وکلینیکها و بیمارستانهایی که برای همبستگی با انسانهای بدون بیمهی درمانی بطور رایگان به وجود آمدهاند، هیرارشی وجود ندارد. خوب یادم میآید، که همرزم ورفیق مبارز واسیلی یکی از سخنگویان کلینیک همبستگی که خیلی خوب هم آلمانی صحبت میکرد، به موضوع چگونگی خودگردانی مؤسسات بدون هیرارشی اشاره میکرد وتجربهی خودشان را بعنوان یک نمونهی مثبت برای ادارهی جامعه پیشنهاد میکرد. واسیلی میگفت که در این کلینیک موقعیت اجتماعی مطرح نیست، بلکه کارمثبت اجتماعی مطرح است. در اینجا دکترها وپرستارها واساسا کسانی که در اینجا کار میکنند از لباسهای شخصی خود استفاده میکنند. در اینجا سعی میشود که به سینهی هر شکل از هیرارشی دست رد زده شود. آ نچه را که ما هم با ورود خود به کلینیک مشاهده کرده بودیم نظر اورا تأ یید میکرد. ویا اینکه حداقل من خودم قبل از اینکه وارد کلینیک شوم فکر میکردم که حتما ما با یک نرس ویا یک دکترکه طبق معمول لباسشان هم سفید است روبه رو میشویم. بر عکس آنچه که ما فکر میکردیم عملی شده بود. به هر روی زمانی که ما وارد کلینیک شدیم، مواجه با مطبی شدیم، که سالن انتظارش پربود و چند نفری هم پشت میزی ساده مشغول نوشتن نوبتها ویا چیز دیگری بودند. مترجم ما که خود رفیق آلمانی بود از آنها سراغ آقای واسیلی را گرفت (ما در واقع با رفیق واسیلی از طریق یکی از رفقای چپ کارگری تسالونیکی برای ساعت ۵،۵ بعد از ظهر روز۲۱.۱۰.۲۰۱۳ یعنی امروز وقت گرفته بودیم) که یکی از کارکنان مارا به اتاق انتظار فرستاد وگفت که ما دقایقی را باید صبر کنیم. به هرروی من در اینجا فقط میخواستم وضعیت فوقالعاده ولحظات انقلابی را بیان دارم ( من در فرصتی دیگر به طور مفصل به تبادل نظر خود با رفیق واسیلی خواهم پرداخت). به هر روی همانطوری که روحیهی نسبتا بالای جامعه ایجاب میکرد، ما غیرمنتظره مواجه با اعتراضاتی در سطح شهر میشدیم. مثلا ما با اعتراض وتظاهرات عدهای از کارگران روبرو شدیم که برای حقوق عقب افتادهی خود در مقابل یک قرارگاه ارتشی تظاهرات میکردند. همچنین ما به کارخانهی ویومه که شورای کارگری خودگردانی وکنترل کارگری این کارخا نه را به عهده گرفتهاند، رفتیم وبا آنها و بخصوص با سخنگوی شورا به نام ما کیز( مصاحبههای این رفیق و کارگر مبارزرا که با رسانهها گروهی ومطبوعات انجام داده است، در یوتیوب در دسترس است) در مورد چگونگی خود گردانی این کارخانه وتجارب شوراها در انقلاب سال ۵۷ به تبادل نظر پرداختیم.
اولین تبادل نظرمن با نیکوز در عصر ۱۵.۰۹.۱۳ در تسالونیکی
علی: با درود فراوان مایل هستم، قبل از اینکه وارد مسائل عینی و ذهنی جامعهی یونان شویم، موضوعات و دادههای فکری خودم را، که در پروسهی بحران سیاسی اقتصادی کشورهای جنوب اروپا (اسپانیا، پرتغال، یونان) وبخصوص یونان کسب کردهام با تو در میان بگذارم؛ زیرا من بر این باورم که طرح مساله و تبادل نظر با اکتیویستهایی مثل تو، ما را در تجزیه و تحلیل دقیقتر کمک خواهد کرد. طرح قضیه این است، که ما در فواصل سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ با ۱۹ مورد اعتصاب عمومی در جامعهی یونان مواجه شدهایم، که دستآوردهای زیادی برای کارگران و دیگر حقوق بگیران ضد سرمایه نداشته است. و خوب برای ما روشن است، که اعتصابات بدون دستآورد برای کارگران چه تأثیر مخربی بجای خواهد گذاشت و در ادامه اینکه اگر عنصر آگاه به تغیر شکل ظرفهای مبارزاتی توجهی نکند و یک قدم به جلوتر نرود آگاهانه و یا نا آگاهانه موجب ناامیدی تدریجی اعتصاب کنندگان میشود و این ناامیدی تا آنجا پیش خواهد رفت، که طبقه کارگر تا مدتها به اعتصاب فکر نکند. .
نیکوز: باید روشن کنم که من نظرم را در مورد جامعهی یونان بیان میدارم و نه مبارزات طبقاتی در اسپانیا وپرتغال، و آن این است که اصولا طبقهی کارگر یونان، آمادگی این چنین وضعیتی را نداشت و غافلگیر شد. بحران اقتصادی، یک پدیدهی غیر قابل انتظار برای طبقهی کارگر یونان بود. این بحران در مرحلهی اول کارخانهها و کارگاههای کوچک را به ورشکستگی کشاند، شاید اطلاع داری، که بیش از ۵۰ % از اقتصاد یونان به وسیلهی کارخانهها وکارگاههایی میچرخد، که تعداد کارگرانشان بین ۵ تا ۱۰ نفر میباشند! و با ورشکسته شدن این کارخانهها وکارگاهها کارفرماها حقوق کارگران را پرداخت نمیکردند، عکسالعمل کارگران با این کارفرماها در ابتدا این بود، که مدیریت کارفرماها را نفی و کارخانهها وکارگاهها را اشغال میکردند. در ادامهی این اعتصابها و اشغال کارگاهها وکارخانهها، از سوی نیروهای آگاه و ضدسرمایه حرکتهای عملی و انقلابی زیادی به وجود آمده است، از جمله بیمارستانهای مجانی زیادی به نام بیمارستانها وکلینیکهای همبستگی ایجاد شده و همهی اینها با مضمون سیاسی به وجود آمدهاند. و یا اینکه در روند مبارزات اجتماعی بیش از ۳۰۰۰ کمیته و انجمن به وجود آمده. میبینی که تنها اعتصاب عمومی نبود، و موردهای زیادی وجود داشت که ادارات دولتی در محاصرهی مردم در میآمد، مثلا مردم پارلمان را در آتن محاصرهی کردند. در واقع مردم با این اعمال سیاسیتر میشدند وبه ماهیت سرمایههای اروپایی و سرمایههای جهانی بیشتر پی میبردند، هرچند از نظر مادی به دستآوردهایی هم نرسیدند. واقعیتی که هم اکنون ما هم میبینیم این است، که طبقهی کارگر و مردم هم از اعتصابات عمومی خسته شدهاند و خیلیها بر این تکیه میکنند، که اعتراضاتشان باید به شکل دیگری ادامه پیدا کند. در واقع اعتصابات عمومی کوتاه مدت کافی نیست. باید اشاره کنم که طبقهی کارگر و مردم ضد این سیستم هنوز عقب ننشستهاند و جنبش هنوز ادامه دارد.
علی: بنا به تجارب چند سالهی خودم در جنبش مبارزاتی کارگران در ایران و تجارب بیش از ۲۵ سالی را که در جنبش کارگری آلمان و اروپا دارم به این دادههای فکری رسیدهام، که اتحادیههای کارگری تا مقطع خاصی با جنبشهای کارگری همراهی میکنند، تا مقطعی که این جنبش به صورت جمعی و سیاسی در کارخانه و در خیابانها به یک جنبش ضد سیستم تبدیل نشده باشد. زیرا رادیکالیزه شدن جنبش طبقهی کارگر سیستم هیرارشی این نوع از ساختارهای تشکیلاتی و عقیدتی را به خطر میاندازد. و اگر برآمد جنبشهای مبارزاتی طبقهی کارگر و مزد بگیران ضدسرمایه تا حد اشغال کارخانهها و خودگردانی سیاسی و اقتصادی جامعه پیش رود، این تغییر و تحول با قوانین بوروکراسی درون سندیکاها و اتحادیهها و اساسا با این گونه ساختارهای عقیدتی و سازمانی (مثل ساختارهای هیرارشی اکثر چپها) که خود شبیه به قوانین و هیرارشی درون سیستم سرمایهداری هستند، سازگار نیست. از این نظر، من بر این باور هستم، که در این چنین مقطعی اتحادیهها و ساختارهای عقیدتی نام برده به مانعی برای برآمد و رشد جنبش مبارزاتی طبقهی کارگر ومزد بگیران ضد سرمایه تبدیل میگردند. در اینجاست که اتحادیهها و غیرو یا موفق میشوند که جنبش را مهار کنند( چنانکه تاکنون توانستهاند جلوی برآمد مبارزاتی طبقهی کارگر جنوب اروپا را بگیرند و این روند را مهار کنند) یا اینکه با بر آمد جنبش طبقهی کارگر، کنترل از دستشان خارج شود. در این تحول روند است، که جنبش از طریق شوراهای انقلابی کارگران و مزدبگیران ضدسرمایه خودگردانی جامعه را به عهده میگیرد و سیر تحول به اینجا ختم خواهد شد، که این نوع ساختارها با رهایی جامعه از کار مزدی یا به گوشهای از جامعه رانده شوند و یا با حاکمیت سیاسی اقتصادی شوراهای انقلابی طبقهی کارگر و مزدبگیران ضد سرمایه همکاری میکنند و یا در مقابل آن میایستند. نظر تو در این زمینه چیست آیا اتحادیهها با این ساختار و محتوای فکری عقیدتی میتوانند جامعه رابه سوی سوسیالیسم سوق دهند؟
نیکوز: این کاملا روشن است که اتحادیههای کارگری به تنهایی نمیتوانند، جامعه را به سوی سوسیالیسم سوق دهند در این جا وظیفهی نیروهای چپ و سوسیالیست است که در درون اتحادیهها و سندیکاها هستهی سوسیالیستی بزنند و آنها را به سوی سوسیالیسم جهت دهند. اما باید در اینجا اشاره کنم، که تو نقش احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست را بسیار کمرنگ میکنی. همانطوری که گفتم، ساختن هستههای سوسیالیسم در درون اتحادیهها بسیار مهم است. این هستهها باید دررابطهی ارگانیک با سوسیالیستها و کمونیستها باشند. در واقع اتحادیهها و سندیکاها برای کارگران مدرسهی انقلاب است، که کارگران را برای نابودی سیستم آماده میکند.
علی: اینکه تو بیان میکنی، که من نقش احزاب و سازمانها را کمرنگ میکنم کاملا درست است. رفیق عزیز! سیستم سرمایهداری جهانی فقط به وسیلهی شوراهای انقلابی طبقهی کارگر و مزدبگیران ضدسرمایه، نیست و نابود میشوند و نه بوسیلهی احزاب و سازمانها؛ باید قبول کنیم که سیستم هیرارشی و کیش شخصیت تا قبل از جنگ جهانی شاید ضرورت داشت، اما امروزه هیچ ضرورتی ندارد. امروزه تیمهای کاری، کمیتهها و اساسا تجدید تولید فکری و عملی از طریق مجامع عمومی تیمها و حرکتهای جمعی امکانپذیر است و نه یک سازمان و یا یک فرم از قبل تعریف شده. این نوع فرمها ضد تحولی و غیر مارکسیستی هستند. من بر این باور هستم که شوراهای انقلابی کارگران و مزدبگیران ضدسرمایه در مبارزات اجتماعی خود بر علیه کار مزدی کمونیست را به پراتیک اجتماعی تحول میبخشند نه با عضویت آنها در احزاب و سازمانها. بهر حال این بحث را نمی خواهم در اینجا بسط دهم. زیرا موضوع کنونی ما در سایهی این بحث قرار خواهد گرفت. من ترجیح میدهم به این موضوع اشاره کنم، که تو هنوزهم اتحادیهها را مدرسهی انقلاب میدانی. رفیق عزیز! من به شیوهای دیگر به اتحادیهی کنونی مینگرم، به نظر میرسد، که بعد از جنگ دوم جهانی در اروپا و بخصوص در کشورهای صنعتی، اتحادیه ها بیشتر به مدرسهی رفرمیستها و اصلاحطلبان تبدیل شده تا مدرسهی انقلاب. همانطوری که در فوق، کوتاه اشاره کردم، سندیکا و اتحادیههای کارگری فقط درچهارچوب سیستم سرمایهداری راهبرد عملی و فکری دارند و اساسا تاکتیک و استراتژی اینها هم همین است و ساختار فکری و عقیدتی این هیرارشی عریض و طول هم قصد در هم کوبیدن و نابودی این سیستم را نه دارد و نه آنرا تبلیغ میکنند. افق این نوع ساختارها، افقی، رفر میستی و اصلاحطلبانه است. تازه رفرم و اصلاحات را تا آنجا حمایت میکنند، که صدمهی اساسی به سیستم سرمایه وارد نشود. به نظر من ساختارهای فکری و عقیدتی این نوع سیستم هیرارشی، تاریخا در پروسهی مبارزاتی طبقهی کارگر درک کردهاند، که قاطعیت طبقهی کارگر بر علیه سیستم سرمایهداری و نابودی این سیستم، پروسه بر علیه ساختار هیرارشی اتحادیهها و دیگر سازمانها خواهد بود. مشکل اساسی این است که چپها هم شیوهی کار اتحادیهها را به ارث بردهاند. اگر ما به برآمد مبارزاتی طبقهی کارگر در اروپا نگاه کنیم، کاملا مشخص میشود که از سوی اتحادیهها و احزاب رفرمیست اعتصابات عمومی فقط به این دلیل تکرار میشد که از یک سو سران بوروکرات، قدرت خود را به کارفرماها و دولت نشان دهند و از سویی با این تکرار، کارگران را از اعتصابات رادیکالتر ناامید کنند، چنانکه همه میدانیم در جنوب اسپانیا مردم زمینهای زیادی را اشغال کردند و خودگردانی را شروع نمودند. در اندلس اسپانیا مردم با همکاری نیروهای مترقی مواد قضایی فروشگاهای بزرگ را بین خود تقسیم نمودهاند و در واقع بنا به گفتهی خودت در همینجا یعنی یونان، در ابتدا روحیهی مردم خیلی بالا بوده. به هر حال خود تو بهتر میدانی که در این کشورها یک اعتلای انقلابی وجود داشت اما از سوی سران اتحادیه و احزاب رفرمیست مهار شد و چپها هم بدلیل خوشبینی که به اتحادیهها دارند آب به آسیاب رفرمیستها و اصلاح طلبان ریختند. در اینجا آدم از خود سؤال میکند که چرا کارگران پیشرو و کمونیستها همراه با طبقهی کارگران از مرز رفرمیستم و اصلاحطلبی عبور نکردند و به سرعت خودگردانی جامعه یعنی شوراهای انقلابی کارگران را ایجاد کنند. ما اگر به باورهای خود تو در مورد اتحادیهها، که معتقد به تشکیل هستههای سوسیالیستی در درون اتحادیهها هستی، بپردازیم. این خود یک خوشبینی است که تو و اکثر چپها به اتحادیهها دارید. به باور من اتحادیهها را نمیتوان نفی نمود و علیه آنها فعالیت کرد، بلکه باید ما، کارگران پیشرو و کمونیستها بدانیم که این ظرف تا مقطع زمان بخصوصی در راستای خواستها و منافع کارگران عمل میکند و نه بیشتر. این مسئلهی مهمی است که ما باید به آن اهمیت دهیم؛ در غیر این صورت، همین آش و همین کاسهی امروزی را خواهیم داشت، که نقش اساسی را اپورتونیستها، رفرمیستها و اصلاحطلبان بازی خواهند کرد.
نیکوز: میفهمم که تو چه فکر میکنی اما نمیتوانم توافق کنم که بر علیه اتحادیهها و سندیکاها شعار دهم و فکر میکنم شعار علیه این سازمانهای کارگری، شعار نادرستی است. اتحادیهها از آسمان که نازل نشدهاند، بلکه بوسیلهی خود کارگران تشکیل و یا ایجاد شدهاند و من بعنوان یک کمونیست نمیتوانم شعار انحلال آنها را بدهم. من در این مورد با تو موافقم که سران اتحادیهها مانع و یا ترمزی در مبارزات واقعی طبقهی کارگر بر علیه سرمایهداری هستنند. به هر حال اینها تنها ظروفی میباشند، که ما با آنها سرو کار داریم.
علی: فکر میکنم از نظرم در مورد اتحادیه اشتباه بر داشت شده. اگر من خواهان انحلال اتحادیهها بودم عضو آنها نمیشدم و برای اعضای اتحادیه فعالیت نمیکردم. ببین من بیش از بیست سال است که عضو فعال اتحادیه و بیش از ده سال است که مسئول اعضای اتحادیه در کارخانه و عضو شورا هم هستم. بنا بر این اتحادیهها وسایل مبارزاتی هستند، که خود طبقه برای به وجود آمدنش در شرایط مشخصی مبارزه میکنند، اما فکر نکنم که طبقهی کارگر خواهان این باشد که شکل و محتوای اتحادیهها را تا ابدالدهر حفظ کنند. این موضوع مهمی است که ما باید بدانیم، که اگر احساس نمودیم، که در مقطع مشخصی اتحادیهها مانع گسترش مبارزات طبقه کارگر میشوند وسیلهی بعدی یعنی شوراهای انقلابی کارگران را بعنوان تنها آلترناتیو مطرح کنیم،زیرا میدانیم، که این سازمان، یک سازمان قدرتمند سیاسی اقتصادی است که میتواند سیستم سرمایهداری را نابود کند، یعنی کارخانهها را تسخیر کند و حاکمیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی خود را به سرمایهی جهانی اعمال نماید. در اینجا پیشنهاد میکنم، که تبادل نظر را در این مورد ادامه ندهیم، چون بقول خودت این موضوعی نیست، که یکشبه بتوانیم به آن بپردازیم. و در ادامه سؤالم این است که چند درصد از مردم یونان را طبقهی مزدبگیر ضدسرمایه تشکیل میدهد؟
نیکوز:۳،۵ مییلیون کارگر داریم که هم اکنون حدودا یک مییلیون از آنها بیکار هستند. در بخش خصوصی حدودا ۱۰% ارگانیزه هستند اما در بخش خدمات عمومی که اساسا دولتی است بین ۳۰% تا ۴۰% ارگانیزه هستند. باید اشاره کنم، که بیش از ۵۰% از صنایع یونان را شرکتهای کوچک و کارگاهها تشکیل میدهند که تعدا کارگران اشتغال بکار در این شرکتها بین ۵ تا ۱۰ نفر میباشد.
علی: وضعیت تعرفههای حقوقی چگونه است؟
نیکوز: در واقع در شرکتهای بزرگ، که اتحادیه نفوذ دارند حقوقها وشروط کار خیلی بهتر از شرکتها وکارگاههایی است که کارگران سازمان یافته نیستند. اما باید اشاره کنم این امکاناتی که من توضیح میدهم مربوط به قبل از بحران است وضعیت کارگران بعد از بحران بسیار بدتر شده بخصوص در اواخر سا ل ۲۰۱۲ به بعد وضع کارگران و بخصوص شرکتها و کارگاههای کوچک بدتر شده و با بیکارسازیهای زیادی مواجه، و یا در انتظار پرداخت حقوقهای عقب افتادهشان هستند. همچنین بارها اتفاق افتاده، که کارگران وقتی به سر کار میآمدند، با کارگاههای خالی از وسایل تولید روبه رو میشدند و یا کارفرماها، شبانه کارگاهها را تخلیه میکردند، بدون اینکه حقوق کارگران را بپردازند.
علی: آیا در اعتصابات عمومی همهی کارگران شرکت داشتند؟
نیکوز: میشود گفت که اساسا در اعتصابات عمومی ماههای می و یونی همهی کارگران شرکت کردند و کارگران کارخانههای کوچک، ترسی از اخراج نداشتند اما با شدت گرفتن بحران، کارفرماهای کارگاهها و شرکتهای کوچک کارگران را تهدید به اخراج میکردند و از سوی دیگر کارگاهها و شرکتهای زیادی یا ورشکست شده بودند و یا در حال ورشکستگی بودند. این عوامل باعث میشد، که این کارگران با احتیاط به اعتصابات عمومی نگاه کنند، تازه اعتصابات عمومی هم مسائلی را برای این دسته از کارگران حل نکرده بود و در وا قع دستآوردی نداشتند.
علی: تا جایی که من اطلاع دارم کارخانهها و کارگاههای زیادی به وسیلهی کارگران اشغال شده بودند. و ظاهرا تنها کارخانهای که خودگردانی و هدایت تولید را به عهده گرفتهاند کارگران ویومه میباشد. آیا در این مورد اطلاعات بیشتری وجود دارد؟
نیکوز: در ابتدا ما شاهد اشغال کارخانههای بیشتر بودیم و خبرش را هم از گوشه و کنار کشور میشنیدیم، اما یکسری از کارگران این آگاهی را نداشتند، که خود سرنوشت خود را به دست خود بگیرند، البته یکی از مشکلات بزرگی هم که ما با آن روبه رو بودیم و هستیم این است، که ارتباطات بین کارگران و همچنین ارتباطات بین خود چپها بسیار ضعیف است، گفته میشود که هم اکنون بیش از ۳۰۰۰ انجمن و یا کمیتههای خودجوش وجود دارند، اما ارتباطات خوبی بین آنها وجود ندارد، که مثلا از عملکرد و تجربهی یکدیگر استفاده کنند. اکثرا این کمیتهها و انجمنها صحبت از دمکراسی مستقیم میکنند. بر همین اساس شاید کارخانه و یا شرکتهایی باشند، که کارگران این مؤسسات را در اشغال خود داشته باشند ومراحل تولید را خود هدایت کنند و ما خبر نداریم. اما داریم کم کم بخود میآییم ودنبال این هستیم که ارتباطمان را با دیگر نیروها نزدیکتر کنیم.
در کارخانهی ویومه چه میگذرد؟
کارخانهی ویومه از شهر تسالونیکی حدودا ۲۰دقیقه با ماشین فاصله دارد و بین فرودگاه وشهر تسالونیکی واقع شده است. تولیدات وفراوردههای این کارخانه تا قبل از کنترل کارگری، عبارت بودند از تولید مواد چسب موزائیک، مواد بندکشی و موادی شبیه به سیمان بوده که بوسیلهی ۴۰ کارگر تولید میشده است. تاریخ به وجود آمدن شرکت فیل کرامیک بعنوان شرکت مادر، شامل سه کارخانه است که یکی از این کارخانهها ویومه میباشد، در سا ل ۱۹۶۷ به وجود میآید وتا سا ل ۲۰۰۸ به عنوان شرکت مادر در بازارآزاد یونان وکشورهای همجوار توان رقابت در بازار آزاد سرمایهدار را داشته است. اما بحران اقتصادی سیاسی اواخر ۲۰۰۸ این شرکت مادر را به زانو در میآورد تا جایی که از دختر خود یعنی کارخانهی ویومه مبلغ ۲.۷۰۰۰۰۰ یورو قرض میگیرد، این بدهکاری پرداخت نشد. بر این اساس کارخانهی ویومه هم نه توانست تولیدات خود را ادامه دهد ونه میتوانست اعلام ورشکستگی کند، در نتیجه پادر هوا ماند وشرکت به حا ل خود رها شد. مالک وکارفرمای( کارخانهی مادر فیل کرام جانسن فلیزن و دو کارخانهی دختر دیگر به نامهای ویو میها نیکی و ایپوکمپوز میباشد.) این کاخانه به دلیل بحران اقتصادی از ماه مه ۲۰۱۱ دیگر توان ادامهی تولید را نداشته و این کارخانه را با تولید کنندگانش رها میکند، در واقع میتوان گفت نطفهی اشغال کارخانه از این تاریخ به بعد با کشمکشهای مبارزاتی بین کارگران وکارفرما وهمچنین دولت وقت بسته میشود. اشغال کارخانه، خود گردانی، کنترل کارگری ودر اساس شوراهای کارگری پدیدهی جدیدی نیست.این گرایش انقلابی بعد از کمون پاریس، بوسیلهی شوراهای انقلابی کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه در اقصاء نقاط جهان مثل:انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه، شوراهای کارگری ۱۹۱۸ در آلمان، شوراهای کارگری در انقلاب ۱۹۱۷، شوراهای کارگر درانقلاب ۱۹۵۶ مجارستان وشوراهای کارگر در انقلاب سال ۱۹۷۹در ایران ودر قرن بیست ویکم هم اشغال کارخانهها وخودگردانی تولید دوباره گریبانگیرسرمایه شده است. شروع این وضعیت چنین است، که سال ۲۰۰۱ حدودا ۳۰۰ کارخانه ومراکزعمومی مثل بیمارستانها، روزنامهها، مدارس، کارخانههای تولیدی متال، چاپخانهها و هتلها در آرژنتین به شکل دمکراسی مستقیم وبدون هیرارشی به وسیلهی کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه هدایت و اداره میشود. واما در پروسهی بحران اقتصادی جهان و بخصوص اروپا در کشورهای جنوب اروپا ما شاهد اعتصابات عمومی عظیمی از سوی اتحا دیههای کارگری بودیم هرچند که این اعتصابات دستآوردهای چشمگیری به ارمغان نیاوردهاند، اما برخی از کارگران این کشورها اعتصابات را کافی ندانستند وخود وارد عمل شدند که در اسپانیا به مراکزمختلفی حمله شد ومواد غذایی را بین خود تقسم کردند ودر جنوب اسپانیا در اندلس، مزارع وسیعی بوسیلهی مردم ضد سرمایه خود گردانی وکنترل میشود.
قرار ما با همکاران کار خانهی ویومه،ما با کارگران ویومه روز جمعه ۱۸.۰۹.۲۰۱۳ ساعت۵،۹ صبح قرار گذاشته بودیم. در واقع این قرار را رفیق یانیک ترتیب داده بود واو ساعت ۹ صبح مارا از محل سکونتمان با ماشین خود به سوی کارخانهی ویومه برد، که ما حدودا ساعت ۵،۹ که هنوز مجمع عمومی آنها تمام نشده بود به آنجا رسیدیم . بنا به گفتهی کارگران در این کارخانه هر روزقبل از شروع به کار مجمع عمومی تشکیل میشود و با تصمیم جمعی تولید شروع میشود. ما چند دقیقهای در محل مجمع ایستادیم تا مجمع عمومی تمام شد و کارگران هر یک به محل کار خود رفتند وهمکار عزیز ماکیز آناگ نوستو سخنگوی کارگران به طرف ما آمد ما همدیگر را بغل کرده واز این فضای رفیقانه وهمدردی و همبستگی لذت بردیم، بد ین شکل خوشآمد گویی شروع شد وهرکسی کوتاه خودش را معرفی نمود. بعد از این، اوما را با خود به دفتر شورای کارخانه برد، که البته خود کارگران اسم این شورا را سندیکای بدون هیرارشی نام نهادهاند. وارد دفتر شدیم در دفتر کار یک خانم وسه نفر دیگر مشغول به کار با کامپیوتر بودند ما را به آنها معرفی نمود. در و دیوار دفتر پر از پیامهای و حمایت سازمانها، کمیتهها وانجمنهای یونانی و سازمانها و انجمنهای بینالمللی به زبانهای مختلف دنیا بود. به هر حال برای من فضای بسیار جالبی بود. بعد از چند د قیقه ما را برای تبادل نظر وسؤالاتمان به دفتر دیگری برد، تا همکاران بتوانند کارشان را ادامه دهند. ما دو تا دوربین فیلم برداری همراهمان بود، دوربینها را برای فیلمبرداری نصب کردیم وشروع به طرح موضوعات نمودیم. در این رابطه ماکیز گفت، که او حتما میخواهد در مورد شوراهای کارگری در ایران درآخر با من به تبادل نظر بپردازد، که من با خوشحالی پذیرفتم. همانطور که در فوق بیان شد ما همکاران کارخانهی ویومه را حدودا نزدیکهای سا عت ۵،۹ دیدیم وبا سخنگوی آنها یعنی همکار عزیز ماکیز شروع به تبادل نظر نمودیم.
س : ما از جانب کمیتهی همبستگی کلن با کارگران یونان هستیم وسؤال ما از این قرار است:
ما تقریبا تاریخ مبارزات کارگران یونان را وبخصوص ویومه را از طرق مختلف دنبال کردهایم، اما نگاه ما تنها متوجهی طبقهی کارگر یونان نیست، بلکه در کل از مبارزات طبقهی کارگر اسپانیا، پرتغال وایتالیا هم حمایت میکنیم، وبر این باور هستیم، که از این کانال مبارزه علیه دولت آلمان را شدت میبخشیم. دراینجا باید اشاره کنم، که همکاران متشکله در کمیتهی ما، همه یا اکتیویستهای درون کارخانه بودند و یا هم اکنون بطور فعال مبارزات درون کارخانهای را پیش میبرند. وما مسائل ومبارزات شما را تا اوایل ماه فوریه ۲۰۱۳ دنبال نمودهایم، بعد از این تاریخ چه اتفاقاتی رخ داده وچرا به تولید قبلی ادامه ندادید؟
ماکیز : قبل هر چیز این بود که ما پولی نداشتیم که تولید مصالح ساختمانی را به شیوهی گذشته ادامه دهیم، تازه ا گر هم پول میداشتیم عاقلانه نبودیم این کار را ادامه دهیم، زیرا ما میبینیم، که کله گندهای مثل فیل کرامیک جانسن دررقابتهای سرمایهداری به حاشیه رانده شده است، این غیرعاقلانه میبود اگرما راهی را ادامه میدادیم که کارفرمای شکستخوردهی ما رفته بود، اگر ما در جامعهی برابر زندگی میکردیم، قضایا فرق میکرد. مشکل کنونی ماهم همین است ما کارگران ویومه اجتماعی تولید میکنیم واز درآمد بدست آمده بخشی را برای تجد ید تولید وباقی مانده را بطور مساوی بین خود تقسیم میکنیم، همچنین حقوق همگی ما یکی است واختلاف حقوقی بین ما وجود ندارد. اما خارج از کارخانهی ما روابط تولیدی سرمایهداری کماکان ادامه دارد این یک تناقضی است، که این جامعه با ان روبرو است.
س: ما ازطریقی شنیده بودیم، کارگران تصمیم گرفته بودند که دستگاه و ماشین آلات را حراج کنند، در این مورد چه اتفاقی
افتاد؟
ماکیز: باید اشاره کنم که هر تصمیمی گرفته میشود از سوی مجمع عمومی است. ما در ابتدا این تصمیم را داشتیم وفروش ابزار ووسایل تولید را به حراج گذاشتیم، اما مفتخورها همه را میخواستند به قیمت ارزان بخرند وچیزی برای راه اندازی تولید باقی نمیماند ، نتیجه این شد که ما آنهارا نگه داشتیم. که شاید برای راهاندازی تولید جدید مورد استفاده قرار گیرد.
س : همانطوری که در بالا اشاره نمودید تولیدات قبلی را ادامه ندادهاید واز ۱۲.۰۲.۲۰۱۳ به بعد نوع وشیوهی را بطورکلی تغییر دادهاید میتوانید هم در مورد خود تولید وهم در مورد ثبت وقانونی نمودن شیوهی کار ونوع تولید، توضیح دهید.
ماکیز: بنا به توضیحات فوق با تصمیماتی که در مجمع عمومی گرفته شد ما شیوه ونوع تولید قبلی را به دلایل مالی وغیرو نمیخواستیم ادامه دهیم. ضمنا مواد ومصالح تولیدی قدیمی مثل تولیدات کنونی که مواد تولیدی برای وسائل خانگی است از زمین تا آسمان فرق دارد، واقعیت این است که ما از ابزار تولیدی گذشته بسیار کم استفاده میکنیم وهمانطوری که خود شماها امروز دیدهاید، ما بدلیل اینکه فراودههای تولیدی جدید وارد مرحلهی تولیدی انبوه نشده، هنوز بخش زیادی از مراحل تولیدی را با دست و بدون دخالت ماشین و یا ابزار تولیدی نیمه اتومات ویا تماما اتومات تولید میکنیم ومی شود گفت بیش از ۸۵% از فراوردهی تولیدی ما با دست، حدودا ۴۰ کارگر و بدون ماشین تولید میشود. واقعیت اینست، که فراوردههای تولیدی ما کالایی مثل کالاهای سرمایهداری نیستند که در بازار آزاد سرمایه به فروش رود و تناقضی را که من ازش در فوق یاد میکردم همین است، ما تولید کالایی انبوه نداریم ما در واقع سعی بر این داریم که تولید را برای نیاز ا نسانها راه اندازی کنیم، اینست که فراوردههای تولیدی ما از سوی کمیتهها، انجمنها وسازمانهای سیاسیای که توافق فکری با ما دارند خریداری میشود ونه اساسا در بازار آزاد. در نتیجه دولت وقت سرمایهداری با تمام کوششهایی را که ما از طریق ادارهی کار، وزارت اقتصاد و غیره را داشتیم را یا وتو نمود و یا به قولهای سرخرمنی وا گذار و حواله داد، آنها فکر میکردند، با این کار ما خسته خواهیم شد واز هدفمان دست خواهیم کشید. میدانید که مبارزهی ما ها مثل دودوتا چهارتا نیست، آنها سعی میکنند در همهی مراحل مانع کار وعمل انقلابی ما شوند. اما ما در این پروسهی دوساله یاد گرفتهایم، که راهی به جز ادامهی مبارزه با آنها ودولت سرمایهداریشان نداریم. تازه ما آنچه را که نداشتیم بدست آوردهایم، گیرم هم این اموال بدست آمدهی اجتماعی را موقتا دوباره از ما بگیرند، اما موضوع اینست که ما تسلیم نمیشویم ودوباره وارد عمل خواهیم شد.
س : رابطهی شما با سازمانها واحزاب چگونه است وآیا از سوی آنها حمایت شدهاید؟
ماکیز : ما مدت کوتاهی بعد از اشغال کارخانه در مجامع عمومی مختلفی که داشتیم به ا ین نتیجه رسیدیم، که برای دریافت کمک وشناساندن تصمیماتمان در مورد کنترل کارگری، به ارتباطات بیشتری نیاز داریم، بر این اساس ما ارتباطاتمان را با مجامع ودر کل مردم و با اتحادیهها واحزاب و سازمانها گسترش دادیم، در ابتدا برای مرکز کارگری پ – آ- م- ا در تسالونیکی ارزش زیادی قائل بود یم. اما آنها کار ما را قبول نداشتند وبه ما پندو اندرز میدادند، که ما به سراغ کارفرما رویم و از آنها بخواهیم، که کارخانه را راه اندازی کنند. این بود حمایت و پند و اندرزهای یک سازمان بوروکراتیک در ساختارسیستم سرمایه داری. ولی در پروسهی حرکت متوجه شد یم، که اتحادیهها وبعضی از سازمانها واحزاب ضمن اینکه کمکهایشان را تماما قطع نمی کنند، اما به مرور از ما فاصله میگیرند، میتوانم بگویم، سازمانهایی که زندگی بدون هیرارشی برایشان غیرممکن است با ما فاصلهی شان بیشتر از سازمانها یی است که بد ون هیرارشی مبارزه میکنند. تعداد شبکهها وسازمانهای بدون هیرارشی به بیش از سه هزار میرسد. و اینها امید وآرزوی ما را در مبارزه با سرمایه داری بالا میبرد. قابل توجه است که مردم با کمکهای خود مثل: کمکهای پولی ازدو یوروگرفته تا بیشترو مواد غذایی خشک مثل ماکارونی، لوبیا، عد س به ما کمک کردهاند. که این نوع کمکها به ما توان ویژهای میدهد تا پند و اندرزهای مرکز کارگری،ا تحادیههای کارگری ودر کل احزاب با ساختار بوروکراتیسم. ما حتی با حزب کمونیست یونان هم ارتباط گرفتیم، آنها هم هیچ کمکی بغیر از پند و اندرز به ما نکردند، ما پندهای آنها را نمیخواهیم چشم بسته عمل کنیم. در حقیقت هم ما فقط امیدمان به طبقهی کارگر ومردم زحمتکش وهمچنین حمایتهای جهانیست.
س : رابطهیتان با حزب چپ سیریزا چگونه است؟( این حزب از اتحاد ۹ حزب وگروه چپ از ترتسکیستها، مائویستها واحزاب چپ دیگر تشکیل شده)
ماکیز: رهبری این حزب به نام آلکسیس حتی به کارخا نهی ما هم آمد وقول وقرارهای زیادی را به ما داد، حتی او مصمم بود که قانونی را به سود ما تقدیم پارلمان کند، اما تا به امروز هیچ کدامشان عملی نشدهاند و درمحدودهی قول و قرار مانده است. حقیقت امر هم این است که ما آنچنان امیدی هم به این ها نداریم، تمام امید وآرزوی ما به طبقهی کارگر ومردم است.
س : تا جایی که ما اطلاع داریم در یونان و بخصوص تسا لونیکی، بغیر از کارخانهی شما یعنی ویومه، کارخانهی دیگری کنترل کارگری را به سرمایه تحمیل نکردهاند، میتوانی توضیح دهی چرا فقط کارخانهی ویومه به این عمل دست زده است؟
ماکیز: وضعیت درهمین منطقهی ما یعنی کارخانههایی که در اطراف ما هستند، آنچنان هم آرام نبوده کارگران به عناوین مختلف مبارزات خود را با سرمایهداران منطقه وهمچنین کل کشورپیش بردند ومبارزهی طبقاتی مثل نسخه صادر کردن نیست، در اینجا شیوههای مختلفی از مبارزات برای رهایی به کار برده شده و گوناگونی نیم بند وآزادی کنونی که ما مثلا هم کنون کنترل کارگری را داریم هم اکنون نداشتیم. اما تا جایی که ما هم میدانیم فقط کاخانهی توتون وتنباکوسازی بود، که سعی کرد هم مانند ما کنترل کارگری را اعمال کند، که از سوی فرد ویا افرادی از پارلمان بدلیل حمایت مالی ویا غیرو از این کارخانه، مانع از خودگردانی تولیدی شدند. اما باید به این موضوع توجه داشت، که سران جامعهی اروپا وبخصوص کشورهایی مثل آلمان وفرانسه که از قدرت اقتصادی برتری برخوردارند، به شدت بحران اقتصادی وسیاسی کشورهای جنوب اروپا وبخصوص یونان دامن زدند که اقتصاد این کشورها تا حدی پیش رود، که مانع تولیدات وارداتی از ا ین کشورها وبخصوص آلمان نشود. بر این اساس باید توجه داشت، که کنترل کارگری با دستگاههایی که به وسیلهی صادرات کالاهای کشورهای پیشرفتهتر به اینجا، مصرف تولیدی ندارند، چه سودی برای کارگران خواهد داشت! واما نکتهی اساسی این است، که از سوی کارگران منطقهی خودمان وپایههای اتحادیههای کارگری حمایت میشویم واین نوع از حمایت این را نشان میدهد که شیوهی مبارزهی ما را هم رد نمیکنند وشاید این شیوهی مبارزه از سوی کارگران گسترش بیشتری پیدا کند.
اما من حالا علاقهمندم که رفیق علی در مورد نقش شوراها در انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران توضیح دهد.
علی : باید اشاره کنم که دو شب قبل از این که من به اینجا بیایم از خوشحالی وهیجانزدگی نتوا نستم خوب بخوابم، وازاینکه با همکاران مبارزی مثل شماها به تبادل نظر میپردازم بسیار خوشحالم. برای توضح مسئله ترجیح میدهم که من به توضیح نقش وحرکات عملی که من خود شخصا در شوراها انقلابی کارگران در کارخانهی خود ما وبعد در ۸۳ شورای غرب تهران داشتم بپردازم ودرلابلای این اعمال رابطههای گستردهتر ونظرم را در نقش شوراها در ایران بیان دارم. با نگاه و باور من جنبش شوراها از دل کمیتههای مخفی درون کارخانهها شکل گرفت که یکی از این کمیتهها، کمیته مخفی درون کارخانهی ما بود. کمیتهی ما اعتراضات مختلفی را پیش برده بود. صاحب کارخانه ومالک وسایل تولید بغیر ازکارخانهی ما چندین کارخانهی دیگر در غرب تهران داشت، که با بر آمد جنبش مبارزاتی کارگران، سرمایه دار معروف آن مخفی شده بود. ما بدلیل اینکه کارفرما وهیئت مدیره سود ویژه وحقوق تعاونی ما را پرداخت نکرده بودند، از این فرصت استفاده نموده ومجا مع عمومی را راه انداختیم ودر اواخر سال ۱۹۷۸ بدلیل اینکه جنبش روز به روز اوج میگرفت ماهم خواستههای جدیدتری مثل: ایمنی کار، راه اندازی اطاق تعاونی درون کارخانه برای در یافت خوارو بار، خواهان سود ویژهی سالهای گذشته، که پرداخت نشده بود، وهمچنین سود ویژهی سال۱۹۷۸ ما با این خواستههای پرداخت نشده ما نع ورود هیئت مد یره به کارخانه شد یم. واعلام نمودیم که تا این خواستهها پرداخت نشوند آنها اجازهی ورود به کارخانه را ندارند. در وا قع ما در روند انقلاب ۱۹۷۹ شورای کارگری را حاکم بر کارخانه نمودیم وتولید را ادامه دادیم. در خلال این مبارزات، ما هرهفته با شوراهای کارخانههای غرب تهران ارتباط برقرارکرده، که در نتیجه هر هفته در دانشگاه پلی تکنیک مجمع عمومی داشتیم؛ تعداد این شوراها به ۸۳ شورا میرسید. این شوراها اساسا شوراهای کارخانههایی بودند که با متال سرو کار داشتند. اما با وجود این ارتباطات به غرب تهران محدود شده بود ونتوانسته بودیم که ارتباطهایمان را در سطح شهر تهران و بعد در سطح کشور بالا ببریم. این عمل کمتجربگی مارا میرساند ونیروهای چپ هم بیشتر به مسائل خودشان مشغول بودند و نیروهایی مثل حزب توده واساسا اپورتونیستها و راستهای درون جنبش شوراهای کارگری را سازمانی آنارشیستی مینامیدند، زیرا معتقد بودند که دولت وقت دولتی انقلابی است ومیبایست سطح تولید را بالا برد و همه چیز در خدمت انقلاب باشد. شکست ما در انقلاب این بود که از یک سو نیروهای راست درون جنبش، دولت ضد انقلابی وقت را حمایت نمودند وچپهای باقی مانده متزلزل در باورهای سوسیالیستیشان و بیاطلاع ازشوراهای انقلابی کارگران بودند، چنین شد که در مدت بسیار کوتاهی انقلاب به وسیلهی دولت ضد انقلابی سرمایهداری قدم به قدم به عقب رانده شد و با وجود در گیریهای زیادی که بین شوراهای کارگر وکمیتههای ضد انقلاب وشوراهای اسلامی ضدانقلابی به وجود آمد، این شوراها جایگزین شوراهای انقلابی کارگران شد. که البته این جایگزینی با مقاومت دلیرانهی کارگران پیشرو وکمونیستهای انقلابی روبرو شد، ونتیجهی این مقاومتها به اعدامها وفراربخش وسیعی از کارگران پیشرو وانقلابیون کمونیست انجامید. من در این مورد میتوانم گستردهتر بحث کنم، اما اگراز سوی شماها سؤال ویا کمبودی احساس میشود میتوانید بپرسید ومن در حد توانایی خود به آنها جواب خواهم داد.
. پروسهی خود گردانی کارخانهی ویومه به وسیلهی کارگران واز زبان خود کارگران
زمانی که تولید در یونی ۲۰۱۱ ادامه پیدا نکرد، ما به تعمیرات وروغنکاری دستگاهها وسایل تولیدی پرداختیم. هم اکنون تمام ماشینها وابزار تولیدی در وضعیت خوبی هستند وآمادهی تولید میباشند. میدانید کی من بهترین احساس را خواهم داشت، این احساس زمانی است، که نه فقط کارخانهی ما خود گردانی وکنترل کارگری را شروع کند، بلکه کارخانههای دیگری هم با ما به این عمل ما دست یازند. میدانید؟ اساس مبارزهی ما این است که خانوادههای ما با غرور و سربلندی زندگی کنند. ما توانایی هدایت کارخانه را داریم. بعد اینکه هیئت مدیره ناتوان در این کار بود، ما توانایی این کار را داریم. شماها نتوانستید؟ ما میتوانیم با این شعار ما چنین به آگاهی مردم رساندیم: حدودا ۱۸ ماه است که ما برای بدست گرفتن کارخانه مبارزه میکنیم، ما تا به امروز سه شیفت نگهبانی ۲۴ ساعته در روز داشتیم، که ماشین آلات وموادی که در انبارها هستند به وسیله کارفرما ویا دیگری تخلیه ودزدیده نشود، ما نگهبانی میدادیم، که حقوقمان را پس بگیریم. کارخانهی ما بخشی از گروه فیل کرام جانسن میباشد، Unternehmens-gruppe“ Filkeram Jonson“ diese besteht aus drei Unternehmen, Muttergesellschaft „Filkeram Jonson Fliesen“ , Viomihaniki Metalleftiki“ und dritten Unternehmen „ Ippokambos.
که تولیدات این گروه مصالح ساختمانی مثل موزائیک، سیمان، چسب موزائیک، مواد بند کشی موزائیکها شامل میشود. در واقع ما با این تولید راضی بودیم. از این نظر من متأسف هستم که آنها این کارخانه را رها کردند و رفتند. داستان این است که شرکت فیل کرام در سال ۱۹۶۷ یکی از شرکتهای موفق بوده است، اما درجریان بحران و رقابتهای اقتصادی سه میلییون یورو مقروض میشود. بنا بر این در سال ۲۰۰۹ و۲۰۱۰ بیش از ۲ میلییون وهفت صد هزار یورو از از شرکت ما یعنی ویومی هانیک متالفتیکی(ویومه) قرض میگیرد و هیچ وقت آن را پرداخت نکرد. با این وجود کارخانهی ما میتوانست به تولید ادامه دهد، ولی آنها این کارخانه را رها کردند و رفتند و سهام کارخانهی ما پیش کارخانهی مادر فیل کرام ماند ونتوانست به کار گرفته شود. بر این اساس مبارزهی ما شروع شد. باید اشاره کنم که اتحادیهی کارگری کارخانهی ما در سال ۲۰۰۶ به وجود آمد و همیشه در مبارزات واعتصابات شرکت فعال داشته است. ما در واقع میتوانستیم بگوییم کار اتحادیهی ما یک جهتگیری طبقاتی داشته اما نه با موضعی انقلابی مثل موضع امروزیمان. موضع انقلابی ما زمانی شروع شد، که آنها حقوقهای ما را نپرداختند ومیخواستند در اساس سروته حقوقمان را تا آنجا بزنند، که در آخر چیزی برای ما با قی نماند. اولین عکسالعمل ما این بود، که جمعا شکایتی برای هیئت مد یره نوشتیم اما این شکایت تاثیری نگذاشت. بعد از بینتیجه بودن شکایتمان، مبارزه را خودمان بدون اعتماد به آنها بدست گرفتیم. اولین حرکت ما خواباندن تولید واعتصاب بود و در پروسهی مبارزه به این موضوع رسیدیم که باید مجمع عمومی تشکیل دهیم، تا همهی همکاران بتوانند نظر دهند وعملا فعال شوند. بر این اساس ما به این موضوع رسیدیم، که باید شورای رهبری اتحادیه را منحل اعلام کنیم و مجمع عمومی به جای آن بگذاریم. دراولین مجمع عمومی همه باهم تصمیم گرفتیم، و راههای ورودی وخروجی به کارخانه را بسته و به کنترل خودمان در آوردیم، با این اقدام ما وارد مبارزهی عملی با کارفرما شدیم. آنها در مرحلهی اول عقب نشینی کردند و شروع کردند حقوقمان را پرداخت کنند اما طولی نکشید، که دوباره از پرداخت حقوقها خودداری نمودند. بعد از عکسالعمل بسیار بد هیئت مدیره، ما در مجمع عمومی به تصمیمات بزرگتر وانقلابیتری رسیدیم. یونی ۲۰۱۱ بود، در این روز همکاران کارخانهی فیل کرام جانسون (دیوار کارخانهی ما با دیوار کارخانهی فیل کرامیک یکی است) راه خروجی کارخانه را بکلی بسته بودند، زیرا حقوق عقب افتادهی آنها پرداخت نشده بود. این اتفاق زمانی افتاد، که از کارخانه برای صدور مواد و مصالح ساختمان به جاهای مختلف از جمله ۱۲ کانتینر برای قبرس تقاضای شده بود. این در واقع بهترین موقع بود که ما اعتصاب نمودیم. در حین اعتصاب کارفرماها به پای میز مذاکره کشیده شدند واما اعلام نمودند، که تولید با بسته شدن راههای خروجی و بدین شکل نمی تواند ادامه پیداکند. ما گفتیم، آنها کارکنان شما هستند کاری بکنید. آنها فقط حقوق عقب افتادهشان را میخواهند. واقعیت امر این بود که هئیت مدیرهی فیل کرام به دلایلی علاقهای به راهاندازی این کارخانهها نداشت وهیچ سعی وکوششی هم در این زمینه نکردند، بعد از چندی آنها مجموعا اعلام کنارهگیری از هیئت مدیرهی گروه تولیدی کردند. ما هم از این لحظه به بعد و با تصمیم مجمع عمومی همه چیز را متعلق به خودمان میدانستیم از وسایل تولید تا مواد ومصالح باقی مانده. طبیعتا ما به مرور در مورد چگونگی اداره و خود گردانی و هدایت تولید با هم در مجامع عمومی وغیروبه بحث وگفتگو میپرداختیم. در این رابطه یک همکار آرژانتینی با ما آشنا شد، که در اشغال کارخانهها و خودگردانی تولیدی شرکت داشته و حامل تجارب زیادی بود که ما از تجارب او استفاده کردیم وخواهیم نمود. در اینجا ما فهمیدیم که ما تنها نیستیم و با انسانهایی که هزاران کیلومتر از ما فا صله دارند وجه مشترک زیادی داریم. ما باید بدانیم که کاراکتر سرمایهداری در هر کجا که باشد یکیست و باید بر علیه آن مبارزه کرد و تا جایی که میتوانیم باید مبارزهیمان با موفقیت باشد. ما میخواهیم ادامه دهیم. ما میخواهیم که کارگران کارخانههای دیگرهم به ایدهی مشابهای دست پیداکنند. ما این ادعا را نداریم، که راه ما تنها راه ممکن است. آنچه را که ما میگوییم وادعا میکنیم، این است که کارگران میتوانند کارخانه و پروسهی تولید را خود هدایت کنند. حال به چه شکلی، این به خود کارگرانی وکنترل کارگری مربوط میشود، خود آنها میتوانند در پروسهی مبارزه به چگونگی خودگردانی وهدایت تولیدی برسند. بگذارید کمی از اکسیونهایمان تعریف کنم. ما یک کاروان کنسرت همبستگی با موسیقی و تظاهرات راه انداختیم، که در تسالونیکی شروع شد وهم اکنون درراه به سمت لاریسا حرکت میکند، جا یی که یک میتینگ تبلیغاتی واطلاعرسانی از کارمان برای مردم اجرا خواهد شد وبعد از آن به سوی وولوس حرکت خواهیم نمود. در آنجا به تظاهرات وتبلیغات برای کارگران ویومه خواهند پرداخت، روز یکشنبه به سوی آتن حرکت خواهیم کرد و در پروپی لیآی آتن یک کنسرت موسیقی اجرا خواهد شد، در روز دوشنبه یک تظاهرات گسترده به سوی نخست وزیری اجرا خواهد شد. با تظاهرات خیابانی خود میخواهیم دولت وقت را تحت فشار قرار دهیم، که خودگردانی وکنترل کارگری کارخا نهی ویومه بدست کارگران برسمیت بشناسد. ودر ادامه ما با این شعارها وداده های فکری به سوی نخست وزیری راهی میشویم: اگر شماها نمی توانید، ما میتوانیم. آشتی با روسا هرگز. پیروز باد مبارزات کارگران ویومه و کنترل کارگری. با کنترل کارگری تولید را ادامه دهیم. ما از هر وسیلهای استفاده نمودیم، که حمایت مردم ضد سرمایه یونان وجهان را همراه خود داشته باشیم، ما از کانال اتحادیههای کارگری، از انجمنها و کمیتههایی که به وسیلهی دموکراسی مستقیم بوجود آمده بودند و از طریق پستهای الکترونیکی وهر وسیلهای که از ما پشتیبانی میکرد را به کمک خود خواندیم. نمی خواستیم تسلیم سرمایه شویم تا میتوانیم مبارزه خواهیم کرد. بدین وسیله از همبستگی زیادی، چه مالی وچه فکری برخوردار شدیم، بخصوص از سوی کارگران وروشنفکران مبارزو کمونیست کشورهای مختلف وبخصوص یونان در رابطه با چگونگی کنترل کارگری کمکهای فکری زیادی گرفتیم. برای ما این موضوع مهم بود، که نه تنها همبستگی خود ما کارگران برای راهاندازی وهدایت تولیدی مهم است، بلکه همبستگی انسانهای خارج از کارخانهها ونیروهای انقلابی وکمونیست بسیار مهم وضروری است؛ زیرا اگر ما پله پله شروع کنیم وتولید را راه اندازی کنیم ویا حتی تولید را تغییر دهیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر نیروهای انسانی خارج از این کارخانه، حال چه داخلی وچه خارجی، با همبستگی خود تولیدات مارا نخرند وحما یت نکنند ما شکست خواهیم خورد. اما در حال حاضر ما از حما یت داخلی وخارجی زیادی بر خورداریم، اما اگر کارخانههای دیگر کنترل کارگری را بعنوان نجا ت خود عملی نکنند هم ما هیچوقت بازنده نیستیم، زیرا آنها بدون ما زنده نیستند و ما بازهم ادامه میدهیم و آنچه را که از ما گرفتهاند باز بدست خواهیم آورد. واقعیت اینست که ما آنچه را که باز تولید کردهایم هم اکنون در اختیار داریم. اما آرزویم این است که کارگران یونان بجنبند و کاری کنند. ما واقعا حمایت وهمبستگی از آرژانتین، ایتالیا، آلمان، اسپانیا، اتریش، دانمارک، و…..دریافت کردیم. من فکر میکنم، که بحران در اروپا بخصوص در اسپانیا، ایرلند، پرتغال وایتالیاعمق و گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد. تا کی باید این شرایط وحشتناک در زیر سلطهی سرمایه ادامه پیداکند. نمیدانی طبقهی کارگر وحقوقبگیران ضد سرمایهی یونان در چه شرایط سخت و ناگواری زندگی میکنند. آدم واقعا نمی تواند تصور کند که خیل بیکار شد گان در چه شرایط وحشتناکی به سر میبرند. در نتیجه من بر این باور هستم که ما کارگران ویومه تنها نخواهیم ماند. در این رابطه باید اشاره کنم، که شبکهی همبستگی تسالونیکی از طریق بسیار مفیدی ما را حمایت میکند، این حمایت شامل: کمک به تظاهرات و تبلیغات عمومی، کنسرتهای روشنگری وکمکهای مالی و در شناسایی مبارزات ما برای مردم نقش زیادی دارد. شبکههای همبستگی ضد سرمایهداری در یونان و در جهان از نظر فکری و عملی ما را حمایت نمودهاند. این خلاقیتی است که شبکههای همبستگی دارند، بینظیر و انسانی، همبستگی وحمایت شبکهها وتک تک انسانها به ما نیرویی داد، که ما توانستیم درشرایط سخت ومردد به جلو نگاه کنیم ونگاهمان به به دنیا به شیوهای مثبت باشد. ما در پروسهی مبارزهیمان به این حقیقت دست یافتیم، که کارگران ویومیه بدون حمایت وهمبستگی طبقهی کارگر پیروز نخواهد شد. به هرروی کارگران مشغول به کار و کارگران بیکار در واقع جنبش کارگری یونان را تشکیل میدهند، اینها هستند که در مبارزات خود آنچه را که خواهانش هستند با همبستگی متقابلشان بدست بیاورد. مبارزهی ما برای روند کار خود و افشاگری حرکت غیرانسانی سرمایه بیش ازهفت ماه است که ادامه دارد واز ماه می۲۰۱۱ تا کنون ما با نگهبانی شبانه روزی خود کارخانه را برای راهاندازی مجدد به وسیلهی خود ما کارگران در اختیار داشته وبا بحث وتبادل نظری که ا ین چند ماه داشتیم، ما به این نتیجه رسیدیم، که خود سر نوشت خود را با کنترل تولید کارخانهی ویومه بدست خود گیریم. بر این اساس ما در ۱۲ .۰۲ ۲۰۱۳. کنترل تولید را نه با تولید مصالح ساختمانی قبلی، بلکه تولیدی که در ا نطباق با محیط زیست است وهیچ گونه ضرری به انسانها نمیرساند، شروع نمودیم. این مواد تولیدی مواد تمیز کنندهی وسائل خانگی است، که در را بطه با نیازهای ضروری انسانها تولید میشود؛ وهمین وبس.
کلینیک همبستگی درشهر تسا لونیکی یونان
همانطوری که در فوق توضیح دادم ما با دکتر واسیلی ساباس را تقریبا در ساعت ۳۵،۱۷ بعد ظهر روز دوشنبه ۲۱.۰۹۰.۲۰۱۳ ملاقات کردیم اوپروسهی مبارزات ا نسانی ا نقلابی نرسها، دکترها ودیگر کمکرسانان به این پروژه را چنین شروع نمود: من واسیلی سابا، د کتر یک بیمارستان بزرگ در تسالونیکی هستم. در واقع ماها زما نی دور هم جمع شدیم و به چارهجویی پرداختیم، که مهاجرین و پناهندگان دوسال پیش یعنی ۲۰۱۱ به خاطر شرایط بد درمانی وشرایط بد زندگیشان دست به اعتصاب غذای زدند که آوازهی جهانی داشت. بر این اساس تعداد ما هر روزه زیاد میشد وما امروز تا به بیش از ۲۰۰ نفر پرستار و نرس رسیدهایم. بغیراز دکترها ونرسها، در دایرهی فعالیت ما انسانهای خیرخواه وضد سیستم زیادی مشغول به کار رایگان هستند، که بصورت گروهی وبدون هیراشی به جمعآوری دارواز بیمارستانهایی که د کترها و برکارمندانش با ما اعلام همبستگی نمودهاند مشغولند ویا به بیماران از هر جهتی کمک میکنند.
سؤال اینست که رابطههای شما با جامعه چگونه است؟
باید به این موضوع مهم اشاره کنم، که ما براساس وضعیت اضطراریای که برای مهاجرین وپناهندهها بوجود آمده بود به کار خود ادامه دادیم اما روند مسائل نشان داد که وضعیت از آنچه که ما فکر میکردیم بدتر بود، اینکه نه تنها مهاجرین و پناهندگان نیاز به درمان رایگان اضطراری دارند، بلکه عدهی زیادی از کارگران شاغل و کارگران بیکار ودر کل مردم فقیر این جامعه نیازمند این کمکها هستند. ما در واقع در پروسهی کارمان متوجه این موضوع شدیم، وبر این مبنا شروع به تحقیق کردیم. آماری که الآن نشان میدهد این است، که بیش از ۳۰% از مردم یونان فاقد بیمهی درمانی هستند، میتوانید تصور کنید؟ این ژستی که جامعهی اروپا برای جهانیان میگیرد، که مشکل درمانی را حل نموده است، مگریونان عضوی از جامعهی اروپا نیست؟! میبینید که تبلیغات آنها چقدر غیرواقعی است. با وجود این مسائل ما کارخودرا با کمک مردم ونیروهای متخصص ادامه داده وادامه میدهیم، ما خودرا خیلی خوب ارگانیزه کردهایم، ما از کسا نی کمک میگیریم که کوچکترین ارتباطی را با دولت ویا عوامل سرمایهدار ندارند. کمکهای مالی ما از کمیتهها وانجمنهای محلی و اتحادیههای کارگری ودر کل مردم ضد سرمایه و سازمانهای ضد هیرارشی میباشد. این کلینیک روزی ۱۰ ساعت برای بیمارانی که بیمهی درمانی ندارند به طور رایگان کار میکند. پرستارها ودکترها هر که به سهم خود ا ین ساعات را به صورت رایگان پر میکنند.
تصمیمگیریهای شما در مود ادارهی این کلینیک چگونه است؟
کار و حرکت ما با مجامع عمومی ما زنده است و درمجمع عمومی ما همه انسانهایی که نیاز به درمان پزشکی دارند میتوانند شرکت کنند وبرای رفع اشتباهات و پیشرفت ما پیشنهاد دهند ما خودمان را از این مردم نیازمند جدا نمیدانیم؛ ما بخشی از این انسانها هستیم و نکتهی مهم این است، که ما برای نظرات و یا پیشنهادات خودانگیختهی همکاران ومردم ارزش زیادی قائل هستیم. ودر این رابطه هرچند هم تصمیمگیریها طول بکشد مهم نیست، ما به نتایجی که میخواهیم برسیم، میرسیم واین مهم است نه سرعت کار. اگر ما د مکراسی مستقیم میخواهیم باید صبر هم داشته باشیم.
این کلینیک چه هدفی را دنبال میکند؟
ما در پروسهی مبارزاتمان به این موضوع رسیدهایم، که درمان پزشکی و در کل معالجه و دارو متعلق به همهی انسانها میباشد، حا ل این ا نسانها چه دریونان متولد شده باشد وچه خارج از یونان باید بصورت رایگان برای همه دردسترس باشد. البته میدانیم که نیروی اجتماعی که از نظر مالی نیازمند درمان پزشکی ودارویییست تنها طبقهی کارگر، مزدبگیرانی که وسعشان نمیرسد وخیل عظیم بیکاران میباشند. وطبیعتا نظر ما در مورد رایگان بودن نیازهای پزشکی ودارویی همین طبقه میباشد، در مورد طبقهی پولدار روشن است که آنها پول دارند و میتوانند برای معالجهی خود جهان را در نوردند. در هر صورت تمام مبارزه وسعی ما بر این است که این شاخهی اجتماعی را رایگان برای نیازمندان اعلام کنیم ودر بهترین حالت اینست که اعلام شود، معالجه وداروهای مربوطه برای همه رایگان است، این موضوع آرزویی است که اکثرما پرستارها ودکترها خواهانش هستیم وبرایش مبارزه میکنیم.
فکر میکنید کلینیک شما تا کی میتواند این وضعیت را ادامه دهد؟
دوستان عزیز! تنها کلینیک ما نیست که این وضعیت را ادامه میدهد، بلکه در آتن و در شهرهای مختلف یونان، کلینیکهای همبستگی متعددی ایجاد شده است واین نکته مهم است، که ما با خود گردانیهای مختلفی در سطوح جامعهی یونان مواجه هستیم، رادیو و تلویزیون، خیلی از دانشگاهها ومدارس، تعداد زیادی از مطبوعات و بخشهایی از کارخانجات و ادارات دولتی. کلینیک ما و کارخانهی ویومه یکی از اینهاست که مثل توپ نه تنها در جامعهی یونان بلکه در بخشی از جهان وبخصوص در اروپا صدا نموده است، اینها را نباید دست کم گرفت! اما ما ذهنیگرا نیستیم، ما تا زما نیکه مردم یونان و جهان و بخصوص اروپا از ما حمایت کنند، توانایی ادا مهی کارمان را خواهیم داشت، در غیر این صورت ورق بر خواهد گشت و وضعیت طور دیگری خواهد شد.
ما در آلمان چه کاری برای شماها میتوانیم بکنیم؟
برای ما فقط وفقط حمایت سیاسی، حمایت سیاسی و بازهم حمایت ساسی مهم است.
علی برومند
۰۴.۰۲.۱۴
behrangy@gmx.de
منابع:
روزنامه ومجلات چپ و آنارشیستها، لینکهای مختلف اینترنت واز جمله کتاب آقای پاول کلایزر:
-Süddeutsche Zeitung,taz,
– verschiedene webs
– Griechenlad im Würgegriff von Paul B. Kleiser