اتحادیه آی اف متال ((IF Metall قراردادی را با سرمایه داران منعقد کرده است که هیچ کارگری از آن راضی نیست و کل کارگران عضو از آن به عنوان سندی از اسناد همه جا حاضر خیانت اتحادیه به کارگران یاد می کنند. این قرارداد را کارگران در سراسر سوئد قرارداد خیانت اتحادیه نام نهاده اند.
بیش از ۱۵۰ هزار کارگر عضو اتحادیه در سریع ترین زمان به انعقاد این پیمان نامه سراسر ننگ و توحش اتحادیه اعتراض کرده و خواستار الغای آن شده اند. کارگران همه این اعتراضات را کرده اند، اما سران اتحادیه به رغم مخالفت این ۱۵۰ هزار کارگر همچنان بر درستی کار خود پای می فشارند و اجرای مفاد آن را قطعی و لازم الاجرا می دانند. روزهای اخیر روزهای کشمکش و جنگ میان کارگران و سران اتحادیه بر سر مضمون همین قرارداد بوده است.
به این نکته مهم توجه کنید. سکانداران جنبش اتحادیه ای در اتحادیه عظیم IF Metall عناصر «منتخب» کارگران هستند. همه آن ها بدون هیچ شک و تردید با رأی کارگران به این سمت انتخاب شده اند و در پشت سکان این سفینه نجات سرمایه قرارگرفته اند. یقین داشته باشید که در اینجا هیچ تقلبی صورت نگرفته است. هیچ رأی هیچ کارگری عوضی قرائت نشده است. هیچ صندوق رأی دزدیده نشده است و با هیچ صندوق دیگر رأی عوض و بدل نگردیده است. همه چیز بر اساس موازین دموکراسی، بسیار دموکراتیک، بسیار مدرن و با نظارت تمامی نهادهای دموکراتیک روند اجرای خود را پشت سر نهاده است. با این همه و به رغم اجرای دموکراسی در این اتحادیه کارگری، سران اتحادیه با خواست کارگران مخالفت می کنند. ایراد اصلاً در کمبود دموکراسی و تقلب آرا و نوع این ها نیست. ریشه همه بدبختی ها و ایرادها در جای دیگری است. اس و اساس فاجعه در نفس موجودیت جنبش سندیکایی و سندیکالیستی است. برای روشن شدن مسأله اجازه دهید با رعایت حداکثر اختصار و با حفظ داربست خبری این مطلب کوتاه به نکته کلی تری در جامعه سرمایه داری اشاره کنیم.
تمامی اعضای پارلمان های سرمایه داری در تمامی کشورهای غربی در فضای متعارف دموکراتیک با آرای ساکنان این جوامع انتخاب می شوند. در اینجا نیز به طور معمول تقلبی صورت نمی گیرد و اگر می گیرد تعیین کننده نیست و چه بسا فوری افشا و اصلاح هم بشود. کسانی که انتخاب می شوند همه با رأی شرکت کنندگان در مراسم رأی گیری انتخاب می گردند. در همین راستاست که دولت ها تشکیل می شوند و کل قدرت سیاسی شکل می گیرد. همه این دولت ها و پارلمان ها و کل قدرت سیاسی کشورها و نظام اجتماعی مسلط بر همه این جوامع با سربلندی و افتخار تمام خود را دموکراتیک و حاصل رأی ساکنان جوامع و به قول خودشان مردم و شهروندان می دانند. اما واقعیت چیست؟ کل این دستگاه، کل این ساختار قدرت، صدر تا ذیل این نظم سیاسی و مدنی و اجتماعی، در تمامی تار و پود و در بنیان موجودیت و همه هست و نیست خود ملزومات بقای سرمایه و در خدمت بازتولید نظام بردگی مزدی، در خدمت تحمیل تمامی سیه روزی ها و مصائب این نظام بر زندگی و دار و ندار توده های فروشنده نیروی کار است. کارگران رأی می دهند. بسیار وسیع هم در انتخابات شرکت می کنند و رأی می دهند. اما با رأی خود چه می کنند و حاصل مشارکت آنان در انتخابات چیست؟ پاسخ ساده است. آنان کسانی و دستگاه ها و نهادهایی را انتخاب می کنند تا تمامی ملزومات و شروط و صوابدیدها و مصالح بقای سرمایه داری و کل راهبردها، راهکارها و راه حل های تحمیل هر چه سبعانه تر این ملزومات و شروط و مصالح بر زندگی توده های طبقه کارگر را برنامه ریزی کنند. در فردای روز انتخابات، آنان همان فروشندگان دیروزی نیروی کارند. سرمایه داران هم همان صاحبان سرمایه و دولتمردان و برنامه ریزان و سیاستگزاران و گردانندگان نظام بردگی مزدی هستند. کارگران باید برای تضمین اشتغال خود، برای جلوگیری از بیکارسازی های میلیونی، برای جلوگیری از کاهش وحشتناک بهای نیروی کار خود، برای دفع تهاجم سرمایه علیه حداقل معیشتی خویش پیکار کنند و نمایندگان منتخب دولتی آنان باید مثل سابق همه این پیکارها را در هم کوبند و تمامی آن تعرضات و تهاجمات علیه نان روزانه کارگران را برنامه ریزی کنند و به اجرا بگذارند. چنین است معنای واقعی انتخابات و دموکراسی در جوامع سرمایه داری.
به بحث اتحادیه کارگری بازمی گردیم. در اینجا نیز معنای رأی و نمایندگی و انتخابات درست همان است که در کل جامعه سرمایه داری حاکم است و حکم می راند. کارگران انتخاب می کنند. هیچ تقلبی هم در انتخابات صورت نمی گیرد. چه بسا کسانی که انتخاب می شوند هم بعضاً کارگرانی از جنس خود کارگران و حتی از عناصر معترض و مبارز میان آن ها باشد. اصلاً بیاییم و فرض کنیم که همه این نمایندگان انتخاب شده واقعاً عناصر مطلوب و مورد اعتماد کارگران باشند. بسیارخوب! به قول عرب ها، ثم ماذا؟ یعنی بعدش چه؟ این نمایندگان مطلوب و مهربان و دلسوز قرار است چه کنند و چه کاری انجام دهند؟ چه نقشی را می خواهند ایفا کنند؟ چه کسانی این نقش را تعیین می کنند یا محتوای آن را مشخص می سازند؟ سؤالات اساسی این هاست و پاسخ آن ها هم بسیار روشن است. این کارگران قرار است با صاحبان سرمایه وارد مذاکره شوند. قرار است در چهارچوب مصالح و ضوابط و ملزومات و شروط بقای سرمایه داری این مذاکرات را به پیش برند. قرار است قبل از هر چیز تضمین کننده و پاسدار و نگهبان بقای رابطه خرید و فروش نیروی کار و سودآوری حداکثر سرمایه ها باشند. قرار است به تمامی مبانی و معیارها و ملزومات افزایش حداکثر قدرت رقابت سرمایه اجتماعی کشور خود در بازار جهانی پاسخگو باشند. قرار است سرمایه کشورشان سودآورترین بخش سرمایه جهانی باشد. قرار است مذاکرات آنان با سرمایه داران تمامی این قیود و شروط و موازین را مو به مو رعایت کند. قرار است بهای نیروی کار کارگران در سیطره تضمین کامل همه این شروط موضوع مذاکره باشد. قرار است با بیکارسازی های کارگران مقابله کنند اما فقط تا آنجا که به خروش و طغیان حداکثر شط سود سرمایه ها هیچ خللی وارد نشود. اگر بخواهیم این «قرار است» ها را ادامه دهیم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. اما همین اندک کافی است. جنبش اتحادیه ای و پروژه سندیکا و سندیکاسازی همین است. سندیکالیست های سکاندار اتحادیه های کارگری عده ای رفرمیست مدافع نظام بردگی مزدی و دشمن خونی هر گونه جنب و جوش ضدسرمایه داری هستند. اما، بر خلاف ادعاهای رفرمیست های سندیکالیست، اشکال اصلاً در وجود چند عنصر بالانشین اتحادیه یا سندیکا خلاصه نمی شود. اشکال در بنیاد جنبش اتحادیه ای و این نوع سازمانیابی جنبش کارگری است. از کوزه همان برون تراود که در اوست. سندیکالیسم بخشی از ساختار نظم و هستی سرمایه است. معنا و مفهوم رأی و دموکراسی در درون آن درست همان است که سرمایه حکم می دهد : رأی دادن به تداوم استثمار کارگر توسط سرمایه، به بقای نظام بردگی مزدی، به کارگر ماندن کارگران و سرمایه دار ماندن سرمایه داران، به ساقط بودن تام و تمام کارگر از هر نوع دخالت در کار و سرنوشت کار و محصول اجتماعی کار خویش. معنای رأی در جنبش اتحادیه ای این است و درست به همین دلیل انتخاب شوندگان باید حتماً آن کنند که سرمایه می خواهد و خواست سرمایه را به هر شکل و با هر بهایی حتی به بهای حمام خون کارگران بر کل توده های کارگر تحمیل کنند. ۱۵۰ هزار کارگر متال علیه قرارداد جدید صدرنشینان اتحادیه اعتراض کرده اند. کارگران از این نیز پا فراتر نهاده اند. آنان با تنظیم یک طومار تند اعتراضی با امضای چند ده هزار کارگر خواستار ابطال فوری این قرارداد شوم شده اند. کارگران همه این تقلاها و اعتراض ها را انجام داده اند. اما ۱۳۰ عضو بالانشین اتحادیه مثال که همگی اعضای « منتخب» کارگران هستند با قدرت و قاطعیت کامل تصریح و تأکید کرده اند که قرارداد بر اساس نص صریح آن حتماً در همان روز مقرر به اجرا نهاده خواهد شد. همین به روشنی نشان می دهد که در چهارچوب جنبش سندیکایی، انتخابات و دموکراسی چیزی جز دهن کجی مشتی مزدور سرمایه به توده های کارگر نیست. این را هر کارگر ایرانی باید آویزه گوش خود کند.
آوریل ۲۰۱۰