دولت سرمایه داری، مدام موفقیتش در مهار تورم را در بوق و کرنا می کند، حول این پیروزی در سخنرانی هایش داد سخن می دهد که تورم بیش از ۴۰ درصدی را به ۲۰% رسانده ایم و در سال آینده آن را به زیر ۱۴% می رسانیم. این که دولت روحانی با تیم اش توانسته است جلوی تورم را بگیرد، درست. دولت توانسته است جلوی تورم را بگیرد، اما به چه قیمتی و از کیسه ی کدام طبقه به نفع نظام کار مزدی هزینه کرده است؟ این که تورم را کاهش داده است واقعیتی است. روحانی، رئیس دولت سرمایه با بیکارسازی ها، اخراج ها، به تعویق افتادن دستمزد ها، توانسته است از تورم بکاهد. در واقع با تحمیل فقر و فلاکت به خانواده های کارگری و از هستی ساقط کردن بخشی از کارگران توانسته است به قول خودش تورم را کنترل کند. رسالت روحانی همین بود که با هزینه کردن از جیب خالی کارگران، نظام سرمایه را سر پا نگه دارد و از سوی دیگر، قیمت نان را که قوت عمده ما کارگران است، افزایش دهد. اگر مجددا قیمت نان افزایش می یابد، به این دلیل است. ما کارگران که عمده مصرف کننده نان هستیم، در مقابل هجوم سرمایه دست به عمل نمی زنیم. در مقابل آن ایستادگی نمی کنیم. روحانی به مثابه رئیس دولت ارزش اضافی، آنچه انجام می دهد مطابق با منافع طبقاتی نظام سرمایه و به منظور حفظ نظام تولید ارزش اضافه است. و این سرانجام نمی گیرد مگر با تحمیل فقر، سلب آزادی ما کارگران و نداشتن امنیت شغلی و … . اینها همه در جهت حفظ مناسباتی است که از راه انباشت سرمایه هر روز قدرتمند تر می شود. با این حال، بخشی از ما کارگران توهم داریم و از روحانی می خواهیم که از اخراج کارگران جلوگیری کند. تعجب آور است. روحانی رئیس دولتی است که بایستی بهره کشی از نیروی کار شبه رایگان ما را سازمان دهی کند. همانطور که اداره کار نیز در نظام کار مزدی وظیفه خاصی دارد و آن قانونی کردن تولید ارزش اضافی است و تعجب آور است که از آن اداره بخواهیم در جهت برآورده شدن خواست ها و مطالبات ما حرکت کند. نظام سرمایه، ستون خیمه اش بر تولید ارزش اضافی استوار است که از طریق استثمار کارگران مزدی سامان می گیرد.
واگن سازی پارس یکی از صدها کارخانه و شرکتی است که وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی کشور می باشد. این کارخانه در اراک مستقر است و دارای ۹۰۰ کارگر می باشد که متحدانه جلوی کارفرمای این شرکت که یکی از کارگران را اخراج نموده بود، ایستادند. کارگران واگن سازی پارس از ۳/۱۰/۹۳ بر مطالبه خود برای بازگشت به سر کار همکارشان پای فشردند و با متوقف کردن چرخ تولید ارزش اضافه به مخالفت با این اقدام پرداختند. گفته شده است که صاحب واگن پارس خواستار اخراج این کارگر شده است. خاتم الاوصیا که یکی از ده ها تراست تولید سرمایه در ایران است که در حوزه های مختلف سرمایه گذاری کرده است و بارها دستمزد کارگران را به تعویق انداخته است و کارگران برای گرفتن حقوق های معوقه شان دست به اعتراض و اعتصاب زده اند. اما صرفا کارگران واگن پارس نیستند که برای گرفتن مطالباتشان اعتصاب کرده اند. هم اکنون ده ها کارخانه دیگر هم به اشکال مختلف در حال اعتصاب می باشند، در کارخانه پارسیلون در خرم آباد، ۶۰ نفر از کارگران در شرف بازنشستگی هستند که به خاطر عدم پرداخت بیمه کارگران به تامین اجتماعی، تجمع اعتراضی کرده اند. کارگران بلورک در قزوین پنج ماه دستمزدشان به تعویق افتاده و چندین بار اعتراض و اعتصاب نموده اند. کارگران معدن آق دره به دلیل عدم امنیت شغلی شان دست به تجمع و اعتراض و دیگر اشکال مقابله با سرمایه زده اند. هشت نفر از کارگران این معدن به دادگاه احضار شده اند. یکی از این هشت کارگر دست به خودکشی زده که به وسیله همکارانشان نجات پیدا می کند و هم اکنون در بیمارستان بستری است و پدرس مجبور شده است به جای پسرش به دادگاه برود. سرتاسر ماه های گذشته هم مملو از مبارزات و اعتصابات کارگران در برابر تهاجمات فزاینده ی سرمایه داری بوده است؛
رئیس اداره ی کار بافق بر سبیل اهدافی که در جهت حفظ نظام مزدی بر عهده اش می باشد، در میان کارگران معدن کوشک رفته و به کارگران اعتصابی که چهار ماه حقوق دریافت نکرده اند، گفته است: اعتصاب شما غیر قانونی است، در قانون کار اعتصاب پیش بینی نشده و اعتصاب را اخلال در امور نامیده است.
معدن کوشک در ۴۵ کیلومتری شهر بافق قرار دارد و بیش از ۹۰% آنها قراردادی می باشند و ماه هاست کارفرما به خواست و مطالبات کارگران توجه ای نکرده است. اداره ی کار نیز که نهادی حکومتی در نظام سرمایه داری ایران است، از کارگران خواسته است از اعتصاب دست بکشید و از راه قانونی، طبق قانون کار پیگیر مطالبات خود باشند. ما کارگران بارها تجربه کرده ایم که کلیه نهاد های حکومتی از جمله وزارت کار، ادارات و زیر مجموعه های آن، در راستای منافع سرمایه در نظام کار مزدی عمل می کنند. اکنون نیز، رئیس اداره ی کار بافق می خواهد تنها ابزار مقابله با کارفرما و صاحبان سرمایه که همان اعتصاب است را از کارگران بگیرد.
اعتصاب طبق قانون کار سرمایه داری ایران حرام است، اما ما کارگران توانسته ایم با اتکا به نیروی خودمان و با سازمان دادن اعتصاب هایمان، سرمایه را موقتا به عقب نشینی وادار کنیم. با اعتصاب سه روزه ی ما، سرمایه مجبور شد یک ماه از چهار ماه حقوق های معوقه را پرداخت کند. اما کارگران تولید را شروع نکردند و پیگیر دیگر مطالبات خود شدند و گفتند تا پرداخت حقوق های معوقه به اعتصاب ادامه خواهند داد. اعتصاب زمانی می تواند کارساز باشد که بخش های دیگر کارگری نیز یکدیگر را پیدا کنند و با اعتصاب هایی که چندین شرکت و کارخانه را در بر گیرد، خواهند توانست سرمایه و حکومت سرمایه را وادار به تمکین کنند. کارگران در بخش های مختلف اگر بتوانند با هم متحد شوند، خواهند توانست با نیرویی چندین برابر در برابر تهاجمات هار سرمایه ایستادگی کرده و سرمایه را در تمامی عرصه های حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی اش، به چالش بکشند.
آن رویکردهایی که در میان کارگران تبلیغ می شود تا مبارزات کارگری خارج از مدار قانون حرکت نکند، می خواهند این مبارزات را در پیشگاه سرمایه حلق آویز کنند و طبقه کارگر را از مبارزه علیه نظام کار مزدی باز دارند. این رویکرد مبارزات کارگری را در چهارچوب نظام سرمایه زمین گیر خواهد کرد. تاریخ مبارزات کارگری نشان داده است که هر گاه ما کارگران با اتکا به نیروی خود و نه در همسویی با جناح های مختلف سرمایه و دیگر طبقات و نه با رویکرد های رفرمیستی، وارد پیکار اجتماعی شده ایم، توانسته ایم با تعمیق و گسترش مبارزاتمان به موفقیت هایی دست پیدا کنیم. رویکردهای غیر کارگری در درون مبارزات طبقه کارگر، راه مبارزه و سازمانیابی علیه سرمایه را طبقه قوانین بورژوایی نسخه پیچی می کند. اما به تجربه دریافته ایم توسل به راه های قانونی و تشکل های دست ساز دولتی چون شورای اسلامی کار، توهم آفرینی در میان کارگران بوده است. آویزان شدن به نهادهای قانونی، درخواست امداد از رئیس دولت سرمایه و یا دیگر قوای نظام کار مزدی کارگران را از مبارزه علیه سرمایه باز داشته است. این رویکرد های ضد کارگری افق کارگری را در چهارچوب نظام سرمایه داری زندانی می کند و کارگران را از مبارزه در راستای نفی نظام تولید ارزش اضافی باز می دارد.
مبارزات کارگری راهکار خود را دارد. مبارزات کارگری شورایی و سراسری است و در هر مبارزه افق ضدیت با سرمایه را از قلم نمی اندازد. مبارزات کارگری نباید صرفا به بالا رفتن دستمزد و تحقق دیگر خواست ها و مطالباتش اکتفا کند و در چرخه نظام کار مزدی خود را گرفتار کند. بلکه می بایست سرمایه را هدف گیرد که سر منشا همه ی فقر، اعتیاد، نابودی طبیعت و انسان است و مبارزات کارگری باید که اینها را در مبارزات روز خود نادیده نگیرد. کارگران باید در تمام سطوح مبارزاتشان شعار مقابله با نظام کارمزدی را بر پرچم مبارزات خود قرار دهند، تنها با مبارزه ی سازمان یافته و متحد و مبتنی بر دخالت گری توده های هظیم طبقه ی کارگر است که این طبقه می تواند سرمایه را وادار به عقب نشینی کند. در تمام تاریخ مبارزات کارگری هم تنها انجا که کارگران بارقه هایی از این حرکت را نشان داده اند توانسته اند مطالبات خود را به کرسی بنشانند، هر چند که این عقب نشینی های سرمایه در برابر مطالبات ما هم موقتی است و سرمایه همواره مترصد است تا در فرصت مناسب از فروکش مبارزات و عدم اتحاد و سردر گمی کارگران در چارچوب نگاه های رفرمیستی استفاده کرده و تهاجمات خود را آغاز نماید. به خصوص امروز که در تمام دنیا سرمایه جز با تحمیل فجیع ترین بی حقوقی ها به اکثریت عظیم طبقه ی کارگر جهانی و به راه انداختن جنگ ها و کشتارهای خانمان سوز نمی توانند حیات بیمار خود را ادامه دهد و تولید و تحقق ارزش اضافه را به پیش برد.
اگر می گوییم جنبش شورایی علیه سرمایه سراسری است از این منظر است که با تشکیل شوراهای کارگری، بدنه ی کارگری را در مبارزات علیه سرمایه دخالتگر و تصمیم گیرنده می داند. طبقه ی کارگر زمانی قدرتمند است که با توده ی عظیم اش وارد کارزار مبارزه علیه سرمایه شود. بنابرین نمی توان با تشکل تعدادی کارگر (با نام فعالین کارگری) تشکل سراسری را ایجاد کرد. این چنین تشکلی با تشکل ها یا کمیته هایی که تا کنون تشکیل شده اند، هیچ فرق ماهوی ندارند. اینگونه تشکل ها می خواهند نقش الیت ها یا خبرگان سازمانی یا حزبی را برای کارگران بازی کنند. این گونه تشکل هیچ گونه نقشی در مبارزات روز کارگران ندارند. هم اکنون در ده ها کارخانه و شرکت، کارگران یا در حال اعتصاب هستند و یا دست به تجمع زده اند. این کارگران با ارتباط گیری و پیوستن به یکدیگر می توانند زمینه های جنبش سراسری شورایی ضد سرمایه داری را پی ریزی کنند.
هم اکنون ده ها اتحادیه و سندیکای رفرمیستی با میلیون ها عضو وجود دارند، اما نه تنها مزاحمتی برای سرمایه داری جهانی ایجاد نمی کنند، بلکه جلوی عروج مبارزات کارگری علیه سرمایه را گرفته اند و این مبارزات را در چهارچوب نظام سرمایه داری زندانی کرده اند و کارگران را از دست اندازی به کوه انباشت های سرمایه باز می دارند. جنبش شورایی سراسری علیه سرمایه، نمی تواند بدون کشیدن خط مرز پر رنگ با تمام گرایش های رفرمیستی چه راست و چه چپ تحقق یابد.
از آنجایی که ما کارگران با یک همبستگی سراسری در مبارزات شرکت نمی کنیم و حتی از مبارزات کارگری دیگر حلقه های کارگری که اتفاقا خواست ها و مطالبات ما را دارند بی خبر هستیم، سرمایه با فراق بال دست به اخراج ما میزند. چندی پیش، ۱۱۵ نفر از کارگران معدن جو در زرند کرمان اخراج شدند. سرمایه با هزاران نیرنگ ابتدا از پرداخت دستمزد کارگران خودداری می کند، سپس به بهانه ی تعدیل نیرو کارگران را اخراج می کند. این مسئله در بسیاری حوزه های تولید و خدمات وجود دارد. کارگران فراورده های تزریقی نیز هم اکنون در معرض اخراج قرار دارند.
معدن جو و دیگر معادن و یا ذوب آهن، صدها میلیارد در پرتو بهره کشی از نیروی کار ما انباشت کرده اند. اما اخراج ها همچنان ادامه دارد. در حالیکه کارگران شرکت چهارگانه نیز ماه هاست حقوق دریافت نکرده اند. ۱۴۲ نفر از نیرو های کارگری این مجموعه اخراج شده اند. یکی از خواست های کارگران، امنیت شغلی است. عدم پرداخت بیمه کارگران از اردیبهشت ماه گذشته، موضوعی است که کارگران را به دردسر جدی انداخته است. در حالی که کارگران دستمزد نگرفته اند، هزینه ی درمان نیز معضل دیگری است بر معضلات بی شمار کارگران. بسیاری از کارگران با قرارداد های سفید امضا در این شرکت (چهارگانه) مشغول به کار می باشند. از آنجا که طبق اخبار رسمی دولت سرمایه بیش از ۹۰% کارگران قراردادی هستند، خواست امنیت شغلی یکی از خواست های عام کارگران است. معدنکاران که در شرایط سخت کار می کنند نیز از خیل کارگرانی هستند که قراردادی می باشند. کارگران معدن کوشک هم مطالباتی مانند دیگر کارگران که در فوق به آن اشاره شد دارند. نداشتن امنیت شغلی از جمله معضلاتی است که کارگران این معدن با آن دست به گریبانند.
هم اکنون که این مطلب نوشته می شود، دهها شرکت تولیدی و خدماتی، برای تحقق مطالبات خود با اعتصاب و یا دیگر اشکال اعتراضات کارگری در حال مبارزه هستند. اما بدون آنکه ارتباطی با هم داشته باشند و یا اینکه حمایتی از یکدیگر انجام دهند. صرفا آنچه در بالا گفته شد گوشه ی کوچکی از مبارزات کارگران است. مبارزه برای امنیت شغلی محدود به این شرکت ها نمی شود. کارگران عسلویه هم تامین امنیت شغلی و پرداخت حقوق های معوقه جزء مطالبات آنهاست. البته کارگران عسلویه که در بدترین شرایط آب و هوایی در دل گاز های سمی دور از خانواده کار می کنند، خواست و مطالبات دیگری هم دارند. اکثر شرکت های مستقر در عسلویه دستمزد کارگرانشان را ماه هاست پرداخت نکرده اند.
با توجه به این واقعیات، ما کارگران برای رسیدن به مطالباتمان، ناگزیر به مبارزه علیه سرمایه هستیم. شرایط زندگی ما را به این سمت هدایت می کند. در عمل هم دریافته ایم دولت های سرمایه نیز منافع طبقاتی خود را دنبال می کنند. آنها به صورت هدفمند عدم امنیت شغلی ما را سازمان می دهند. با دستمزد های پرداخت نشده ما در بخش های دیگر سرمایه گذاری می کنند و یا در بانک ها می گذارند. دولت سرمایه هم طبق منافع طبقاتی اش از آنها همه جوره حمایت می کند.
از این روست که ما کارگران تنها با حمایت حلقه های دیگر جنبش کارگری است که می توانیم قدرتمند جلوی سرمایه داران ایستادگی کنیم و راه دیگری نداریم. گفته می شود استبداد سرمایه هر تجمع و یا اعتراضی را سرکوب می کند. این واقعیتی است که ما بارها هجوم سرمایه را تجربه کرده ایم. سرمایه داران خود در بحران دست و پا می زنند و از هیچ کوششی برای عبور از بحران کوتاهی نمی کنند. بحران کنونی در جهان سرمایه داری نسبت به بحران های پیشین، عمیق تر و طولانی تر بوده است. از این روست که سرمایه داری غرب که با نام ” دمکراتیک” خودش را از حکومت های خاورمیانه جدا می کند و از رسانه های متفاوت آن را تبلیغ می کند و با آب و تاب در مدح و ثنای آن می کوشد، تشکل هایی چون اتحادیه و سندیکا را به عنوان تنها گزینه های تشکل یابی معرفی می کند. این تشکل ها در راستای مقابله با مبارزات ضد سرمایه داری، نشان داده اند که سرکوب های عریان (اگر نه در همه موارد اما در غالب آنها) برای نظام سرمایه داری کاراتر است. رفرمیست ها نیز با آنها همسو شده و این گونه تشکل ها را مطلوب کارگران معرفی می کنند. اما همین کشور های ” دموکراتیک” آنجا که سرمایه و انباشت به خطر بیفتد از هیچ سرکوب و جنایتی خودداری نمی کند. البته همین تشکل های رفرمیستی هم وقتی زمانش برسد از کشتار کارگران خودداری نخواهند کرد. سابقه ی این گونه جنایت های ضد کارگری در تاریخ جنبش کارگری بعد از جنگ جهانی اول به ثبت رسیده است.
سرمایه داری نیز، در تقلا است که خود را از این بحرانی که زاییده ی سرمایه است، برهاند. اما ریشه کن کردن بحران تنها در نابودی سرمایه است. می خواهیم بگوییم سرمایه داری نیز در چنگال بحران خود ساخته گرفتار است. ترکیب ارگانیک نیز اکنون به بالاترین حد خود رسیده است. اگر در گذشته معمول آن بود که با بالا بردن بارآوری نیروی کار به مقابله با نرخ نزولی سود می رفتند اکنون گستردگی بحران و عمق آن چاه ویلی را ماند که سرمایه ها را می بلعد، اما نتوانسته چاره کار باشد. از این رو سرمایه تنها راهی که همیشه در بحران چاره ساز و کارساز بوده، پیش می گیرد و آن حمله به سطح معیشت طبقه ی کارگر است. اگر سرمایه به هجوم بی وقفه اش به کارگران ادامه می دهد، دلیلش آن است که طبقه ی کارگر از یک جنبش شورایی سراسری علیه سرمایه بی بهره بوده است. اگر چه سرمایه متزلزل تر از گذشته است، اما ماندن آن و هجوم همه جانبه اش به دلیل عدم حضور کارگران و سلطه ی رفرمیسم (راست و چپ) بر جنبش کارگری است.
به موضوع اعتصاب کارگران معدن برگردیم، به کارگرانی که به کمترین دستمزد( که به حق می توان گفت شبه رایگان است) تن می دهند و تازه این دستمزد ها هم ماه ها به تعویق می افتد و بارها برای گرفتن این دستمزد ناچیز اعتصاب و اعتراض کرده اند. ما کارگران باید روی این خواست ها و مطالبات که جزیی از مطالبات کارگری است، متحدانه وارد عمل شویم. ما نیروی عظیمی هستیم. اکثریت جمعیت هر کشوری در جهان کارگران مزدی هستند. ما توان بالقوه عظیمی داریم. اما در مبارزات کارگری بخش بسیار کوچکی در صحنه ی مبارزاتی حضور دارند. در یکی دو ماه گذشته بخش های مختلفی از کارگران مزدی، برای گرفتن مطالباتشان، در میدان مبارزاتی اینجا و آنجا حاضر شده اند، اما جدای از یکدیگر.
به تعدادی از این حلقه های جنبش کارگری اشاره می کنیم. در شمال غربی، تراکتور سازی، در استان یزد دهها کارخانه، در استان مرکزی، کارگران واگن پارس، در تهران ده ها کارخانه، فاز های ۱۷ و ۱۸ در عسلویه و ده ها شرکت دیگر و … ولی همبستگی بین آنها وجود ندارد. در صورتیکه مطالبات همه ی این حلقه های کارگری به نوعی مطالبات عام کارگری است.
دستاوردهای ما کارگران از مبارزاتمان در مقابل سرمایه، دستاورد های ناچیزی بوده است. مثلا از حقوق معوقه ی چهار ماهه یک ماه آن پرداخت شده است. اگر مثلا کارگران عسلویه برای بهبود وضع غذا اعتراض کرده اند، اما برای جلوگیری از نشر گاز ترش H2S که قاتل جان کارگران است، هیچگونه کاری انجام نگرفته است. در طی یک ماه دو نفر جان سپردند و سه نفر ماه گذشته مسموم شدند.
در این پیکار کارگری علیه سرمایه، دولت سرمایه پیروز این میدان است. توانسته است با تحمیل فقر و فلاکت و نیستی ما کارگران، سرمایه را سر پا نگه دارد. ما کارگران در این جنگ کار و سرمایه به خاطر عدم همبستگی و متوسل شدن به نسخه پیچی های رفرمیستی، چون تقاضا از دولت، استمداد از نهاد های نظام سرمایه، غافل شدن از اتکا به نیروی عظیم کارگری، نداشتن یک جنبش شورایی سراسری علیه سرمایه، عرصه را واگذاشته ایم و سرمایه همچنان توانسته است از همه سو کارگران را در مضیقه قرار دهد. جنبش کارگری می تواند، یعنی پتانسیل آن را دارد که رژیم سرمایه داری مستبد را وادار کند، تا در برابر مطالبات ما عقب نشینی کند. ولی دولت سرمایه اکنون یکه تاز میدان است و برای حفظ حاکمیت سرمایه، ایمنی جان کارگران و طبیعت را مورد حمله قرار داده است و تا پای هستی ما کارگران برای انباشت بیشتر و بیشتر پیش می رود.
ما کارگران همانطوریکه در بالا اشاره شد، یا بایستی روز به روز فلاکت و نیستی را پذیرا باشیم یا برای مقابله با نظام سرمایه و نفی نظام کار مزدی، دست به کار ایجاد همبستگی و اتحاد کارگران بر بستر مبارزات جنبش سراسری شورایی بر علیه سرمایه باشیم.
امید خرم