به مناسبت ۱۲ ژوئن روز جهانی لغو کار کودکان
امسال در شرایطی از روز جهانی لغو کار کودکان سخن به میان می آوریم که کودکان در سطح جهان نه تنها مورد استثمار شدیدتر و در معرض قحطی ، گرسنگی و سوء تغذیه قرار دارند بلکه نسل کشی که در غزه از طرف اسرائیل با بیرحمانه ترین شکل از چند ماه گذشته شروع شده و هنوز ادامه دارد جان بیش از۱۵۰۰۰ کودک را گرفته که ۴۴ درصد قربانیان این جنگ را رقم میزنند، دستکم سه هزار کودک فلسطینی دست یا پای خود را بر اثر حملات اسرائیل از دست دادهاند،عمق فاجعه هم به اینجا ختم نشده تا به امروز هم هزاران کودک در معرض قحطی و گرسنگی اند. طبق آمار هر ساعت ۴ کودک در غزه قربانی جنایات صهیونیستها می شوند. نگاهی به روند جنگ غزه از ابتدا تا کنون نشان میدهد که بزرگترین قربانیان این جنگ جنایتکارانه کودکان هستند و به همین دلیل بسیاری از نهادهای جهانی آن را جنگ اسراییل با کودکان مینامند. اسرائیل طی این چند ماه به اندازه ۴ سال جنگ جهانی کودک کشته است.
یک رسانه انگلیسی در گزارشی به ابعاد جنایات وحشیانه اشغالگران صهیونیست در چادرهای آوارگان در رفح پرداخته و اعلام کرد صحنههایی که بعد از این حمله جنایتکارانه رقم خورد بسیار وحشتناک است، همچون دویدن مردی که کودک بدون سر خود را در آغوش گرفته بود!در پی محاصره مستمر نوار غزه، بسته بودن گذرگاههای مرزی و ممانعت اسرائیل از ورود غذا و دارو، صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) از فروپاشی نظام غذایی و درمان در این باریکه خبر داد. یونیسف اعلام کرده است از هر ۱۰ کودکِ نوار غزه، ۹ نفر با فقر غذایی شدید دست و پنجه نرم میکنند. استثمار، فقر ، جنگ ، دربدری و کشتار زندگی میلیونها کودک در جهان را به خود اختصاص داده است. کودکان قربانیان جنگهای سود جویانه امپریالیستها در دهه های گذشته در جوامعی همچون عراق، افغانستان، سوریه و لیبی، آنگولا و گینه، سودان و اوگاندا، سومالی و یمن و امروز به فجیع ترین شکل در غزه از طریق فاشیستهای صهیونیست اسرائیلی هستند، دامنه این جنگ آنچنان گسترده و وسیع است، که با هیچ قلم و زبانی نمیتوان آن را توضیحِ داد. در این جوامع جنگی کودکان با جنگ متولد و بزرگ میشوند، با کابوس بمب و توپ و خمپاره، به خواب میروند و با صدای ضجه و زاری دیگر کودکان و بزرگان، و همچنین با صورتهای وحشت زده و صدای تانکها و توهین و تحقیر نیروهای دشمن، از خواب بر میخیزند. کودکانِ این جوامع متاثر از سیاستهای جنگ طلبانه امپریالیستها و بورژوازی جهانی، اوّلین قربانیان و سر تیترهای خبرها هستند و اختلالات روانی و روحی ناشی از جنگ و کشتار، و از دست دادن والدین، آینده و زندگیشان را به تباهی کامل کشانده است.
صندوق نجات کودکان، با انتشار گزارشی اعلام کرد که بیش از ۶٫۵ میلیون کودک در افغانستان در سال ۲۰۲۴ با بحران گرسنگی مواجه خواهند شد، که از هر ۱۰ کودک در افغانستان، ۳ کودک در معرض گرسنگی و سوء تغذیه شدید خواهند بود. بر اساس گزارش یونیسف، ۲۰۰ میلیون کودک زیر پنج سال دچار فقر غذایی هستند که از این تعداد، ۱۸۰ میلیون کودک به فقر غذایی شدید دچار هستند. این وضعیت وخیم، تقریباً یک کودک از هر ۴ کودک زیر پنج سال در معرض عارضه های مستمر تغذیه ناکافی و نامتعادل قرار دارند. سوء تغذیه بر سلامت، رشد و آینده این کودکان تاثیر عمیق داشته و نسلهای بعدی را هم تهدید خواهد نمود. سازمان جهانی بهداشت (WHO) سوء تغذیه را بهعنوان کمبود بیش از حد یا عدم تعادل در دریافت مواد مغذی و انرژی تعریف میکند که میتواند به اشکال مختلف از جمله کموزنی، کوتاه قدی، چاقی یا بیماریهای غیرواگیر مرتبط با تغذیه بروز کند. نیازهای تغذیهای کودکان زیر۵ سال در روند رشد جسمی و فکری آنها بسیار مهم و حیاتی است. کودکان مبتلا به سوء تغذیه ۱۱ برابر بیشتر از کودکانی که تغذیه مناسب دارند در معرض خطر مرگ قرار دارند.
طبق آمارهای یونیسف، ۴۴۰ میلیون کودک زیر پنج سال (یعنی ۶۶٪) هر روز به پنج گروه غذایی از هشت گروه اصلی دسترسی ندارند (شامل شیر مادر، غلات، میوهها و سبزیجات غنی از ویتامین A، گوشت یا ماهی، تخممرغ، محصولات لبنی، حبوبات، سایر میوهها و سبزیجات) و با فقرغذایی مواجه اند. از این تعداد، ۱۸۱ میلیون (یعنی ۲۷٪) در بهترین حالت تنها از دو گروه غذایی استفاده میکنند و بنابراین به فقر غذایی شدید دچار هستند.
تا به روابط کار و سرمایه بر میگردد، استثمار فرد از فرد جزء ذات وجودی نظام سرمایه داری است که هر روز تولید و باز تولید میشود. اما “بردگی کودکان” به عنوان نیروی کار ارزان تجسمی از شنیع ترین شکل این استثمار و آروزهای تحقق نیافته صدها میلیونها کودک کارگر و فرزندان کارگرانی است، که در پی لقمه نانی برای زنده ماندن امروز را به فردا سر می کنند. آنچه کودکان کار هر روز در نظام سرمایه داری تجربه می کنند استثمار، کارهای شاق و طاقت فرسا، تعدی؛ تجاوز و مرگ تدریجی است. برخوردارشدن از یک مکان امن، دسترسی به بهداشت و تحصیل، حداقل امکانات رفاهی و تفریحهای کودکانه جزء رؤیاهای این بخش از کودکان است که با موجودیت نظام بردگی مزدی سرمایه هیچوقت تحقق نخواهد یافت. در مناسبات استثمارگرانه سرمایه داری جهانی کار کودکان یکی از این پروژه های دائمی و تعطیل ناپذیر است. صدها میلیون کودک کارگر که بخش قابل ملاحظه ای از طبقه کارگر را تشکیل می دهند بطور ناخواسته جزء محروم ترین، بی حقوق ترین و بی دفاع ترین بخش طبقه کارگر جهانی اند که سرمایه داری کار آنها را به عنوان ارزانترین نیروی کار بخدمت گرفته است. در اثر فقر خانواده های کارگری و بالاجبار برای تداوم زندگی بود که کار کودکان به عنوان یک پدیده اجتماعی شکل گرفت. استفاده از این نیروی کار ارزان که با سودهی کلانی برای سرمایه همراه است بدون هیچ دردسر و اعتراضی به آسانی سازمان داده میشود، با دامن زدن رقابت در درون صفوف این “بردگان کوچک” سقف دستمزدها را از آنچه هست باز هم تقلیل می یابد. این پروسه در نهایت به بیکاری بیشتر بزرگسالان و والدین این کودکان کارگر می انجامد و فقر و فلاکت را افزایش میدهد. آمارها نشان می دهد که در کشورهای در حال توسعه وضع کودکان کار بسیار اسفناک تر است. در این کشورها سرمایه داری به عریان ترین شکل جنایت می آفریند به دلیل عدم قوانین حمایتی در جهت دفاع از کودکان، میزان رشد اقتصادی پایین، تقسیم ناعادلانه ی ثروت که باعث به وجود آمدن تضادهای طبقاتی شدیدی شده است و فقر گسترده ای را بر این جوامع حاکم کرده است، کودکان را به شکل وسیعی در معرض خشونت، فقر، تجاوز و بردگی قرار داده است. بردگى مزدى کودکان، در این کشورها از جمله: کشورهاى آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین بیشترین رقم را شامل میشود، سود حاصل از کار کودکان عمدتا نصیب سرمایهداران بزرگ مىشود و این جزء مهمى، از زنجیره تولید کمپانىهاى چند ملیتى است. در غرب، در آمریکاى صنعتى و پیشرفته و بقول معروف “مهد دمکراسی”، استثمار کودکان هم در سطح وسیعی رایج است. کودکان به عنوان کارگر از این نظر برای صاحبان کار مفید و سود آور هستند زیرا جثه کوچک آنها این اجازه را میدهد در فضاهای کوچک در کارخانه ها یا معادن جابجا شوند، جائیکه امکانش برای بزرگسالان غیر ممکن است، کنترل و نظارت بر کودکان آسانتر و از همه مهمتر دستمزد بسیار پانین تری نسبت به کارگران بزرگسال دریافت می کنند. در سال گذشته در ایالات متحده سنای آیووا لایحهای را تصویب کرد که بسیاری از محدودیتهای کار کودکان در آن ایالت را منحل میکند، انواع مشاغلی را که خردسالان میتوانند به طور قانونی در آنها کار کنند را گسترش داده، حداکثر طول شیفتها را افزایش داده و به موسسه ها این اجازه داده شده که شبانه کودکان را تا دیر وقت به کار بگیرند.
این لایحه در مجلس قانونگذاری تحت کنترل جمهوری خواهان با مستمسک «مدرن سازی» قوانین کار کودکان آیووا ارائه شد. طبق گزارش موسسه سیاستگذاری اقتصادی ) ای پی آی )، در دو سال گذشته ۱۰ ایالت لوایحی را برای کاهش محدودیت های کار کودکان در ایالات متحده در نظر گرفته اند. در سال جاری تا کنون هشت لایحه ارائه شده است، از جمله یک لایحه در مینه سوتا که به کودکان اجازه می دهد در محل های ساختمانی کار کنند. لایحه دیگری به تازگی در آرکانزاس قانونی شده است.
طبق همان مطالعه (ای پی آی)، تعداد کودکان مرتبط با نقض قانون کار کودکان، بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ تقریباً ۴۰۰ درصد افزایش یافته است. از جمله استخدام ده ها کودک تا سن ۱۲ سالگی در یک کارخانه قطعات خودرو آلاباما و بیش از صد کودک در مشاغل خطرناک در یک کارخانه بسته بندی گوشت در ویسکانسین است. در هر دو مورد، این کودکان کارگرعمدتاً مهاجر بودند.
همچنان در مناطق روستایی در ایالات متحده کار کودکان به طور گسترده متداول است. تقریباً ۵۰۰٫۰۰۰ کودک بین ۱۲ تا ۱۷ سال در بخش کشاورزی کار می کنند و معافیت هایی برای کارهای کشاورزی وجود دارد که به کودکان ۱۰ ساله اجازه می دهد با اجازه والدین خود کار کنند. کشاورزی نیز معاف از حداقل دستمزد فدرال است، و شامل استخدام کودکان کارگر مهاجر میشود.
سیاست جنگی امپریالیسم آمریکا و بودجه نظامی تریلیون دلاری و دهها میلیاردی که برای جنگ نیابتی ایالات متحده در اوکراین و در حمایت از دولت اسرائیل برای نسل کشی مردم غزه و بویژه کودکان مورد تخصیص قرار میگیرد، یک بخش آن از استثمار همین کودکان کار تامین میشود.
سود حاصل کمپانیهای آمریکائى از استثمار کار کودکان سالانه به مبالغ هنگفتی میرسد. استثمار کودکان، در عصر حاضر، مُهر قوانین ضد بشری سرمایهدارى، قانون سود و رقابت، را بر پیشانى خود دارد. فقر و فلاکت صدها میلیون خانواده کارگرى و کم درآمد، کودکان را به برزخی از کارهای سخت و پر مُخاطره مىکشاند. تمایل و اشتیاق صاحبان سرمایه به استفاده از نیروى کار ارزان کودکان و استثمار آنان، دایره فقر و فلاکت را وسیعتر و شکاف طبقاتی را عمیقتر مىکند. در پی اجرای سیاستهای ضد کارگری نئولیبرالی و خصوصی سازیها از طریق “صندوق بین المللی و بانک جهانی پول” ، که پیامدهای آن فقر و فلاکت بیشتر، بیکارسازیها و کاهش بودجه خدمات اجتماعى است، بیشترین ضربه را به امر آموزش و بهداشت و امکانات رفاهی کودکان وارد نموده است. خانوادههاى کارگرى و کم درآمدى که تحت فشار اقتصادى قرار دارند و یا در اثر بحرانهای اقتصادی کار و کمک هزینههاى زندگى خود را از دست مىدهند، غالبا، چارهاى نمىیابند جز آن که مخارج مربوط به آموزش کودکان را از لیست هزینههاى زندگیشان حذف نموده و آنان را روانه بازار کار نمایند.
بحرانهای اقتصادی جهانی در چند سال اخیر، سبب کاهش سطح آموزش، بهداشت و امکانات رفاهی کودکان شده است. در آفریقا و آسیا و آمریکاى لاتین، و حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى، نه فقط تعداد دانش آموزان تحصیلات ابتدائى و متوسطه کاهش یافته، بلکه سطح امکانات آموزشى (معلمین و مراکز آموزشی و…) هم بشدت تقلیل یافته است. بهمین دلیل بخشی از این کودکان ناچاراٌ جذب بازار کار شده اند. کار کودکان در ابعاد وسیع تری سبب رونق و سودهی بیشتر بنگاهها و شرکتهای چند ملیتی در نظامهای سرمایه داری شده است.
کار کودکان فقط به یک سری از صنایع محدود نمیشود، در هر جا که آثاری از بردگی سرمایه وجود دارد کودکان حضور دارند. تقریبا هیچ رشتهاى از کار، از کارخانههاى صنعتى و صادراتی گرفته تا کارگاههاى قالى بافى و صنعت کشاورزى تا معادن نیست که با بردگى کودکان و گرفتن رمق آنان عجین نشده باشد. در بخش صنعت بعلت بازدهی کار بالایی که این “بردگان ارزان” دارند، اکثر آنها در کارخانه های صادراتی به کار گمارده میشوند. در کشورهای در حال توسعه بخشی از کودکان کارگر براى کشورهاى صنعتى و پیشرفته محصولات ورزشى مىسازند بخصوص بیشتر محصولات ” نایکی” و “گپ” که از کارخانه های معروف تولید پوشاک و محصولات ورزشی هستند از طریق این بردگان مزدی خردسال تولید میشود. از آنجائیکه مراجع بینالمللى حقوق کودکان از جمله: کنوانسیون “سازمان بینالمللى کار” ، “کنوانسیون حقوق کودک” سازمان ملل، سازمان جهانی کار (آی. ال. او) خود دست نشانده و محصول کشورهای امپریالیستی هستند، این جنایات سرمایه داری بر کودکان کار را چشم پوشی می نمایند، و از آمار واقعی کودکانی که به کار بردگی و اجباری گمارده شده اند و بازگو نمودن وضعیت اسفناک کاری و زیستی آنها سر باز می زنند. با اعلام نمودن میزان پائینی از این بخش از نیروی کار در سطح جهان به آسانی بر این جنایت سرمایه صحه می گذارند. با وجود پنهان و انکار نمودن حقایق از جانب این نهادهای بین المللی، اما زشتی و غیر انسانی بودن شیوه استثمار سرمایه و پیامدهای آن، بر همگان آشکار است. تقسیم کار کودکان در رشتههاى صنعتی، کشاورزی و خدماتی و ….. ، تحت عنوان کمک به خانوادههایشان، از طرف بورژوازی امری طبیعی جلوه داده شده است. نهایتاً با وانمود نمودن یکسری از طرحهای رفرمیستی، می خواهند بردگی کار کودکان را موجه قلمداد کنند.
در عصر “تمدن پوشالی” سرمایهدارى و پیروزى بازار آزاد ، “بردگى مدرن” کودکان هم به یکى از تجارتهای سودآور سرمایهدارى جهانى تبدیل شده است. کودکان کارگران و زحمت کشان و انبوه گرسنگان جهان، نه تنها در چنگال فقر و بیمارى و کار طاقت فرسا اسیرند، بلکه مورد آزار و استثمار جنسى هم قرار مىگیرند تا از این طریق سرمایه، سودآورى هر چه بیشتری را تامین نماید. بر اساس گزارشهای یونیسف سالانه بیش از یک میلیون کودک، وارد صنعت و تجارت سکس میشوند. یک میلیون کودک هر ساله از سیکل زندگی حقیقی و کودکی خود خارج شده و بر سود آوری سرمایه می افزایند. این نونهالان، بهدلیل فقر خانوادگی و به دلیل سود مافوقی که سرمایه می خواهد کسب کند، از محیط و از روابط کودکی خود کنده شده و وارد عرصهی زندگی ناخواستهای میگردند که طبعاً عواقب وخیم آن، تا ابد بر روح و روانشان تاثیر خواهد گذاشت.
کودکان خیابانى و بى سرپرست که توسط شبکه باندهاى مافیائى از خیابانها جمعآورى مىشوند و با زور و تهدید به تن فروشى مجبور مىگردند، تا بر ثروت نجومى این باندها بیافزایند از شمار قابل توجهی برخوردارند. این کودکان، در بدترین شرایط زیستی بسر میبرند. ساعات طولانى از روز را بر حسب برنامه تعیین شده مجبور به تن فروشى هستند و در ساعات فراغت نیز در ساختمانهاى دربسته بشدت محافظت مىشوند؛ به بردگانى مىمانند که به ازاى فروش تنهاى خود از حداقل خوراک و سرپناهى براى گذران زندگى برخوردار مىشوند و در مقابل نافرمانى نیز با شدیدترین تنبیه ها روبرو شده و در برخی مواقع هم، مرگ، انتظارشان را مىکشد.
یک مورد دیگر که نظام سرمایه داری خانواده های کارگری را تا نسل اندر نسل مقروض می نماید بردگى قرض است، نه فقط این کارگران، که کودکان آنها هم تا چند نسل بعد در این سیکل اسیراند. آمار کودکان کار و خیابانی در سراسر جهان، امروز از رقم ۴۰۰ میلیون هم تجاوز کرده است.
در ایران آمار کودکان خیابانی که فاقد سرپناه مناسب و زندگی امن و سالمی هستند به ۷ میلیون تخمین زده شده است. این بخش از نیروی کار به خاطر بقای زندگی خود ناچاراند به کارتن خوابی، خیابان گردی، دست فروشی، گدایی، دزدی و بزهکاری و… دست بزنند تا در این جتگ نا برابر حد اقل زنده بمانند! امروز کودکان خیابانی، و یا کودکانی که نیروی کارشان با بیرحمانه ترین شکل به استثمار گرفته میشود یک معضل جدی جامعه ایران است. بیش از چهار دهه حکومت ننگین جمهوری اسلامی دستاوردی که برای میلیونها انسان بهمراه داشته است فقر روز افزون ، بیکاری، اعتیاد و بی خانمانی است. بیشترین صدمات و عارضه این فقر و فلاکت دامن طبقه کارگر و توده های فرودست جامعه را گرفته است. کودکان خانواده های کارگری به علت اینکه خانواده هایشان قادر نیستند از نظر معیشتی آنها را حمایت کنند و از سوی دیگر با عدم مسئولیت جامعه روبرواند، اولین قربانیان این فجایع هستند. دولت و سردمداران حکومتی با دامن زدن به تورم و گرانی، بیکاری و ناامنی شغلی به این فلاکت و فقر دامن زده و با تولید و باز تولید هر روزه آن نه تنها بردگی و استثمار مطلق را به نیروی کار تحمیل نموده بلکه فرزندان آنها را هم به این گردونه سوق میدهند. علیرغم قانون پوشالی و کذائی ممنوعیت کار کودکان زیر ١۵ سال در ایران، هیچ محدودیت سنی، ساعات کار، نوع و رشته های کاری برای کار کودکان وجود ندارد. کودکان در اکثر رشته های تولیدی، خدماتی، و تجاری بکار گرفته میشوند. کار کودکان بخصوص دررشته های تولید خانگی از ۴ تا ۵ سالگی آغاز میشود. قالیبافی یکی از این رشته ها است که بیش از نیمی از نیروی کار کودکان خردسال را بخود اختصاص داده است. همچنین بخش قابل توجهی از کودکان در بخش صنایع نساجی، پوشاک و چرم مشغول به کار هستند. کودک کار و خیابانی، کارگر ارزان مطیع و خاموشی ست که به شدیدترین نحوی مورد استثمار و سوء استفاده سرمایهدار و کارفرما قرار میگیرد. در بسیاری از موارد، از کودک، کار اضافه میکشند، تمام یا بخشی از مزد کودک کارگر را نمیدهند، به وی زور میگویند و او را تنبیه بدنی میکنند، مورد آزار و سوء استفاده جنسی قرار می دهند، او در حمل مواد مخدر مورد سوء استفاده قرار میگیرد. این کارگران خردسال ، که دنیای کودکی را به اجبار ترک کرده اند، در عین حال همواره در وحشت و ترس و ناامنی به سر میبرند و در برابر وضعیتی که نظام سودجو سرمایهداری بر آنها تحمیل نموده، تسلیم اند. کودکان مجبور به کار هستند، به همین سادگى، “اجبار” به کار کودکان، بر متن فقر و استیصال آنان، از طرف بورژوازی “خواست” داوطلبانه برای کار تلقی میشود ؛ امیال و آرزوهاى انسانى کودکان براى یک زندگى انسانی، آموزش و تفریح و شادى، خط مىخورد؛ و تلاش مىشود که کار کودکان از سنین بسیار پائین به رسمیت شناخته شود و معمول گردد، در حالیکه، نشاط کودکیشان و شیرۀ جانش قطره قطره توسط سرمایهداران مکیده میشود. این واقعیت دردناک زندگی پر از درد و رنج صدها میلیون کودکی است، که شایسته بهره مندی از امکانات جمعی جامعه ای را دارند که متعلق به آنها است، بجای آوارگی، نا امنی و بردگی باید استعدادها و خلاقیت هایش رشد و پرورش یابد. بردگى کودکان را، بدون شک، مىتوان متوقف کرد و بر آن پایانی داد. بشریت امروزه به اندازه کافى ثروت و امکانات لازم براى ریشه کن کردن کار مزدی بویژه کار مزدى کودکان را در اختیار دارد. با همین حد از ظرفیت تولیدى و ارزش اضافه، مىشود دنیائى فارغ از استثمار کودکان، دنیائى رها از تبعیض و گرسنگى و فقر، را سازمان داد. مخارج سالیانه تولید تجهیزات نظامى در سطح جهان، که تریلیون و میلیاردها دلار را بخود اختصاص داده است و امپریالیستها در رقابت با هم و برای تقسیم دوباره جهان با دامن زدن به جنگهای خانمانسوز میلیونها انسان و بویژه کودکان را قربانی می کنند، ما امروز به عینه این نسل کشی در مورد کودکان را در غزه از طرف نیروهای فاشیست صهیونیستی شاهد هستیم با اختصاص فقط دو الی سه درصد از این مبلغ هنگفت بجای آدمکشی مىتواند میلیونها کودک را از بردگى و گرسنگى و ابتلا به بیمارىهاى مسرى نجات داده و زندگى سالم و انسانى آنان را تامین نماید. یک چهارم مخارج نظامى کشورهاى در حال توسعه مىتواند به مهمترین مسائل و معضلات زندگى میلیونها کودک سراسر جهان پاسخگو باشد. در جامعه طبقاتی سرمایه داری، کودکان کارگر جزء طبقه ای هستند که خود و خانواده هایشان خالق تمام نعمات آن جامعه هستند اما خود از تمام این نعمات محروم اند. تا به امروز در دفاع از این کودکان مبارزه ایی که در قامت یک جنبش اجتماعی سازمان یافته بتواند از این بردگی و استثمار بکاهد، قابل مشاهده نیست. این وظیفه طبقه کارگر ایران است که ضمن مبارزه برای متشکل شدن، این ” بردگان ارزان و کوچک ” را هم در امر متشکل شدن یاری رساند و با آموزش دادن آنها که رهایی اشان به متحد شدن نیروی طبقاتیشان گره خورده است آنها را در صف خود متشکل و همراه نمایند. منفعت طبقاتی این کودکان کار و رنج با منفعت طبقه کارگر عجین شده، همه آنها متعلق به طبقه کارگر با یک منفعت مشترکند. این منفعت مشترک طبقاتی قطعاً مبارزه ای مشترک را می طلبد. اما این بخش از نیروی کار بدون حمایت کارگران متشکل به تنهایی قادر نخواهند بود در این مبارزه نقش تعیین کننده ای داشته باشند. بهمین دلیل فقدان هر نوع تشکل و حق اعتصاب و اعتراض به صاحبان کار و دولتهای سرمایه اجازه هر نوع بهره برداری از این کودکان کار را میدهد بدون سلاح تشکل و اتکاء به نیروی طبقاتی نمی توان به جنگ بورژوازی تا به دندان مسلح رفت.
پایان دادن به جنگ و خونریزی در اثر سیاستهای جنگ طلبانه و منفعت جویانه بورژوازی و امپریالیستها که کودکان بیدفاع در سر تیتر آن قرار دارند و بالاترین بهاء را برای آن می پردازند و همچنین پایان دادن به استثمار کودکان و لغو کار مزدی فقط و فقط در توان طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی بی امان او است. تنها این طبقه قادر است با سازمانیابی نیروی اجتماعی خود و دیگر فرودستان جامعه و به میدان آمدن و خواباندن چرخ تولید نه تنها بودجه هایی که برای کودک کشی به جنگ اختصاص داده میشود را قطع نماید بلکه تضمین کننده لغو کار مزدی بویژه کار کودکان از بردگی و استثمار باشد، تضمین کننده دنیایی باشد که ضمن ایجاد رفاه وآسایش برای همه شهروندان، هیچ کودکی مجبور نباشد برای زنده ماندنش نیروی کارش را بفروشد و تن ظریف و نحیفش در اثر استثمار و بردگی له شده و آروزهای کودکانه اش به گور سپرده شود.
سحر صبا
بر گرفته از اخبار روز