رخساره های سرنگونی جمهوری اسلامی از همه سوی افق سر باز کرده است. سطح مبارزه طبقاتی و تقابل نیروهای درون جامعه به جائی رسیده است که کل نظم اجتماعی موجود و آنچه در طول این ۳۰ سال بسان بختک وحشت و دهشت نظم اقتصادی و سیاسی سرمایه بر جامعه و بر سینه ده ها میلیون نفوس فروشنده نیروی کار سنگین بوده است برای توده های طبقه کارگر غیرقابل تحمل شده است. کاسه امکان چنین تحملی دیری است که لبریز بود و آنچه امروز در برابر دیدگان ما جریان دارد، فاز انفجار و اشتعال این عدم تحمل است. رویدادهای جاری این چند ماه مراحلی را پشت سر نهاده است. هنوز زود است که له شدن واقعی و نهائی اصلاح طلبان در زیر چرخ تازش و تهاجم جنبش را اعلام کنیم اما یک چیز روشن است. ارتجاع ضد کارگری و بشرستیز موسوم به اصلاح طلبی قادر به مهار موج مبارزه و عصیان ضد وضعیت موجود به شکل دلخواه خود نشده است و نمی تواند بشود. هیچ رویکرد درون طبقه بورژوارزی قادر نیست سیل خشم و اعتراض توده ای روز را در داربست مصالح متناظر با ماندگاری ساختار قدرت سیاسی موجود سرمایه به بند کشد. هیچ رویکرد درون این طبقه همچنین قادر نیست به سادگی ادامه تحمل کل فلاکت ها، تشدید استثمارها، بی حقوقی ها، گرسنگی ها، بیکاری ها و سیه روزی های حی و حاضر نظام سرمایه داری را اجبار قهری زندگی میلیون ها کارگر گرداند. دولت اسلامی هار بورژوازی نمی تواند به شیوه تا کنونی جهنم گند و خون و وحشت سرمایه را پاسداری نماید و بر هست و نیست ساکنان کارگر و فرودست جامعه مستولی نگاه دارد. امکان اسارت ده ها میلیون کارگر در مرداب فقر و ذلت و حقارت و بدبختی بسیار بسیار کاهش یافته است. استمرار حاکمیت سرمایه با سنگسار زنان، با زن کشی و کودک کشی، با سلب هر نوع آزادی و حقوق انسانی از زنان و با قتل عام شنیع هر گونه آزادی از توده های کارگر بیش از حد دشوار شده است و به مرزهای غیرممکن نزدیک گردیده است. سیل خروشان خیزش ها حتی تا همین جا فتوحات قابل توجهی داشته است، دولت اسلامی سرمایه ظرفیت خود برای ادامه حاکمیت به روال ۳۰ سال اخیر را از دست داده است و قدرت چند میلیونی توده های معترض این سطح خلع سلاح و سلب توان رژیم را در کارنامه دستاوردهای خود ثبت کرده است.
بر خلاف پاره ای پندارها رویدادهای فوق با همه محدود بودن ها، معیوب بودن ها، آمیختگی عمیق با انبوه توهمات و کل کسر و کمبودهای اساسی، باز هم در محدوده یورشی ساده به پیکر سبعیت های دینی یا بربریت قرون وسطائی دولت اسلامی خلاصه نمی گردد. واقعیت این است که تعرضات مذکور هر چند ضعیف و بی رمق به هر حال تهاجمی علیه نظم سیاسی سرمایه، علیه دولت سرمایه داری و ظرفیت این دولت برای تحمیل نظام بردگی مزدی بر جامعه و بر طبقه ما است. همه آنچه در عمق، به طور عینی و در خارج از مدار شعارهای رایج آماج حمله توده های معترض قرار گرفته است، پدیده هائی هستند که برای سرمایه داری ایران در زمره ساز و کارهای لازم اعمال حاکمیت به حساب می آیند. تصور اینکه این نظام بدون دیکتاتوری هار، بدون خفقان بی مهار، بدون سانسور و اختناق مرگبار، بدون زن ستیزی و کودک کشی، بدون نرخ های رعب آور بیکاری و مانند این ها به حاکمیت خود ادامه دهد، تصوری بی پایه است و جنبش موجود به رغم تمامی بی قوام بودن و کم مایگی و مه آلودگی بسیار عظیم آن عملاً همه این راهکارهای اعمال قدرت سرمایه را به چالش کشیده است و هر روز بیشتر دچار چالش می سازد.
حوادث بالا روی داده است و ما بر فراز وقوع این رویدادها در آستانه تحولی عینی و بسیار جدی قرار داریم. خطر سرکوب، کشتار و حتی وقوع کودتای شوم نظامی علیه طغیان های اعتراضی توده های خشمگین بسیار بسیار بالا است اما بسیار بسیار هم بعید به نظر می رسد که این اقدامات با هر درجه از سبعیت و درندگی بتواند موج پرتوان جنبش را در هم کوبد. همه شواهد بانگ می زنند که بزرگترین خطر برای جنبش جاری تا جائی که به ۵۰ میلیون نفوس توده های کارگر بر می گردد ترفندبازی های رنگارنگ و برنامه ریزی شده اصلاح طلبان حکومتی است. رویکرد تا مغز استخوان کارگرکش اصلاح طلبی برای غلبه بر وضعیت موجود، برای نجات نظام بردگی مزدی و برای بقای قدرت سیاسی این نظام در شمایلی دیگر، به همه تدارکات لازم دست یازیده است. یک نکته اساسی در این گذر آن است که این طیف و نیروهای متشکله آن به رغم پیشینه سیاه خود، از برگ های برنده بسیاری برخوردارند. این تبیین که روند روز اعتراض توده های عاصی، کل اصلاح طلبان یا رویکردهای مدافع وضع موجود را به زیر گرفته است هر چند تا حدودی واقعیت دارد، اما فقط نیمی از حقیقت است. باید به این نظر انداخت که توده های کارگر فاقد هر نوع صف مستقل و سازمانیابی و افق و سنگر آراسته پیکار هستند. ده ها میلیون کارگر حتی حول یک منشور مطالبات پایه ای ضد سرمایه داری متحد و متشکل نشده اند. جنبش کارگری در منتهی درجه آسیب پذیری، بی افقی و بی انسجامی قرار دارد. اصلاح طلبان در میان طبقه کارگر مقبولیتی ندارند اما طبقه کارگری که به هیچ سطحی از صف آرائی مستقل ضد سرمایه داری دست نیافته است، جنبش طبقه ای که از زمین و زمان آماج رگبارهای توهم سازی و کژراهه آفرینی این و آن بخش بورژوازی است، جنبشی که کل احزاب و فرقه ها و سازمان ها و باندها زیر نام چپ یا راست داعیه نمایندگی و زعامت و هدایت آن را دارند!!! جنبشی که تمامی مدعیان دروغین نمایندگی و رهبری و تحزبش در طول صد سال دانه، دانه فعالین آن را به گروگان گرفته اند و به کالای تزیینی ویترین های تجاری خود تبدیل کرده اند، آری چنین طبقه و چنین جنبشی مادام که در چنین وضعی است به هر حال طعمه ای بسیار قابل بلع و سهل الهضم برای اپوزیسون های مختلف بورژوازی خواهد بود. بی پایه بودن و مطرود بودن اصلاح طلبان در میان توده های کارگر به خودی خود هیچ مشکلی را حل نمی کند، وقتی که طبقه ما در جایگاه واقعی جنگ خود قرار ندارد، وقتی که فاقد صف آرائی مستقل و آگاه ضد سرمایه داری است، وقتی که به طور وحشتناکی لت و پار و پراکنده و از هم گسیخته است، وقتی که ما در وسعتی سراسری نیروی خویش را سازمان نداده ایم، زمانی که هیچ میزان راهکارهای واقعی اعمال قدرت علیه سرمایه را نیازموده ایم، تا هنگامی که قدرت سترگ طبقاتی و تاریخی را آگاهانه و هشیار و بیدار و با دورنمای روشن بر ضد سرمایه و دولت سرمایه داری اعمال نکرده ایم، تا موقعی که بسیاری از فعالین طبقه ما در بحر توهم به رفرمیسم اعم از راست یا چپ غوطه می خورند، خلاصه کنیم، مادام که وضع چنین است مجرد بی اعتبار بودن اصلاح طلبان در میان ما درد چندانی را علاج نمی کند. اگر ما نتوانیم به طور واقعی و طبقاتی تجسم جنبش آگاه ضد سرمایه داری خود باشیم حتماً موج قدرت دیگران ما را با خود خواهد برد. وقتی ما نتوانیم انتظارات و مطالبات خود را بر روند رویدادهای روز تحمیل کنیم دیگران با مهار این روند، با تسلط بر سیر رخدادها، با ره بردن اوضاع و با سوارکاری بسیار ماهرانه بر موج جنگ ما همه چیز را بر وفق مراد خود و علیه توده های طبقه ما معماری خواهند کرد. شناخت ما از اصلاح طلبان و طیف رویکردهای درون طبقه بورژوازی وقتی شناخت راستین و عینی و کارساز است که بتواند در قالب یک بدیل نیرومند اجتماعی با همه انتظارات، افق ها، راه حل ها، راه چاره ها و راهکارها، رخ کند، صف بندد و به صورت قطبی از قدرت در مقابل همه نیروها و قطب های دیگر، دست به اعمال قدرت بزند. به یاد داشته باشیم که در روزهای قبل از وقوع قیام بهمن نیز جمعیت عظیمی از ما کارگران نه فقط هیچ اعتمادی یا هیچ نوع چشمداشتی به ربایندگان متجاوز و جنایت پیشه انقلاب نداشت که از تمامی بدبینی ها و انزجار و نفرت نسبت به آنان مالامال بود. با همه این ها آگاهی روز ما، تنفرها و بی اعتمادی های گسترده مان به دار و دسته جدید قدرت راه به جائی نبرد، به این دلیل روشن که قادر به ابراز وجود خود در هیأت یک نیروی طبقاتی و اجتماعی آگاه، متحد، سازمان یافته، سراسری و افق دار در شرائط روز نگردید. این بحث را بیش از این دراز نمی کنیم، تمامی تأکیدمان بر این است که عبور جنبش توده ای جاری از اصلاح طلبان و قرار گرفتن رویکردهای اصلاح طلبی در زیر چرخ ارابه اعتراض و خشم و نارضائی میلیون ها کارگر و فرودست خشمگین جامعه یک واقعیت کم و بیش آشکار است، ما این واقعیت را در تظاهرات روز ششم دی به وضوح و با وسعتی چشمگیر مشاهده کردیم، در این روز بسیاری از شعارها مسلماً شعارهای اصلاح طلبان نبود، یورش خشمگین و قهرآلود ده ها هزار انسان عاصی به نیروهای مسلح و دژخیم بسیج اصلاً راهکار و نسخه ستیز اصلاح طلبان نبود، پاره کردن قرآن، تیرباران قلب و شریان هستی دار و دسته رمال اصلاح طلب بود، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه کوبیدن پتکی آهنین بر فرق حیات رویکرد اصلاح طلبی بود. تمامی این ها حدیث واقعی عبور جنبش روز از اصلاح طلبان است اما این واقعیت تا اینجا هنوز هیچ روزنه امیدی برای کوتاه شدن دست اصلاح طلبان از سر مبارزات و خیزش های گسترده ما در مقابل دیدگانمان باز نمی کند. فرض کنیم سیل خشم و قهر توده معترض در همین شکل موجود خود، نیرومندتر و نیرومندتر شود و در فاصله زمانی کوتاه یا نسبتاً کوتاهی رژیم سیاسی حاکم را به زیر کشد. سؤال این است که چه اتفاق خواهد افتاد. پاسخ روشن است. همین اصلاح طلبان زمام امور را به دست خواهند گرفت و بدون هیچ درنگ روند سرکوب و کشتار و اعمال تمامی بربریت ها و حمام خون ها علیه ما و برای پاسداری از نظام بردگی مزدی را آغاز خواهند کرد. اینکه آنان تا کجا موفق خواهند شد به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. اینکه سطح رشد اجتماعی توده های ناراضی و برد انتظارات میلیون ها انسان عاصی و به ستوه آمده تا کجا قادر به مقاومت در برابر این یورش سبعانه خواهد بود باز هم چیزی نیست که در دائره پیش بینی ها قرار گیرد. فراموش نکنیم که آنان برای این کار از همه تجارب، امکانات، سازماندهی ها و کل ذخائر لازم به اندازه کافی برخوردارند. اصلاح طلبان حکومتی، سازمان دهندگان، برنامه ریزان و پایه گذاران واقعی رژیم گند و خون جمهوری اسلامی بوده اند و تا همین چند روز پیش در حساس ترین و کلیدی ترین مراکز آن ایفای نقش می کرده اند. آن ها برای استمرار حاکمیت سرمایه حتی برای حفظ ساختار و کیان کنونی آن به هر نوع حمام خون و توحشی دست خواهند زد و برای این کار از ارتش و پلیس و وزارت اطلاعات و سپاه و بسیج و صدها نیروی سرکوب حاضر و آماده بهره مند هستند. اصلاح طلبان برای این کار از ساز و کارها و امکانات و برگ های برنده دیگری نیز برخوردارند که جناح مسلط قدرت سیاسی روز برخوردار نیست. توهم بخش هائی از توده عاصی امروزی را پشتوانه کار خود دارند، نیروهای مزدور زشت پیشینه ای مانند حزب توده، اکثریت، همتایان متحد کرد آنان و ده ها باند و دار و دسته مافیائی دیگر را در پشت سر خود به صف دارند. نیروهائی که هر کدام می توانند نقشی در انشقاق قدرت طبقاتی ما به نفع آنان ایفاء کنند. برگ های برنده موجود در دست اصلاح طلبان در این حدود هم خلاصه نمی شود. در بطن رخدادهای روز همواره این احتمال به شکل کم و بیش برجسته ای وجود دارد که جناح مسلط قدرت سیاسی در واپسین لحظات ایستادگی، در دقایق احتضار و در شرائطی که همه دریچه های ماندگاری را بر روی خویش مسدود یابد یکراست دست به دامن اصلاح طلبان گردد. بسیار سریع مهره های مفلوک و متعفنی هچون احمدی نژاد یا چند افسر سپاهی و بسیجی و این نوع مزدوران را قربانی کند، آنان را وادار به استعفاء نماید و برگزاری انتخابات مجدد را به مثابه راه برون رفت از بحران اجتماعی حاضر، دستور کار خود سازد. رژیم عجالتاً چنین برنامه ای ندارد و آماده پرداخت هزینه های بسیار گزاف آن نیست، اما میان لحظه فعلی تا آستانه واقعی سرنگونی تفاوت ها بسیار چشمگیرند. در چنان وضعیتی « آریامهر» ها هم صدای انقلاب توده عاصی را استماع می کنند و واقعیت چنان رخدادی را تصدیق می نمایند. تصور مواجهه جناح مسلط حاکمیت سیاسی سرمایه با چنان حالت اضطراری دور از ذهن نیست، بالعکس از جمله احتمالاتی است که باید در محاسبات ما ملحوظ باشد. اصلاح طلبان نه فقط از چنین رخدادی با همه وجود خویش استقبال خواهند کرد بلکه بسیار سریع، صریح و مصمم کل هست و نیست چند ده میلیون انسان کارگر و فرودست جامعه را در آستانه تحقق آن قربانی خواهند ساخت. رویکرد اصلاح طلبی در تمامی ترکیب و صدر و ذیل خود آمال بیشتری ندارد و برای تحقق این آمال نفرت بار کل زرادخانه ها و قدرت نظامی و پلیسی و تسلیحاتی و امنیتی و همه دستگاه اختاپوسی سرکوب سرمایه را بر سر ما خراب خواهد نمود. به این ترتیب و با همه این توضیحات بسیار روشن است که اولاً اصلاح طلبان همچنان خطری فاحش را برای ما طبقه کارگر در بطن جنبش جاری تعیین می کنند و ثانیاً این خطر با تمامی اهمیت و بالفعل بودن و عظمتش تنها به این دلیل وجود دارد که ما خود قدرت نیستیم، ما به صورت یک طبقه متحد دست در دست هم نداریم، ما حول مطالبات اساسی خود متشکل نیستیم، افق روشنی در پیش روی جنبش خود نداریم، در سطحی وسیع از توهم به بخش هائی از بورژوازی رنج می بریم و در اینجاست که در مقابل مبرم ترین و حیاتی ترین پرسش های روز قرار می گیریم. چه باید بکنیم؟ و به چه کارهائی باید دست بزنیم؟ پاسخ ما در چند بخش قابل تلخیص است.
۱. باید هر چه گسترده تر و سازمان یافته تر وارد میدان کارزار شویم. حضور وسیع توده های طبقه ما در اعتراضات و جنگ و ستیزهای روز خیابانی به هیچ وجه قابل انکار نیست. اکثریت شرکت کنندگان به طور واقعی ما هستیم، طبقه ما عظیم ترین بخش ساکنان جامعه را تشکیل می دهد و بدون تردید بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد کل شرکت کنندگان در تمامی خیزش ها و راه پیمائی های خیابانی نیز توده های طبقه ما هستند. اینکه آنان کدام بخش از بردگان مزدی سرمایه باشند، کارگر صنعتی یا راننده، معلم یا پرستار، دانش آموز یا دانشجو، پیر یا جوان، زن یا مرد اساس کارگر بودن و تعلق طبقاتی آن ها را زیر سؤال نمی برد. مائیم که خیابان ها را پر می کنیم، فریاد اعتراض و خشم ماست که در میادین و کوچه ها به آسمان می رود، بیشتر کشته شدگان را افراد خانواده های طبقه ما تشکیل می دهند. ما مشارکت وسیع داریم اما این مشارکت باید بسیار گسترده تر شود، همزنجیران ما در کارخانه ها و مراکز تولید و کار نیز باید در صفوف مقدم اعتراضات قرار گیرند. از این مهم تر و اساسی تر، کارخانه ها و محیط های کار، خود باید سنگرهای پرخروش و نیرومند اعتراض، اعتصاب، مبارزه، مقاومت و تصرف کارخانه توسط ما شوند. مراکز کار و تولید باید در همه جا نقش کانون های واقعی جنگ علیه کل وضعیت موجود و علیه نظام اجتماعی حاکم را احراز کند و سایر بخش های طبقه ما را به سوی خود فرا خواند.
۲. حضور هر چه گسترده تر ما در میادین جنگ و پیکار با همه اهمیت و ضرورت و مبرمیتی که داراست در غیاب صف مستقل طبقاتی ضد سرمایه داری باز هم چاره هیچ دردی نیست. بحث بر سر ریختن به خیابان ها به هر شکل، به هر صورت، هر ترکیب، هر شعار و پشت سر این فرد یا آن جریان نیست. صف مستقل طبقاتی ما با مطالباتی که مطرح می کنیم و با افقی که در پیش روی خود قرار می دهیم مشخص می گردد. اعتراضات و خیزش های روز ما باید در بند بند خود با خواسته های روشن و انتظارات و دورنماهای شفاف جنبش ما آمیخته و همراه باشد. مطالبات و افق هائی که از بن و بنیاد با آنچه طبقات دیگر، اصلاح طلبان یا هر رویکرد دیگر طبقه سرمایه دار می گوید و می خواهد، متمایز باشد. به آنچه اینک در خیابان ها جریان دارد خوب تعمق کنیم. شعارها ی روز در رادیکال ترین و خشن ترین حالت خود مشتی بد و بیراه به سران قدرت سیاسی، مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ بر ولایت فقیه است. برخی از این فریادها یا شعارها طبیعتاً طوفان خشم ما علیه حاکمیت موجود سرمایه داری را منعکس می سازد. شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه یا دیکتاتوری در جای خود واجد اهمیت است. اما نکته اساسی آن است که عظیم ترین بخش مطالبات فوری ما در میدان اعتراضات روز اصلاً به چشم دیده نمی شود و بر زبان ها جاری نمی گردد. معضل ما این یا آن فرد حکومتگر نیست، با جا به جائی دیکتاتورها هیچ آزادی نصیب هیچ کارگری نمی شود، از این هم فراتر حتی مجرد سرنگونی دولت اسلامی حاوی هیچ نوع تضمینی برای تحقق ابتدائی ترین مطالبات و انتظارات ما نیست. توده های طبقه ما باید به صورت یک طبقه واحد اجتماعی آنچه را که خواسته های پایه ای روز آنان است پرچم اعتراضات و خیزش های خود سازند. این مطالبات بسیار صریح و شفاف هستند. ما خواستار درآمد کافی برای یک زندگی از همه لحاظ مرفه و بدون کسر و کمبود و نیاز هستیم، مسکن مدرن رایگان با تمامی امکانات حق مسلم و مفروض همه آحاد جامعه است، بهداشت و دکتر و دارو و بیمارستان و درمان بسیار مجهز و پیشرفته، برای کل ساکنان جامعه، به طور کاملاً رایگان و بدون هیچ نوع هزینه جزء لایتجزای مطالبات ما است. آموزش و پرورش از همه لحاظ رایگان در همه سطوح طبیعی ترین و محرزترین و مبرم ترین حقوق ما می باشد، کل کودکان ما باید از مهد کودک مدرن و مجهز رایگان برخوردار باشند، تمامی افراد پیر و معلول و بازنشسته جامعه باید از کلیه امکانات معیشتی و رفاهی و درمانی و آموزشی و همه چیز برخوردار شوند و در قبال آن هیچ ریالی پرداخت نکنند. هر انسان بیکار باید از کلیه حقوق و رفاه و مایحتاج معیشتی و آموزشی و درمانی بسان کل آحاد شاغل جامعه برخوردار گردد. افراد زیر ۱۸ سال باید مستمری ماهانه کافی برای هزینه های زندگی روزمره خود دریافت دارند. کار خانگی باید محو گردد، هیچ کس نباید مجبور به تحمل ساعت ها کار در خانه و آشپزخانه شود و مادام که چنین نشده است برای هر ساعت کار در خانه باید حقوق کامل یک ساعت کار پرداخت شود. هر نوع دخالت دولت در امور جاری زندگی ما باید به طور مطلق ممنوع گردد. کل آحاد جامعه باید از کلیه آزادی های سیاسی، آزادی بیان و اعتراض و تظاهرات و همه اشکال دیگر آزادی بدون هیچ قید و شرط بهره مند شوند. هر نوع قید و بند و شرط و شروط در زمینه پوشش باید به طور مطلق ملغی گردد. دختران و پسران باید از تمامی آزادی ها برای ارتباط با هم برخوردار گردند، معیشت و رفاه و درمان و آموزش کل آحاد جامعه باید به طور قطعی تضمین شود و هیچ انسانی زیر فشار هیچ مشکل معیشتی و رفاهی قرار نداشته باشد، مجازات اعدام باید برای همیشه از صفحه حیات جامعه محو گردد و بسیاری مطالبات و انتظارات دیگر که همگی از حقوق بدیهیه و حیاتی و فوری ما هستند. اعتراضات روز ما باید در بند بند خود با سر دادن این خواسته ها همراه گردد. از طریق طرح این مطالبات است که اصلاح طلبان و هر رویکرد دیگر درون طبقه سرمایه دار بلافاصله راه خود را خواهند گرفت. صف خود را از ما جدا خواهند ساخت. شر خود را از سر جنبش ما کم خواهند کرد و به سوی اقارب طبقاتی خود پر خواهند گشود. ما باید با این مطالبات وارد میدان کارزار شویم و این انتظارات و خواسته ها را سکوی تلاش خود برای تشکیل صف مستقل طبقاتی سازیم.
۳. باید در مقابل حاکمیت سیاسی روز سرمایه و در مقابل کل نظام اجتماعی حاکم یعنی نظام بردگی مزدی یک بدیل شفاف و عریان و کنکرت داشته باشیم. هدف واقعی ما پایان دادن به موجودیت سرمایه داری است. ما می خواهیم که رابطه خرید و فروش نیروی کار از صحنه روزگار محو شود، خواستار آنیم که تولید برای سود با کل تبعات اجتماعی و سیاسی و انسانی آن برای همیشه در گورستان های تاریخ دفن گردد. ما برای برپائی جامعه ای مبارزه و تلاش می کنیم که دولت یا هر نوع سازمان و نظم اجتماعی بالای سر آحاد جامعه به طور کامل از میان می رود. وجود دولت گواه وجود طبقات در جامعه و سرکوب یک طبقه توسط طبقه دیگر است. افق پیکار ما محو جامع الاطراف استثمار، امحاء طبقات و لاجرم محو هر نوع دولت است. دورنمای جنبش ضد کار مزدی طبقه کارگر جامعه ای است که با دخالت آزاد و مستقیم و خلاق و نافذ و آگاه کل آحاد جامعه برنامه ریزی می شود. کل افراد در تعریف کار و اینکه چه کاری و به چه میزان مورد نیاز جامعه است با آگاهی و بصیرت لازم مشارکت می کنند، همه در باره اینکه چه تولید شود و چه تولید نشود تصمیم می گیرند. همه آحاد در باره اینکه چه بخشی از محصول کار اجتماعی صرف بازتولید وسائل تولید، ملزومات توسعه تولید، ارتقاء دانش و تکنولوژی، پیشرفت هر چه پرشکوه تر بهداشت و آموزش و سایر عرصه های رشد متعالی انسانی شود و چه بخشی از آن به رفاه و معیشت و رفع نیازهای حی و حاضر شهروندان اختصاص یابد دخالت نافذ و تأثیرگذار می نمایند، در اینجا و در گسترۀ برنامه ریزی شورائی سراسری و سوسیالیستی کار و تولید همه چیز توسط همگان تعیین تکلیف می شود، کار داوطلبانه می گردد، معیشت و رفاه و آسایش و رشد و تعالی هیچ انسانی مقید به کار او نمی گردد. هر کس بر اساس اراده آزاد خویش کاری را که شوراهای سراسری متشکل از کل آحاد جامعه آن را کار مورد نیاز اعلام کرده است، انتخاب می کند و انجام می دهد. هر نوع تمایز حقوقی میان زن و مرد یا کلاً هر شکل تبعیض در هر قلمرو حیات اجتماعی نابود می شود، برای اولین بار در تاریخ، انسان ها با کار خود و با فرایند تعیین زندگی خویش یگانه می گردند. بشریت به طور جامع الاطراف بر سرنوشت خود مسلط می شود. شالوده مادی و بنیاد اقتصادی بیگانگی انسان با خود فرو می ریزد و انسان از قید هر چیز ماوراء خویش حتی قید کار آزاد می گردد. دورنمای جنبش ضد سرمایه داری طبقه ما چنین دورنمائی است و مبارزات روز ما، مطالباتی که طرح می کنیم، نوع سازمانیابی مبارزاتمان و راهکارهائی که در روند پیکار پیش می گیریم، همه و همه باید ما را در این راستا به جلو راند. این نکته حائز حداکثر اهمیت است که در هر برهه و هر سنگر و هر میدان از مبارزه طبقاتی خود و از جمله در همین جنگ و ستیزهای روز خویش در کارخانه ها و مراکز کار یا در خیابان ها و سطح شهرها باید خوب تعمق کنیم که گسست ما از مطالبات پایه ای خود، از راهکارهای واقعی خود، از شکل درست سازماینابی خود و از افق آتی پیکار خود، ما را به کجراه خواهد برد و کل قدرت طبقه ما را یکراست سکوی عروج دشمنان ما برای اعمال حاکمیت هر چه جنایتکارانه تر نظام بردگی مزدی بر ما خواهد ساخت.
۴. برای حضور هر چه وسیع تر، در میدان های هر چه پرخروش تر کارزار، برای طرح و تحمیل مطالبات پایه ای خود بر نظام سرمایه داری، برای تاختن و جنگیدن در راستای وصول به دورنمای واقعی جنبش خود، برای پیروزی بر قدرت سیاسی روز سرمایه، برای کوتاه کردن دست اصلاح طلبان و هر رویکرد بورژوازی از سر جنبش خود باید حتماً شوراهای خود را تشکیل دهیم. ما بدون به وجود آوردن شوراها هیچ چیز نیستیم. شوراها ظرف اعمال قدرت ما علیه سرمایه داران، دولت سرمایه و کل نظام سرمایه داری است. شوراها تجسم صف مستقل طبقاتی ما در مقابل سرمایه با مطالبات، راهکارها، اهداف و دورنمای ضد سرمایه است. در درون شوراها است که همه توده های طبقه ما به عنوان یک قدرت واحد طبقاتی در مقابل سرمایه و در مقابل کلیه رویکردهای اصلاح طلبانه بورژوازی صف می بندند، قدرت خود را وارد میدان می سازند، آن را بر نظام بردگی مزدی و دولت این نظام اعمال می کنند و راه را برای تسویه حساب نهائی با قدرت سیاسی سرمایه، سرنگونی سرمایه داری و استقرار سازمان شورائی سراسری برنامه ریزی کار و تولید توسط همه شهروندان هموار می سازند. حیاتی ترین کار برای جنبش ما در شرائط روز متشکل شدن در همین شوراها است. از درون این شوراها است که ما خطر اصلاح طلبان را از سر جنبش خویش رفع می کنیم. مطالبات خود را سنگر روز جنگ می سازیم و به همه تدارک لازم برای سرنگونی جمهوری اسلامی سرمایه دست می زنیم. هدف ما استقرار سازمان شورائی سراسری برنامه ریزی کار و تولید توسط همه شهروندان است اما مجرد سقوط قدرت سیاسی روز سرمایه متضمن ظهور فوری همه شرائط لازم برای تحقق چنان هدفی نیست. ما با همه توان می کوشیم تا قدرت شورائی سازمان یافته ضد کار مزدی خود را جایگرین دولت موجود کنیم و به سوی دورنمای واقعی پیکار پیش تازیم. جمهوری شورائی کارگران گام نخست این ستیز برای حصول آن دورنمای تاریخی است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی ۲۹ دسامبر ۲۰۰۹