بیکارسازی کارگران در مراکز مختلف کار و تولید با همان شتاب ماهها و سال های پیش خود، شاید هم پرشتاب تر، ادامه دارد. اگر شمار کارگران اخراجی هر هفته یا هر ماه در قیاس با قبل حتی کمتر هم باشد، معنایش به هیچ وجه کاهش این شتاب نیست. بالعکس، صرفاً به این دلیل است که جمعیت نیروی کار شاغل دچار کاهشی هولناک شده است و لاجرم تعداد بیکارشوندگان این جمعیت نیز با ارقام آماری کمتری یا به اندازه سابق گزارش می گردد. در طول ماههای اخیر مستمراً کارگرانی از کار اخراج شده اند و به خیل عظیم همزنجیران بیکار چندین میلیونی و بسیار بیشتر از ۱۰ میلیونی خود ملحق گردیده اند.
نکته بسیار مهم در این گذر عوامفریبی ها و اغواگری های عمیقاً ضد کارگری و بشرستیزانه ای است که از دیرباز، به ویژه در طول چند سال اخیر و بسیار بیشتر از همیشه به دنبال سناریوی سیاه انتخاباتی امسال از سوی کل باندها و محافل ارتجاعی بورژوازی در بوق شده است. مافیای فریبکار سرمایه با اجماع کامل و به صورت سراسری از حاکم تا اپوزیسون های درونی و حاشیه ای و بیرونی، داخل کشوری، خارج نشین، اصولگرا، اصلاح طلب، سلطنت پناه، جمهوری خواه، چپ نمای توده ای و اکثریتی، ملی مذهبی، داعیه داران دروغین دفاع از حقوق کارگران، همه و همه در یک سمفونی واحد در گوش کارگران خوانده و می خوانند که با شروع بازسازی اقتصادی همه چیز بهتر خواهد شد. بهای کالاها، کمتر می شود!! فشارهای معیشتی کارگران تخفیف می یابد!! وضعیت اشتغال بهتر می گردد!! و جمعیت عظیم بیکاران به سر کار باز می گردند!!
فعالین رویکرد لغو کار مزدی طبقه کارگر همواره و همه جا در نقد کارگری و ضد سرمایه داری این عوامفریبی ها، گفته اند و نوشته اند. ما همواره تصریح کرده ایم که آنچه بورژوازی می گوید نقیض محض واقعیت ها و سراسر ترفند و شیادی است. سرمایه داری فقط به گاه وزش توفان بحران ها نیست که هزار، هزار و میلیون، میلیون توده های کارگر را راهی برهوت بیکاری و فقر و گرسنگی و سیه روزی می سازد. این نظام به اقتضای درونمایه بشرستیز خود هنگام بازسازی اقتصاد بحران زده، رونق اقتصادی یا حتی اعتلای فراگیر انباشت سرمایه نیز همین کار را انجام می دهد. هر گام تاختن سرمایه برای غلبه بر بحران، بالابردن نرخ اضافه ارزش ها و شروع منحنی صعودی نرخ سودها در گرو فشار هر چه سبعانه تر و ددمنشانه تر بهای نیروی کار و سطح نازل معیشت کارگران است. سرمایه داری تنها از این طریق و در این راستاست که آستان مهار ممکن موج بحران ها را می کوبد. آنچه همین لحظه حاضر در کارخانه موسوم به « ایران تایر» در حال وقوع است داستان همین جنایت سرمایه و سرمایه داران است.
اشتباه نشود، سرمایه داری ایران وارد هیچ فاز رونقی نشده است، بر جبین کشتی درهم شکسته و به گل نشسته اقتصاد این نظام هیچ بارقه بازسازی ساطع نیست. جار و جنجال های گوشخراش مافیاهای جوراجور بورژوازی در مورد رفع تحریم ها و آثار اقتصادی احتمالی آن بر چرخه بازتولید سرمایه اجتماعی تا لحظه حاضر سوای خواب و خیال هیچ چیز دیگر نبوده است. مسأله اساسی مورد تأکید ما در اینجا، به طور خاص و در این نوشته چند سطری معین، نه گفتگوی توان یا فقدان توان و ظرفیت سرمایه داری ایران برای غلبه بر بحران سرکش جاری، بلکه موضوعی از بیخ و بن متفاوت است. همه حرف ما این است که نظام بردگی مزدی، طبقه بورژوازی و دولت سرمایه داری حتی با فرض احراز شرائط لازم برای چالش بحران و شروع دوره رونق، این کار را فقط و فقط بر بستر توسعه بی مهار قتل عام معیشتی توده های کارگر، بیکارسازی های انبوه تر و خانه خرابی های هولناکتر کارگران پیش خواهند برد. حرف ما این است که انتظار اشتغال افزون تر، بیکاری کمتر و شکم سیرتر از طریق رفع تحریم ها و راه افتادن چرخ رونق اقتصادی تا جائی که به توده های کارگر مربوط می شود، سوای گره زدن بر باد هیچ چیز دیگر نیست. سخن این است و اشاره ما به حوادث جاری درون کارخانه « ایران تایر» نیز صرفاً از همین منظر صورت می گیرد. ایران تایر ۱۲۵۰ کارگر را استثمار می کند. سرمایه دار صاحب شرکت با اغتنام فرصت و لابد با بیرون کشیدن حجم عظیم تازه ای از سرمایه ها و اضافه ارزش های حاصل استثمار طبقه کارگر ایران از بانک ها تصمیم به افزایش سرمایه گذاری، بازسازی خط تولید کارخانه و گسترش فعالیت های اقتصادی گرفته است. کارخانه قرار است تولید نوع کم هزینه تر و بسیار پرسودتری از لاستیک را جایگزین نوع کنونی آن سازد. اولین گام سرمایه دار در این گذر، اخراج جنایتکارانه ۸۰ کارگر بوده است. صاحبان شرکت همزمان اعلام داشته اند که بیکارسازی ها را ادامه خواهند داد. آن ها تصریح نموده اند که با استفاده از ماشین آلات مدرن تر و بالابردن بارآوری کار، نیاز خویش به کارگر را کاهش و باز هم کاهش خواهند داد و کارگران زائد بر احتیاج را حتماً اخراج خواهند کرد.
با انتشار خبر اخراج ۸۰ کارگر در کارخانه، حدود ۴۰۰ نفر از همزنجیران آنها دست به اعتراض زده اند و از طریق تجمع در محیط شرکت خواستار بازگشت کارگران اخراجی شده اند. این اقدام کارگران شایسته بیشترین ارجگذاری ها است اما سؤال اساسی این است که با مجرد اجتماع در کارخانه، سر دادن اعتراض، عریضه نگاری، رجوع به نهادهای دولت درنده سرمایه داری و مانند این ها قرار است چه اتفاق افتد؟ نوع این مقاومت ها و مبارزات کارگری که در جامعه ما پیشینه صد ساله و در جهان چندین صد ساله دارد به چه دستاوردهائی منتهی گردیده است؟ در طول همین سه دهه و نیم اخیر، در عصر حاکمیت رژیم گند و خون و وحشت جمهوری اسلامی سرمایه داری، دنیای وسیع کارهای انجام شده از این دست چه نتایج مهمی به بار آورده است؟ واقعیت این است که اگر قصد فریب خود نداشته باشیم پاسخ همه این پرسش ها هیچ و باز هم هیچ است. واقعیتی که انکارش هیچ مشکلی را از ما حل نمی کند. بالعکس باید آن را پذیرفت و بر پایه قبول آن به جستجوی راه چاره های اساسی پرداخت. تکرار بی ثمر مقاومت ها و مبارزاتی که تاریخاً ما را به هیچ موفقیتی ره نبرده است سوای فرسودن، مستهلک شدن، یأس، فروماندگی و تسلیم هیچ چیز دیگر نیست. بلیه ای که هم اینک در سطحی وسیع دامنگیر ماست. علاج درد را باید در مسیری دیگر جست. رابطه میان ما و طبقه ما با نظام سرمایه داری، طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه، مطلقاً رابطه شکایت، التجاء، آویختن به قرار و قانون و قرارداد، توسل به این اداره، آن نهاد یا محکمه و انتظار حصول خواسته ها نیست. سرمایه حاصل کار، استثمار و سلاخی تام و تمام هستی ماست. سرمایه محصول انفصال کامل و جدائی ما از کار و حاصل کار و تعیین سرنوشت زندگی خویش است. رابطه ما با نظام سرمایه داری رابطه مبارزه میان دو طبقه ماهیتاً متضاد، متخاصم و آشتی ناپذیر است. نظام سرمایه داری، سرمایه داران و دولت آن ها با ما در جنگی همیشگی و از همه لحاظ تعطیل ناپذیر در کلیه عرصه های حیات اجتماعی هستند. سرنوشت این جنگ را در هر فاز، هر میدان، هر حوزه، هر نوع تقابل، فقط و فقط یک چیز تعیین می کند. فقط و باز هم فقط قدرت پیکار طبقاتی است که این سرنوشت را رقم می زند. سرمایه داران همواره، همه جا، در همه میادین با کل قدرت اقتصادی، نظامی، سیاسی، پلیسی، فرهنگی، مدنی، مذهبی، حقوقی، قضائی، قانونی، اطلاعاتی، امنیتی، فرهنگی، زرادخانه های تحریف و مسخ و مهندسی افکار، با همه این سلاح ها، علیه ما می شورند. در مقابل این قدرت سهمگین اختاپوسی، سوای قدرت متحد، سازمان یافته، آگاه، شورائی و ضد سرمایه داری با هیچ سلاح دیگری نمی توان جنگید و مقاومت نمود. معضل اساسی ما نه امروز که همه وقت و در همه جا قلم گرفتن این قدرت بوده است. این قدرت را متشکل نساخته ایم و اگر ساخته ایم آن را باد دست خویش در چهارچوب قرار و قانون و قراداد و نظم و حقوق و سیاست سرمایه به بند کشیده ایم و از تمامی ظرفیت و برد تأثیر ضد سرمایه داری خود تهی نموده ایم. ما این قدرت را علیه سرمایه به کار نگرفته ایم و اگر گرفته ایم در داربست نظم سرمایه و تمکین به اساس موجودیت و استیلا و حاکمیت سرمایه داری از هر گونه اثرگذاری سرنوشت ساز ساقط نموده ایم. ما این قدرت را به صف نکرده ایم و اگر نموده ایم صرفاً با هدف چانه زنی با سرمایه داران و هموارسازی راه استثمارشوندگی، حکومت شوندگی و زندگی سراسر ذلت و ننگ و استیصال در جهنم بردگی مزدی بوده است. ما این قدرت را تکیه گاه خیزش و جنگ نکرده ایم و اگر کرده ایم همه بردش را در بردن این دولت بورژوازی و آوردن دولت دیگر محدود ساخته ایم. با جمع شدن در محیط کارخانه و عریضه نگاری و درخواست انصراف صاحب کارخانه از اخراج ما و همزنجیران ما به هیچ کجا نمی رسیم و هیچ گرهی را باز نمی کنیم. اعتراض، اعتصاب، مقاومت و مبارزه به طور قطع مجاری گریزناپدیر جنگ ما علیه سرمایه و سرمایه داران و دولت آن هاست. باید اعتراض کنیم، اعتصاب نمائیم، دست به عصیان و طغیان و شورش بزنیم، همه این ها مفروض و محتوم است اما هر اعتراض، هر اعتصاب، هر مقاومت، هر پیکت، هر شکل مبارزه باید در همان حال، حلقه های پیوسته زنجیر تلاش برای سازمانیابی آگاه و شورائی قدرت طبقاتی ما علیه نظام سرمایه داری باشد. از درون هر اعتراض باید راهی برای تشکل شورائی خود باز کنیم. از دل اعتصاب ها، اعتراضات و مبارزات باید شوراهای خویش را به هم پیوند زنیم. باید یک قدرت متحد متشکل شورائی سراسری ضد سرمایه داری گردیم. بدون پیش گرفتن این راه، بدون طی این طریق نه فقط شاهد هیچ بهبودی در هیچ زمینه ای در زندگی خود نخواهیم بود که لحظه به لحظه ژرف تر و سهمگین تر در ورطه فقر و گرسنگی و بیکاری و فلاکت و فرسودگی و درماندگی فرو خواهیم رفت. تاریخ بهترین شاهد این مدعاست.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژانویه ۲۰۱۴