ساخت جاده ی اصفهان شیراز نیاز اولیه ی رشد صنایع و کلا برای زیربنای رشد مناسبات سرمایه ضروری بود و اساسا نیازهای توسعه سرمایه است که تعیین می کند شبکه های ارتباطی و راه ها، خطوط تلفن، انتقال برق و آب و گاز و … در چه مسیری حرکت کنند. به ویژه ورود و صدور کالا از هر حوزه به حوزه ی دیگر اهمیت تعیین کننده ای دارد. در حال حاضر عمدتا فولاد و دیگر محصولات مرتبط با صنایع تولید نفت، نیازهای اولیه ی توسعه زیرساخت های سرمایه است. بدون توسعه ی راه ها، برق، تلفن و … کمیت سرمایه لنگ می زند. با این حال جاده ی اصفهان به شیراز بعد از بارها بازسازی نسبت به جاده ی شیراز به عسلویه قابل قیاس نیست. به ویژه از فیروزآباد نمی توان هر آن خطر سقوط یا حتی تصادف را احساس نکرد. معضل دیگر عدم کارایی بندرهای این منطقه است. شاید بتوان گفت عملا کار صادرات و واردات کالا از این بنادر تعطیل شده است. تنها در مورد بندر طاهری است که می گویند در جابه جایی مسافر و بعضا کالا تکان کوچکی خورده است. در گذشته دور بندر سیراف بر مبنای آثار و نشانه های موجود بندری بوده که در صدور و ورود کالا دست بالا را داشته و حتی با کشورهای شرق و جنوب آفریقا هم در ارتباط بوده است. مسافرت و جابه جایی کالا از این بندر انجام می شده است. گذشته از آثار و قلعه ی سیراف، در تاریخ نیز به رونق سیراف اشاره هایی شده است.
حال عسلویه به عنوان یک قطب صنعتی و تولید سرمایه اهمیت یافته است و در هر ساعت ده ها ماشین سنگین به آن وارد و از آن خارج می شوند، اما کارگران منطقه نیز به هنگام رفت و برگشت از طریق همین جاده ی نا امن رفت و آمد می کنند. شاید یادآوری این موضوع لازم باشد که عمده ی نیروی کار شاغل در منطقه از شهرهای دیگر تأمین می شود. مزد بگیران عسلویه تنها کارهای جانبی مربوط به پارس جنوبی را انجام می دهند، کارهایی جون حمل و نقل و جابه جایی کارگران در سطح منطقه و …. عمده ی نیروی کار مورد نیاز از مسجد سلیمان، اهواز، کهگیلوی و بویر احمد، شهرهای اطراف شیراز و چهارمحال بختیاری تأمین می شود اما نیروی کار از اقصا نقاط ایران اعم از تهران و اصفهان و مشهد و … برای کار به اینجا می آیند. با توجه به دستمزدهای پائین عمدتا ناچارند با اتوبوس و بعضا ماشین شخصی از طریق همین جاده رفت و آمد کنند و خطرات آن را به جان بخرند. تنها عده ی بسیار کمی مهندسان و سرپرستان و ناظران می توانند با هواپیما رفت و آمد کنند که هزینه ی آن را شرکت پیمانکار پرداخت می کند.
نتیجتا هر روز شاهد تصادفات و جان باختن و زخمی شدن کارگران این منطقه هستیم که در چنین جاده ای و با نیاز به فروش نیروی کار، آن هم به ثمن بخس ناچارند تبعات ناگوار آن را هم بپذیرند. علاوه بر این نبود ایمنی در محیط کار هم هر روز در کمین است تا جان کارگران را بگیرد. از بیماری های مربوط به زیست و کار در آلودگی وحشتناک این منطقه که دیگر بگذریم. همین چند روز پیش بود که حیدری و جعفری بر اثر حادثه ی ناشی از کار جان باختند. به دستور مدیر تعمیرات برای آنکه کار سریع انجام شود، حیدری بدون تست سطح گاز در مخزن و بدون بستن طناب به کمر، وارد مخزن می شود و بر اثر استنشاق گاز جان می بازد. جعفری هم که نگران همکارش شده است به درون مخزن می رود تا از او خبری گرفته و کمک بیاورد اما او هم بر اثر استشاق گاز جان می بازد. نبود استانداردهای ایمنی و تجهیزات و وسایل مربوط به آن که خود مطلب دیگری است.
اما چرا نظام سرمایه داری در رابطه با احداث جاده ی جدید و یا اتوبان و راه آهن اقدامی نمی کند. پاسخ این است که اگر نیاز سرمایه بود حتما این کار را می کرد. اکنون ماشین های سنگین با عبور از همین جاده ی با کیفیت بسیار بد نیاز سرمایه را تأمین می کنند. اما اگر حجم مراودات افزایش پیدا کند و ملزومات گشتن چرخ انباشت سرمایه از طریق این جاده تأمین نشود، حتما فکری به حال آن خواهد نمود. این مثل بسیار جا افتاده و معروف شده است که حساب هزینه و فایده است. برای سرمایه حساب سود است که عدم وجود اتوبان مناسب و یا راه آهن چه زیانی وارد می کند و وجودش چه سودی. در این میان جان باختن کارگران در جاده های پر خطر هیچ کجای این دو دوتا چهارتا قرار نمی گیرد. کارگر بیکار که برای رفتن به منطقه با وجود همه ی سختی شرایط کار سر و دست می شکند زیاد است، چه باک اگر تعدادی از آن ها در راه رفت و برگشت جان ببازند. بعدتر بیشتر به این مطلب خواهیم پرداخت.
در بین راه یکی از کارگران که ازrest بر می گشت، همراه ما شد. مسافت از فیروزآباد را شهر به شهر با تعویض چند ماشین طی کرده بود، یازده شب همراه ما شد. از اینکه چند سال در عسلویه کار کرده است حرف زد و اینکه بارها تصمیم گرفته است که کار در این منطقه را رها کند اما دوباره اجبار زندگی او را به اینجا کشانده است. با وجود قبول شدن در کنکور به دلیل مشکلات نتوانسته است ادامه ی تحصیل دهد. از مشکلات دوری از خانواده صحبت کرد و از اینکه نتوانسته ازدواج کند. گفت همکارانش به او می گویند ازدواج نکن، ما هم پشیمان شده ایم. از مشکلات روحی و روانی کارگران در عسلویه درد دل می کرد و اینکه این مشکلات روحی و روانی از نظر پزشکان یک سندروم شناخته شده است.
از این گفت که سه ماه است حقوقشان را پرداخت نکرده اند و چندین بار دست به اعتصاب زده اند، اما تا کنون نتوانسته اند به معضل تعویق دستمزد پایان بدهند. و بالاخره به اعتصاب اخیرشان اشاره کرد که کلیه کارگران در این اعتصاب شرکت کرده بودند. اعتصاب اخیر با توجه به گستردگی و فراگیری توانسته بود مدیران سرمایه در پتروشیمی را وادارد که دستمزدها را پرداخت کنند و حتی می گفت ماه مهر را هم امروز و فردا خواهند داد.
با توجه به اینکه خیلی دژم شده بود و به قول معروف تو لک رفته بود، یکی از همراهان برای عوض کردن جَو گفت ما لرها در گذشته که چیزی گیرمان نمی آمد، دزدی می کردیم. که مسافر همراهمان باز داغ دلش تازه شد و گفت اجداد ما اگر هم دزدی می کردند برای سیر کردن شکم خودمان و خانواده مان بوده، این ها که مدت هاست برای افزودن به سرمایه هایشان دزدی می کنند، با اتکا به قانون ما را استثمار می کنند، خونمان را در شیشه کرده اند در حالی که ماه ها دستمزد های ناچیزمان را به عقب می اندازند با دستمزدهای به تعویق افتاده ی ما در پروژه های دیگر سرمایه گذاری می کنند. اینان با اتکا به قانون و حمایت دولت هر بلایی خواسته اند سر ما آورده اند. ما هم که دست تنها دست به عمل نمی توانیم بزنیم. اگر در همین اعتصاب دیگر فاز ها با ما همراه می شدند می توانستیم این ها را وادار کنیم دستمزدهامان را به موقع پرداخت کنند. و باز برای بار چندم تکرار کرد اجداد ما برای مصرفشان دزدی می کردند، سرمایه داران برای افزودن به سرمایه هایشان دزدی می کنند.
همانطور که در ابتدای این مطلب گفتیم سرمایه اگر جاده می سازد، اگر مدرسه می سازد، حتی بیمارستان و … می سازد بر مبنای نیاز سرمایه عمل می کند و آنجا که نیاز سرمایه نباشد سرمایه را جایی به کار می اندازد که سودآوری داشته باشد. البته مبارزه ی طبقه ی کارگر علیه سرمایه همواره می تواند سرمایه را در عرصه هایی وادار به عقب نشینی کرده و مطالباتش را به سرمایه تحمیل نماید. سال هاست تولید سرمایه در عسلویه شروع شده است اما تا کنون بیمارستان تأمین اجتماعی به وجود نیامده است. برای ۵۰،۰۰۰ نفر کارگر یک درمانگاه کوچک وجود داشت. بعد از اعتراضات زیاد و بعد از اینکه چندین کارگر در راه عسلویه به شهرهای اطراف جان باختند و تنها با اعتراضات گسترده کارگران بود که اقدام به ساخت بیمارستانی کردند. اکنون هم این بیمارستان پزشک ندارد. این در حالی است که برای مدیران سرمایه بهترین امکانات را با فضای سبز و .. ساخته اند.
سرمایه به قول کارگری که همراهمان شده بود برای افزودن به سرمایه اش دست به هر کاری می زند، و نه تنها از دزدی برای انباشت بیشتر ابایی ندارد بلکه اساس تولید در شیوه ی ی تولید سرمایه داری بر دزدی بنا نهاده شده است. سود سرمایه در واقع تنها و تنها ریشه در ارزش ساعات کاری دارد که به کارگر پرداخت نمی شود و به مفت از گرده اش کار کشیده می شود. سرمایه هرچه بیشتر که بتواند این ارزش را زیاد می کند و طول و عرض دزدی خود را از حاصل نیروی کار ما گسترش می دهد. کوه سرمایه این سرمایه داران از تولید ارزش اضافه ای انباشت شده است که ما کارگران مزد بگیر در عسلویه تولید کرده ایم. ما ناچاریم با چنین شرایطی، در عدم وجود راه های ارتباطی مناسب، نبود ایمنی و امکانات درمانی و دستمزد های ناچیز جانمان را کف دستمان بگیریم و کار کنیم یا اینکه با همبستگی و مبارزه ی متحدانه علیه سرمایه آنان را به عقب نشینی وادار کنیم. اگر دست روی دست بگذاریم و از همراهی با دیگر کارگرانی که برای مطالباتشان مبارزه می کنند سر باز بزنیم بدون تردید بایستی شاهد فقر و فلاکت بیشتری هم باشیم. سرمایه تنها به راه سود و انباشت بیشتر سرمایه پا می گذارد و پای مرگ ما هم در این راه ایستاده است. اینان با تحمیل فقر و فلاکت هرچه بیشتر به ما کارگران است که توانسته اند این میزان سرمایه انباشت کنند. ما باید در پروسه ی مبارزه علیه سرمایه حول مطالبات روزمان دست به کار ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری خود باشیم. بایستی باور کنیم که در مسیر مبارزه علیه سرمایه است که تشکل کارگری می تواند قد بکشد و ببالد و هرچه بیشتر این اتفاق بیفتد و قدرت ما با نیروی متحد و مبارزه مان علیه سرمایه فزونی یابد بیشتر و بیشتر می توانیم سرمایه را به عقب نشینی وادار و سنگرهای بیشتری را در این مبارزه -که تا نظام سرمایه داری هست ادامه خواهد داشت- فتح کنیم. بر همین بسترِ مبارزاتی هم هست که دیگر مطالبات کارگری مطرح می شوند و دیگر بخش های طبقه ی کارگر چون معلمان و زنان خانه دار و … به این پیکار اجتماعی می پیوندند.
باز هم به قول کارگر همراه ما یک دست صدا ندارد، باید همه ی بخش های کارگری به هم گره بخورند و همبسته و متحد علیه سرمایه وارد کارزار شوند.
در مورد جاده ی عسلویه به شیراز هم اگر همه ی کارگران پارس جنوبی متحدانه ایستادگی کنند و در اعتراض به عدم ایمنی جاده ی رفت و آمد دست از کار بکشند می توانند این خواست را به صاحبان سرمایه تحمیل کنند تا بخشی از سرمایه هایی را که از قبل نیروی کار ما انباشت کرده اند در این راه هزینه کنند. اگر متحدانه ، همه ی کارگران علیه سرمایه به میدان بیایند تحقق این مطالبات قطعا شدنی است. ما می توانیم مدیران سرمایه در عسلویه را وادار کنیم که هزینه رفت و آمد کارگران با هواپیما را تقبل کنند. این کارها هیچ کدام دور از دسترس نیست، تنها منوط به همت و همبستگی ما کارگران است
یک کارگر