احمد شهید گزارشگر ویژه «حقوق بشر» سازمان ملل به دنبال یک مأموریت چند ماهه، گزارشی از وضعیت حقوق بشر در ایران تهیه و منتشر ساخته است.
شهید در این گزارش به خیلی چیزها پرداخته است. ماجرای حصر خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، پیگرد فعالین جنبش زنان، دستگیری و اسارت وکلائی که وظیفه دفاع از حقوق زندانیان را تقبل نموده اند، وفور اعدام ها به طور کلی و اعدام جوانان زیر ۱۸ سال، سلب آزادی اجتماعات، دستگیری و زندان و شکنجه خبرنگاران، تضییع حقوق اقلیت های قومی و مذهبی، تعقیب و آزار کسانی که با محافل سیاسی خارج کشور ارتباط دارند و نوع این ها بخش های مختلف گزارش را تشکیل می دهد.
نکات مندرج و مصرح در گزارش احمد شهید، نه فقط همگی واقعیت دارند که حتی قطره ای از هفت دریای جنایات و سبعیت های جمهوری اسلامی هم نیستند. اما مشکل این نیست. مشکل اساسی آنست که اگر این نکات حتی در بی نهایت ضرب گردند، باز هم هیچ نشانی از هیچ کجای واقعیت جنایت پیشگی و توحش سرمایه داری و در اینجا سرمایه داری اسلامی ایران را برملا نمی سازد. این سخن اغراق نیست. بیان ریاضی یک حقیقت شفاف اجتماعی است. « نقض حقوق بشر» زمانی که خود این حقوق با روایت باژ گونه سرمایه داری ملحوظ شود، حتی در مقیاس بی نهایت نیز نسبت به نقض واقعی حقوق انسان ها ساکت می ماند. جامعه موضوع مأموریت شهید حدود ۷۰ میلیون جمعیت دارد. از این رقم بیش از ۵۰ میلیون را نفوس توده های کارگر تشکیل می دهند. تنها ممر ارتزاق، زندگی و زنده بودن این ۵۰ میلیون انسان، فروش نیروی کار است. شالوده واقعی نقض حقوق بشر، نقض کلیه حقوق انسانی، شالوده کل نکبت و ذلت و ستمکشی و بی حقوقی و همه بدبختی های آن ها در همین جا قرار دارد. این ۵۰ میلیون برای زنده ماندن خویش مجبور به فروش نیروی کار خود هستند و درست در همین جا، و با انجام همین کار اجباری، از کل هستی انسانی خویش، از هر نوع حق و حقوق، از حق دخالت در کار، محصول کار، شرائط کار، از هر نوع دخالت آزاد و مختار در تعیین سرنوشت زندگی خویش محروم می گردند. این ۵۰ میلیون هر چه کار می کنند به سرمایه طبقه سرمایه دار تبدیل می گردد. کارخانه ها، بانک ها، کشت و صنعت ها، مستغلات، تراست های عظیم صنعتی و مالی، کاخ های افسانه ای، ویلاهای رؤیائی، تجارت خانه ها و فروشگاه های غول پیکر، خطوط کشتیرانی، مؤسسات حمل و نقل و در یک کلام سرمایه و باز هم سرمایه مردارخواران سرمایه دار می گردد. بخش اعظم این ۵۰ میلیون زن، مرد، بزرگ، کوچک، جوان، پیر و کودک ۶ ساله هر روز یک شیفت، دو شیفت و گاه بیشتر کار می کنند. در وحشیانه ترین ابعاد ممکن استثمار می شوند. در بسیاری مواقع و در غالب جاها به ازاء هر یک تومان دستمزد که دریافت می دارند چند ده تومان، گاه چند صد تومان و در مواردی حتی چندین هزار تومان، سود و سرمایه نصیب سرمایه داران می سازند. جامعه برای اینان سوای جهنم استثمار و گند و خون و دهشت هیچ چیز دیگر نیست. کودکان خردسالشان باید به جای مدرسه، در تاریک ترین زیرزمینی ها، نمناک ترین بیغوله ها و هراسناکترین شکنجه خانه ها دو شیفت کار کنند، به جای درس و مشق و آموزش، سیلاب سود صاحبان سرمایه را پرخروش سازند، به جای رشد جسمی و روحی، هر چه موحش تر فرسوده شوند و از هستی ساقط گردند. زنانشان باید سوای کار شاق روزانه در مرگبارترین شرائط استثمار، هر روز ساعت ها مشغول کار خانگی باشند، تا کار خانگی آنان شرائط استثمار فاجعه بار چند شیفت در روز همسرانشان توسط سرمایه ها را ممکن گرداند. ۵۰ میلیون نفوس توده های کارگر در جهنمی که موضوع مأموریت آقای شهید است محکومند این چنین، در شرائطی چنین رقت بار و طاقت فرسا جان کنند، استثمار شوند، بفرسایند و تباه گردند تا کوهساران عظیم سرمایه وحشی ترین وحوش سرمایه دار را رفیع تر و رفیع تر سازند. نهاد متبوع احمد شهید این جنایت ها، سبعیت ها، درندگی ها و انسان کشی ها را حق و حقوق طلق سرمایه می دانند. رسالت شهید، سازمان وی، نهاد مافوق سازمان او. کل نهادهای جهانی موسوم به « حقوق بشر» کل سیستم حقوقی موجود در دنیا و کل نظام اجتماعی حاکم در سراسر گیتی این است که با توسل به تمامی اشکال وارونه نمائی ها، معنی و مفهوم واقعی حق انسان و حقوق انسانی را از بیخ و بن مسخ، مثله و باژگونه نمایند. این سرشت سرمایه است. دنیای سرمایه داری دنیای باژگونه نمائی هاست. لفظ حق در این نظام مظهر تمامیت ناحقی و مبین مسخ همه حقوق واقعی انسانهای کارگر است. در اینجا هر مقدار حق بشر، اگر این بشر، کارگران باشند، تنها در پرتو عظیم ترین میدان داری و اعمال قدرت طبقاتی توده های کارگر امکان رخ نمائی می یابد. آنچه سرمایه حق می نامد، عین ناحق است و این ناحقی محض فقط در کوره تفتان پیکار طبقاتی کارگران است که می تواند جرعه های مذاب شبه حق از آن بیرون آید. به جامعه موضوع مأموریت احمد شهید یا « سازمان دیده بان حقوق بشر» و ۵۰ میلیون نفوس طبقه کارگر این جامعه باز گردیم. این جمعیت عظیم چند ده میلیونی به رغم کار مرگبار چند شیفتی، به رغم دریاهای عظیم پرخروش سرمایه و سودی که لحظه به لحظه تولید می کند، آری به رغم همه اینها در باتلاق گرسنگی، فقر، بیکاری و محرومیت از حداقل دارو، درمان، بهداشت، آموزش، محرومیت از همه چیز دست و پا می زند. زیر فشار گرسنگی و به خاطر لقمه نان خالی فرزندانش مجبور به تن فروشی است. کودکان کمتر از ده سالش میلیون، میلیون با آرزوی سیر کردن شکم، شکار سفاک ترین سرمایه داران حوزه تولید و خرید و فروش مواد مخدر می گردند، توسط دژخیم صاحبان سرمایه به ورطه تجارت سکس پرتاب می شوند، سرمایه داران جلاد بدن آنها را سلاخی می کنند تا اعضای تن آن ها را در بازار فروش کلیه و قلب و سایر جوارح به فروش برسانند. زنان، کودکان و همه آحاد این ۵۰ میلیون چنین سرنوشتی دارند، زیرا کارگرند، فروشنده نیروی کارند، آماج استثمار مرگبار سرمایه اند و اضافه ارزش های حاصل استثمار آنان باید سلسله جبال عظیم سرمایه ها را سودآور و سودآورتر سازد. گزارش احمد شهید و نهاد دیده بانی متبوعش به شالوده، منشأ و سرچشمه واقعی نقض ابتدائی ترین حقوق انسانی هیچ کاری ندارد. به نظام بانی، باعث، خالق و موجد تمامی این بی حقوقی ها و نقض حقوق ها هیچ نگاه منتقدی را مجاز نمی بیند. با همه فاجعه ها و بلاهائی که سرمایه بر سر انسان ها می آورد توافق تمام دارد. سهل است هر چشم معترض به این بی حقوقی ها، ستم ها و مصیبت ها را سزاوار کور کردن می داند. « حقوق بشر» سازمان احمد شهید، حقوق بشر سرمایه داری است و اعتراض وی به دولت درنده اسلامی سرمایه داری اگر چه زیر فشار ستیز و جدال انسان های کارگر دنیا صورت می گیرد اما در اساس خود فقط پرده ساتری است که بر روی شالوده، سرچشمه و منشأ واقعی کل بی حقوقی ها، کل ستم کشی ها، کل دیکتاتوری ها، کل آزادی کشی ها، سبعیت ها و قتل عام ها کشیده می شود. این گزارش، همه گزارش های مشابه، همه نهادهای موسوم به دیده بانی حقوق بشر و همه سیستم حقوقی موجود، کارشان این است. رسالت همه آن هاست که زیر نام احقاق حقوق انسانی بنیان، بنا و ریشه کل بی حقوقی ها را استتار کنند، که نظام بردگی مزدی و رابطه خرید و فروش نیروی کار، این یگانه سرچشمه واقعی هر آزادی کشی و عامل بنیادی هر حمام خون حقوق انسانی توده های کارگر را از تیررس اعتراض و مبارزه آن ها خارج سازند. باز هم به جامعه موضوع مأموریت سازمان دیده بان حوق بشر باز گردیم. طبقه سرمایه دار برای آنکه کار شبانه روزی ۵۰ میلیون نفوس توده های کارگر را یکراست سرمایه خود سازد، برای اینکه نرخ استثمارهای مرگبار دو رقمی و گاه سه رقمی را بر این جمعیت چند ده میلیونی تحمیل کند، نیازمند قهر عریان پلیسی و دیکتاتوری هار و سبعانه، نیازمند دولت تا بن دندان مسلح درنده، نیازمند توسل به کلیه ابزارهای قلع و قمع و سرکوب جنبش کارگری، نیازمند خفه کردن هر صدای اعتراض توده های کارگر، نیازمند، سلب هر گونه آزادی از هر انسان زیر فشار کشنده استثمار، نیازمند بهره گیری جنایتکارانه از مذهب برای قتل عام خیزش های کارگری، نیازمند کشتارهای چند هزار، چند هزار برای سد بستن بر سر راه قیام ها و شورش های عظیم بردگان مزدی، نیازمند توسل به وحشیانه ترین اشکال زن ستیزی و زن کشی به مثابه ساز و کار حبس نفس ها در سینه، نیازمند تبدیل سراسر جامعه به زرادخانه های تسلیحاتی، نیازمند همه این ها و همه اشکال دیگر توحش و درندگی و آزادی کشی و لگدمال کردن ابتدائی ترین مطالبات حقه انسان هاست. « سازمان دیده بان حقوق بشر» سرمایه، نهاد دیده بانی استحکام، بقا، ثبات، یکه تازی و قدرت بی مهار سرمایه داری است و در همان حال مدعی انتقاد به این یا آن گوشه از دنیای جنایت هائی است که این نظام برای استحکام بقا و ثبات خود علیه بشریت اعمال می کند. گول عدالت انوشیروان ساسانی را فقط یک خر خورد و شیفتگی شنیدن داستان حقوق بشر سرمایه فقط زیبنده رفرمیست های سرمایه سالار است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
مهر ۱۳۹۰