متن درد دل همکار نیروگاهی مان در نیروگاه دماوند
با سلام
نیروگاه شهدای پاکدشت( سیکل ترکیبی دماوند) که برای خصوصی سازی!!! به بنیاد شهید منتقل شده است به علت مدیریت غلط بنیاد و نابلدی مدیران بنیاد در امور نیروگاه داری، متاسفانه در حال تخریب تجهیزات می باشد. آیا واقعا این صحیح است بزرگترین نیروگاه خاور میانه به علت رد دیون دولت به اسم خصوصی سازی به دست ارگانی بیفتد که هیچ تجربه ای در امور نیروگاه ندارد؟ آیا واقعا ارزش این نیروگاه ٨٠٠ میلیارد!!! است ؟ که در قبال بدهی ٨٠٠ میلیاردی به بنیاد داده شده است ؟ آیا ارزش واقعی این نیروگاه با احتساب حتی دلار مبادله ای به چند برابر این مفدار نمی رسد ؟ آیا صحیح است که نیروهای متخصص این نیروگاه( که سرمایه ای عظیم برای نیروگاه می باشند) به علت جو بد مدیریت و قطع مزایا توسط بنیاد در حال فراراز این نیرو گاه باشند؟ آیا صحیح است که نیروهای نیروگاه بدون اجازه آنها توسط دولت به بنیاد واگذار گردند در حالی که با آزمون دولتی به نیروگاه وارد شدند؟ آخر تا کی ناعدالتی ؟از همه مردم و مسئولان تقاضا دارم برای جلوگیری از نابود شدن این سرمایه ملی دست به کار شوند.
میلاد – دوشنبه ٢۴ تیر ٩٢
کارگران نیروگاه ها جمعه ۲٨ تیر ۱۳۹٢
به بهانه درد دل همکارمان در نیروگاه دماوند
یکی از همکاران نیروگاهی مان در نیروگاه سیکل ترکیبی دماوند در قسمت نظرات مطلب ” کارگران قطعات توربین شهریار را تنها نگذاریم ” درد دل اش را نوشته است. این همکار به نکات بسیاری اشاره کرده است از جمله : خصوصی سازی، مدیریت غلط و نابلد، بنیاد شهید، رد دیون، بدهی دولت، قیمت گذاری نیروگاه، ارز مبادله ای، فرار نیروهای متخصص از نیروگاه، ناامنی شغلی، کاهش دستمزدهای واقعی و قطع مزایا، ناعدالتی، تقاضا از مردم و مسئولان برای کمک به کارگران نیروگاه.
می خواهیم خلاصه وار به نکات مطرح شده بپردازیم و به دنبال علت یا عللی باشیم که باعث شده ما کارگران نیروگاهی به این روز و حال بیافتیم. به نظر ما برای تحلیل هر موضوعی باید زاویه دید صحیح را انتخاب کنیم و واقعیت هایی که منجر به پدید آمدن شرایط و یا وضعیت جدید شده است را از لابلای انواع تحلیل ها و نوشته ها بیرون بکشیم. یکی از واقعیت ها این است که در نظام سرمایه داری همه چیز بر اساس سود و منفعت بنا شده است و انسان ها به کالاهایی تبدیل می شوند که در صورت سودآور بودن قابل استفاده می شوند؛ پس در این بازار دو طرفه ، یکی کارش را می فروشد و دیگری سرمایه دار است که کار ما کارگران می خرد؛ بنابراین منافع طبقه سرمایه دار و صاحب سرمایه با منافع طبقه کارگر سازگار نیست. نظام سرمایه داری رفته رفته اکثریت جامعه را به مزدبگیر و کارگر تبدیل می کند و اقلیتی نیز صاحب سرمایه می شوند که از راه استثمار کارگران هر روز به ثروت شان می افزایند.همین اقلیت سرمایه دار دولت، مجلس، دستگاه قضایی، پلیس، ارتش و … را در اختیار دارد و قانون ولایحه وطرح و … را به نفع طبقه ی خودشان تصویب، تدوین و اجرا می کنند. در سال های اخیر سرمایه داری ایران برای سودآوری بیشتر وهمنوایی با سرمایه داری جهانی با تدوین قوانین خصوصی سازی و تغییر تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی و نیز حذف سوبیسد ها با تدوین قانون هدفمند کردن یارانه ها و طرح تحول اقتصادی در پی حذف امتیازات و مزایای نیم بند کارگران برآمده است . این مسایل را به نوبه خودمان در این وبلاگ توضیح داده ایم. برای اجرای آن قوانین و استثمار و فشار بر ما کارگران گاه ممکن است دولتی مدیریتش خوب باشد و یا ممکن است خوب اجرا نکند اما خوب و بد اجرا کردن از دید منافع سود و سودآوری برای سرمایه داری است، وگرنه از دید ما کارگران اجرای هر قانون و طرحی که استثمار ما را بیشتر کند و ناامنی شغلی و گرانی و بیکاری را خواه با مدیریت خوب و خواه با مدیریت بد به همراه داشته باشد فرقی ندارد. ما کارگران هر روز بی پناه تر می شویم. روزی که استخدام شدیم به استخدام و قرارداد دائم دلخوش بودیم اما با خصوصی سازی ها و به تعبیری خصولتی سازی و یا خودمانی سازی ها امنیت شغلی ما بیشتر بر باد رفت. اما بپذیریم که کارگران از راه فروش نیروی کارشان امرار معاش می کنند و میان کارفرمای دولتی و خصوصی فرق چندانی در استثمار کارگران وجود ندارد. سرمایه داران از این زاویه نگاه می کنند که کدام نوع مالکیت سودآورتر است. در ابتدای انقلاب سرمایه ها به نام مردم ولی در مالکیت دولت نوپا درآمدند؛ رفته رفته سیاست ها را به سمت خصوصی سازی هدایت کردند و در مواردی حتا بخشی از کارگران که کار دولتی داشتند به امید دستمزد بیشتر کارشان را ترک کردند و به بخش خصوصی رفتند؛ اما آسمان سرمایه داری ایران، چه نوع دولتی و چه از نوع خصوصی اش، همه جا بر ای ما کارگران سیاه است. بپذیریم ناامنی شغلی کامل به سراغ کارگران بخش برق و نیروگاهی آمده است. خیلی تفاوت میان کارفرماهای جدید مرتبط با غیر مرتبط وجود ندارد زیرا در نهایت بنگاه های اقتصادی غیر مرتبط مانند بانک ها، سازمان تامین اجتماعی، بنیاد شهید، سپاه و … در نهایت، استثمار مان را به شرکت های بهره بردار مرتبط و با تجربه می سپارند. در آینده نزدیک ده ها شرکت بهره برداری و تعمیراتی نیروگاهی تشکیل خواهند شد و به جمع شرکت های فعلی اضافه خواهند شد. طبق گفته مدیران توانیر از نزدیک به ۵٠ نیروگاه در شرف واگذاری مالکیت حدود ۴٠ نیروگاه واگذار شده است و در آینده نیز شرکت های توزیع واگذار خواهند شد خواه با فروش در بورس و یا با رد دیون و بابت بدهی دولت. واقعیت آن است که دولت در ایران کارفرمای بزرگ است و خود در بحران گرفتار شده است و یکی از کارهای دولت فعلی در سال های اخیر تعیین دلبخواهی نرخ ارز و بی ارزش تر کردن قیمت کار کارگر است. همواره نتیجه سیاست های دولت های متعدد رایگان کردن ارزش کار کارگر و افزایش ثروت ثروتمندان بوده است. داستان تورم و گرانی و بیکاری قصه جدید این یا آن دولت نیست اخراج و ناامنی شغلی و قراردادی کردن کارگران بخشی از سیاست ضد کارگری بوده است.اکنون که هزینه ها به دلار و دستمزد ها به ریال است زندگی فلاکت بار شده است. بیاییم به نیروی جمعی خود باور کنیم. با همکاران مان در دیگر نیروگاه ها ارتباط برقرار کنیم و درد دل هایمان را برای هم بازگو کنیم. دنبال راه چاره باشیم. ما تنها نیستیم ؛هزاران همکار در نیروگاه های مختلف سراسر کشور داریم. گام اول متشکل شدن به نیروی خودمان است.در مقابل سرمایه داران و کارفرمایان متشکل ما نیز باید متشکل شویم.
١٣٩٢/٤/٢٧
وبلاگ کارگران نیروگاه های ایران