در طول هفته های اخیر نقد و انتقادات پراکنده ای میان «حزب کمونیست ایران» و احزاب عدیده منشعب یا زاد و ولد شده از درون این حزب رد و بدل گردیده است. ماجرا از این قرار است که مسعود بارزانی و بورژوازی درنده حاکم در کردستان عراق فراخوانی صادر کرده است. بر اساس این فراخوان از شمار کثیری حزب و گروه و سازمان کرد در مناطق مختلف کردستان ایران، سوریه، ترکیه و جاهای دیگر دعوت شده است که در یک نشست دستجمعی شرکت جویند. فراخوان همزمان و در همان جا از دولت های هار و جنایتکار منطقه، جمهوری اسلامی و دولت ترکیه نیز خواسته است که در این گردهمائی حضور یابند. نام این اجلاس « کنگره ملی کرد» تعیین گردیده است. عنوان فراخوان نیز دعوت به صلح و آشتی است!! معنای زمینی این عنوان یک چیز است. اینکه دعوت شدگان اعم از حاکم و اپوزیسون دست از خصومت بردارند. صلح و دوستی پیشه کنند، مناقشاتی را که بدون تعارف، سوای سهم طلبی ها یا زیادت خواهی های تنگ نظرانه خویشاوندی درون طبقاتی چیزی دیگر نیست کنار بگذارند و بالاخره خواص بی شمار همزیستی و اشتراک منافع را به ویژه در این دوران وانفسا ارج نهند.
فراخوان حاکمان هار اقلیم با چنین رویکردی، بر پایه تشخیص تیزبینانه طبقاتی، تجارب فراوان حاصل از سال ها اپوزیسون مداری ناسیونالیستی، دهه ها فریبکاری شریرانه و بشرستیزانه ضد کارگری و بده و بستانهای شوم بازاری، مخاطبان خود را هم انتخاب کرده است. دولت ها که باید حتماً و قطعاً حضور یابند، در میان ناسیونالیسم راست و چپ کرد نیز، تا جائی که به احزاب، گروهها و دفتر و دستکهای دارای پسوند ایرانی مربوط است، همه از جمله کومله، سازمان کردستان « حزب کمونیست»، ایران دعوت شده اند. با همه این ها سر عده ای بی کلاه مانده است. دستجاتی مانند «حزب حکمتیست» و « حزب کمونیست کارگری» از دریافت دعوتنامه بی نصیب مانده اند.
به نظر می رسد که همین مسأله سر و صدای محافل اخیر را در آورده است، عرق « کمونیستی» آن ها را به جوش آورده است!! شط خروشان عبارت پردازی های کارگرستایانه و چپ مدارانه آنها را متلاطم و مواج ساخته است. همگی عاصی و خشماگین، شرکت دعوت شدگان را پشت کردن به آرمانهای سترگ خلق کرد توصیف نموده اند و خواستار انصراف آن ها از حضور در « کنگره ملی کرد» شده اند. البته هیچ کدام آن ها حاضر به قبول چنین زمینه ای برای طرح انتقاداتشان نیستند. عموماً پیش کشیدن این نوع دلایل را اهانتی عظیم به خود می دانند، بسیار مصرند که از منافع پرولتاریای کمونیست عزیمت می کنند!! فرمولبندی ها را نیز متناسب با چنین دعاوی انتخاب کرده و در کنار هم قرار داده اند. غالباً می گویند نشستن سر میز آشتی با جمهوری اسلامی مذموم است، به درستی بر روی ابعاد توحش و سبعیت احزاب ناسیونالیست کرد عراق و دولت هار اقلیم کردستان هم تأکید می کنند و پاسخ مثبت به فراخوان آن ها را کریه و زشت توصیف می نمایند. حرفهائی که بدون شک هم درست و هم زیبایند اما خوانندگان حتماً این سخن مارکس را نیز شنیده اند که « اگر ماهیت پدیده ها هم عین نمود آن ها بود، در آن صورت علم بی معنی می شد » ( نقل به مضمون ) به همین دلیل بررسی تفاوت یا تعارض ماهوی بود و نمود انتقادات این جماعت هم موضوعی است که باید حداقل در چند جمله به آن پرداخت. کاری که بعداً انجام خواهیم داد اما بد نیست در همین جا پاسخ حزبیون به انتقادات مذکور را هم مرور کنیم. پاسخی که حدیث گویای غرق بودن در ژرفنای استیصال اپورتونیستی است. پاسخ این بوده است:
اول: « ما صبر می کنیم تا نمایندگان جمهوری اسلامی کارهایشان را انجام دهند و اجلاس را ترک گویند، سپس به کنگره می رویم » ( نقل به مضمون) دوم: « به کنگره می رویم زیرا احساس مسؤلیت می کنیم و بر آنیم که راه حل درست حل مسأله ملی در کردستان را در مقابل راه حل های نادرست سایرین طرح کنیم»!! سوم: « در نشست کنگره حضور می یابیم تا بگوئیم که پیام آشتی کنگره باید خطاب به ملت ها باشد نه دولت ها»!! هر جزء این پاسخ نشان دنیائی وارونه پردازی و فریبکاری است. وارونه بافی ها و فریب هائی که فقط در شأن رفرمیسم چپ نمای کارگرفریب است. در مورد نخست گویا همه مشکل حرمت شرعی همزمانی حضور آنها با نمایندگان دولت اسلامی در اجلاس و خطر نجس شدن دست و دهانشان است!! استدلالشان نیز یادآور راه حل معروف ایادی مظفرالدین شاه قاجار برای کشتن جهانگیرخان صور اسرافیل و در امان ماندن از عواقب ریختن خون وی بر زمین است!! (۱) در بخش دوم باید از این دوستان پرسید که منظور شما از « ستم ملی» چیست؟ و آنچه زیر نام شیوه درست رفع این ستم می خوانید!! می خواهید با چه کسانی در میان بگذارید!! شرکت کنندگان در کنگره چه کاره اند و از کی تا حالا ناجیان توده های کارگر کردستان شده اند!! از چه زمانی مسعود بارزانی و جلال طالبانی و نمایندگان دولت های هار جمهوری اسلامی و دولت اردوغان و جمعیت اسلامی و همبستگی اسلامی، طرف های مناسب مذاکره و شور و مشورت برای رفع به گفته شما « ستم ملی» از سر کارگران کرد گردیده اند!! مگر نه این است که هر ستمی بر توده های کارگر در هر کجای دنیا از جمله کردستان روا می گردد از قعر وجود سرمایه بر می خیزد و مگر نه این است که برای محو یا حتی کاهش هر شکل ستم باید علیه سرمایه داری پیکار کرد. مگر نه این است که توده های کارگر تنها و تنها از طریق مبارزه علیه سرمایه است که قادر به رفع این ستم ها می گردند. پس چرا و چگونه است که باید همه این حقایق مسلمه را دور انداخت و رهائی توده کارگر کرد از ستمگری ها، به دار مذاکره شما با دولت اسلامی و مسعود بارزانی و جمعیت اسلامی و دولت اردوغان آویزان گردد!! سومین بخش جواب اگر نه بدتر از همه اما مضحک تر از دو بخش دیگر است. گویا دولت اقلیم کردستان اشتباهاً و از روی سهو مخاطبان فراخوان را انتخاب کرده است!! گویا هدف کنگره را هم از روی کم عقلی یا نسیان و کم کاری حافظه تعیین نموده است!! و گویا خاضع و خاشع و متواضع منتظر نشسته است تا نماینده فهیم کومله از راه برسد. دستورات لازم برای اصلاح فراخوان صادر فرماید و آنان بلادرنگ به دولت ها خبر دهند که از شرکت اجتناب کنند و همه صندلی ها را به « ملت» ها بسپارند!! از این هم بگذریم. منظور شما از لفظ « ملت» چیست؟ کدام جامعه را در کجای جهان سراغ دارید که ساکنانش ملت واحد باشند و به کارگر و سرمایه دار، به دو طبقه اجتماعی متضاد و متخاصم تبدیل نشده باشند. آیا در مسلک شما همه کسانی که در جهنم گند و خون سرمایه داری کردستان زندگی می کنند تشکیل دهندگان یک ملت هستند!! آیا اینان به راستی منافع مشترکی دارند. آیا شما عمری توده های کارگر را با القاء این نوع فریبها و دروغها از مبارزه طبقاتی به گمراهه سازش طبقاتی پرتاب نکرده اید؟ آیا رژیم ستیزی میلیتانت فراطبقاتی را به پوششی برای اختفای این سازش طبقاتی مبدل نساخته اید؟ آیا جنبش ضد سرمایه داری توده کارگر را در بارگاه قدس « ملت» قربانی نکرده اید و آیا به راستی اگر سه بخش پاسخ شما سهمگین ترین اهانت ها به شعور کارگران کرد و دنیا نیست پس چیست؟!!
در باره این نکات باز هم به اختصار صحبت خواهیم کرد. اما قبل از آن سری به سرای حاکمان اقلیم کردستان بزنیم، ببینیم در آنجا چه می گذرد، فراخوان تشکیل کنگره ملی کرد از کجا نشأت می گیرد. هدف از برگزاری این اجلاس چیست؟ بیانیه در چه شرائطی صادر شده است، محاسبات دار و دسته بارزانی- طالبانی در باره این شرائط چه می باشد و رابطه این محاسبات با اهداف کنگره چگونه است. آوردن این عبارات در پشت سر هم به معنای پرداختن به یک بحث تفصیلی نیست. هیچ دلیلی برای این کار وجود ندارد. زیرا موضوع بسیار بی اهمیت تر از آن است که گفتنش نیازمند طول و تفصیل باشد. همه این موارد را می توان در چند نکته تلخیص کرد و ما نیز همین کار را می کنیم. از منظر ما شرائط و اوضاع و احوالی که مسعود بارزانی و شرکا را به تنظیم و صدور فراخوان تشکیل کنگره ملی کرد واداشته است به شرح زیر است.
۱. دولت جمهوری اسلامی دیری است که اسیر توفان سهمگین بحران اقتصادی سرمایه داری است. این رژیم فشار حاد تحریم های اقتصادی امریکا و اروپا و تأثیرات بسیار فرساینده آن بر چرخه بازتولید سرمایه اجتماعی ایران را نیز تحمل می کند. انزوای سخت بین المللی و منطقه ای به نوبه خود بار این فشارها را دچار فزونی می سازد. از همه اینها مهم تر و تعیین کننده تر خطر طوفان شورش های گسترده توده ای نیز شیرازه حیاتش را می آزارد. لیست معضلات رژیم از این هم طولانی تر است. بورژوازی جنگ افروز امریکا و قلب تپنده این بورژوازی در خاورمیانه، دولت نتانیاهو نیز عربده جنگ جنگ و گزینه حمله نظامی سر می دهند و از این طریق خواب نشستگان بر عرشه حاکمیت را آشوب زده می کنند. توضیح واضحات است که برایند همسو و مشترک همه این عوامل جمهوری اسلامی را در یکی از بدترین و پرمخاطره ترین مراحل حیات ننگین مالامال از بربریت و توحش خود قرار داده است. زیر مهمیز قهر همین عوامل است که کل بورژوازی ایران، دولت هار دینی سرمایه داری، همه مافیاهای جنایتکار درون رژیم از اصلاح طلبان تا اصحاب ولایت و فقاهت تا هر باند و جناح دیگر برای تشفی خاطر دولت امریکا و قطب قدرت غربی سرمایه دست دعا به آسمان دارند. همه می خواهند فشار تحریم ها کاهش یابد. روابط جمهوری اسلامی با غرب و امریکا و کشورهای منطقه بهتر گردد. برای این کار آماده اند تا دست به برخی پسگردها در برخی زمینه ها بزنند و به هر حال بازار بده و بستان ها را رونق بخشند.
۲. دولت سوریه به دنبال دو سال جنگ فرساینده و ویرانگر داخلی و از بین رفتن هر گونه چشم انداز سامانیابی اوضاع در ورطه فروپاشی قرار دارد. این رژیم اکنون و در شرائطی که بار همه فرسایش ها و استهلاک های جنگ ویرانگر جاری را بر سینه خود حمل می کند در خطر تهاجم عاجل نظامی امریکا و متحدانش نیز هست. مصیبت ها و وضعیت هولناک دامنگیر این دولت بی سابقه است و شرائط روزش را می توان به دقایق میان مرگ و زندگی تعبیر کرد.
۳. دولت اردوغان در ترکیه آماج اعتراض وسیع توده ای است. چرخه بازتولید سرمایه اجتماعی کشور با شتاب در کام بحران فرو می رود. آتش خشم و قهر کارگران زبانه می کشد. در همین اواخر تمامی شهرهای کشور میدان شورش و اعتراض بوده است و دورنمای اوضاع برای رژیم حاکم در قیاس با تمامی سال های پیش بسیار تیره است.
۴. احزاب و سازمانهای کرد ایرانی، از جمله جریانات دعوت شده به کنگره سال هاست که روند اضمحلال و انقراض طی می کنند. کارنامه دو دهه اخیر هر دو حزب به ویژه جریان موسوم به حزب کمونیست سوای انشعاب و انشعاب، ریزش و فروپاشی هیچ چیز دیگری در صفحات خود ندارد. واقعیت این است که در تمامی این سالها آنچه در کردستان زیر سرکردگی احزاب جریان داشته است اساساً یک جنبش ناسیونالیستی بوده است. توده های این جنبش را طبیعتاً کارگران تشکیل می داده اند. در این شکی نیست. اما سوارکاران موج اعتراض و نارضائی طبقه کارگر کرد همه جا احزاب ناسیونالیست راست یا چپ منطقه بوده اند. اگر جنجال های توخالی و بسیار وارونه پردازانه « حزب کمونیست» یا ایادی منصور حکمت و وارثان متفرق وی در باره مهد سوسیالیسم بودن کردستان ایران!! یا سوسیالیستی بودن جنب و جوش های ناسیونالیستی دهه نخست بعد از قیام بهمن ۵۷ را کنار بگذاریم چپ کرد نیز همان بلائی را بر سر جنبش کارگری آورده است که راست بر آن تحمیل کرده است. جمعیت کثیر کارگران کردستان به جای اینکه راه مبارزه ضد سرمایه داری خود را پویند، به جای آنکه در تدارک سازمانیابی شورائی سوسیالیستی و ضد کار مزدی خود باشند، به سربازان مطیع بورژوازی چپ نمای صدرنشین در حزب کمونیست و حزب کمونیست کارگری و بعدها سلسله ای از این حزب ها بدل شدند. فعالین این جنبش نقش دلال مظلمه را بازی کردند، ویترین نشین این محافل گردیدند و در گمراه بردن مبارزات طبقه خود و صف کردن همزنجیران در پشت علم و کتل احزابی که زیر نام کمونیسم راه ناسیونالیسم و بورژوازی را می رفتند هر چه توانستند انجام دادند. در یک کلام بورژوازی چپ کرد در قالب این احزاب و زیر بیرق دروغین کارگر و سوسیالیسم، قدرت توده های کارگر را ساز و کار سرنگونی طلبی فراطبقاتی و سهم خواهانه در قدرت سیاسی سرمایه ساخت و این کار را برای مدتی ادامه داد. تلاش های آنان دیری است شکست خورده است و آن ها با سرعت تمام راه انقراض و اضمحلال می پیمایند.
۵. حزب کارگران کردستان ترکیه بر عکس احزاب برادر ایرانی خود در طول این سال ها به لحاظ گسترش نفوذ در میان اقشار اجتماعی مختلف کرد، چه در ترکیه، چه در برخی نواحی کردستان ایران و چه در کردستان سوریه موفقیت چشمگیری داشته است. این حزب در آرایش قوای میان بخش های مختلف بورژوازی ترک نیز برای خود جای پائی به دست آورده است. همسان هر حزب دیگر ارتجاع بورژوازی جمعیت نسبتاً کثیری از توده های کارگر حتی توده کارگر غیرکرد را پشت سر خود به صف کرده است و قدرت آنها را وثیقه سنگینی کفه توان خود در چانه زنی ها ساخته است. دامنه نفوذ این حزب به سطحی رسیده است که دولت های ترکیه، سوریه، ایران و به همین اندازه ارتجاع هار حاکم بر کردستان عراق چاره ای ندارند جز اینکه بر نقش وی به عنوان یک نیروی تعیین کننده در معادلات سیاسی منطقه حساب کنند و این نقش را مستقیم یا ضمنی به رسمیت بشناسند. همه این دولت ها نسبت به برد دخالتگری ها و اعمال قدرت هایش بیمناک باشند و برای چالش زمینه های این بیمناکی کاری انجام دهند. تمامی این ها اما یک رویه ماجرا در رابطه با این حزب است. سران « پ ک ک» بخش قابل توجهی از این موفقیت ها را مدیون سیاست های جدید خود در ساحت کاسبکاری ها و بند بازی های سیاسی با ارتجاع بورژوازی ترک و دولت اردوغان هستند. آنان اگر تا دیروز کوه توهمات کارگران کرد را تکیه گاه توان نظامی خود برای فشار بر رژیم ترکیه و گرفتن امتیازات ناسیونالیستی از این دولت می کردند اینک و از سال ها پیش با احساس ناتوانی از ادامه شیوه های سابق جدال، راههای ساده تری برای کسب رؤیاهای حزب جستجو نموده اند. تصمیم گرفته اند ذخائر سرشار توهم توده ها را به ثمن بخس بفروشند و در ازای آن به حصول هر پشیزی رضایت دهند. اگر پیش تر به « کردستان بزرگ مستقل» می اندیشیدند، اکنون به آموزش چند کلام کردی در این یا آن مدرسه، آزادی پوشیدن لباس کردی به کردها و نوع این حرف ها رضایت دهند، حزب کارگران کردستان با دست کشیدن از شعارهای توخالی سابق، بهره گیری زشت فرصت طلبانه و کاسبکارانه از استیصال روزافزون توده های کارگر کرد و احساس آزادی وسیع برای بیع و شرای هر چه کم بهاتر توهمات توده ها، ابراز برائت از نظامی گری و اعلام وفاداری بی قید و شرط به تقدس مدنیت و سیاست سرمایه، راههای خزش موفق به درون مراکز قدرت بورژوازی ترک را بازیافته است و خود را مقبول حاکمان ساخته است.
۶. وخامت اوضاع در سوریه و چشم انداز سقوط اسد، دولت وی را واداشته است که به طور غیررسمی و نامکتوب به تشکیل نوعی خودمختاری در کردستان سوریه رضایت دهد. گروههای کرد در تدارک اعلام و استقرار این خودمختاری هستند اما برای این کار با تشتت ها و مشاجرات درونی حاد خویش دست به گریبانند.
۷. دولت نوری مالکی در کشور عراق اگر چه در شرائطی مشابه دولت اسد نیست اما وضعیت بسیار رقت باری را تجربه می کند. فاقد حداقل انسجام و اسیر حداکثر بی ثباتی و آسیب پذیری است و هیچ چشم انداز روشنی برای غلبه بر این وضعیت در پیش پای خود ندارد.
حاکمان کردستان عراق اوضاع روز منطقه را زیر فشار مؤلفه های فوق رصد می کنند. اگر چه در رژیم حاکم عراق سهم اساسی دارند اما اختلافات تاریخی خود با بخش عراقی حاکمیت را در نظر می آورند. از موقعیت حاضر خویش در ساختار قدرت سیاسی این کشور راضی هستند اما به چشم اندازهای دلپذیرتری نگاه می اندازند و دست به کار تاختن شتاب آلود به سوی این چشم اندازها هستند. اوضاع روز به گونه ای که تصویر شد و با توجه به پارامترهای بالا این رؤیا را پیش روی دولت اقلیم قرار می دهد که می تواند از این شرائط بیشترین بهره ها را برگیرد. از جمله اینکه:
اول– دستاوردهای اخیر حزب کردستان ترکیه و مخاطراتش برای دولت اردوغان را به رخ رژیم این کشور بکشد و خواهان عقب نشینی مصلحتی وی در مقابل این حزب گردد. به ویژه که اردوغان خود نیز از پیش با مشاهده همین وضعیت، با لمس خطر روزافزون ناشی از گسترش نفوذ « پ. ک.ک » و در قعر انبوه معضلات به هم تنیده دیگرش گفتگوهائی را شروع کرده است و وعده هائی را بر زبان آورده است. حزب نیز همان گونه که بالاتر گفتیم تمامی شرط و شروط این آشتی را احراز کرده است.
دوم. اقتصاد فروپاشیده و وضعیت هلاکت بار رژیم اسلامی و تهدیدات دولت های امریکا و اسرائیل علیه آن را به وی تذکر دهد و مماشاتش با احزاب کرد ایرانی و مثلاً دادن یک نیمه خودمختاری مصلحتی به بورژوازی متحزب راست نما یا چپ نما را پیشنهاد کند. متقابلاً به احزاب مضمحل و منقرض کرد هشدار دهد که صلاح حال آنان در سازش با رژیم درنده اسلامی است و از خیر ادعاهای کاسبکارانه همیشگی خود بگذرند. در اینجا نیز فراموش نکنیم که حسن روحانی پیش تر در همین زمینه حرف هائی زده است و نسخه هائی پیچیده است. بحث مطلقاً بر سر تن دادن جمهوری اسلامی حتی به آنچه خودمختاری می گویند هم نیست. این نوع عقب نشینی ها هیچ گاه در خیال این رژیم نمی گنجد، اما همه شواهد حاکی است که احزاب ورشکسته راست و چپ بورژوازی کرد به کمتر از این حرف ها هم بسیار ساده رضایت خواهند داد. آن ها دیری است که توهم توده های کارگر کرد را به میزان زیادی از دست داده اند و پشتوانه ای برای چون و چرای بیشتر با شرکای رقیب در بساط خود نمی بینند.
سوم. در مورد سوریه مسأله بسیار بسیار ساده تر است و اسد خود از پیش آماده امتیاز دادن شده است. نیروهای کرد سوری اکنون خود را از همیشه بیشتر به مقصد نزدیک می بینند و اسد تن دادن به خواسته های آن ها را نسخه ای برای درمان اضطراری دردهای لاعلاج خود می بیند.
این ها محاسبات عریض و طویل احزاب ارتجاعی کردستان عراق و حاکمان جنایتکار اقلیم است. آنها به این می اندیشند که از دل این شرائط می توان به گنج های بزرگ دست یافت و به پیروزی های سترگ نائل گردید. تضورشان این است که هر میزان موفقیت در این کارزار بی هزینه، گامی در تحکیم شالوده قدرت آنها در منطقه و در مقابل رژیم عراق خواهد بود. گام و چه بسا گام هائی که قدرت باج خواهی آن ها را در خیلی زمینه ها بالا خواهد برد و کاخ قدرتشان در منطقه را محکم تر خواهد ساخت. حاکمان اقلیم همزمان بر روی استراتژی خاورمیانه ای امریکا نیز بسیار جدی حساب می کنند. آن ها این نکته را خوب دریافته اند که آنچه می خواهند با خطوط کار استراتژی امریکا در منطقه کاملاً همگن و انداموار است.
با این توضیح به سراغ یک صحنه دیگر این ماجرا رویم. به نقد و انتقادات میان حزب کمونیست و رقبا و شرکا باز گردیم. پیش تر گفتیم که داربست اننتقادات این جماعت آن است که چرا کومله سازمان کردستان این حزب با علم به حضور جمهوری اسلامی در اجلاس کنگره حاضر به قبول مشارکت در آن گردیده است. انتقاد دیگر آنان معطوف به چشم پوشی حزب کمونیست بر روی واقعیت اختاپوسی و بشرستیزانه صادر کنندگان فراخوان یعنی دولت درنده اقلیم کردستان است. در این رابطه برای احتراز از طولانی شدن سخن به چند نکته کوتاه اشاره می کنیم.
۱. شرکت کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در کنگره، بدون شک سنجیده و با رؤیای زشت جستجوی راه شراکت در قدرت سیاسی بورژوازی زیر هر نام و با هر حالتی حتی تحقیرآمیزترین حالت ها صورت می گیرد. این حزب تاریخاً حزبی از احزاب بورژوازی کرد بوده است که کارگران را در راستای اهداف خود به صف کرده است. در این گذر شکست خورده است. در حال حاضر باید میان انقراض حتمی و بقای ننگ آلود یکی را انتخاب کند و این طبیعت بورژوازی است که به سراغ گزینه دوم می رود. حزب کمونیست اگر فراخوان مسعود بارزانی و جلال طالبانی را لبیک نگوید طومار حیاتش پیچیده است. این حزب همه چیزش را از اتحادیه میهنی و احزاب ارتجاعی ناسیونالیست کرد دارد. از طریق این احزاب ارتزاق شده است و ارتزاق می کند. با کمک های مالی این احزاب و بسیار صریح تر بگوئیم با کمک حصه ای از اضافه ارزشهای ناشی از استثمار کارگران کرد و عراق و دنیا که این احزاب در اختیارش قرار می دهند، هزینه بوروکراسی حزبی و تلویزیون و سایر دفتر و دستک هایش را تأمین می کند. چنین حزبی قرار نیست فراخوان حکومت اقلیم را بدون پاسخ مساعد بگذارد.
۲. رفتن رهبران کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست به کنگره ملی کرد بسیار خفت بار و چندش آور است اما راستی راستی انتقاد رقیبان بر وی نیز به همان اندازه فریبکارانه و چندش بار است. نخست اینکه انتقادکنندگان وانمود می کنند که گویا همه اشکال کار فقط این است که صدرنشینان کومله به ضیافت اجلاسی می روند که جمهوری اسلامی در آنجا حضور دارد یا اینکه بانی و باعث برگزاری آن، حکومت اقلیم کردستان است. معنی این نوع انتقاد آن است که گویا حزب کمونیست و یا خود جماعت منتقد، از جنسی سوای جنس بورژوازی هستند!! گویا مثلاً بخش های مختلف نمایندگان طبقه کارگر کردستان و ایران و دنیایند!! گویا پرچم رهائی پرولتاریا در دست دارند!! و نشستن با بارزانی و طالبانی یا « جمعیت اسلامی» و « همبستگی اسلامی» و دولت های هار بورژوازی منطقه خلاف رویکرد آنان است!! نشستن پشت میز آشتی و صلح و همزیستی با این وحوش مسلماً بیش از حد تصور، موحش و نفرت بار است اما جنگ و صلح و آشتی بر سر تقسیم حصه قدرت و سهم مالکیت و منافع گوناگون امر طبیعی تمامی احزاب و بخش های مختلف طبقه بورژوازی است. همه شما به عنوان احزاب و سازمان ها بدون شک ابوابجمعی همین طبقه هستید. همگی در تدارک توسعه اقتدار خود به عنوان نیروهای هر چند زبون بالای سر کارگران می باشید، همگی سایه هر میزان و هر گونه میدان داری و نقش آفرینی سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی توده های کارگر را به تیر می زنید. همگی صدر و ذیل حرف هایتان سرنگونی طلبی فراطبقاتی، گریز از رژیم ستیزی سوسیالیستی و داربست خواسته هایتان تسخیر قدرت سیاسی است. همه شما سد راه شکل گیری و سازمانیابی جنبش آگاه شورائی سرمایه ستیز توده های طبقه کارگر هستید و انجام چنین کاری را در وسع کارگران نمی بینید. همه حزب می سازید تا سوار موج نارضائی کارگران به سوی گرفتن قدرت خیز گیرید. کمونیسم همه شما کمونیسم ارتجاع بورژوازی یا همان سرمایه داری آشنای دولتی است. به این دلیل روشن که فرجام رویکرد شما چیزی سوای این نمی تواند باشد. شما همگی این هستید و همگی از جنس هم می باشید. درست بر همین اساس صلح و جنگ شما با سایر بخش های بورژوازی یا دولت های سرمایه امری عادی است. حزب کمونیست همین را کرده است. حزب از منظر حزب بانان ظرفی بوده است که می کوشیده است تا از طریق جلب توهم توده های کارگر کرد و سوار شدن بر موج نارضائی آن ها به سمت احراز مکانی در ماشین دولتی بورژوازی خیز بردارد. این آرزو محقق نگردیده است. هر روز تکه پاره تر و تکه پاره تر شده است و شما خود نیز تکه پاره های آن هستید. آنچه الان پیش روی سران حزب قرار دارد این است که نه کوه توهم توده های کارگر کرد را پشت سر خود دارد که به آن تکیه نماید و نه دولت اقلیم و شرکای کرد عراقی به وی امکان می دهند که در خارج از مدار برنامه ریزی ها و مصالح آنان همچنان به ماندگاری نباتی خود ادامه دهد.
۳. در جائی از همین نوشته گفتیم که منتقدین آرایش ظاهری زیبائی به انتقادات خود بر جریانات راهی شرکت در کنگره ملی کرد داده اند. آنان بر شنیع بودن و وقاحت نشستن با جمهوری اسلامی، دولت اردوغان، جمعیت اسلامی، همبستگی اسلامی در کنگره ای با فراخوان دولت درنده کارگرکش اقلیم کردستان انگشت نهاده اند. حرفهائی که ظاهری درست دارند. حمام خون سالاری و سبعیت و درندگی جمهوری اسلامی شهره آفاق است. رژیم ترکیه هیچ دست کمی از همتای ایرانی خود ندارد و دولت اقلیم کردستان در طول مدت کوتاه استقرارش گوی سبقت را در جنایت علیه توده های کارگر کرد و منطقه از همگان ربوده است. این دولت مظهر همه درندگی و بشرستیزی سرمایه داری است. سرشت القاعده ای گروههای مذهبی عراقی دعوت شده به کنگره نیز بسیار روشن است. در هیچ کدام اینها تردیدی نیست، اما سؤال اساسی این است که مگر کارنامه همه منتقدین به شرکت حزب کمونیست در کنگره، برگ به برگ عین کارنامه همین حزب نیست. تمامی این ها یک دهه تمام اجزاء همین « حزب کمونیست» بوده اند. در طول این دهه از هیچ مماشات و همراهی با رژیم صدام، یکی از هارترین و درنده ترین دولت های آن روز سرمایه داری کوتاهی نداشته اند. با کمک مالی همین رژیم امور حزبی را اداره می کرده اند و نام همه این ها را کمونیسم می گذاشته اند!! زیر نام مبارزه با یک دولت قتل عام سالار بورژوازی با دولتی به همان اندازه درنده و جنایتکار نرد عشق و آشتی می باخته اند. منتقدین همگی چنین کارنامه ای دارند. تعلق خاطر زبونانه آنان به رژیم صدام در حدی بوده است که حتی در مقایل کشتارهای گسترده این رژیم علیه توده وسیع حزب نیز راه سکوت مطلق پیش می گرفته اند. راستی راستی این ها در انتقاد خود به اقدام جدید حزب کمونیست و رفتن سازمان کردستانش به کنگره ملی کرد سر سوزنی صداقت کارگری و انسانی دارند!! دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را !! واقعیت اما نه ظاهر این انتقادپردازی ها که چیز دیگری است. کدام کارگر آگاه این تردید را دارد که اگر منتقدین خود نیز به کنگره دعوت می شدند، سر از پا ناشناخته برای فشردن دست مسعود بارزانی صف می بستند. نشستن کومله بر سر میز آشتی در کنگره در حال تشکیل توسط دولت اقلیم نیست که آماج انتقاد است. دعوت نشدن منتقدین به این اجلاس است که ناله و شیون به پای کرده است.
پرونده حزب کمونیست و منتقدانش فقط تا جائی که به بحث جاری شرکت یا عدم شرکت در کنگره ملی کرد مربوط است چیزی است که مختصر گفتیم اما بحث بر سر اینها نیست. همه این ها را آوردیم تا در گفتگو با همزنجیران کارگر کرد و غیرکرد باز کنیم.
کارگران!
شاید شنیدن این حرف که چپ متحزب موجود و به طور مثال حزب کمونیست یا منتقدان شریک و حریفش همواره آماده بوده و هستند تا در ازای فروش تمامی دعاوی دروغین کارگر دوستی و کمونیسم نمائی خود جای پائی برای خویش در ساختار قدرت سیاسی سرمایه جستجو کنند مقداری دشوار یا حتی آزار دهنده باشد. این امر کاملاً طبیعی است. برای کسانی که سالیان دراز تصویری متناقض با این را از چنین جریاناتی بر ذهن خود حک نموده اند هیچ ساده نیست که شاهد نشستن سران احزاب و گروههای مورد بحث بر سر میز آشتی با رژیم درنده جمهوری اسلامی باشند. شما شاید شرکت در کنگره ای با فراخوان ارتجاع بورژوازی حاکم بر اقلیم از سوی این احزاب را هم تعجب آور تلقی کنید. همه این موارد تا جائی که به شما مربوط است طبیعی می باشد. اما فراموش نکنید که در این پندارها اولاً از خمیرمایه های جوشان طبقاتی خود عزیمت می کنید و ثانیاً این جوشش درونی طبقاتی با بار آگاهی و درایت شفاف ضد سرمایه داری و مارکسی همراه نیست. جمعیتی که نمایندگان پیکار واقعی طبقه شما علیه بردگی مزدی نیستند و سازمان هائی که هیچ گاه ظرف اتحاد و همپیوندی همزنجیران شما برای پیشبرد چنین مبارزه ای نبوده اند همواره می توانند به هر نوع سازشی با ارتجاع بورژوازی تن دهند. بالاتر گفتیم که همه این احزاب و جریانات زمانی که در حزب مادر یا همین حزب کمونیست امروزی به دور هم جمع بودند برای داشتن زعامت بر یک جنبش ناسیونالیستی به هر مماشات زشت با این یا آن دولت درنده سرمایه داری تن می دادند و نامش را کمونیسم و مبارزه برای رهائی طبقه کارگر می نهادند!! هیچ اندیشیده اید که این حرف ها تا چه اندازه متناقض و عوامفریبانه اند. آیا در ذهن هیچ کارگر آگاه ضد کار مزدی و خواهان رهائی بشر از سیه روزی های سرمایه داری می گنجد که با یک دولت هار سرمایه و بانی و باعث قتل عام کارگران یک کشور مماشات کند تا فقط یک رژیم دیگر این نظام را مثلاً از اریکه قدرت به زیر کشد؟!! اما همه طیف احزاب و « اتحاد» های چپ موسوم به « کمونیست» و « کمونیست کارگری» و نبیره و نتیجه های حاضر آن ها این کار را کرده اند.
همزنجیران!
کار احزاب هیچ عجیب نیست. آنچه بسیار عجیب و فاجعه تعجب هاست فریفته شدن سالیان دراز ما توسط طیف رفرمیسم چپ و از جمله همین احزاب است. آیا تمامی آنچه در طول سالیان دراز شاهد بوده ایم کافی نیست که ما را به صورت جدی به فکر وادارد. آیا جز این است که شما همه جا لشکر جرار فرصت طلبی های و قدرت جوئی های زشت این جریانات شده اید. آیا کارنامه این احزاب در کردستان دنیای درس های آموزنده برای طبقه ما نمی باشد. آیا با تبدیل شدن به اسب تازی فرصت جوئی های کاسبکارانه این احزاب بهترین فرصتهای تاریخی پیکار ضد سرمایه داری را از دست نداده اید. به وضعیت روز خویش نظر اندازید. به صورت بسیار دردناکی شقه شقه شده اید. چرا؟ مگر نه این است که کارگران باید در سراسر جهان علیه سرمایه متحد گردند. چرا شما حتی در محدوده کردستان هر روز پراکنده و چند شقه و چند شقه تر گردیده اید؟!! جوابش بسیار ساده است. زیرا سران حزب بر پایه تمایلات شخصی و منافع مرامی راه خود را از همدیگر جدا کرده و هر کدام دفتر و دستک تازه ای بر پای داشته اند. آن ها در همین راستا بسیار بی محابا به جان شما افتاده اند و تلاش کرده اند تا هر کدام قبیله و قشونی برای خویش دست و پا کنند. هر کدام افرادی از شما را در ویترین محل کسب خود گذارند و با نمایش این ویترین سایر کارگران را فریب دهند. توده کارگر کرد که می بایست هر روز متحدتر و همدل تر و همسازتر، سنگردار یک جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه داری می گردیدند، امروز هر گروه دشمن گروهی دیگر در خاکریز یک حزب و در رکاب خان حزب علیه همزنجیران خود در حزب دیگر جار و جنجال می کند. مثل روز روشن است که همه این بلیه ها و سیه روزی ها توسط سرمایه داری بر ما تحمیل می گردد اما چه جای شک که این احزاب نیز همان کار را کرده اند که سرمایه می خواسته است و راهی را پیش پایمان قرار داده اند که راه گریز از پیکار درست ضد بردگی مزدی بوده است.
این فاجعه ای در زمره انبوه فاجعه هاست. بورژوازی چپ نمای حزب سالار نه فقط در کردستان، در همه جا با کارگران همین کرده است. دستاویز احزاب بورژوازی چپ نمای کرد در این سالها آن بوده است که در کردستان « ستم ملی»، مضاعف بر سایر اشکال ستم سر مایه داری وجود دارد. آنها با پیش کشیدن این مسأله و زیرلوای پیشبرد همزمان مبارزه برای سرنگونی رژیم حاکم و علیه « ستم ملی» تنها کاری که انجام داده اند این بوده است که راه مبارزه واقعی ضد سرمایه داری شما را سد ساخته اند. ما می پرسیم مگر هر نوع ستم و جنایت و دیکتاتوری و بی حقوقی و توحشی در هر نقطه جهان موجود از ذات سرمایه نمی جوشد، مگر این بی حقوقی ها و ستم ها و محرومیت ها توسط سرمایه بر توده های کارگر اعمال نمی گردد. مگر برای پیکار علیه هر میزان این ستم کشی ها و سلاخی شدن ها هیچ راه دیگری سوای راه پیکار آگاهانه شفاف، شورائی ضد سرمایه داری وجود دارد.
همزنجیران!
شما به یمن گمراهه پردازی های احزاب، از ریل واقعی مبارزه ضد سرمایه داری دور شده اید. از سازمانیابی خود علیه کار مزدی باز مانده اید. سخت شقه شقه شده اید و هر شقه کارش کشمکش با شقه دیگر شده است. خوانین حزب بان و «اتحاد» سالار از هر فرصتی و منجمله همین رویداد دعوت شدن و نشدن به کنگره ملی کرد برای ربودن شما از قلمرو قدرت خان دیگر تلاش می کنند. هدف برای همه آن ها طول و عرض حزب و اتحاد خویش است. باید به دنباله روی از این جماعت پایان داد. شما در این سال ها می توانستید به جای پیشمرگ یک جنبش ناسیونالیستی شدن، به جای پیاده نظام بورژوازی چپ کرد و فارس و عرب و ترک گردیدن دست به کار سازمانیابی شورائی ضد کار مزدی جنبش خویش شوید. می توانستید شوراهای ضد سرمایه داری خود را سازمان دهید. می توانستید این شوراها را ارگان های اعمال قدرت خود علیه همه صاحبان سرمایه و کل نظام سرمایه داری سازید. می توانستید با قدرت این شوراها بیشترین مطالبات روز خود را بر بورژوازی تحمیل کنید. این امکان را داشتید که شوراها را مرکز ارتقاء آگاهی سوسیالیستی خود نمائید. شوراها را سراسری و سراسری تر کنید. از درون شوراها با همزنجیران کارگر خود در تمامی کشورهای منطقه و سراسر جهان جوش خورید. می توانستید حلقه محکمی در زنجیره جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه داری گردید و به سوی نابودی بردگی مزدی گام بردارید. همه این ها امکان داشت. به جای سندیکاسازی تحت اوامر حزب، به جای رفتن به سربازخانه های حزبی، به جای تبدیل شدن به ابزار قدرت احزاب، به جای همه اینها می توانستید جنبش واقعی طبقاتی خود را به طور شورائی و سرمایه ستیز سازمان دهید. متشکل شدن شورائی زمان و مکان و حدیث و آیه خاصی نمی خواهد. مسلماً دیر شده است اما مصیبت بزرگی است اگر از گذشته نیاموزیم و ریل پیکار را تغییر ندهیم. از گذشته درس گیریم، « مردگان را بگذاریم تا مرگان بردارند» احزاب را رها کنیم. بر سینه رفرمیسم راست سندیکالیستی و سندیکاساز دست رد کوبیم. راه افتیم و شوراهای ضد سرمایه داری را بر پای داریم. در خفا و علنی، در محل زندگی و کار، در جمع های چند نفری و در شبکه های اینترنتی راه برپائی شوراها را پیش گیریم، شورائی و ضد کار مزدی دست در دست هم نهیم. شورائی در پراتیک پیکار جاری طبقاتی نقش فعال ایفاء کنیم و به سوی سازمانیابی سراسری جنبش طبقه خود پیش تازیم. همه این ها ممکن است. باید از جائی آغاز کرد.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
سپتامبر ۲۰۱۳
(۱) می گویند که مظفرالدین شاه قاجار طبق تقاضای اطرافیانش حکم اعدام میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل از فعالین لیبرال مشروطه خواهی را صادر کرد. وقتی حکم به صور اسرافیل ابلاغ شد او فریاد برآورد که بکشید و بدانید که هر قطره خون من هزاران صور اسرافیل خواهد زائید. اطرافیان موضوع را با شاه قاجار در میان نهادند و او شروع به لرزیدن کرد. به آنان گفت که من از دست همین یکی به ستوه آمده ام، واویلا اگر هر قطره خونش هزاران مثل او زاید. شاه از دربایان خواست چاره ای اندیشند و طولی نکشید که یکی از رجال صدرنشین درباری شاد و سرفراز به شاه رجوع کرد و گفت که راه حل مشکل را جسته است. مظفرالدین شاه توضیح خواست و او پاسخ داد که محکوم را به جای تیرباران به دار آویزید. در این صورت خونی به زمین نمی ریزد و صور اسرافیل های دیگر هم زاده نمی شوند.