مقدمه:
بحرانی که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی از سال ها قبل یدک می کشید، با تشدید تحریم ها تا آنجا پیش رفت که صد ها کارخانه به تعطیلی کشیده شدند و می رفت که کارخانه های بزرگ ماشین سازی نیز عملا تعطیل شوند و تنها با تزریق پول از جانب دولت موقتا از سقوط نجات یافتند. بسیاری از کارگران از کار اخراج شدند و آن هایی هم که بر سر کار ماندند، قدرت خریدشان روز به روز کمتر گردید.
هرچند که جنبش کارگری ما از سازماندهی ضد سرمایه داری برخوردار نیست که بتواند نظام سرمایه را مورد هجوم قرار دهد، اما حاکمیت سرمایه وحشت خود را از جنبش خود به خودی طبقه ی کارگر پنهان نمی کند.
در چنین شرایطی بود که حسن روحانی که کل جناح های بورژوازی (از جمله اصلاح طلب و اصول گرا) را نمایندگی می کند و حتی مورد حمایت جمهوری خواه و سلطنت طلب و … هم می باشد، روی کار آمد. جناح های بورژوازی هر چند بر سر سهم بری از ارزش اضافی و شرکت در حاکمیت نظام با هم اختلاف دارند، اما در بهره کشی و استثمار کارگران متحد هستند. از سوی دیگر شعار های مبارزه با امپریالیسم (١)، مبارزه با آمریکا و اسلام گرایی که شاخصه های تعین بخش رژیم محسوب می شدند و تخطی از آن ها گناه نابخشودنی دانسته می شد، اکنون که عرصه بر گردش سرمایه و انباشت تنگ گردیده و نیاز سرمایه ایجاب می کند که برای نجات خود با امریکا و اروپا وارد معامله شود، می بینیم که چه چرخش های سریعی در مواضع صورت می گیرد و در قبال منطق قدرتمند سود تمام اصول و بنیاد های دروغین که برای فریب توده های عظیم جمعیت کارگران به منظور استثمار هرچه بیشتر آنان به کار گرفته می شد، رنگ می بازند. از طرف دیگر سرمایه های امپریالیستی چون امریکا و اروپا که خود درگیر بحران هستند، ایرانِ نیازمندِ سرمایه گذاری، بهترین شرایط را برای استثمار نیروی کار ارزان (ارزان ترین نیروی کار خاورمیانه) در اختیار آنان خواهد گذاشت تا با گشودن این بازار و سرمایه گذاری در ایران و وارد آوردن فشار مضاعف بر طبقه ی کارگر ایران از بحران های خود بکاهند.
اختلاف امریکا و ایران صرفا بر سر این است که ایران اخلالی در برنامه های نظام سرمایه پدید نیاورد و برای پایداری و دوام نظام سرمایه داری تنها استفاده از شیوه های سرکوب عریان، کارساز نیست و این همان حرفی است که جناج اصلاح طلب هم آن را به این شیوه مطرح می کردند که برای حفظ نظام سرمایه داری به نهاد هایی چون سندیکا کارفرمایان و کارگران برای مقابله با شورش های عمومی احتیاج داریم.
ایران اکنون می خواهد به عنوان یک کشور سرمایه داری برتر خاورمیانه حاکمیتش از سوی آمریکا تضمین شود. بدیهی است حفظ حاکمیت سرمایه داری ایران اوجب واجبات است و از همین روست که حاکمان سرمایه داری در ایران از هیچ کاری در این راستا ابا ندارند. آنجا که جنگ ضرورت داشته باشد به آن روی می آورند، آنجا که نیاز سرمایه باشد با کشوری که می خواستند از روی کره ی زمین نیست شود، وارد معامله می شوند (ماجرای ایران کنترا) و اکنون که کشتی سرمایه به گل نشسته است، رابطه با آمریکا هم حلال می شود و این روندی است که از ابتدای حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی وجود داشته و اکنون تنها بی پرده تر شده است. حاکمیتی که سال ها هر اعتراض درونی را هم به شیطان بزرگ منتسب کرده و بر علیه مقدسات دانسته، و هرگونه استبداد و استثمار کارگران را تحت نام مبارزه با امپریالیسم آمریکا مشروعیت بخشیده و تحت همین نام انقلاب را مصادره کرده، تحت همین نام ٨ سال جنگ را بر شانه های طبقه ی کارگر سوار نموده و تحت همین نام با اعمال بیشترین استثمار ممکن به نیروی کار ارزان فقر و فلاکتی روزافزونی را بر طبقه ی کارگر ایران تحمیل نموده است، این چرخش ها چندان هم آسان نیست. از همین روست که اخیرا با نرخ سرسام آوری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تبلیغ و ترویج سرمایه داری و به رسمیت شناساندن قوانین بین المللی سرمایه را در دستور کار خود قرار داده است تا این تبلیغات و تهییج ها، در کنار وضعیت اسف بار زندگی و معیشت کارگران که عرصه را به شدت بر آن ها تنگ کرده است، اذهان توده های عظیم جمعیت را آماده کند تا چرخش به سمت رابطه با جهان غرب و سرمایه های امپریالیستی صورت پذیرد. در این راستا برنامه ای در رابطه با تامین اجتماعی و ایجاد سه جانبه گرایی اخیرا از صدا و سیما پخش گردید که در زیر به تفصیل به آن می پردازیم:
اخیرا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه ای به شکل «مناظره» پیرامون مسئله ی تامین اجتماعی برگزار شد. دو محوری که مباحثه بر آن سوار بود و در همان ابتدا توسط مجری برنامه مطرح شد عبارت بود از: ١- طرح جدیدی که اخیرا در مجلس تصویب شده است با این مضمون که کارگرانی که کمتر از ١٠ سال سابقه ی پرداخت بیمه دارند هم با شرایطی بتوانند از سازمان تامین اجتماعی حقوق بازنشستگی و خدمات درمانی دریافت نمایند و بررسی مشکلات احتمالی ای که با اجرای این طرح سازمان تامین اجتماعی ورشکسته ی فعلی را ورشکسته تر می کند. ٢- با توجه به اینکه منابع مالی سازمان تامین اجتماعی از پرداخت کنندگان حق بیمه شامل کارفرما ٢٣%، کارگر ٧% و دولت ٣% می باشد، آیا چنین سازمانی باید مانند شرایط فعلی توسط دولت اداره شود و یا به صورت سه جانبه و مطابق قوانین سازمان جهانی کار توسط نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران مدیریت شود. ترکیب مناظره کنندگان هم عبارتست از سه نماینده مجلس (که دو نفر آنها موافق طرح بوده و یک نفرشان مخالف طرح بود)، رئیس سابق سازمان تامین اجتماعی (مخالف طرح) و در مرکز هم فردی به نامه صادقی (مخالف طرح) رئیس کمیته ی بیمه و درمان و معاون دبیر کل خانه ی کارگر که در اینجا نامش به عنوان نماینده ی صاحبان واقعی تامین اجتماعی زیرنویس می شود. اینکه رسانه با چه قدرتی تلاش می کند تا آنچه را که مشخصا ضد کارگری است در راستای دفاع از منافع کارگر نشان دهد، و منافع سرمایه داری را منافع کارگر جلوه دهد دراین برنامه با برهنگی زننده ای مشهود است. رشته ی بحث با پور ابراهیمی نماینده ی مجلس و مخالف طرح آغاز می شود که پس از تاکید بر سه جانبه گرایی، به دفاع از کارگران شاغل می پردازد: «کارگری که در معدن ذغال سنگ نزدیک کرمان در عمق ٢۵٠ متری زمین ٢۵ سال کار می کند و حق بیمه پرداخت می کند، این چه عدالتی است که از شرایط برابری با کارگری که یک ماه حق بیمه پرداخت کرده و مابقی آن را می خرد برخوردار باشد.» هم زمان سوالی زیرنویس برنامه قرار می گیرد که همین “عدالت” آقایان را به قضاوت می گذارد با به رای گذاشتن اینکه « آیا با عضویت کارگرانی که کمتر از ١٠ سال سابقه ی پرداخت حق بیمه دارند در صندوق تامین اجتماعی موافقید؟ بله یا خیر؟» چقدر خنده دار می شود وقتی که آقایان که شغلشان در دولت و تمام نهادهای حکومتی، دفاع از سرمایه و ایجاد شرایط هرچه مناسب تر برای تداوم انباشت سرمایه است، صدای اشک آلودشان سختی کار در معادن ذغال سنگ را نشانه می رود و داد عدالت بر می آورد که ای کارگران زحمتکش که سرمایه سال ها از قبل نیروی کارتان ارزش انباشت کرده است و نان بخورو نمیری دستتان داده است، که به هزار بیماری تنفسی و بیماری های دیگر ناشی از سختی کار مبتلا شده اید و هزینه ی درمانتان پرداخت نشده است، که هر روز با خطر مرگ بر اثر ریزش دیواره های معادن که برای دستپاچگی ما در به دست آوردن سود بیشتر و سریعتر اشتباه برداشت شده است، دست و پنجه نرم می کنید، مواظب باشید کارگر بینوایی که امکان پرداخت حق بیمه برایش نبوده، کارگری که بر اثر تعدیل نیروهایی که قوانین سود سرمایه داران به او تحمیل کرده اخراج شده و هرچه گشته کار پیدا نکرده، کارگری که همانقدر کار کرده اما حقوقش آنقدر پائین بوده که امکان پرداخت حق بیمه را هم نداشته است و بدون هیچگونه اعتراضی بدون بیمه کار کرده است،حق بخور و نمیرتان را ندزدد. طبیعتا آنچه که قطعا در این برنامه مفقود می ماند به تعویق افتادن چند ماهه ی حقوق همین بازنشستگان معادن ذغال سنگ باب نیزو درکرمان است، عدم پرداخت هزینه های درمانیشان و حقوق ماهیانه ۵٠٠ هزار تومانیشان است که بخاطرش در عمق ٢۵٠ متری زمین با مرگ پنجه در پنجه ایستاده است. قطعا در این برنامه مفقود می ماند که در سال ٨۴ در همین معدن ٩ کارگر بر اثر خفگی ناشی از نبود تهویه ی مناسب جان باختند و حقوق بازنشستگی آن ها تا کنون هم پرداخت نشده است، و قطعا اشاره ای هم به گلوله بستن تجمع عتراضی ٢٠٠ کارگر مس خاتون آباد که در اعتراض به اخراج دسته جمعی خود با خانواده هایشان در مقابل فرمانداری شهربابک تجمع کردند نمی شود. (٢) باز از همین ابتدای کار واضح و روشن است که کسی به دنبال پیگیری منافع کارگر نیست و قرار هم نبوده که باشد. اما این هم روشن می شود که قرار است ظاهر سازی و فریبی به اسم منافع کارگر صورت پذیرد. اساسا به نظر می رسد که برنامه هایی از این دست با این هدف پخش می شوند که برای برنامه های جدیدی که قرار است در راستای تحمیل فقر و بی حقوقی بیشتر به کارگران اجرا شود، زمینه سازی کنند. شرایط کنونی را چنان تحلیل می کنند که گویی این جمهوری اسلامی نیست که این شرایط را به وجود آورده است. مناسبات کارمزدی نبوده است که چنین فقر و فائقه ای را به کارگران تحمیل کرده است، بلکه مدیران قبلی و یا ریاست جمهوری قبلی مقصر است. واقعیت این است که هر کدام از دولت ها حافظ و مجری انباشت سرمایه بوده اند و در هر مقطعی بنا بر ضرورت سرمایه روی کار آمدند و در حال حاضر نیز ظاهرا کلیه ی جناح های بورژوازی که سال ها درمدیریت تولید ارزش اضافه و سرکوب کارگران، ایفای نقش کرده اند، تحت نام ریاست جمهوری روحانی زیر یک چتر گرد هم آمده اند تا در بهره کشی از نیروی کار، کارآمد تر عمل کنند. سرمایه در صدد است برای خلاصی از بحران، فشار هر چه بیشتری را بر طبقه کارگر وارد نماید و نه تنها با شیوه سرکوب بلکه با شیوه های تبلیغی و ترویج در مدح و ثنای مناسبات سرمایه داری، کارگران را برای کولاک گرانی و بی حقوقی آماده کند (٣) . حاکمان سرمایه بر سر سهم بری از ارزش اضافی تا آنجا پیش می روند که با استفاده از شعار های وطن پرستی و عقاید مذهبی، بسیاری از مردم را گلوله ی دم توپ می کنند. اما زمانی که ضرورت سرمایه ایجاب کند که دشمن دیروز (صدام) با تعبیر «حر ریاحی» از خیل دشمنان قسم خورده به صف دوستان بپیوندد، از این کار ابایی ندارند. امروز هم ظاهرا فشار تحریم ها و وضعیت اقتصادی ایران به نقطه ای رسیده که دیگر مذاکره و گفتگو با سرمایه های جهانی را از ملزومات سرمایه داری ایران می داند. زمان گشودن درها به روی سرمایه ی بین المللی فرا رسیده است، اینکه چگونه این اقدام صورت پذیرد بسته به آن است که ضرورت سرمایه چه ایجاب کند. اما به نظر می رسد که قرار است با کشورهای اروپایی و آمریکا هم در قالب “نرمش قهرمانانه” از در دوستی درآید کما اینکه اخبار جهانی حکایت از آن دارد که ایران و آمریکا وارد مذاکرات علنی می شوند.
در این جا قصد داریم به محور های اصلی ای که در این مناظره مطرح گردید و اینکه هرکدام معرف چه برنامه هایی هستند و موضع گیری ما کارگران در مقابل آن چگونه است بپردازیم.
١- سه جانبه گرایی
در شرایطی که کارگران معترض به جرم مبارزه برای دستیابی به مطالباتشان در زندان های جمهوری اسلامی به سر می برند، صدا و سیمای جمهوری اسلامی کاملا برنامه ریزی شده اجازه می دهد در خصوص عدم آزادی تشکل، توسط یکی از حضار سالن صحبت شود، طبیعتا این کلام زیر بیرق نام ILO و سه جانبه گرایی به عنوان یکی از محورهای این برنامه مطرح می شود. بیم اینکه تحمیل شرایط سخت به زندگی کارگران آنان را وارد مبارزه بر علیه نظام کارمزدی و پایان دادن به بردگی و استثمار هر روزه ی خود کند و همچنین ضرورت های پیوند با سرمایه ی جهانی، نظام را بر آن می دارد که به سمت مهار زدن به جنبش های خود انگیخته ی کارگری و عقیم کردن آنان در چارچوب سندیکا و قوانین سازمان بین المللی کار گام بر دارد.
سه جانبه گرایی به مثابه ارکان و بنیان سندیکا سالها قبل (۵ تیر ماه ٨۵) در مصاحبه ای از طرف مشاور امنیتی دولت خاتمی و یکی از نظریه پردازان خانه کارگر، علی ربیعی که خود از عواملی است که در سالهای دهه شصت در معرفی کارگران به عنوان ضد انقلاب، ید طولایی دارد و در سالهای اخیر در بر هم زدن تجمعات کارگری به عنوان یکی از کارگزاران اصلی نظام سرمایه از هیچ کاری فرو گذار نکرده است، طرح گردید. علی ربیعی در آن مصاحبه سخنی به این مضمون دارد؛ برای جلوگیری از طغیان های توده ای به نهادهای اجتماعی نیاز داریم. مصاحبه کننده می پرسد منظورتان حزب است، علی ربیعی می گوید، منظورم سندیکای کارگران و کارفرمایان است که در مواقع بروز شورش های اجتماعی قدرت چانه زنی داشته باشیم. اکنون که روحانی به مثابه هماهنگ کننده جناح های بورژوازی به قدرت رسیده است، علی ربیعی به عنوان وزیر کار، رفاه و تعاون اجتماعی، زمان اجرا کردن آن را مناسب می داند و تمام مناظره کنندگان علیرغم اختلاف های ظاهری که بر سر موارد دیگر نشان می دهند بر این نکته توافق کامل دارند. چنانکه پور ابراهیمی و کامران، دو نماینده ای که صدا و سیما برای به بازی گرفتن اذهان ما کارگران و وانمود کردن اینکه ما در مجلس موافقان و مخالفانی داریم، در برابر هم قرار می دهد، هر دو به یک اندازه از این طرح حمایت می کنند و حتی حاضرین در برنامه هم، همین طرح را دستاویز نجات کارگران قلمداد می کنند. به زعم علی ربیعی در مقابله با کارگران سرکوب عریان ناکافی است. سندیکا به چارمیخ کشیدن مبارزات کارگران است. در تاریخ مبارزات کارگری جهان تمامی دستاوردهای مبارزات طبقه ی کارگر پای میز مذاکره و چانه زنی سندیکا قربانی چند شاهی دستمزد اضافه تر شده است که آن هم از هزار طریق دیگر توسط سرمایه جبران می شود. اکنون هم که طناب بحران بر گردن سرمایه داری جمهوری اسلامی فشار می آورد، پی برده است که به جای اینکه در مقابل هر حرکت کارگری، شیوه سرکوب عریان را به کار برد، لازم است ساز و کاری بادوام و رفرمیستی برای این سرکوب طراحی کند و چه ساز و کاری بهتر از آن چه سال ها در جهان امتحان خود را پس داده است. همانطوری که در آن مصاحبه گفته شده است، در زمان شورش ها و طغیان های اجتماعی برای فروکش کردن شورش و جلوگیری از هم پاشیدگی نظام سرمایه داری از این سازمان ها استفاده خواهد شد. علی ربیعی فردی کارکشته در عرصه امنیتی و آشنا به مسائل کارگری از کارایی این سازمان ها (سندیکا و اتحادیه) در جلوگیری و کنترل مبارزات کارگری خبر دارد. اکنون هم که سازمان دست ساز دولتی خانه ی کارگر دیگر پته اش روی آب ریخته شده و در تحریف واقعیت های روز کارگری و در مقابل کارگران معترض بردی ندارد، به ویژه از سال ٨۴ که هرگاه در روز اول ماه می مراسمی برگزار کرد با وجود نیروهای انتظامی نتوانست در برابر موج اعتراض کارگرانی که خواست ها و مطالبات خود را سر می دادند، مقاوت کند و ناچار شدند هرچه سریع تر مراسم را به پایان برسانند. چنانچه در مراسم سال ٨۵ در خیابان طالقانی، کارگران معترض که صفشان را از این تشکل دست ساز دولتی (خانه ی کارگر) جدا کرده بودند به جایگاهی که علی ربیعی در آن مشغول سخنرانی بود حمله کردند و او ناچار به ترک جایگاه شد. همین امر هم باعث شده است که این سازمان ضد کارگری امروز در شکل و شمایل سازمان های رفرمیستی ای چون اتحادیه و سندیکا به صحنه آید که مورد قبول سرمایه ی جهانی است و توسط رسانه ها و ماهواره های سرمایه داری تبلیغ می شود. این گونه سازمان ها مستقل از دولت هم اکنون تداوم نظام سرمایه داری را پاس می دارند و با چانه زنی و مذاکره بر سر حداقل دستمزد، اعتراضات کارگری را از ورود به حریم سرمایه داری منع می کنند. این سازمان های هم سو با سرمایه ثابت کردند که چگونه توانستند چون زنجیری بر پای جنبش کارگری باشند. اما بحران حال حاضر نظام سرمایه داری عمیق تر از آن است که این سازمان های به اصطلاح کارگری بتواند جلوی خیزش های ضد سرمایه داری را سد کند. در نهایت اینکه ما کارگران باید بدانیم که در چارچوب قوانین نظام سرمایه داری و در ارکان نظام کارمزدی، دیگی نیست که برای ما بجوشد، هر چه هست در راستای کارآمد تر کردن انباشت سرمایه است در مقابله با طبقه ای که به هر حال تضادش با این انباشت که از گوشت و خونش می خورد، عینی است، یعنی تمام آحاد طبقه ی کارگر.
اما همواره سایه ی این خطر بر سر سرمایه سنگینی می کند که مبارزات کارگران ماهیتاً بر ضد سرمایه داری است و در جاهایی که بحران های خود نظام سرمایه داری دست و پایش را چنان ببندد که دیگر نتواند در کنار حفظ سود خود از این بذل و بخشش های شاهانه داشته باشد و دورنمای روشنی به جنبش های رفرمیستی نشان دهد، جنبش های واقعی طبقه ی کارگر بیشتر و بیشتر سویه ی ضد سرمایه داری خود را باز یابند و با ساز و کار نظام بردگی مزدی که تمام زندگیشان را به بند کشیده است به مقابله برخیزند و همین خطر است که جناح هایی از حاکمان سرمایه در ایران را نیز به تکاپوی ارائه و تحمیل بدیلی از بالا در تقابل با مبارزات و جنبش های کارگری انداخته است.
٢- طرح تصویب شده توسط مجلس در خصوص بهره مندی کارگرانی که کمتر از ١٠ سال سابقه ی پرداخت بیمه دارند از حقوق بازنشستگی و خدمات درمانی و شرایط آن و بررسی تحمیل یا عدم تحمیل بار مالی بر سازمان تامین اجتماعی
این طرح که تلاش می کند ظاهری مدافع منافع کارگرداشته باشد، که این چنین سر و صدا به راه انداخته و از این طرف و آن طرف نظام سرمایه داری بر علیه و له اش جار و جنجال می شود، اشتباه نکنید، هیچ ارتباطی به بیمه ی درمانی فراگیر و رایگان، هیچ ارتباطی به بیمه ی بیکاری فراگیر، و هیچ ارتباطی به حقوق بازنشستگی کامل به عنوان مطالبه ی روز، و حق مسلم تمام کارگران که تمامی ارزش های اجتماعی را تولید می کنند، ندارد. این طرح تنها تلاش مذبوحانه ای میکند تا افرادی که زیر ١٠ سال سابقه ی پرداخت بیمه دارند، با پرداخت مابقی سهم بیمه ی خود به نرخ روز و با احتساب تورم به صورت کامل (یعنی پرداخت کل ٣٠% سهم کارفرما، کارگر و دولت) وارد صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی شوند و به اندازه ی یک سوم ماه کامل حقوق بازنشستگی دریافت کرده و از خدمات درمانی سازمان بهره مند شوند. خدمات درمانی ای که در همین برنامه به ناکارآمد بودن آن به طور کامل اشاره شد، که اگر غیر از این می بود مورد خنده ی تمامی جامعه ی مخاطبی قرار می گرفت که دفترچه ی بیمه به دست بارها به بیمارستان ها مراجعه کرده اند و با جیب خالی بیرون آمده اند یا نتوانسته اند از پس هزینه های درمانشان برآیند و آن را نیمه کاره رها کرده اند. یعنی این طرح در تلاش است تا سازمان تامین اجتماعی را متقاعد کند که ماهیانه ١۵٠٠٠٠ تومان به کارگری بپردازد که طبق محاسبات آقای حافظی (مدیر سابق سازمان تامین اجتماعی) اگر یک ماه سابقه ی پرداخت بیمه داشته باشد و بخواهد مابقی را به نرخ روز خریداری کند، باید ١٧ میلیون و ۶۴٠ هزار تومان نقدا بپردازد. حافظی در ادمه ی محاسبات سود و زیان سازمان تامین اجتماعی، میگوید : “همین طرح هاست که با تحمیل بار مالی به سازمان باعث می شود که سازمان در سال ٨٤ به نقطه ی سر به سری برسد. اگر همین طور پیش برویم سازمان تامین اجتماعی که ۵٠% جمعیت کشور را تحت پوشش دارد یک تهدید امنیتی خواهد شد برای کشور. این ستونی که نشان می دهد ٨٠% موافق پرداخت هستند (اشاره به رای گیری از طریق پیامک دارد) را مجلس و دولت باید پاسخ بدهند. »
در ادامه مخالفین این طرح ، با تاکید بسیاری تلاش می کنند کارگرانی را که سابقه ی طولانی پرداخت حق بیمه دارند در برابر کارگران بیکار و اخراجی قرار دهند. کارگر بیکار مثل انگل و وصله ی ناجور ساختار نشان داده می شود. صدا و سیما هیچ ابایی از این ندارد که در برنامه طوری وانمود شود انگار کارگران بیکار، به انتخاب خود بیکاری را برگزیده اند. کارگرانی که بزرگترین قربانیان این سیستم اند، تا نظام سرمایه داری بتواند بهتر و بیشتر به پشتوانه ی ارتش ذخیره ی عظیم بیکاران از نیروی کار ارزان بهره گیرد. چرا که بدیهی است نیرو ی کار هم که در نظام سرمایه داری مثل هر کالای دیگری به فروش می رسد وقتی عرضه اش بر تقاضا فزونی یابد از ارزشش کاسته می شود و کارگر بیشتر و بیشتر ناچار است نیروی کارش را به ثمن بخس بفروشد. کارگرانی که با هزار زحمت موتوری خریده اند و بر پشت آن سوار شده اند وخود را در آغوش قتلگاه خیابان ها انداخته اند تا زنده بمانند. کارگرانی که از شدت فشار معیشت و نیافتن راهی برای برون رفت از این وضعیت دست به خود سوزی و خود کشی می زنند یا کارگری که مانند “بهرام. س” پس از یک سال و نیم دست و پنجه نرم کردن با گرسنگی و بیکاری از روی ناچاری دست به اعتراض فردی نسبت به اخراج خود می زند، و به زندان رجائی شهر منتقل می شود در حالیکه مدیر سازمان کارفرما در مقابل تمام رسانه ها ادعا می کند که او ٣ هفته پیش به سر کار بازگشته و هیچ دعوایی در کار نبوده است، درست از ترس اینکه با اعتراضات مشابه دیگری مواجه شود و یا کارگرانی که هم اکنون به جرم اعتراض به شرایط موجود در زندان به سر می برند، همه و همه قربانیان نظام کار مزدی هستند.
بیمه ی بیکاری و خدمات درمانی در تمام جهان نه بر سبک و سیاق معمول و روال عادی سرمایه داری بلکه بر اثر مبارزات کارگران به دست آمده است و سرمایه ی دستپاچه و به تپش افتاده که همواره آماده است هر گنجشکی را رنگ کند و به جای قناری بفروشد، از دل همین مبارزات کارگران سازمان های بیمه ی عریض و طویلی را در آورده است که از سود آور ترین بنگاه های اقتصادی محسوب می شوند. بی دلیل هم نیست که از زمین مثل قارچ شرکت های خصوصی بیمه سبز می شود. همین سازمان تامین اجتماعی به نقل از مصاحبه با مدیر وقت آن در سال ٨٢ ، ۴٢٠ میلیارد تومان و در سال ٨٣، ۵٠٠ میلیارد تومان سود خالص داشته است. به نقل از همین مصاحبه شرکت تامین اجتماعی حجم عظیمی مطالبات انباشت شده و جریمه های آن ها را از صاحبان سرمایه طلبکار است و توان وصول آن ها را ندارد. در عوض %٧ سهم کارگر پیش از آنکه حقوقش به حساب خودش ریخته شود نقدا به حساب سازمان تامین اجتماعی ریخته می شود. این داستان نقد از کارگر گرفتن و نسیه با هزار باما و اگر به خودش برگرداندن و از قبلش سود دوباره و سه باره حاصل کردن و خود کارگر را از حاصل دسترنج خودش به انقیاد در آوردن، بساطی است که باید جمع شود. اینکه این جناح های سرمایه داری چنین وقیحانه به اسم دفاع از منافع کارگر داد سخن سر می دهند، از فلاکت ما گارگران است. از فلاکتی که خود نهاد های امنیتی این نظام هم با مبارزه علیه هرگونه تشکل یابی، بیشتر و بیشتر به ما تحمیل کرده اند.
در مناظره با بحث های حاشیه ای و گاهی متهم کردن یک دیگر که فلان سازمانی که شما در راس آن بودید، عامل شرایط کنونی است و بی تقصیر نشان دادن خود به عوام فریبی متوسل می شدند. اما آنجا هم که به بذل و بخشش و حقوق های ١۵ میلیونی و پاداش های ۴٠٠ میلیونی در شستا اشاره می شود حد را نگه می دارند تا از عمق بحرانی که چارستون نظام سرمایه داری ایران را در خود گرفتار نموده است حرفی نزنند، در صورتی که مسایل پیش آمده در شستا مسائلی است که از سالها پیش، مجلس از آن خبر داشته است. فردای مناظره خبر گم شدن ٢٠ هزار صفحه از اسناد بازرسی های به عمل آمده از سازمان تامین اجتماعی در روزنامه ها منتشر می شود. از سوی دیگر فردای همان مناظره، یکی از نمایندگان مجلس در مصاحبه با روزنامه ی شرق گفته بود، در علنی کردن اختلاس ٣٠٠ میلیارد دلاری هم اشتباه کردیم، در مورد شستا مسائل را علنی نکنید. این برنامه به خوبی نشان می دهد که عوامل سرمایه حتی اگر ظاهرا هم به هم چنگ و دندانی نشان دهند در مقابل طبقه ی کارگر سخت در اتحاد و پیوند با یکدیگرند و اگر دعوایی هم هست بر سر تقسیم منافع به دست آمده از نیروی کار ارزان کارگران و ارزش اضافه ی انباشت شده از قبل نیروی کار آنان است. آن ها حتی اگر طرحی را هم اینچنین مطرح می کنند و بر سرش ظاهرا به جان هم می افتند، طرح در غایت خود قصد ایجاد تفرقه و دودستگی هرچه بیشتر در میان کارگران را دارد. قصد دارند کارگران بازنشسته با سی سال خدمت را در برابر کارگرانی که زیر ده سال سابقه بیمه دارند قرار دهند. در حالی که طبقه کارگر یک کلیت است که شامل کلیه کارگران مزدی اعم از بیکار و شاغل می باشد وکلیه کارگران شاغل و بیکار همگی باید از حق بازنشستگی و بیمه بیکاری و درمانی رایگان برخوردار باشند. در حال حاضر کارگرانی با دستمزد پایین ( ٢٠٠ هزار تومان) که توان پرداخت حق بیمه را ندارند و یا هزاران کارگر زن و مرد که به خاطر مبارزه با مرگ از فرط گرسنگی تعهد می دهند که نسبت به بیمه نشدن خود اعتراض نکنند – اعتراض به این موضوع یعنی اخراج – کارگران زنی که در خانه کار بسته بندی می کنند و یا در حوزه صنایع دستی کار می کنند همگی از حق درمان و بازنشستگی محروم هستند.
دختر جوانی که از صبح زود کار می کند و شب خسته به خانه بر می گردد و از توش و توان می افتد؛ زن میانسالی که با کار صنایع دستی زندگی را سر می کند و از کمی دستمزد و بی توجهی عوامل سرمایه در صنایع دستی شکایت می کند، دو نمونه ای بودند که در این مناظره از قبل با آنها مصاحبه شده بود و با زبانی گویا حرف تمام کارگران را واگو کردند که با این دستمزدهای پایین چگونه می شود هم امرار معاش کرد و هم حق بیمه پرداخت کرد. جالب است که هیچکدام از این کارگزاران سرمایه که در مناظره شرکت داشتند، به سخنان این دو کارگر مزدی اشاره ای هم نکردند. اینان می خواهند این بخش از کارگران از داشتن حق بازنشستگی و بیمه درمانی محروم بمانند. مسئولان تامین اجتماعی و نمایندگان مجلس هیچ کدام قصدشان این نبود که به بخش بزرگی از کارگران که هم اکنون از حقوق بازنشستگی محروم هستند بپردازند.
همانطوری که بحران برخواسته از ذات سرمایه است فساد و اختلاس نیز ناشی از نظام کارمزدی است. در ایران این موضوع چنان در میان حاکمان سرمایه همه گیر شده است که عوامل حاکمیت سرمایه ناچار به اقرار بعضی از آنها شده اند. حاکمان سرمایه، حافظ نظام سرمایه داری اند واکنون برنامه ریزی می کنند که کارگرانی که زیر ١٠ سال سابقه کار دارند را برای بیمه شدن سرکسیه کنند. از آنجا که هیچ ثباتی در شرایط موجود نیست و از سرمایه هر انتظاری در راستای ایجاب منافعش می رود چه بسا که اینها همه دستاویزی باشد تا این قبیل کارگران دار و ندارشان را بفروشند، بدهند به سازمان تامین اجتماعی که کسریش تامین شود تا دفترچه بیمه درمانی و بازنشستگی بگیرند که هر روز از خدماتش کاسته می شود، کما اینکه آقای حافظی در همین مناظره افزایش حقوق سالانه ای را محاسبه می کند که آنقدر با قدرت خرید و تورم بی ارتباط است که هر کودکی را هم به خنده می اندازد. دست اندرکاران نظام سرمایه در این مناظره اختلافشان تنها این بود که آیا این طرح به سود تامین اجتماعی است یا اینکه محروم کردن این بخش از کارگران از حق بازنشستگی و بیمه درمانی به سود تامین اجتماعی است.
آخر سخن آنکه:
بیمه ی بیکاری فراگیر، برخورداری از خدمات درمانی رایگان و حقوق بازنشستگی مستمر و مناسب، حق مسلم و غیر قابل انکار ما تولید کنندگان تمامی ثروت های اجتماعی است. هیچ برنامه ای هر چقدر هم که زحمت بکشد نمی تواند این نکته را از نظر ما مخفی کند که ما این حق بدیهی را می شناسیم و باید برای دستیابی به آن به مبارزه برخیزیم. در بسیاری کشورهای سرمایه داری پیش رفته این حقوق از راه مبارزات کارگران به دولت های سرمایه داری تحمیل شده است و با خواهش و تمنا و استناد به قوانین از دولت هایی که هدف و وظیفه ی اصلی شان تامین شرایط مناسب انباشت سرمایه از طریق تحمیل فقر و فلاکت بر زندگی کارگران است، به دست نیامده است. در همین کشور ها هم فشار بحران ها تا هم اکنون نیز سبب آغاز حمله به دستاورد های حاصل از این مبارزات با اقداماتی نظیر بالا بردن سن بازنشستگی و … شده است. ما امروز هرچند باید با چنین برنامه هایی که حق طبیعی ما را نادیده می گیرند و آن را در هزار اما و اگر محال قسط بندی می کنند مقابله کنیم، هرچند که باید با فشار به دولت سرمایه مطالبه ی روز خود را که دسترسی به حق درمان رایگان و بیمه ی بیکاری و بازنشستگی فراگیر است به دست آوریم، باید بدانیم که سر این مبارزه باید به سمت لغو نظام کارمزدی باشد که اگر نه تمامی دستاوردهایی که می توانند با اتحاد طبقه ی کارگر و صف آرایی او در مقابل سرمایه به دست آیند به محض اینکه فرصتی دست دهد باز پس گرفته خواهند شد. سرمایه که به کمین زندگی کارگران نشسته است تا از هر طریق ممکن از قبل نیروی کار آنان انباشت بیشتری حاصل کند و مزد کمتری به آنان بپردازد، علی الخصوص در زمانی که بحران ها بر او فشار می آورند و عرصه را بر ارزش اضافه ی تولید شده اش تنگ می کنند هار تر از قبل به چپاول زندگی گارگران می پردازد. به یاد داستانی از بزرگ علوی افتادم که در آن راننده اتوبوسی بود که همه ی مسافران را به چشم ده شاهی میدید و هرجا مسافری به انتظار بود، کنار می زد و به شاگرد خود می گفت : ١٠ شاهی رو بنداز بالا. حکایت ما است و نظام سرمایه داری که در چهره های ما ذره ذره های ١٠ شاهی هایی را که می تواند بیشتر انباشت کند می بیند و برای دستیابی بیشتر و بیشتر به آن خواب و خوراک ندارد.
می خواهیم بگوییم غده ی سرطانی که باعث این حملات سرمایه می شود مناسبات کارمزدی است و تا زمانی که این مناسبات پابرجاست همین آش و همین کاسه است. سرمایه داری ایران برای همسو کردن جناح های مختلف سرمایه داری یکی از کارکشته ترین افراد خود را (روحانی) را به ریاست جمهوری نشاند که کلیه جناح های سرمایه تحت حاکمیت دولت روحانی یک دست تر نسبت به گذشته انباشت سرمایه کنند و با تحمیل گرسنگی به کارگران مزدی از سنگینی بحران بکاهند. متاسفانه بخشی از کارگران نیز به حاکمیت دولت جدید متوهم شده اند و کارگران به جای آنکه با اتکا به نیروی خود در مقابل سرمایه دست به کار یک جنبش سراسری شورایی ضد سرمایه داری شوند تحت تاثیر فریبکاری هایی قرار گرفته اند. واقعیت آن است که ما کارگران بارها از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی ریاست جمهوری های مختلف با انواع و اقسام وعده و وعید ها را تجربه کرده ایم. همه سر و ته یک کرباسند. ماهیت همه شان یکی است هرچند با شکل و شمایل جدید ظاهر می شوند اما برای همه آنها دفاع از تولید ارزش اضافی از اوجب واجبات بوده است و این یعنی تحمیل گرانی، بیکاری، فقر ، بی حقوقی و … به کارگران. درمان رایگان، بازنشستگی و بیمه ی بیکاری فراگیر کمترین مطالبه ای است که ما خالقین سرمایه خواستار آن هستیم. هر کس بیمار شد و نیاز به درمان داشت، بایستی بدون پرداخت وجهی درمان شود و اتفاقا این خواست و مطالبه بین کارگران شاغل و بیکار و بخش های مختلف کارگری از یدی گرفته تا کارگران فکری (چون پرستاران و معلمان) مشترک است. چرا که حتی داشتن دفترچه بیمه درمانی یا تامین اجتماعی کارگران مزدی را از هزینه های درمان معاف نمی کنند. در شرایط فعلی نظام سرمایه داری تمامی کارگران شاغل نیز تیغ تیز تهدید بیکاری و اخراج و تعدیل نیرو را بر شانه های خود حس می کنند و نمی توان بر سر این موضوع بین بخش های مختلف طبقه ی کارگر تفرقه افکنی کرد. چرا که همه می دانیم ماهیت نظام کار مزدی همین است که هر گاه اوضاع تولید خوب است و نرخ سود بالاست کارگر تنها می تواند هزینه ی تامین معاش خود را با کار سخت و فشار های اضافه کاری در تولید به دست آورد و هر گاه هم که اوضاع تولید خراب است کارگر در همان ابتدا در زیر چکمه های سرمایه نابود می شود. تنها راه برای گرفتن بیمه بازنشستگی، درمان رایگان، و بیمه ی بیکاری فراگیر برای کلیه کارگران اعم از بیکار و اخراجی و شاغل، به عنوان مطالبات روز کارگری، مبارزه ی متحد و متشکل در جنبش سراسری شورایی علیه سرمایه داری است.
ماه منظر دیناروند
پانویس:
(١) مبارزه با امپریالیسم و دفاع از بورژوازی ملی دیدگاهی بود که سازمان ها و گروه های چپ نیز از آن دفاع می کردند که کارگران را از مبارزه با سرمایه و نشانه رفتن مناسبات نظام کار مزدی باز می داشت.
(٢) “در دی ماه سال ١٣۸۲ حدود ۲۰۰ نفر از کارگران مجتمع ذوب مس خاتون آباد شهر بابک در استان کرمان، با پایان گرفتن کار ساختمانی و اجرایی این مجتمع از کار اخراج شدند. این که کارگران در اعتراض به این اقدام، همراه خانوادههایشان دست به تحصن زدند و در روز شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۲ پس از نه روز تحصن و نتیجه نگرفتن مذاکراتشان با مسئولین، اقدام به بستن جاده خاتون آباد- شهر بابک نمودند. نیروی انتظامی با اعمال خشونت، کارگران و خانوادههایشان را پراکنده کرد. همان روز، کارگران و خانواده های شان، در مقابل فرمانداری شهر بابک تجمع کردند. اما این بار نیروهای امنیتی و انتظامی، با استفاده از هلیکوپتر به سرکوب کارگران پرداخته و تجمع آنها را به گلوله بستند که به زخمی شدن تعداد زیادی از کارگران و کشته شدن چهار کارگر به نامهای ریاحی، جاویدی، مهدوی، مومنی و دانش آموزی به نام پورامینی منجر شد.”
(٣) اشاره به یک برنامه ی تلویزیونی دارد که اخیرا از صدا و سیما پخش شد و یکی از سرمایه داران (فرمانده ی سپاه و استاندار سابق) که با نام کارآفرین در این برنامه حضور داشت، پیشنهاد می کرد که برای زدودن بدبینی نسبت به سرمایه داران باید در برنامه های درسی مدارس، مطالبی گنجانده شود