صبح امروز (شنبه ۱۸ مرداد) تعدادی از کارگران کارخانه فولاد زاگرس جلوی وزارت کار در خیابان آزادی تجمع کردند. این اولین بار نیست که این کارگران برای گرفتن مطالباتشان دست به چنین تجمع های اعتراضی می زنند. از سال ۹۱ کارگران به روش های مختلف اعتراضاتی را نسبت به شرایط کار و بیکارسازی و تعطیلی کارخانه سازماندهی کرده اند. بسیاری از این اعتراضات در قالب تجمعات اعتراضی در مقابل استانداری، اداره ی کار شهرستان قروه و تهران و مجلس شکل گرفته است. واقعیت امر این است که نظام سرمایه با قانونی نمودن بی حقوقی ها و فشارها و با قراردادهای موقت کار، دست صاحبان سرمایه را در استثمار هرچه بیشتر کارگران باز گذاشته است. از این رو طبیعی است اگر حراست کارخانه در جوابیه ی خود به اعتراضات کارگران علیه شرایط ایمنی محیط کار بنویسد: «حدود ۲۰ نفر از كارگران به تحريك برخي از عوامل متخلف و داراي پرونده تخلفاتي و عناصر مسئله دار … درخواست هايي را كه بعضا نابجا و ناروا بوده است عنوان كرده اند.». اداره ی کار در جواب اعتراضات مداوم کارگران تنها جوابی که به آنان داده این است که «سعی کنید با کارفرما تفاهم کنید». اداره ی کار طبق شیوه ی همیشگی اش کارگران را سر می دواند تا با فرسایشی نمودن این اعتراضات و خسته و ناامید شدن کارگران، دست از اعتراض بردارند.
اداره کار و هر نهاد حکومتی دیگری چون حراست کارخانه و یا مجلس و دولت و قوه قضاییه همه در جهت حفظ بهره کشی از نیروی کار عمل می کنند و هر کدام طبق وظایفی که نظام سرمایه به آنها محول کرده، در راستای تحمیل بی حقوقی ها به ما کارگران گام بر می دارند. دست اداره ی کار دیگر برای ما کارگران رو شده است. در ابتدای هر حرکت اعتراضی با وعده و وعید امروز و فردا می کند. حراست با زدن اتهام هایی به کارگران چون «عوامل بیگانه و عناصر مسئله دار» نیروهای سرکوب را برای تهدید و ارعاب و برخورد با کارگران وارد گود می کنند. همه ی این نهادها طبق رسالتی که در حفظ منافع صاحبان سرمایه و صد البته حفظ نظام کارمزدی دارند، عمل می کنند. هر کارگری که طی این سالها با مسئله ی حقوق معوقه، اخراج، قرارداد سفید امضا و … سر و کار داشته است، مسائل فوق برایش ملموس است.
آنجا که قانون در فرو نشاندن اعتراضات ما کارگران ناتوان باشد، نیروی سرکوب وارد می شود. از نظام سرمایه داری و عواملی که تولید بهره کشی را مهندسی می کنند انتظاری جز این نیست. اگر انتظار داشته باشیم اداره کار در جهت منافع ما کارگران عمل کند، غیر واقعی است. اداره کار و وزارت کار وظیفه شان آن است که قوانین بهره کشی را به ما کارگران اعمال کنند. سازمان تامین اجتماعی از کارگرانی که سنشان بالای ۶۰ سال است و کمتر از ۱۰ سال سابقه پرداخت حق بیمه بیکاری دارند، به ازای هر سال دو میلیون تومان دریافت می کند تا معادل ۳۰% حقوق مصوبه اداره کار را پرداخت کند تا از این طریق مبالغ کافی برای دزدی هایی که به وسیله ی مدیران این سازمان صورت می گیرد، تامین شود. همین مدیران علاوه بر دزدی های کلان، عیدی های ۴۰۰ میلیونی میگیرند، تا در حفظ نظام و سرکوب کارگرانی که برای رفاه و آزادی مبارزه می کنند، دلگرم شوند. البته تشکل های ضد کارگری را نیز از این دزدی ها بی نصیب نمی گذارند و مبالغی هم به انجمن های صنفی و شوراهای اسلامی داده می شود تا تشویقی برای اعمال ضد کارگریشان باشد.
مشکل اینجاست که ما کارگران به جای اعتماد و اتکا به نیروی کارگریمان به دار قوانین ضد کارگری آویزان می شویم که بقا و انباشت سرمایه های عظیم شان، در تحمیل این قوانین به ما کارگران است. ما در طی این مبارزاتمان چه آموخته ایم؟ به دیگر حلقه های جنبش کارگری چه آموزش داده ایم؟ ما متاسفانه به همان وارونه سازی هایی که به طور شبانه روزی از رسانه ها و تلویزیون های جمهوری اسلامی و دیگر کشورهای سرمایه داری بر سرمان آوار و به خوردمان داده می شود، متوسل شده ایم. نظام های سرمایه داری، دولت را نماینده و حامی مردم که اکثریتشان کارمزدی می کنند، معرفی می کنند. قوانین اداره کار را حامی کارگران نشان می دهند و قوه قضاییه را مجری قضاوت بر عدل و انصاف معرفی می کنند. اما ما کارگران غیرواقعی بودن این تبلیغات ضد کارگری را با گوشت و پوست خود در مبارزه مان لمس می کنیم. راه دور نرویم. به حکم یکی دو روز پیش قوه قضائیه اشاره می کنم. قاتل ستار بهشتی (کارگر وبلاگ نویس) به دو سال حبس محکوم شد.
تمام این نهادهای حکومتی کارشان حفظ نظام کارمزدی است. کارگران ذوب آهن در سیر مبارزات خود به آگاهی نیاز داشتند که با پراتیک کارآزموده تر در مقابل صاحبان سرمایه و دولت سرمایه بایستند. برای اینکه در تندپیچ های مبارزاتی، هدفمند عمل کنیم، به کارگران پیشرو و به استفاده از تجربیات تلخ و شیرین جنبش کارگری نیاز داریم ، که بیاموزیم و بهتر و آگاهانه تر گام برداریم و این حرکت خودانگیخته را به یک حرکت آگاهانه تبدیل کنیم. پیشروان کارگری، نظام کارمزدی و نهادهای وابسته به آن را در تقابل با کارگران می دانند و برای مبارزه با سرمایه، راهی جز فراگیر شدن رویکرد سرمایه ستیز و علیه سرمایه نمی بینند. شاید بسیاری از ما کارگران که مدعی پیشرو بودن هستیم، در جمع های محفلی برای حقانیت رویکردمان صدها فاکت از پیشروان کارگری بیاوریم، اما در میدان مبارزه به یاد نمی آوریم که در مقابل کی ایستاده ایم. به جای اتکا به نیروی کارمان بر علیه سرمایه، به رویکردهای رفرمیستی متوسل می شویم و از دولت و نهادهای سرمایه انتظار معجزه داریم.
به کارگران ذوب آهن جلوی وزارت کار برگردیم. بالاخره سرمایه با وقت کشی و آواره کردن کارگران جلوی این اداره و نهادهای حکومتی سنندج و قروه و تهران موجب شد صاحبان سرمایه، انحلال کارخانه را برای اخراج کارگران اعلام کنند. کارگران این کارکاخانه که بعضی هاشان ۱۰ تا ۲۰ سال سابقه کارگری دارند، اخراج شده اند. اگرچه ما نیز از خیل عظیم کارگرانی هستیم که تحت استثمار و بهره کشی کار می کنیم و با بی حقوقی و هجوم سرمایه به دستمزها و دیگر مطالباتمان بیگانه نیستیم، اما ویژگی شما کارگران ذوب آهن آن است که بطور جمعی برای گرفتن بیمه بیکاری و احتساب نوع کارتان در رده ی کارهای سخت و زیان آور و اجبار به بازنشستگی، دست به اعتراض زده اید. ایستادگی و مقاومت شما در پیگیری مطالباتتان در کردستان و تهران مثال زدنیست اما ای کاش این مبارزه نه از مجرای قوانین نظام سرمایه که در مسیر ضدیت با سرمایه راه می پیمود. شاید اگر با اتکا به نیروی خود، کنترل کارگری را بر کارخانه اعمال می کردید، اجازه نمی دادید، محصول کارتان به یغما رود و کار به اینجا یعنی انحلال نمی کشید. اما چه در مبارزه پیروز می شدید و چه به بخشی از مطالباتتان می رسیدید و یا شکست می خوردید، راه مبارزه با سرمایه از کانال توسل به نهادهایی چون اداره کار، مجلس و ریاست جمهوری نمی گذرد. بلکه با اتکا به نیروی خود و دیگر هم زنجیرانمان می توانیم جلوی هجوم سرمایه را سد کنیم.
هم اکنون شما که برای امنیت شغلی و گرفتن بیمه بیکاری مبارزه می کنید، تنها نیستید. بسیاری دیگر از کارگران نیز همین خواست و مطالبه را دارند. آنها هم از نبود امنیت شغلی، حقوقی ناکافی و ناچیز و بیمه بیکاری و … تحت فشار هستند. در حال حاضر با درس گرفتن از این پیروزی ها و شکست ها، با اتحاد و همبستگی برای گرفتن بیمه بیکاری و بازنشستگی و برای داشتن یک زندگی انسانی بایستیم و از دیگر کارگران به ویژه آنان که همین مطالبات را دارند بخواهیم که با حمایت از ما، صف مقابله با سرمایه را برای گرفتن مطالباتمان قدرتمند تر کنند. در غیاب یک جنبش سراسری ضد سرمایه داری، صاحبان کارخانه به خود اجازه می دهند پرداخت حقوق های ما را به تعویق بیاندازند، حق بیمه هایمان را پرداخت نکنند و بر فشارهایشان بر زندگی مان بیافزایند. ما می توانیم صاحبان سرمایه و دولت را وادار کنیم که بخشی از کوه عظیم سرمایه های انباشت شده از نیروی کار ما کارگران را برای پرداخت دستمزدهای معوقه، بیمه بیکاری تا زمان رفتن بر سر کار مناسب را تامین کنند. تنها راه برای گرفتن مطالبات روز کارگری، برای ما کارگران که تنها داراییمان همین نیروی کار و تعداد عظیممان است، ستیز با سرمایه است. این موضوع من در آوردی و خیالی نیست. این را هستی اجتماعی ما به ما می آموزد که در عرصه ی زندگی واقعی، ما کالایی به نام نیروی کار در اختیار داریم که برای امرار معاش مجبوریم به فروش آن تن دهیم. صاحب سرمایه نیز این کالا (نیروی کار) را می خرد تا به کار گیرد و تولید ارزش اضافی کند. ما برای افزایش دستمزدمان، جلوگیری از اخراج شدن از کار، گرفتن بیمه بیکاری، حفظ امنیت شغلی، بهداشت رایگان و آزادی مبارزه می کنیم. سرمایه نیز برای حفظ این شرایط، تولید ارزش اضافی بیشتر و کاستن از کار لازم (دستمزدمان) ، با بهره گرفتن از سرمایه اش، نیروی نظامی، دیپلماسی، مذاکره و ایجاد تشکل های همسو با سرمایه به ما کارگران هجوم می آورد. از این رو مبارزه با سرمایه نشات گرفته از شرایط زیست و کار ما می باشد.
یک کارگر