منطقه عسلویه در جنوب شرقی کشور و در ساحل خلیج فارس واقع شده است. معمول است از اردیبهشت تا آبان ماه از بارندگی خبری نیست. هوا در بهمن و اسفند خنک می شود و دوباره در فروردین ماه بر میزان حرارت افزوده می شود. با توجه به چنین آب و هوایی پوشش گیاهی آن بسیار اندک است. درخت و درختچه هایی به صورت پراکنده در ارتفاعات می رویند. به تازگی درختانی از نوع اکالیپتوس در شهر کاشته شده اند که با آب و هوای منطقه سازگارند. درخت های بومی منطقه نیز عمدتا نوعی از اقاقیا و همچنین درخت انجیر معابد می باشد. گویی این درختان از طریق برگها آب مورد نیاز خود را تامین می کنند. باغ های نخل نیز که به عمر حیات مردم بومی هستند، از آب بارندگی ها تغذیه می شوند. می گویند اگر یکی دو سال هم باران نبارد، نخل ها خشک نمی شوند.
تاسیسات پتروشیمی در دامنه کوه های شمالی و در حاشیه خلیج ایجاد شده اند. فاصله تاسیسات منطقه پارس جنوبی تا دریا از یکی دو کیلومتر تا ده کیلومتر است. اما پارس جنوبی شماره ۲ تا دریا فاصله بیشتری دارد. از جاده فیروز آباد با گذشتن از جم به عسلویه می رسیم و در این مسیر به ترتیب فازهای پتروشیمی قرار دارند. فازهای منطقه جم به بهره برداری رسیده اند. کلا می توان گفت به جز فاز ۱۰ و ۱۱ پارس جنوبی، منطقه ۱ به بهره برداری رسیده است. پروشیمی های کاویان، قدیر، پردیس، زاگرس، برزویه، جم، پارس آریا ساسول، مهر و مروارید، فاز ۴ و ۵ پالایشگاه سوم ، فاز ۸، ۷، ۶ پالایشگاه ،۱ فاز ۲ و ۳ پالایشگاه دوم ، PQGC پشتیبانی و تعمیرات سکوهای دریایی ، فاز ۹ و ۱۰ پالایشگاه پنجم ، فاز ۲۱، ۲۰، ۱۸، ۱۷ پالایشگاه ششم، نیروگاه مپنا که قرار است برق پالایشگاه ها را تامین کند در بیدخون قرار دارد. این نیروگاه نیز راه اندازی شده است. نیروگاه مبین نیز تامین کننده برق پالایشگاه ها و تاسیسات منطقه جم می باشد.
آنچه ذکر آن رفت، آنچه است که منطقه ۱ پارس جنوبی شامل می شود و اما منطقه ۲ پارس جنوبی فازهای ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۹، ۲۳، ۲۴ را شامل می شود که فاز ۱۲ شروع به تولید کرده اما بقیه در حال ساخت و پیشاراه اندازی می باشند. در اکثریت آنها سازه ها و فونداسیون ها برای نصب کمپرسورها و تاورها ایجاد شده است. در بعضی از فازها (پایپینگ (piping لوله کشی هم انجام گرفته است. در برخی از فازها عقب ماندن کار به دلیل نبود تجهیزات مانند ولوهای (شیرهای) صنعتی است که بایستی از خارج از کشور تأمین می شدند که تحریم و دیگر مسایل مالی و عدم وجود بودجه باعث شده است که از سرعت کار در منطقه کاسته شود.
سکوهای دریایی SPQ1 و SPD1 تا SPD10، در پارس جنوبی منطقه ۲ نزدیک آریاساسول فعال می باشند، سکوهای ۱۳ و ۱۲ نیز در حال نصب می باشند.
آنچه در بالا آمد به این منظور بود که نشان دهیم که اکثریت فازها در عسلویه به تولید رسیده اند و هم اکنون با تولیدات مختلف مواد شیمیایی و صدور بعضی میعانات، جمهوری سرمایه داری ایران توانسته کوهی از سرمایه را انباشت کند. سرمایه داران به کمک دولت سرمایه عمده ی هزینه ی تحریم های اقتصادی را بر دوش کارگرانتحمیل می کند و کارگران کماکان و علیرغم تحریم ها در شرایطی اسفبار تر در این منطقه بیشترین ارزش اضافی را تولید می کنند . اینجا هر دقیقه و ساعت از قبل نیروی کار ارزان صدها میلیون دلار ارزش اضافی نصیب صاحبان سرمایه از دولت سرمایه گرفته تا سرمایه دارانی که در قالب شرکت های پیمانی (من پاورها)، صاحبان کارخانه هایی که تولید تجهیزات و سازه ها و شیرهای صنعتی می کنند تا سرمایه دارانی که مواد غذایی کارگران را تامین می کنند می نماید. صاحبان سرمایه ساختمان سازی کرده اند تا از طریق اجاره دادن این ساختمان ها سرمایه اندوزی کنند. تمام این سرمایه اندوزی ها از ارزش اضافه ای می باشد که کارگران در بدترین شرایط آب و هوایی و با استنشاق گازهای سمی در هوا که به محض ورود این گاز آزاردهنده احساس می شود، تولید کرده اند. کارگران دراین منطقه به دلیل کمی دستمزد و فاصله زیاد تا محل سکونت خانواده مجبورند از تعطیلات خود که عمدتا ۶ روز در ماه می باشد بگذرند تا بتوانند نان خود و خانواده را تامین کنند. شرایط سکونت و وضع اسفناک غذا نیز از مسایلی است که خود مطلب دیگری را طلب می کند. اما اشاره کنیم که غذای کارگران به وسیله شرکت های خصوصی تهیه می شود که با شرکت های صاحب سرمایه در فازهای مختلف قرارداد دارند. اگر اجبار برای زنده ماندن نباشد، غذای این شرکت ها قابل خوردن نیست. شرکت نفت خود آشپزخانه دارد و غذای بخشی از نیروهایی را که برای شرکت نفت کار می کنند تامین می کند. کارگران بارها از شرکت نفت خواسته اند غذای کلیه کارگران منطقه به وسیله خود شرکت و با نظارت کارگران تهیه شده و در دسترس آنان قرار گیرد و پول غذا از پیمانکاران گرفته شود. اما همانطوریکه کارگران در اعتراضاتی به بدی هوای منطقه خواستار چاره جویی شده اند ولی شرکت و دیگر مدیران سرمایه گوششان بدهکار نیست، در مورد غذا هم اقدامی انجام نداده اند. این گازهای معلق در هوا نه تنها جان ساکنین منطقه و کارگران را به خطر انداخته است بلکه به دیگر جانداران منطقه نیز آسیب جدی می رساند. اما سرمایه نابودی کارگران، نابودی ساکنین منطقه، و نابودی طبیعت برایش اهمیت ندارد. تنها به انباشت سرمایه می اندیشد. اگر ما کارگران منطقه عسلویه بخواهیم، می توانیم خواست ها و مطالباتمان را به سرمایه تحمیل کنیم. سرمایه داران و دولت سرمایه را به تمکین وادار کنیم. مقابله با هجوم سرمایه یک جنبش سراسری علیه سرمایه را طلب می کند. بعدتر به این موضوع بازخواهیم گشت.
ما کارگران در عسلویه سرمایه ی سرمایه داران را افزون کرده ایم و خود مجبوریم هوای کشنده منطقه را استنشاق کنیم. غذای نامطلوب و بی کیفیت را مصرف کنیم و به خاطر نبود ایمنی جانمان در خطر باشد همانطور که بسیاری از همکارانمان جانشان را از دست داده اند. اکثریت ما به خاطر شرایط کار در اینجا به گفته پزشکان متخصص تحت فشارهای روانی ناشی از کار به افسردگی های شدید مبتلا هستیم. با این وجود اجبار زندگی ما را وادار کرده است با دستمزد پایین دور از زن و فرزند تن به بیگاری بدهیم. اما از سوی دیگر صاحبان سرمایه، دولت و دیگر نهادهای حکومتی که در وارونه پردازی تمام واقعیت های ناشی از رابطه ی خرید و فروش نیروی کار، ید طولایی دارند از ما کارگران با نام کارگران پروژه ای یاد می کنند تا هم سند عدم امنیت شغلی ما را امضا کنند و هم با این نام ما را از سایر همزنجیرانمان جدا کنند. چنین تحریفاتی از واقعیت کار و زندگی ما در نظام سرمایه داری به این دلیل است که بر مبنای قوانین اداره ی کار که وظیفه اش قانونمند کردن و مهندسی مناسبات تولید ارزش اضافه از شدیدترین استثمار ما کارگران است بتواند با پروژه ای نامیدن ما کارگران دست دولت و صاحبان سرمایه را در اخراج ما باز گذارد و هر زمان اراده کرد تحت عنوان کارگران پروژه ای اخراجمان کند. اگر به پالایشگاه هایی که هم اکنون در حال تولید می باشند و در ابتدای مطلب به آن اشاره شد توجه کنیم در خواهیم یافت که تولیدات پتروشیمی بیشترین تولید ارزش اضافه را برای دولت سرمایه و سرمایه دارن بخش خصوصی تامین می کند.
مبارزات کارگران با سرمایه نیز از دل همین واقعیات و مناسبات سرمایه داری است که نشئت می گیرد و چیزی نیست که بخواهد بر مبنای اصول مکتبی و عقیدتی، از بیرون به درون طبقه ی کارگر پمپاژ شود. اما مسئله این است که طبقه ی کارگر در دنیای وارونه پردازی های بورژوازی و انواع خدم و حشم آن قوطه می خورد و راه مبارزه ی آگاهانه ی خود را باید از دل این دنیای وارونه پردازی ها به سمت مبارزه با نظام بردگی مزدی و رابطه ی خرید و فروش نیروی کار در خدمت تولید ارزش اضافه، که ریشه ی تمام این فلاکت ها و مشکلات است پیش برد. در این مسیر پر فراز و فرود باید هر روز بیشتر وب یشتر آگاه شود، مناسبات سرمایه داری را بشناسد و راهکارهای خود را برای پیشبرد این مبارزه بر مبنای دخالت هرچه گسترده تر توده های طبقه ی خویش در راه مبارزه با تمام هستی این نظام پیش برد.
غرض از مطلب فوق جدا کردن کارگرانی که با کار شاق زیر تابش سوزان آفتاب و با استنشاق گازهای سمی معلق در هوا و مصرف غذای بی کیفیت زمین را مسطح کردند و فونداسیون ها و سازه ها را ساختند، از سایر همزنجیران خود نیست. بلکه صرفا اشاره به دروغ پردازی های دولت و نهادهایی چون اداره کار است که می خواهد عدم امنیت شغلی ما کارگران را در چارچوب قوانین سرمایه مدیریت کند، وگرنه کلیه کارگرانی که در عسلویه کار می کنند چه آنها که در بخش تولید مشغولند و چه کارگرانی که زیرساخت های برپایی این سازه ها را آماده می کنند بخشی از فروشندگان نیروی کار و کارگران، چه فکری و چه یدی هستیم. بورژوازی حتی اگر نیروی فکری ما را هم به کار می گیرد و به شدیدترین شکل استثمار می کند پیش شرطش به بند کشیدن تمام توان فکری و تخصص و دانش ما در چارچوب منطق بورژوازی در راه کسب سود هرچه بیشتر و بیشتر به قیمت نابودی انسان و طبیعت است. در عین حال همه ی ما از نبود امنیت شغلی، کمی دستمزد، نداشتن بیمه بیکاری، کم بودن تعطیلات ماهانه و تمام حقوق اولیه ی خود، رنج می بریم. چرا ما باید ۲۴ روز یا ۲۶ روز و یا ۲۲ روز، روزی حداقل ۱۲ ساعت کار کنیم و شش روز یا چهار روز یا نهایتا هشت روز حق رست (rest) داشته باشیم. ما خواهان این هستیم که امنیت شغلیمان حفظ شود. کارفرما حق نداشته باشد کارگری را اخراج کند. بیمه بیکاری بایستی اندازه ای باشد که درخور یک زندگی انسانی باشد. ما خواهان این هستیم که کلیه کارگران ۱۴ روز کار کنند و ۱۴ روز حق رست داشته باشند. ما می توانیم این خواست ها و مطالبات را محقق کنیم اگر متحدانه علیه سرمایه بایستیم. ما به خوبی در یافته ایم که آنچه به سر ما کارگران می آید به خاطر این نظام کارمزدی است و تا این نظام و مناسبات ضد انسانی آن پابرجاست همین آش و همین کاسه است. فقر، فحشا و اعتیاد هم هست. از این روست که ضرورت دارد که در مبارزات روزمان نظام سرمایه را تیررس خود قرار دهیم. به سخن دیگر مبارزات کارگریمان را در چارچوب نظام کارمزدی زمین گیر نکینم.
واقعیت ها در نظام مزدی این موضوع را نشان می دهد که کارگران خالق تمامی سرمایه ها هستند اما خود از گرسنگی و نداشتن وقت آزاد (آزادی و رفاه) رنج می برند. کارگرانی که بهترین خانه ها را برای مدیران سرمایه و سینیور استاف ها می سازند. کسانی که در نظام سلسله مراتبی تولید سرمایه داری، وظیفه شان مهندسی استثمار نیروی کار ما در جهت تولید بیشترین سود تحت سلطه خود و ماشین ابزارهایی که به دست خود ما کارگران ساخته شده، است. آن می کنند که نظام سرمایه داری اراده می کند. در مقابل خود از داشتن سرپناه محروم هستند و یا در خانه های نامناسبی زندگی می کنند که هر آن احتمال دارد در مقابل عوامل طبیعی چون سیل و زلزله فرو ریخته و جان ساکنین آن را بگیرد. مسکن این مدیران که اخراج کارگران، حق رست کارگران و دستمزد کارگران را در جهت انباشت بیشتر مهندسی می کنند، خانه های سازمانی مدیران شرکت نفت در بوارده و بریم را به یاد می آورد. اما در حالی که با افزایش نجومی بارآوری نیروی کار امکانات در کلیت نظام سرمایه داری گسترش یافته است، با این حال خانه های کارگران مزدی در عسلویه که سه تخت دو طبقه در یک اتاق سه در چهار می باشد و یا کمپ های کارگران در بیدخون، عملا هیچ بهبودی نسبت به وضع زندگی کارگران احمدآباد آبادان و زیتون کارگری و آسیاباد اهواز نیافته است. حتی می توان گفت که زندگی کارگران عسلویه در مقایسه با امکانات روز با آن زمان بسیار اسفناک تر است. در صورتی که امکانات مدیران سرمایه در عسلویه از هر جهت نسبت به امکانات سینیوراستاف ها و مدیران شرکت نفت در آبادان بهتر است.
آنچه به آن اشاره کردیم نتیجه مناسبات کارمزدی حاکم است و تضاد ما کارگران با نظام سرمایه داری از همین واقعیاتی که هر روز با آن سر و کار داریم مایه می گیرد. اما ما کارگران اگر بخواهیم نظاره گر فجایعی باشیم که سرمایه به ما تحمیل می کند هر روز شرایط بدتری در انتظارمان است. سرمایه تا پای هستی ما ایستاده است. ما بارها اعتراض و اعتصاب کرده ایم. چرا نتوانسته ایم در مبارزاتمان علیه سرمایه، سرمایه را به تمکین وادار کنیم. این صرفا سرنوشت کارگران عسلویه نیست. این سرنوشت همه کارگران ایران است. یا بهتر است بگوییم این سرنوشت کارگران جهان است که در غیاب جنبش ضد سرمایه داری و متحد و نیرومند کارگران هر روز اسفبارتر می شود. رفرمیسم حاکم بر جنبش کارگری هم در طول سالیان دراز این جنبش را زمین گیر کرده است . این گرایش ضد کارگری (رفرمیسم راست و چپ) با توسل به قوانین ضد کارگری سرمایه داری، در همسویی با جناح های در قدرت یا خارج از قدرت بورژوایی، جنبش کارگری را از مبارزه با سرمایه باز می دارد. مبارزه با سرمایه یک جنبش شورایی ضد سرمایه داری سراسری را طلب می کند. این جنبش بر بستر مبارزات خود حول مطالبات روز کارگری شکل می گیرد، رشد می کند، قد می کشد، هر روز مطالباتش را گسترش می دهد و ستون خیمه سرمایه و ارزش های اضافی انباشت شده را مورد حمله قرار می دهد. خطوط قرمز سرمایه را در می نوردد. اما نقطه شروع ما کارگران مطالباتی است که حور مبارزات تمام کارگران علیه سرمایه است.
اما ما کارگران عسلویه چه باید بکنیم؟ خواست و مطالبات ما کارگران نیز همان مطالبات دیگر کارگران است هرچند که ما هم، چون دیگر حلقه های جنبش کارگری برخی مطالبات ویژه مرتبط با شرایط کار و زیست خودمان را داریم. این هم به خاطر ویژگی هایی نظیر حق رست، غذای با کیفیت، حق ایاب و ذهاب جهت رفت و برگشت به رست و … است. اما مطالبات عمومی کارگران هم اکنون در سطح مبارزات کارگری در جریان است. بالارفتن دستمزدها، امنیت شغلی، مقابله با اخراج، بیمه بیکاری، پرداخت دستمزدهای معوقه و … همان هایی هستند که برای ما کارگران عسلویه هم مطرح است. بارها برای بالارفتن دستمزد و حقوق های معوقه مبارزه کرده ایم. اما چرا این مبارزات به بار ننشسته اند؟ به خاطر عدم انسجام و اتحاد ما کارگران بوده است. در این مبارزات همبستگی میان کلیه کارگران از جم گرفته تا کنگان غایب بوده است. همیشه بخش های کارگری جدا از هم مبارزه کرده اند ولی به خواست هایشان نرسیده اند. و یا تنها بخشی از مطالباتشان محقق شده است. بارها دیده ایم که هرگاه کارگران چند بخش به طور همبسته و متحد به میدان آمده اند به بخشی از مطالبات خود رسیده اند. اتحاد و همبستگی در مبارزات کارگران عسلویه می تواند پله ای باشد برای یک تشکل سراسری شورایی علیه سرمایه. ایجاد تشکل سراسری شورایی تنها بر بستر یک جنبش سراسری پی ریزی و بالنده می شود و خواست و مطالباتش را گسترش می دهد و بنیان سرمایه داری را هدف می گیرد.
جمعی از کارگران عسلویه