آنچه در شرق عراق و استان های غربی ایران به ویژه خوزستان جریان دارد، به طور قطع گوشه بسیار کمرنگی از دنیای بی حدود نسل کشی های سرمایه است. در اینجا سخن از کشتار یک نسل نیست. گفتگوی قطع ریشه حیات انسانها، محو شیرازه تولد نسل های آتی، زاد و ولد نسل های متوالی معلول، مصدوم، مجنون، ناقص الخلقه، مبتلا به اشکال عدیده سرطان ها و تمامی بیماری های مهلک و «خانمان برانداز» است. چندین میلیون زن و مرد و کودک و پیر کارگر که خود زیر فشار استثمار، سبعیت، بی آبی، بی نانی، بی پوشاکی، بی مسکنی، بی داروئی و قهر سرمایه و دولتهایش از همه لحاظ فرسوده و هلاکند، دیری است که در کام طوفان «ریزگردها» از بام تا شام مواد شیمیائی می نوشند، صدها ماده مسموم بیماری زا وارد سلول سلول پیکر خود می سازند. خوراکشان، آبشان، هوائی که تنفس می کنند، لباسی که بر تن دارند و همه مایحتاج معیشتی آنها که پیش از این و در غیاب کامل ریزگردها نیز سراسر آلوده و مالامال از مواد شیمیائی مهلک بوده است اینک تمامی آن آلودگی ها و سموم و عوامل بیماری در ابعاد هزار برابر، جریان روتین گردش خون، تنفس، تغذیه و کل تبادل جسم آنان با محیط بیرون گردیده است. نسل کشی شاید کمرنگ ترین و نارساترین لفظی است که می توان بر این درندگی و توحش بی عنان سرمایه و دولتهای سرمایه داری اطلاق کرد.
چرا سرمایه داری؟ این سؤالی است که کل کائنات سرمایه بر محور وارونه سازی جوابش می چرخد. اینکه دولت های درنده و قتل عام سالار بورژوازی و قطب های قدرت امپریالیستی سرمایه داری در این زمینه در قلمرو وارونه بافی ها چه می کنند و چه می گویند، جای خود دارد. هر تریبونی که هر کجای دنیا به دست این یا آن به اصطلاح « فعال مبارزه با آلودگی محیط زیست»!! می افتد نیز یکراست از تغییرات اقلیمی، تحولات جوی طبیعی کره زمین، خشکسالی در خاورمیانه، کم شدن آب رودخانه های منطقه، خشکیدن دریاچه ها، نرسیدن آب به مرداب « هورالعظیم » و مانند اینها می گویند، این جماعت وقتی که لباس از جان گذشتگی!!، ایثار!!، چپ نمائی!! و رادیکالیسم!! می پوشند، وقتی که خطر می کنند و به سیم آخر می زنند!! بسیار یواشکی و درگوشی از سوء مدیریت دولت ها هم حرف می زنند!!! گفته ها، تحلیل ها و ریشه یابی های اینان همان تعفنی را به مشام کارگران عاقل دنیا می رساند که از کل سیستم شستشوی مغزی سرمایه از زمان ظهور تا امروز به بیرون ترواش کرده است. آلودگی محیط زندگی انسانها کلاً و در تمامی وجوه و جزئیاتش از عمق هستی گندیده سرمایه نشأت می گیرد. این واقعیت عریانی است که فعالین جنبش لغو کار مزدی مدام بر آن تصریح کرده اند. کتاب « سرمایه داری و فاجعه آلودگی محیط زیست» به اندازه کافی در این گذر گویاست.
تولید سرمایه داری در بنمایه هستی خود، تولید برای سود و سود، تولید بی مهار و سرطانی سرمایه است. آنچه در این نظام هیچ محلی از اعراب ندارد نیازهای واقعی معیشتی و رفاه و سلامتی و تعالی جسمی و فکری انسانها است. سرمایه به همه چیز از منظر تولید سود و افزایش حجم خود نظر می اندازد. زمین، را، آب را، دریاچه و دریا را، دشت و دمن و صحرا را، درخت و حیوان و باغ و کویر را، خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و دارو و درمان را، بهداشت و آموزش را، وجود آدمیان را، همه چیز را با چراغ سود و تولید سود انبوه تر می کاود. سرمایه برای حصول این هدف به هر توحشی دست می یازد. جنگهای جهانی راه می اندازد، هولوکاستها بر پای می دارد. بشریت را به آتش می کشد، طبیعت را نابود می کند، دریاها را یکسره از سموم مهلک پر می سازد، کل آتمسفر اطراف زمین را توده کربن و دود و همه گازهای سمی مرگ آور می سازد. سرمایه به صورت روتین چنین می کند و تاریخاً چنین کرده است. آنچه حی و حاضر در خوزستان و استان های غربی ایران و شرقی عراق جریان دارد، محصول مستقیم پویه ای است که سرمایه در چرخه سودپوئی خود خلق کرده است. هولوکاست گسترده وعظیمی است که سرمایه مزید بر کل بربریت های روزمره زیست محیطی خود بر سر ساکنان این نقطه دنیا آوار نموده است. در اینجا ۳۵ سال تمام است که سرمایه داران جهان، دولت های سرمایه داری، قطب های سترگ قدرت سرمایه با هم می جنگند. جنگ جنایتکارانه جمهوری اسلامی و رژیم صدام، جنگ سراسر وحشت و دهشت بورژوازی درنده امریکا و دهها دولت متحدش علیه توده های کارگر نفرین شده عراق موسوم به «جنگ خلیج»، جنگ دوم امپریالیست های وحشی امریکائی و انگلیسی و اقمار و متحدانش باز هم علیه میلیون ها کارگر گرسنه و بی خانمان عراق در چند سال بعد، جنگ ویرانگر و بشرکش بورژوازی تجاوزکار امریکا در افغانستان، جنگ داخلی چند ساله میان بخش های مختلف بورژوازی در هر کدام از ممالک سوریه و عراق، جنگ سالیان دراز طالبان و القاعده و داعش و جبهة النصره و صدها مافیای موحش هولوکوست آفرین سرمایه زاد و تعلیم و تربیت یافته بورژوازی امریکا، اروپا، عربستان پاکستان، جمهوری اسلامی، در یک کلام ۳۵ سال است که در اینجا، در زمین و آسمان جنگ جریان دارد. ۳۵ سال است که کارگران این دیار به جای غذا مواد شیمیائی منفجر از زرادخانه های سرمایه جهانی نوش می کنند، به جای آب سالم مواد سرطان زا می نوشند،
اما جنگ ها فقط بخش اندکی از کل فاجعه مخلوق سرمایه اند. ۳۵ سال است که ساکنان این مناطق به جای داشتن کشتزارهای سبز، میدان های مین گرم و پرخون دارند، به جای میوه جات سلامتی آور، محصولات آکنده از سموم کشنده وارد معده خود می سازند، آب زلال روخانه هایشان سرمایه مشتی دژخیم برای انباشتن سودهای بیشتر گردیده است، دریاچه هایشان خشکیده است زیرآ آب جاری سوی مصب آنها سرمایه مردارخواران سرمایه دار شده است. همه جا را خشکی در کام خود فرو برده است، زیرا جرعه، جرعه آب ها، ساز و کار طغیان شط سودها گردیده است. انبوه درختانی که روزگار پیش مانع پیدایش ریزگردها بودند اینک یا طعمه شعله های جنگ گردیده یا هر وجب جای آنها مرکز سودجوئی کفتاران زشت بساز و بفروش سرمایه دار شده است. در هیچ نقطه نظام بردگی مزدی هیچ بند پروسه کار و تولید در خدمت زندگی بشر نیست. در برخی مناطق نه فقط نیست که هر چه هست، هر چه انجام می گیرد ساز و کار مرگ و نابودسازی انسانهاست. طوفان ریزگردها توفان توحش سرمایه است. سدهای پرشماری که مانع رسیدن آب رودخانه های مختلف به دریاچه ارومیه شده است توسط سرمایه داران جنایتکار سپاهی و غیرسپاهی دولت درنده ایران با هدف کسب سود غول آساتر احداث گردیده است. باتلاق هورالعظیم خشکیده است زیرا صاحبان سرمایه و دولت ها در حفظ آب هایش سودی نمی دیدند. زاینده رود از جریان بازمانده است زیرا ارتجاع هار بورژوازی در تلاش برای کاهش هر چه بیشتر هزینه سرمایه گذاری ها و انباشتن هر چه بی مهارتر سودها نفعی در صرفه جوئی مصرف آبهایش ندیده است. اب کارون یکی از بزرگترین رودهای جهان رو به کاهش رفته است، زیرا که در نظام بردگی مزدی چگونگی پیش ریز آبها به حوزه انباشت تابعی از سودآوری هر چه انبوه تر سرمایه است. کشتزارها نابود شده اند زیرا نظام سرمایه داری جایگزینی آنها با حوزه های اقتصادی دیگر را سودآورتر می دیده است. ریزگردها بلیه ای است که سرمایه تولید کرده است و به جان کارگران انداخته است. برای مبارزه با طوفان ریزگردها، برای مبارزه علیه فاجعه آلودگی محیط زیست باید تیر را به سوی هستی سرمایه داری نشانه رفت. خاورمیانه و خوزستان با دستان کشتارگر سرمایه چنین وضعی پیدا کرده است. منطقه ای از دنیا که توده های کارگر در غیاب اختاپوس متعفن سرمایه داری و در صورت استقرار سازمان شورائی سراسری کار و تولید سوسیالیستی لغو کار مزدی، می توانستند آن را بهشت برین زمینی زندگی بشر سازند. می توانستند آن را سرزمین بی نیازی و رفاه و سطح عالی معیشت و سلامتی و بهداشت و شادی کل ساکنان کنند، می توانستند مالامال از کشتزارهای دلربا، آراسته به طبیعت زیبا، باغات و سبزه زارها کنند. می توانستند در کنار خروش رودهایش و موج پرشکوه دریاهایش بساط بهترین زندگی ها پهن کنند. اگر سرمایه داری، اگر رابطه جهنمی تولید برای سود، سایه کثیف اختاپوسی خود را از سر بشر کوتاه می نمود، اگر توده های کارگر کره خاکی امکان می یافتند که از درون شوراهای ضد کار مزدی خود متشکل و متحد و دخالتگر، تکلیف کار و تولید و سرنوشت زندگی خود را به دست گیرند، اگر تمامی آحاد انسان ها در این شوراها با نقش نافذ و آزاد و آگاه و رها شده از هر قید بالای سر خود زمام کار و زندگی خود را به دست می گرفتند، امروز نه در این نقطه که در سراسر جهان هیچ اثری از هیچ نوع آلودگی محیط زیست در هیچ حوزه زندگی بشر وجود نداشت. جهان موجود اما جهان تاخت و تاز بی مهار و هولوکاست آفرینی لحظه، به لحظه سرمایه است. خاورمیانه نیز مثل همه نقاط این دنیا و حتی بسیار بدتر از پاره ای مناطق دیگر، سالیان درازی است به جای آنکه تجلی کار و تولید انسان ها برای معیشت و رفاه و تعالی جسمی و فکری خود باشد میدان جنگ وحوش درنده بورژوازی است. سرمایه داران، دولت های هار سرمایه داری و مافیاهای رنگارنگ سرمایه دار بر سر تقسیم اضافه ارزش ها با هم می جنگند. آنها در پویه این جنگیدن ها فقط میلیون، میلیون کارگر خاورمیانه ای را تسلیم تیغ مرگ نمی کنند. شمار کارگرانی که در سنگرها، در میدان های مین، در بمباران های هوائی، در شبیخونهای جنایتکارانه زمینی جان می بازند یا مصدوم و معلول می شوند در مقابل توده انبوه زن و کودک و بزرگ و کودک خانواده های کارگری که به اشکال عدیده دیگر نابود می گردیدند بسیار اندک و ناچیز است. در چند سال نخست بعد از پایان جنگ تبهکارانه و بشرکش دولت بوش پدر علیه رژیم صدام یا در واقع علیه زندگی و زنده بودن میلیونها کارگر عراقی، فقط ۵ میلیون کودک خردسال این کارگران طعمه طوفان سرطان ها شد. طبقه کارگر ایران سالیان، سال و به درازی عمر چند نسل خود کفاره شوم جنگ جنایتکارانه دولت های سرمایه داری ایران و عراق را در شکل خرابی موحش محیط زیست، ابتلا به همه بیماری ها، همه نوع فقر و نداری، به بهای فاجعه عظیم ماندگار شدن دولت درنده جمهوری اسلامی پرداخته و محکوم به پرداخت است. جنگها سپهر هستی ساکنان منطقه را از انواع سموم سرطان زا و موجد بیماری های دیگر انباشته است. همان سمومی که اینک در لا بلای جرز ریزگردها یکراست تا عمق تمامی سلولها و بافت های حیاتی دهها میلیون انسان مقیم منطقه پیش می رود و فاجعه تولید می کند.
در روزهای اخیر دولت درنده جمهوری اسلامی بالاجبار و اضطراراً از ساکنان شهرهای خوزستان خواسته است که در خانه ها بمانند، مدارس و ادارات را تعطیل کرده است، اما همزمان به کارگران هشدار داده است که حتماً باید کار کنند، بخش عظیمی از کارگران استان در فضای باز توسط سرمایه استثمار می شوند. کارگران خطوط کشتی رانی، توده کارگر شاغل در بنادر، کارگران شهرداری ها، چندین هزار کارگر کشت و صنعت هفت تپه و فراوان کارگران دیگر زیر مهمیز رعب و وحشت سرمایه در میان موج ریزگردها مجبور به انجام کارهای شاق و تولید سود برای صاحبان سرمایه اند. در برخی جاها کارگران دست به اعتراض زده اند، اما مجرد اعتراض علاج هیچ دردی نیست. باید به پای خاست. مبارزه علیه آلودگی مرگبار محیط زیست، پیکار علیه نسل کشی عظیمی که طوفان ریزگردهای سرمایه و منبعث از هستی سرمایه داری به جان میلیونها کارگر انداخته است عرصه بسیار مهمی از پویه جنگ ضد سرمایه داری ماست. کل طبقه ماست که باید علیه این جنایت سرمایه برخیزد. باید به خیزشی شورائی و سراسری علیه آنچه سرمایه بر سر ما آورده است و علیه اساس موجودیت سرمایه داری روی نهاد
فعالین جنبش لغو کار مزدی
فوریه ۲۰۱۵