در گلشن نوجوانی
رفیقی شفیق
بردبار و سلیم
بودش گلی
با ذهنی آسمانی
من و محمود
خاکی و زمینی
من و امیر
و
تابستانهایی
داغ و کارگری…
فسانه نیما
صدای گرم شاملو
تئو در اکیس، ویکتورخارا و چه گورا
امیر و شریعتی و ستار خان
من و غول شدن انسان
دیالکتیک ماهی سیاه کوچولو
و حیدر خان
از شما چه پنهان
تمسخر کافه نادری نشینان
میان محله ای کارگرنشینان
امیر و گود عربها
مصاحبه با
حاشیه نشینان…
امیر و سوقاتش
زیره کرمان
عسل ساوالان
من از نسل رنج
شالیزار و برنج
ابریشم بافی
بنایی و کفاشی…
حسینیه ی ارشاد
سخنان عبدالفتاح
عبدالمقصود
اعراب و اسراییل
در بحرانی ناسور
انشای من اما…
“صلح فلسطین!
گردگانی ست بر گنبدان…
تپش انقلاب
حکومت نظامی بر پا
زحمتکش مردمان
در تبریز
کف خیابان
شدند سریز
سرباز بود امیر
فکند سلاح بر زمین
جست و پیوست
در آغوش گرمِ
پدر و مادر کارگرش
یا شاسین امیر…
بهمن پنجا و هفت
بدون برف
حیاط و پشت بام خانه هامان
پر از مولوتوف
سنگر بندی خیابان
بچه های محله
کارگران جوان
با بازوبند هایی
سرخ یا سفیدشان
سلاح بر کف لبریز
زشور و هیجان
تسلیم پادگانها
پاسگاهها و تانگها
یکی پس از دیگری…
پنجا و هشت
بهار و تابستان
بمباران کردستان
کاک فواد و توماج
سرکوب ترکمنان
چاه ویل و فرقه و سکت
گشوده دهان
اما
من و امیر و ذبیح
همچنان رفیق
دستگیری تقی شهرام
ذلت معادیخواه
نمایش” عباس آقا”
کارگر ایران ناسیونال
مصاحبه با
سعید سلطان پور…
تابستان و شهریور شصت
آسمان خاکستری
دار استبداد
حکومت نظامی بر پا
مسعود و بنی صدر
طبق قرار پا به فرار…
بگرفته همه جا
غبار کینه و نفرت
جدال هستی و نیستی
جولانِ
جوخه های مرگ
در سطح شهر
شلیک گلوله ها
زخم عمیق پا
شکنجه و سکوت امیر
بعدِ یکماه
“دهم محرم”
جوخه ی آتش
امیر و یارانش
تیر باران همگی
خسبیدند در همسایگی
با گلسرخی
قطعه ی مجاهدین
به یاد امیر، مشرقی تیزپا…
منوچهر مهر ماه۹۴