توده های وسیع طبقه کارگر!
خیزش چند میلیون انسان معترض به استمرار حاکمیت اسلامی سرمایه داری در روز پنجم دی به طور قطع پایه های قدرت رژیم را لرزاند. در این روز همه چیز از شعارها گرفته تا تاکتیک های جدال، تا درجه آمادگی توده های عاصی برای تداوم پیکار، تا وسعت و عمق اعتراضات، همه و همه با روزها و ماه های قبل تفاوت داشت. آنچه روی داد نه فقط برای جناح مسلط قدرت دولتی که برای اصلاح طلبان نیز مقداری رعب انگیز بود. شعار « مرگ بر اصل ولایت فقیه» و شعارهای دیگری که حریم عفاف اسلامی هر دو بخش قاهر و مقهور جمهوری اسلامی را به سینه دیوار می نهاد در عداد رایج ترین و همه جاگیرترین فریادها شد. « طومار اعجاز الهی» شریعت سرمایه در آتش خشم انسان ها سوخت. اعمال قهر انسانی علیه قهر انسان کش نیروهای درنده دولتی به شگرد مقابله با دستگاه اختاپوسی حاکم تبدیل شد. خشم انباشته ۳۰ ساله انسان های استثمار شده و ستم دیده همه جا شعله کشید، خودروهای حامل دسته های دژخیم طعمه آتش گردید، معترضان با اراده ای استوار به جوخه های مرگ دولت اسلامی سرمایه حمله ور شدند و بسیار کارهای دیگر که انجام دادند. این تعرضات در همان حال که قدرت مسلط روز سرمایه را نشانه می رفت شرکای دژخیم دیروز آن ها را هم کم یا بیش در زیر چرخ قدرت خود له ساخت. تظاهرات روز ششم دی نمایش این تاخت ها و تازش ها بود. تاخت و تازهائی که در پهنه جدال طبقه ما علیه سرمایه هنوز هم بیان هیچ تعرض جدی یا هیچ دستاورد واقعی نیستند اما برای هر دو بخش قدرت سیاسی سرمایه بسیار غیرقابل تحمل بودند. اصلاح طلبان با تمامی قوا کوشیدند تا از آنچه روی داده است اعلام برائت کنند و در موارد زیادی دست به صدور حکم محکومیت بزنند. موسوی و خاتمی و شرکا سکوت کامل اختیار کرده اند، دبیرخانه مجلس خبرگان هاشمی رفسنجانی کل تظاهرات این روز را با قاطعیت تمام محکوم کرده است و سایر اصلاح طلبان یا نهادهای طیف این رویکرد نیز هر یک به شیوه ای و با شدت و غلظت خاصی اقدامات تعرضی توده ها را مطرود اعلام داشته و تبری خود از آن را به اطلاع شرکای ۳۰ ساله حکومتی رسانده اند. اصلاح طلبان از همین طریق ولو به صورت ضمنی و بسیار شیادانه اما به هر حال صریح و محتوم، توافق خود را با قلع و قمع تمامی معترضان خارج از مدار طیف خویش یا خارج از دائره ایمان و انقیاد جامع الاطراف به شالوده نظام بردگی مزدی سرمایه داری اعلام کرده اند و قتل عام آن ها توسط حاکمان اسلامی سرمایه را مجاز دانسته اند.
اصلاح طلبان حکومتی چنان نموده اند اما آنان فی الحال بر سفینه قدرت و حاکمیت دولتی سرمایه سوار نیستند، مسأله اساسی و بسیار تعیین کننده واکنش ددمنشانه، هار و جنایتکارانه ای است که مافیای مسلط قدرت سیاسی در قبال حوادث این روز از خود نشان داده است. کشتارهای این روز بسیار هولناک بوده است. بر اساس اخباری که از منابع درونی رژیم و بخش های مختلف ماشین قتل عام جمهوری اسلامی به بیرون درز کرده است شمار کشتگان از ۴۰ افزون است. قوای سرکوب به این بسنده نکرده است و هزاران انسان معترض را در طول خیابان ها، در جریان تظاهرات و جنگ و ستیزهای خیابانی آن روز دستگیر کرده است و روانه مرگبارترین سیاهچال ها ساخته است. فقط پلیس تهران دستگیری ۵۰۰ انسان معترض را اعتراف کرده است و هر کدام از جوخه های جنایت و کشتار دولت اسلامی بسیار بیش از این ها تحویل دخمه های مرگ داده اند. زندانی کردن چند هزار جوان و پیر و مرد و زن معترض فقط به شهر تهران مربوط می گردد. جمعیت دستگیرشدگان سراسر کشور بسیار بسیار بیشتر از این ها است. طوفان وحشت و دهشتی که رژیم با بیشترین برنامه ریزی و تقلای ممکن در طول همین چند روز راه انداخته است بسیار آشکار از عزم قاطع حکام دژخیم سرمایه برای جاری ساختن سیلاب خون و کشتارهای انبوه حکایت دارد. جمهوری اسلامی شالوده حیات و قدرت خود را از آغاز بر حمام خون و تل اجساد انسان های معترض و آزادیخواه بنا کرده است، هر لحظه بقای خود را با تداوم کشتارهای هزار، هزار، تضمین نموده است و هر چه زمان گذشته است نیاز حاکمیت بدبنیاد بشرستیزانه و سفاکانه اش به قتل عام بیشتر و بیشتر شده است. این نیاز رژیم اکنون به اوج رفته است و بقای هردقیقه ای از حیات منحوسش به عظیم ترین کشتارها موکول گردیده است. توسل حاکمان سفاک و بربرمنش اسلامی سرمایه به گسیل اجباری خیل خدم و حشم خویش در خیابان ها تلاش دژخیمانه عجزامیزی در راستای جستجوی محمل فتوا برای راه اندازی چندین باره حمام خون است. رژیم همراه با این نقشه پردازی های شوم توحش آمیز دست به بسیاری کارهای دیگر نیز زده است. چند روز است که چکمه پوشان خونریز و خون آشام دولت اسلامی زمین و زمان را از عربده های نفرت بار کشتار، کشتار، آکنده اند. آنان همه جا و در پس هر بوقی نعره می کشند که همه معترضان « محارب» هستند و حکم قاضیان شریعت گند و خون و نفرت سرمایه در چنین مواردی فقط اعدام است.
کارگران! همزنجیران!
عجز و فروماندگی و استیصال دولت اسلامی سرمایه در مقابل موج عصیان و خشم شعله ور انسان های ناراضی یک واقعیت بدیهی است اما این رژیم خود را در شرائطی می بیند که از راه اندازی هیچ حمام خونی دریغ ندارد. مافیای مسلط قدرت در ساختار حاکمیت سرمایه به این جمعبست رسیده است که باید ماشین آدم کشی خود را هر چه نیرومندتر و بی مهارتر در سراسر جامعه دست به کار درو انسان های معترض کند. سران دولت اسلامی بر این باورند که با این کار اولاً شرکای اصلاح طلب خود را به تسلیم و همکاری محض وا می دارند و ثانیاً و به عنوان هدف واقعی واصلی، موج قهر و نفرت و عصیان میلیون ها کارگر و فرودست معترض را به عقب می رانند و از این طریق پایه های حاکمیت خود را برای چند صباحی دیگر از فروریزی حتمی باز می دارند. اینکه طوفان تطاول و بشرکشی دولت سرمایه تا چه حد موفق افتد سؤالی است که اولاً پاسخ آن به چگونگی مقابله ما توده های طبقه کارگر با این تهاجم سفاکانه سرمایه بستگی دارد و ثانیاً میزان موفق بودن یا نبودن آن در اساس تصمیم گیری روز دولتمردان سرمایه نقش چندانی ایفاء نمی کند. نکته مهم این است که رژیم راه اندازی حمام خون را تنها و تنها شانس بقای خود دیده است و برای آزمودن این شانس هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد.
کارگران! همزنجیران!
دستگیرشدگان در اکثریت قریب به اتفاق خود جوانان و زنان و مردان طبقه کارگر هستند، آنان ممکن است دانشجو، معلم، راننده، پرستار، روزنامه نگار، دانش آموز یا از هر بخش دیگر این طبقه باشند. آنان که از میان ما و از آحاد طبقه ما نیستند نیز نجات آنان از مرگ وظیفه بدیهی و صد درصد مفروض هر انسان و مقدم بر همه جنبش ضد سرمایه داری طبقه ماست. اولین سؤال از همه ما، از کل همزنجیران، از توده وسیع بردگان مزدی این است که در قبال این اوضاع قرار است چه کنیم و دست به چه کارهائی بزنیم؟ آیا می خواهیم همچنان در کارخانه ها و مراکز کار مشغول راه اندازی چرخ تولید سود و سرمایه برای سرمایه داران و دولت سفاک و بربرمنش اسلامی سرمایه باشیم و دست به هیچ اعتراضی نزنیم. آیا قرار است در قبال حمام خون های در شرف وقوع ساکت باشیم و به جلادان بشرکش سرمایه اجازه دهیم تا چند هزار نفر از جوانان ما را به خیل چند ده هزار نفری کشته شدگان این ۳۰ سال اضافه کند. آیا قرار است شاهد ۳۰ خردادهای جدید، کردستان های دیگر، حمام خون ۶۷، اعدام های ۳۰۰ و ۳۰۰ روزمره ۳۰ خرداد ۶۰ به بعد باشیم و همچنان بسان بردگان مزدی تسلیم و زبون و مستأصل اجازه دهیم تا همه این توحش ها و کشتارها صورت گیرد. هیچ چیز فاجعه بارتر از قبول چنین سکوتی نخواهد بود و هیچ چیز چندش بارتر از این نیست که ما در برابر همه توحش ها سیاست صبر و انتظار پیشه کنیم! یک سؤال اساسی در همین جا این است که سکوت کنیم، تا چه شود، تا از فشار گرسنگی خود بکاهیم!!! تا کار خود را از دست ندهیم!!! تا کودکان ما کمتر به کودکان خیابانی و کارتون خواب تبدیل شوند!!! تا زنان طبقه ما کمتر زیر فشار فقر مجبور به تن فروشی گردند!!! تا شمار جوانان طبقه ما که برای نان بخور و بمیر مجبور به فروش مواد مخدر می گردند کمتر شود!!! تا جمعیت چند میلیونی بیکاران ما چند نفری کمتر گردد!!! تا قراردادهای سفید امضاء کار چند ساعته و چند روزه ما امضاء دار و چند روزه تر شود!!! تا اخراج های هزار هزار ما شتاب کمتری گیرد!!! آیا چنان خواب و خیال هائی اساساً انسانی است!!! آیا چنین خیالاتی با همه غیرانسانی بودنشان در اساس عقلانی است و قرار است در عالم واقع راه به جائی ببرد و مشکلی را از ما حل کند!!! آیا فقط تجربیات لحظه به لحظه این ۳۰ سال بی پایه بودن و واهی بودن چنین تصوراتی را برای همه ما به اندازه کافی روشن نساخته است؟
کارگران! همزنجیران!
هر نوع افتادن به ورطه خیالات بالا نهایت عقب ماندگی، فروماندگی و استیصال است. این نقطه انفجار واقعی فاجعه ها است که ما به نام طبقه کارگر چنین بیأندیشیم و چنین راهی برگزینیم. ما بردگان مزدی خالق کل سرمایه ها و ثروت ها، خالق کل کارخانه ها و کارگاه ها، خالق تمامی هست و نیست اقتصادی جامعه و خالق کل جامعه ای هستیم که بر محور خرید و فروش نیروی کار، بر محور استثمار ما، بر محور تبدیل محصول کار ما به اضافه ارزش و سرمایه می چرخد. ما طبقه ای بین المللی هستیم و همین موقعیت و نقش را در سراسر جهان داریم. ما با توقف چرخ تولید و کار قادریم کل جهان موجود را عرصه اعمال قدرت خود کنیم، ما با سازندهی آگاه قدرت متحد طبقاتی خود قادریم بنیاد نظم اجتماعی موجود را براندازیم، قادریم کل عینیت موجود را دچار تغییر بنیادی سازیم، قادریم جهانی نو را بر جای این ویرانه گند و خون و استثمار و بی حقوقی و ستم و نابرابری مستقر سازیم. ما از چنین قدرتی برخورداریم، مشکل ما نداشتن ظرفیت و امکان تغییر دنیای موجود نیست، تمام معضل ما این است که این قدرت را با آگاهی و درایت و به صورت متحد و سازمان یافته علیه سرمایه به کار نمی گیریم.
کارگران! همزنجیران!
سی سال زندگی در جهنم گند و خون و وحشت و دهشت سرمایه داری اسلامی نشان داده است که بی توجهی ما به اهمیت اعمال قدرت متحد آگاهانه ضد سرمایه داری گام به گام و لحظه به لحظه ما را بیشتر و ژرف تر در اعماق فقر و بیکاری و فلاکت و بدبختی فرو برده است. با تحمل گرسنگی و بیکاری و بی حقوقی و اختناق و سلب هر نوع آزادی نمی توانیم هیچ گرهی از مشکلات خویش باز کنیم. باید بپاخیزیم، باید در صف مقدم جبهه پیکار علیه دولت سرمایه و کل نظام کارگرکش سرمایه داری قرار گیریم. باید مصمم و استوار برای مقابله با جنایات روز رژیم قیام کنیم. علیه کل دستگیری ها و اسارت ها و شکنجه ها و اعدام ها دست به مبارزه زنیم. منشور مطالبات پایه ای طبقه خویش را سنگر اعتراض و جنگ علیه سرمایه و دولت سرمایه داری سازیم. در اعتراض به کشتارها و دستگیری ها، همه کارخانه ها و مراکز کار را تعطیل کنیم، خواستار آزدای بی قید و شرط همه دستگیرشدگان شویم. دولت سرمایه را به قبول مطالبات پایه ای طبقه خود و از جمله آزادی همه زندانیان و جلوگیری از هر گونه اعدام مجبور سازیم و برای این کار تمامی بخش های کار و تولید از نفت و ذوب آهن و بنادر و حمل و نقل و اتوموبیل سازی ها و لاستیک سازی ها، نساجی ها، مدارس، دانشگاه ها و کل جامعه را به تعطیل بکشانیم. تاریخ انجام همه این امور را وظیفه روز ما ساخته است. به پا خیزیم و این نقش سترگ تاریخی خویش را ایفاء کنیم. پرچم مطالبات پایه ای خود را بر فراز جنبش جاری به اهتزار در آوریم، در صدر خیزش های روز پیش تازیم. جنبش را از اصلاح طلبان و کل رویکردهای خواستار بقای سرمایه داری پالایش کنیم، شعارهای جنبش را شعارهای واقعی ضد سرمایه داری و برای محو نظام بردگی مزدی سازیم. شوراهای سراسری ضد سرمایه داری خود را تشکیل دهیم، چرخ کار و تولید را در همه جا از کار فرو اندازیم . زندانیان را آزاد سازیم، دولت سرمایه داری را سرنگون کنیم، جمهوری شورائی طبقه خود را مستقر گردانیم و برای امحاء کامل کار مزدوری به جلو گام برداریم
فعالین جنبش لغو کار مزدی
۳۰ دسامبر ۲۰۰۹