اقدام شما در ارسال پیام برای کنفرانس سراسری کارگران اتوموبیل سازی آلمان کاری ارزنده است. ما بردگان مزدی سرمایه در سراسر دنیا طبقه واحدی را تشکیل می دهیم. طبقه فروشندگان نیروی کار، طبقه ای که خالق کل سرمایه ها و ثروت های موجود جهان است، هر چه هست از کارخانه و تراست و کنسرن و انحصارات سر به فلک کشیده صنعتی تا کشت و صنعت و مزارع غول آسای کشاورزی، تا مدرن ترین و هوش رباترین شبکه های ارتباطی، تا هر چه مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و مراکز پژوهشی و تحقیقی در هر کجای دنیاست، همه و همه کار متبلور شده انسانی ماست. همه این ها توسط آحاد توده های طبقه ما به عنوان یک طبقه واحد سراسری و بین المللی تولید گردیده است.
هر ریال سرمایه که در هر کجای جهان تولید می شود جزء پیوسته ای از سلسله جبال عظیم کل اضافه ارزش ها و سرمایه هائی است که کل توده های طبقه ما دست به کار تولید آن هستند. سودی که هر بخش از سرمایه جهانی و طبقه سرمایه دار هر کشور نصیب خود می سازد توده عظیم اضافه ارزشی است که کل طبقه ما در تولید آن شرکت دارد. اگر سرمایه جهانی در نقطه ای از دنیا زیر فشار مبارزات این یا آن بخش از کارگران، به نامحسوس ترین عقب نشینی ها تن می دهد صرفاً به این خاطر است که در گوشه ای دیگر از همین دنیا، به تمامی ساز و کارهای لازم برای سازمان دادن هارترین و درنده ترین تهاجمات علیه هست و نیست بخش های دیگری از طبقه ما دسترسی کامل دارد. اگر احیاناً در جامعه ای، از برنامه ریزی مرگبارترین میزان افزایش فشار استثمار چشم می پوشد فقط از آن روی است که چشم انداز بالا بردن حداکثر فشار استثمار توده های کارگر در جامعه ای دیگر را در برابر خود مقدور و آسان می بیند. هر میزان تضعیف نظام بردگی مزدی در دنیا موفقیتی برای کل طبقه ما در سراسر جهان و هر شکست و ضعف و فروماندگی در هر جبهه پیکار کارگران ضربه ای بر موقعیت و آرایش قوای ما در تمامی دنیاست. ریشه کل سیه روزی های همه ما در نقطه نقطه دنیا در عمق رابطه سرمایه جای دارد و هر مقدار بهبود معیشت و رفاه و آزادی و استیفای حقوق ما در هر کجای جهان در گرو پیکار کوبنده تر و آگاه تر و سازمان یافته تر علیه سرمایه است. جنبش ما جنبشی انترناسیونالیستی و ضد سرمایه داری، ضد اساس کار مزدوری است، پیروزی واقعی این جنبش در گرو استحکام هر چه آهنین تر اتحاد انترناسیونالیستی آن است. ابتکار شما در صدور پیام برای کارگران آلمانی اقدامی ارزنده و شایسته است، هر گاه که واقعاً گامی در راستای انسجام و اتفاق و همپیوندی ضد کار مزدی و انترناسیونالیستی باشد. بر شرط اخیر به طور خاص تأکید می کنیم زیرا که هر ندای اتحاد و همپیوستگی همراه با جنجال نام و نشان و آدرس طبقه ما لزوماً ندای واقعی وحدت و همدلی انترناسیونالیستی ما بردگان مزدی علیه سرمایه داری نیست. قرنی است که رفرمیسم راست اتحادیه ای، اردوگاه شوروی سابق، بورژوازی غرب و سوسیال دموکراسی، از درون گسترده ترین و سراسری ترین سازمان های جهانی از نوع « بین الملل سرخ کارگری»، «کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های آزاد کارگری»، سلف امروزی آن یا نهادها و مجامع دیگر در باره همگامی انترناسیونالیستی کارگران به اندازه کافی غوغا به پا ساخته اند. همه این نهادها، از هر قماش و زیر هر پرچم، راست یا چپ، غربی یا شرقی، نه فقط هیچ نشانی از هیچ نوع همجوشی و اتحاد ضد سرمایه داری طبقه کارگر نداشته اند، که همگی گورستانی برای کفن و دفن هر نوع جنب و جوش ضد کار مزدی توده های کارگر دنیا و یکی از عوامل بسیار اساسی تفرقه و تلاشی و شکست و افول و سقوط جنبش کارگری جهانی در طول این یک قرن بوده اند. از گذشته های دور که بگذریم، در طول همین سال های اخیر نیز حرف های زیادی در باره پشتیبانی اتحادیه های کارگری جهانی از مبارزات کارگران ایران و وقوع همبستگی بین المللی میان کارگران کشورها در بوق های متنوع رفرمیستی جنجال شده است که تنها و تنها خاصیت واقعی آن ها رونق بازاری برای دکان های ورشکسته گروهی و حزبی و سندیکائی در یک سوی و بازگشائی میدانی برای دخالتگری رفرمیسم راست اتحادیه ای در مناقشات میان بخش های مختلف بورژوازی جهانی به نفع این یا آن بخش طبقه سرمایه دار جهانی در سوی دیگر بوده است. در اینجا مطلقاً قصد حاشیه روی و پرداختن به نقش مخرب این نوع نهادها و نهادسازی ها یا همراهی ها و حمایت ها را نداریم، آنچه مورد اشاره است صرفاً بازگوئی این واقعیت عریان است که در سخن از همبستگی بین المللی کارگران، در هر سطح، هر میزان، هر قلمرو و هر محدوده، آنچه خصلت نمای اصلی است اعمال قدرت سازمان یافته و متحد علیه اساس سرمایه داری است و در غیاب این شاخص بنیادی، هر چه هست، زیر هر نام و عنوان، فقط برهوتی برای سرگردانی و فرسایش و استهلاک قدرت پیکار کارگران به نفع نظام بردگی مزدی خواهد بود. پیام شما به عنوان گامی برای هموارسازی راه اتحاد و همصدائی و همرزمی با کارگران آلمان و جهان وقتی نور همبستگی انترناسیونالیستی به دل ها خواهد تاباند که پرتو این شاخص را بر جبین خود ساطع سازد. آرزوی ما و آرزوی همه همزنجیران آگاه شما این است و از صمیم دل می خواهیم که چنین باشد.
همزنجیران!
نامه شما در همان حال که نوید تلاش برای دراز کردن دست اتحاد به سوی کارگران آلمانی و نقاط دیگر دنیاست حاوی پاره ای برداشت ها و انگاره های باژگونه نیز هست. جنبش کارگری همیشه و به ویژه در شرائط حاضر در ابعادی هر چه عظیم تر، نیاز به پالایش باورهای نادرست و جایگزینی آن ها، با برداشت های آگاهانه و راهگشا و شفاف طبقاتی دارد. در همین راستا و در مقام پاسخ به چنین ضرورتی است که ما به خود اجازه می دهیم اشکالات اساسی این متن را با شما در میان نهیم. نکات اساسی در این گذر عبارتند از:
۱. نوشته اید « وضعیت خودرو سازی در کشور ما یک صنعت وابسته به کشورهای بزرگ جهان سرمایه داری و خودروسازان بزرگ جهانی است. کار ما فقط مونتاژکاری است. کشورهای اروپایی بازارهای کشورهای در حال توسعه را بین خود تقسیم کرده اند بازار خودروایران را به فرانسه (پژو ورنو) داده اند علاوه بر فرانسه کشورهای دیگر مثل کره با (کیا موتور پراید) مالزی با (پروتون) ژاپن، ایتالیا، ترکیه، روسیه، برزیل وچین در بازاز خودرو ایران حضوردارند»
یک پرسش مهم ما این است که آیا واقعاً معضل کار شما و سایر توده های کارگر ایران وضعیت صنعتی کشور یا به قول خودتان « وابستگی صنعت» از جمله « وابستگی صنایع خودروسازی» به کشورهای پیشرفته تر سرمایه داری است!!! « وابستگی» یعنی چه؟ کدام بخش سرمایه جهانی راسراغ دارید که به سایر بخش ها وابسته نباشد؟!!!! مگر غول پیکرترین صنایع اتوموبیل سازی جهان در بند بند هستی خود به همین کارخانه ای که شما ۳۰ هزار کارگر در آن استثمار می شوید یا به کل صنایعی که شما آن ها را « مونتاژکاری» می نامید، به گونه ای حیاتی و بنیادی وابسته نیستند؟؟ اجازه دهید موضوع را بسیار مختصر بشکافیم. مالک « ایران خودرو» مستقل از این که یک سرمایه دار خصوصی، یک بنیاد عظیم سرمایه گذاری یا دولت سرمایه داری باشد، بسان هر سرمایه دار دیگر در هر نقطه این دنیا، مجبور است که کل سرمایه ثابت خود را، استوار یا گردشی، به صورت توده انبوهی از کالا به شکل ماشین آلات، مواد خام، وسائل یدکی، قطعات نیم ساخته و مانند این ها از بازار جهانی سرمایه داری تهیه نماید، یا به بیان دیگر سرمایه خود را که به صورت پولی است با وسائل تولید در یک سوی و کالائی به نام نیروی کار در سوی دیگر مبادله کند. شرکت ایران خودرو در روند کار و در عمق چرخه بازتولید و ارزش افزائی سرمایه هایش به این کار نیازمند است. اما این داد و ستد دو سویه است و تراست های غول پیکری که کل سرمایه ثابت ایران خودرو را به صورت کالا به بازار داخلی ایران و به حوزه ارزش افزائی شرکت محل استثمار شما، یا میلیون ها کارخانه و کارتل و بنگاه مورد استثمار توده همزنجیر شما در سراسر جهان صادر می کنند، نیز دقیقاً و به گونه ای بسیار حیاتی به این کار نیازمندند. ایران خودرو بدون تبدیل سرمایه پولی خود به وسائل تولید و نیروی کار قادر به ارزش افزا کردن و خودگستری سرمایه های خود نیست و تراست های غول پیکر بین المللی نیز بدون فروش همین وسائل تولید که سرمایه ثابت ایران خودرو را تشکیل می دهند، قادر به ارزش افزا کردن، خودگستری و تداوم ارزش افزائی سرمایه های خود نمی باشند. این حکم در مورد کل سرمایه جهانی و همه اجزاء آن به طور مطلق مصداق دارد. آنچه در یک واحد تولیدی و مرکز کار، سرمایه استوار یا بخش گردشی سرمایه ثابت است در جائی دیگر به صورت کالا تولید شده است و آنچه در این یا آن گوشه دنیا به شکل کالا تولید می گردد، در نقطه ای دیگر به صورت سرمایه ثابت پیش ریز می شود. جزء، جزء سرمایه جهانی در شیرازه هستی خود، در پروسه استثمار نیروی کار و تولید اضافه ارزش، مثل حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته و ارگانیک هستند. در این میان یک چیز واقعیت دارد. همین بخش های مختلف سرمایه بین المللی یا سرمایه اجتماعی جوامع مختلف دنیا به لحاظ حجم پیش ریز، سطح تکنیک و ظرفیت تولید یا در واقع درجه بارآوری کار اجتماعی، هزینه تشکیل بخش ثابت یا متغیر سرمایه، قدرت رقابت و میدان فروش کالا در بازار جهانی، انحصار برخی شرائط تعیین کننده تولیدی، موقعیت خاص در تعیین نرخ سود عمومی سرمایه ها و پاره ای مؤلفه های دیگر، دارای تفاوت های کم یا زیاد هستند. سرمایه های مختلف یا سرمایه اجتماعی کشورهای مختلف با توجه به همین تفاوت ها، از محل استثمار کل طبقه کارگر جهانی یا از اضافه ارزش های تولید شده توسط کل کارگران دنیا نیز، حصه های کم و بیش متفاوتی نصیب خود می سازند.
همزنجیران!
با این توضیح سؤال بعدی ما این است که آیا واقعاً معضل شما کم و زیادی سهمی است که سرمایه داران دنیا از استثمار شما و کل توده بردگان مزدی همزنجیر ما در دنیا می برند؟!!! آیا مشکل شما « مونتاژ» بودن و نبودن صنعت، منشأ ایرانی و غیرایرانی سرمایه هائی که توسط آن استثمار می شوید، دولتی یا خصوصی بودن این سرمایه ها و مانند این ها است؟؟!!! آیا فقر و گرسنگی و بیکاری و بی بهداشتی و بی داروئی و بی دکتری و بی آموزشی و دنیای بدبختی هائی که شما و چند میلیارد برده مزدی نفرین شده روی زمین را در شعله های خود خاکستر کرده است از چیزی به نام وضع بد صنعت ناشی می گردد؟!! آیا تهاجمات سهمگین و مرگباری که لحظه به لحظه توسط سرمایه علیه بود و نبود معیشت شما برنامه ریزی می شود به خاطر مشکلات سرمایه داران یا تنگناهای بازتولید و سودآفرینی سرمایه ها است؟!! توضیح واضحات است که چنین نیست. ریشه کل مصائب و ادبار و نکبت و حقارت و فلاکت و ذلت همه ما چند میلیارد برده مزدی دنیا در ژرفنای وجود سرمایه و نه در « وابسته» بودن و نبودن سرمایه ها قرار دارد. ما هر چه می کشیم و هر فاجعه ای که تحمل می کنیم از دل رابطه خرید و فروش نیروی کار، از عمق رابطه تولید اضافه ارزش و از هستی سرمایه می جوشد. مشکل در مونتاژ و غیرمونتاژ یا «وابستگی» و «استقلال» صنعت نیست، معضل در وجود مناسبات کار مزدوری است. به نظر می رسد که نادرست بودن تبیین ها و نگاه هائی که در اینجا طرح کرده اید مثل روز روشن است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
۲. گفته اید که: «ساختار مریض گونه صنعت که فقط با رانت خواری می چرخد ونقش سیاست در آن رل مهمی را بازی می کند باعث این مشکلات است. صنعت ایران نه سرمایه داری است نه از قانون سرمایه داری پیروی می کند و نه دولتی است که از قانون دولت بهره مند باشد»
همزنجیران!
بسیار جدی از شما می پرسیم که اگر ایران سرمایه داری نیست پس چیست؟؟!!! اگر سرمایه شما را استثمار نمی کند پس چه چیز و کدام نظام اقتصادی و اجتماعی است که ۵۰ میلیون نفوس توده های طبقه کارگر را در آتش گرسنگی و فقر و فلاکت خاکستر کرده است؟!!! اگر سرمایه نیست که کل آزادی های انسانی شما را قتل عام می کند، پس دستان کدام قدرت اهریمنی است که امکان هر نفس کشیدن اعتراضی را از هر برده مزدی سرمایه در این دیار به طور کامل سلب نموده است؟!!! اگر سرمایه نیست که ۳۵ میلیون زن را به جرم زن بودن از هر نوع حق انسانی و انسان بودن محروم ساخته است، پس حکم کدام دستگاه کهنه جور و قهر و توحش است که آنان را به این روز انداخته است؟!!! اگر سرمایه نیست که میلیون ها کودک خردسال را در سیاهچال های تولید سود از هستی ساقط نموده است پس کدام دژخیم خون آشام دیگر است که چنین فاجعه ای را بر این جمعیت عظیم داغ لعنت خورده تحمیل کرده است؟!!! نوشته اید که این جامعه نه سرمایه داری است و نه از قانون سرمایه داری تبعیت می کند!!! مگر سرمایه در تعریف و تعبیر شما چه می باشد که حکم به سرمایه داری نبودن صنعت و عدم انقیاد جامعه به سرمایه داری می دهید؟!!!
همزنجیران!
سرمایه رابطه تولید اضافه ارزش است. رابطه خرید و فروش نیروی کار و استثمار کارگر است. رابطه تبدیل مستمر و مدام ارزش های تولید شده توسط توده های کارگر به سرمایه است، رابطه جدائی کامل کارگر از کار خود و ساقط کردن همه جانبه کارگر از هر نوع دخالت در سرنوشت کار و ارزش های تولید شده توسط خویش است. سرمایه یک رابطه اجتماعی است. رابطه تولید اضافه ارزش که کل جامعه و از جمله افکار، قانون، قرارداد، حقوق، سیاست، مدنیت، فرهنگ، اخلاق و همه چیز را در ملزومات ارزش افزائی و بازتولید خود منحل می سازد. همه این ها را به ساز و کار قدرت و سلاح ماندگاری خود تبدیل می کند. از شما می پرسیم که چرا ایران سرمایه داری نیست؟!! و چرا به نظرتان از قانون سرمایه داری تبعیت نمی کند؟؟!!! آیا شما و توده عظیم انسان های مانند شما فروشندگان نیروی کار نیستند؟ آیا این جمعیت عظیم توسط سرمایه استثمار نمی شوند؟ آیا در جریان فروش نیروی کار و استثماری که می شوند، سلسله جبال عظیم اضافه ارزش ها و سرمایه ها را تولید نمی کنند؟ می گوئید که در اینجا قانون سرمایه داری حکم نمی راند!! چرا؟ اگر قانون سرمایه در اینجا حاکم نیست پس در کدام نقطه از کره ارض حاکم است؟!!! مگر شما خودتان در همین جا، در بند بند نامه خود از خفقان و دیکتاتوری و حمام خون و فقدان هر نوع آزادی و امکان تشکل و اعتصاب و هر چیز دیگر به اندازه کافی فریاد نکرده اید؟ اگر این ها قوانین واقعی سرمایه داری نیستند و در خدمت بقای سرمایه نمی باشند پس ابزار کار و سلاح دست و ساز و کار قدرت کدام نظام اجتماعی و کدام شیوه تولید می باشند؟!! آیا معنای سخن شما این نیست که گویا سرمایه نباید بد و قوانین آن نباید ضدانسانی باشد!!! و حال که جهنم سرمایه داری ایران مالامال از بیکاری، دستمزد نازل، گرسنگی، فقر، بی حقوقی، بی بهداشتی و سایر مصائب است، پس باید سرمایه داری بودن آن را انکار کرد!!! و قوانین آن را هم چیزی سوای قوانین سرمایه نام نهاد!!! اما همزنجیران! موضوع کاملاً بالعکس است. اینجا نیز به اندازه همه نقاط دیگر دنیا سرمایه داری است و بسیار هم سرمایه داری است و قوانین آن هم بسیار ناب و سره قوانین نظام سرمایه داری می باشد. سرمایه در هر کجا که جنبش کارگری ضعیف است همین را می کند و به هر میزان که این جنبش ضعیف تر باشد سفاکانه تر و دژخیمانه تر علیه هست و نیست کارگران می تازد و در جاهائی از این هم بدتر می کند. اگر می بینید که در اروپای غربی و شمالی و معدود جاهائی از دنیا هنوز بهای نیروی کار کفاف نان توده های کارگر را می دهد، اگر در آن کشورها هنوز ته مانده ای از رفاه اجتماعی باقی است، اگر هنوز کارگران حق تظاهرات و سازمانیابی دارند، صرفاً به این دلیل است که اولاً جنبش کارگری اروپا، روزگاری، در گذشته های دور ارکان قدرت سرمایه را دچار وحشت و کابوس ساخته بود، ثانیاً داربست کنونی مبارزات کارگران خطر چندان موحشی برای سرمایه داران و دولت های آن ها نیست و ثالثاً طبقه سرمایه دار این جوامع به یمن حصه بسیار عظیمی که از کل اضافه ارزش های طبقه کارگر جهانی نصیب خود می کند، این امکان را دارد که در ذبح سراسری و یکباره کل دار و ندار زندگی طبقه کارگر کمی آهسته تر و سنجیده تر پیش تازد. دلیل واقعی بهتر بودن وضع معیشت توده های کارگر در اروپا و یا برخورداری فی الحال آنان از باقی مانده های رفاه اجتماعی و برخی آزادی ها فقط این است و به تنها چیزی که هیچ ربط ندارد، صنعت «مستقل» و «غیرمونتاژ» یا قانونمداری «انسانی» سرمایه در آن دیار است!!!. شما در تشریح مشکلات و بلیه های زندگی خود، به صنعت رانتی و جامعه رانت خوار اشاره کرده اید!!! رانت چیست؟!! و رانت خوار یعنی چه؟!! معلوم است که منظورتان پول نفت و مفتخورانی است که از این ممر، دنیاها سرمایه و ثروت اندوخته اند. در اینجا وارد بحث های اقتصادی مربوط به رانت و به طور مشخص پدیده موسوم به رانت تفاضلی نمی شویم، اما بسیار صریح باید گفت که آنچه می پندارید از سر ناآگاهی و ناتوانی در شناخت هستی سرمایه و جامعه سرمایه داری است. نفت، طلای دوران ماقبل قرون وسطی نیست و کسانی که از نفت ثروت های بسیار هنگفت می اندوزند نیز شاهزادگان مالک معادن طلای آن ایام نمی باشند، نفت مثل همه کالاها، در جریان رابطه خرید و فروش نیروی کار و توسط بردگان مزدی سرمایه استخراج و تولید می گردد. مثل هر کالای دیگری حامل ارزش مبادله است. بسان همه کالاهای دیگر مقادیر بسیار عظیمی کار اضافی یا اضافه ارزش به همراه دارد. ارزش هر کالا، ارزش کار اجتماعاً لازمی است که در آن نهفته است و هر کالا در بازار سرمایه داری بر اساس همین کار اجتماعاً لازم مبادله می شود. تفاوت نفت با بسیاری کالاها این است که از موقعیتی کاملاً انحصاری و ممتاز برخوردار است. نفت بر پایه همین شرائط انحصاری، حجم بسیار انبوهی از اضافه ارزش های تولید شده در حوزه های دیگر و توسط کارگران مورد استثمار قلمروهای تولیدی دیگر را به سوی خود جذب می کند و نصیب سرمایه داران یا دولت های سرمایه داری مالک خود می سازد. نفت در ریال، ریال خود سرمایه است. سرمایه متشکل از کوه اضافه ارزش هائی که توسط طبقه کارگر تولید شده است. این اضافه ارزش های انبوه فقط توسط چند ده هزار یا حتی چند صد هزار کارگر شرکت نفت ایران و مورد استثمار دولت سرمایه داری ایران تولید نشده است. بلکه جزء پیوسته ای از کل اضافه ارزش تولید شده توسط توده های کارگر دنیاست که در قبال صدور و فروش نفت وارد مدار انباشت و ارزش افزائی سرمایه اجتماعی ایران می گردد. نفت سرمایه است زیرا آنچه دولت سرمایه داری یا طبقه سرمایه دار ایران در قبال فروش روزانه میلیون ها بشکه نفت به چنگ می آورند در عرصه های مختلف به صورت سرمایه به کار گرفته می شود. این سرمایه می تواند ماشین آلات و اجزاء سرمایه استوار کارخانه های مختلف، مواد خام و وسائل یدکی و قطعات نیم ساخته یا بخش گردشی سرمایه ثابت واحدهای تولیدی، سرمایه پیش ریز در آب و برق و راه و بنادر و تأسیسات پایه ای یا مدارس و بیمارستان ها و دانشگاه ها و مراکز گوناگون مورد نیاز بازتولید سرمایه اجتماعی، سرمایه انباشت شده در صنایع نظامی و خرید تسلیحات و صدها نمونه دیگر از این قبیل باشد، ممکن است به صورت بهای نیروی کار پرداخت شود، می تواند در شکل های متنوع برای حفظ و حراست نظام بردگی مزدی از جمله بر پائی زندان های هر چه بیشتر، شکنجه گاه های هر چه مجهزتر، میدان های تیر هر چه گسترده تر و حمام خون هر چه پرطغیان تر هر مبارزه و اعتراض کارگران به کار گرفته شود. پول نفت در همه این حالات سرمایه سرمایه داران و دولت سرمایه داری و هزینه بازتولید و ماندگارسازی سرمایه اجتماعی است. پول نفت یک ثروت خدادادی نیست، اضافه ارزش و سرمایه است و حاصل استثمار طبقه کارگر می باشد. تکیه خاص شما بر صنعت رانتی متضمن در پرده کشیدن واقعیت سرمایه داری بودن جامعه است و این به نوبه خود گویای این حقیقت تلخ است که شما ریشه کلیه مصائب و سیه روزی های خود و کل توده های همزنجیر خود در ایران را نه سرمایه، نه رابطه خرید و فروش نیروی کار، نه نظام سرمایه داری، که چیز موهوم، غیرواقعی و دروغینی به نام صنعت «مونتاژ»!، «رانتی»!!! «وابسته»! و نوع این ها می دانید. تلقی و تصور و پنداری که بی نهایت مخرب و هموارساز یکی از مخوف ترین گمراهه ها برای قلع و قمع مبارزه طبقاتی و جنبش ضد سرمایه داری شما است.
همزنجیران!
اجازه دهید همین جا اشاره کنیم که ارجاع مصائب و سیه روزی های موجود، به عوامل عمیقاً موهوم بالا، به هیچ وجه امری خلق الساعه و جدید نیست. این کار پیشینه ای بسیار دراز و گذشته ای بسیار فاجعه بار دارد. این نوع باژگونه پردازی های گمراه ساز و فاجعه آمیز سالیان متمادی است که توسط نمایندگان آگاه سرمایه و در غالب اوقات توسط افراد، احزاب و جریاناتی از این یا آن بخش طبقه سرمایه دار اما زیر نام چپ و با پرچم و اسم و عنوان کارگری به میان توده های طبقه ما ترویج و اشاعه شده است. هدف از این کار مستقل از آنکه مروجان و اشاعه دهندگان، ابوابجمعی کدام حزب، گروه یا رویکرد خاص بوده باشند، به هر حال یک چیز بوده است. اینکه طبقه کارگر علیه سرمایه مبارزه نکند، اینکه جنبش کارگری سمت و سوی ستیز علیه کار مزدی اتخاذ ننماید و اینکه نظام بردگی مزدی در ایران هر چه طولانی تر پا بر جای ماند. در پاره ای از موارد هم هدف مروجان و بانیان و مبدعان این تئوری ها، به صف کردن کارگران برای جایگزینی نوعی از برنامه ریزی کار و تولید سرمایه داری با نوع دیگر آن و به هر حال باز هم بقای هر چه طولانی تر سرمایه داری بوده است. این تحلیل ها و روایت ها از جامعه موجود، قرنی است که در میان توده های طبقه ما در سراسر دنیا پخش است و در جای خود، ضربات بسیار کوبنده و سهمگینی را بر پیکر جنبش ما وارد ساخته است. صاحبان این تحلیل ها، از مائوئیست های سابق و باقی گرفته تا افرادی مانند مرتضی محیط، کاظم علمداری، رحیم رحیم زاده اسکوئی، محمدعلی کاتوزیان و خیلی های دیگر، کل حرفشان این بوده و این است که گویا معضل اساسی توده های طبقه ما نه موجودیت سرمایه داری، بلکه کمبود رشد سرمایه داری است!!! گویا شدت استثمار، گرسنگی، بی بهداشتی، بی داروئی و فقر گسترده دامنگیر ما نه از وجود سرمایه که محصول وابسته بودن و مونتاژ بودن صنعت، خارجی بودن سرمایه داران و سرچشمه خارجی سرمایه ها است!!! گویا دیکتاتوری هار و خفقان و قتل عام هر میزان آزادی در ایران نه کار سرمایه و دولت سرمایه داری بلکه کار خوانین، اشرار و اشقیای حافظ مناسبات ماقبل سرمایه داری است!!!
همزنجیران!
اهتمام شما در ارسال پیام برای کارگران خودروسازی های آلمان ارزنده است و ما به عنوان شماری از همزنجیران شما این کار را ارج می نهیم اما در همان حال اشتباهات جدی بالا را هم در لا به لای پیام شما مشاهده می کنیم. اشکالات دیگری نیز در این پیام موجود است که به منظور اجتناب از اطاله کلام گفتگو پیرامون آن ها را به وقت دیگری موکول می کنیم. در این میان فقط به یک نکته، بسیار کوتاه و گذرا اشاره می نمائیم. از اهمیت مراسم بزرگداشت اول ماه مه در هر سال صحبت کرده اید و پیام ها و نطق ها و میتینگ های این روز را حائز نقشی سترگ در پیشبرد اهداف جنبش کارگری قلمداد کرده اید. اول ماه مه به طور قطع باید چنین باشد و چنین رسالتی را باید به دوش کشد اما واقعیت این است که در حال حاضر مطلقاً چنین نیست. تریبون های این روز در تمامی ممالکی که در آنجا مراسم برگزار می شود، دیرگاهی است که به طور کامل در اختیار رفرمیسم راست اتحادیه ای، احزاب سوسیال دموکرات، اردوگاهیان تواب و بعضاً حتی احزاب محافظه کار و نئولیبرال ضد کارگر است. در این روز در هیچ کدام این کشورها هیچ سخنی از جنبش ضد کار مزدی توده های کارگر، خواسته های ضد سرمایه داری، افق، انتظارات، راهکارها و راهبردهای این رویکرد یا جنبش در میان ننمی آید. همه جا سخن از تسلیم است، همه جا نغمه سازش است که ساز می شود، همه جا گفتگو از ماندگاری سرمایه داری و تمکین طبقه کارگر به بقای کار مزدی است. همه جا سخن از این است که سرمایه داری آری! و فقط در چهارچوب حاکمیت و استیلای این نظام است که باید در باره زندگی کارگران حرف زد. وضع اول ماه مه در همه جای جهان این است و این وضع بیش از حد اسفبار و غم انگیز است. این وضع مطلقاً نباید مورد تأیید قرار گیرد. هر نوع صحه گذاری بر این وضعیت، مهر تأییدی است که بر موجودیت سرمایه داری و رفرمیسم منحط سندیکالیستی گذاشته می شود. اول ماه مه باید نقش واقعی خود را باز یابد، باید روز کیفرخواست برنده و شفاف کل کارگران جهان علیه اساس کار مزدی گردد. تریبون اول ماه مه باید تریبون همبستگی و همپیوندی و همصدائی انترناسیونالیستی میلیاردها برده مزدی جهان برای مبارزه متحد، سازمان یافته، با افق و آگاه برای نابودی سرمایه داری و از میان برداشتن کار مزدی شود.
دستتان را با گرمی تمام می فشاریم
فعالین جنبش لغو کار مزدی
سپتامبر ۲۰۱۰