آن ها
با دندان های خون چکان
گنداب سخن های یاوه را
فریاد می کنند
ما را حقیر
مار را تنبل
می خوانند
با کودکان کار
ما را به سخره می گیرند
رفیقان
این سرنوشت ما نیست
باید پایانی بر آن
بیایید
رویاهایمان را
سوهان بزنیم
براقش کنیم
همچون ستارگان
بربام آسمان
بنشانیم
تا خانه های سوت و کور
میهمان چراغانی ما شوند
دستان ما
سازنده ی همه ی ثروت هاست
و همه ی نعمت هاست
ما قدرتیم
رفیقان
این سرنوشت ما نیست
هیچ چیزی مقدر نیست
برخیزیم باهم
ما بیشماریم
باید یکی شویم
فریده ثابتی
۲۹ آپریل/ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰