از پایان قرن بیستم و دودهه اخیرجهان شاهد خیزش های همگانی در نقاط مختلف از اروپا و آمریکا تا آسیا و آفریقا بود که در لیست زیر بخشی از آن ها نشان داده شده است:
- سیاتل ۱۹۹۹
- اشغال وال استریت ۲۰۱۰
- جنبش ضد جنگ عراق و افغانستان ۲۰۰۳
- اشغال میادین در اسپانیا
- شب بیدار فرانسه، جنبش علیه نئولیبرالیسم و تغییر قانون کار- آوریل ۲۰۱۶
- اشغال خانه های خالی مکزیک،
- علیه فساد مالی و سیاسی: مکزک، ترکیه، ایران، کره، فیلیپین، برزیل
- اشغال کارخانه: آلمان؛ آرژانتین؛ مکزیک، ایران
- علیه تخریب بنیان های اجتماعی ۲۰۰۴
- ضد اتم- دهه ۱۹۷۰ در اروپا و آمریکا، در آسیا ۲۰۱۲
- حمایت از روژاوا و عفرین- آگوست ۲۰۱۴
- حرکت های اعتراضی کوچک مثل آب بازی، هندوانه خوری، علیه اعدام در ملاء عام،
- علیه تضییغ آزادی های اساسی: ترکیه؛ ایران
- خانواده ها: مکزیک؛ ترکیه؛ شیلی، ایران، مادران شنبه ترکیه ۱۹۹۵، ماردان خاوران دهه ۱۳۶۰، مادران پارک لاله ۱۳۸۸، مادران دادخواه ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱،
- اعتصاب، بستن راه ها، اجتماع در جلو ادارت ؛ حمایت کارگری
- انقلابات رنگی: اکراین؛ مصر ۲۰۱۱، تونس دسامبر ۲۰۱۰( بهار عربی از دسامبر ۲۰۱۰ تا دسامبر ۲۰۱۲ از طریق خیزش، تظاهرات، نافرمانی مدنی، اعتصاب، درگیری خیابانی، دخالت نیروهای سرکوب )، یونان ۲۰۱۳، اسپانیا ۲۰۱۸، هنگ کنک ۲۰۱۹-۲۰۲۰، اعتراضات کشاورزان در المان، فرانسه، اسپانیا ۲۰۲۲-۲۳
در بخشی از این حرکت های اجتماعی چون خیزش مصر، سیاتل و جنبش اشغال طبقه ی کارگر نقشی عمده داشت اما نتوانست مهر خود را به آن بزند و به جنبش سمت و سوی ضد سرمایه داری بدهد و در نهایت به نفع نیروهای رفرمیست کنار کشید.در مورد بسیاری از موارد ذکر شده در بالا را در سال های مختلف و هنگام وقوع آن ها کار کرده و مطلب نوشته ام که در کتاب های چاپ شده آمده است.
آیا جنبش های اجتماعی می توانند سبب تغییر رادیکال در اوضاع اجتماعی شوند؟
آیا می توانند سیاست های حاکم را اعم از داخلی شامل: شرایط کار، آموزش، بهداشت، تامین اجتماعی، آزادی های اساسی و غیره
و خارجی: جنگ و توسعه طلبی، سیاست خود بزرگ بینی و حق تعین سرنوشت دیگران (اروپا و آمریکا) را تغییر دهند و شکل جدیدی را بیاورند؟
غیر سیاسی بودن جنبش های اجتماعی در غرب:
جنبش های اجتماعی اکثرا در غرب از مجرای “ان جی او” ها حرکت می کنند. رویکرد ان. جی. اوها توجه به خارج از کشور خودی و تنها نقد سیاست کمک های توسعه ای است. آن ها مبارزات کارگری در کشورهای بیرونی را به مبارزه برای داشتن حداقل دست مزد وتشکیل اتحادیه بدون برخورد انتقادی تاریخی با اتحادیه و سیاست هایش در کشور خودی خلاصه می کنند و به این سو سوق می دهند، آن ها مبارزه علیه دولت به عنوان عامل سرکوب و نماینده طبقه ی سرمایه دار را از متن مبارزه بیرون می کشند.
جنبش های احتماعی لحظات تاریخی هستند که در آن توده های تحت ستم به طور جمعی علیه وضعیت موجود دست به عمل می زنند. جنبش های اجتماعی می توانند سبب تغییر در نگاه افراد به مسایل، مجبور کردن حکومت به رفرم یا حتی موجب تغییر دولت شوند امانمی توانند سیستم حاکم را براندازند. تجربه ۱۹۶۸ اروپا و آمریکا، خیزش سیاتل، جنبش اشغال، جنبش اعتراضی در کشورهای عرب افریقا که به بهار عربی معروف شد، جلیغه زردهای فرانسه و… گواه آن است. در بسیاری از موارد حتی جنبش به رفرم هم دست نیافته بلکه نردبان پیروزی بخش دیگری از بورژوازی شده است که به سرکوب جنبش دست زده اند نمونه ی گویای آن مصر و تونس. در ایران قبل از قیام ۵۷ نیز با وجود گستردگی آن از جابجایی بخش های مختلف بورژوازی فرا تر نرفت و سیستم دست نخورده به حاکمان جدید تقدیم شد.امروزه جنبش های اجتماعی در واقع جنبش های رفرمیستی درون جامعه سرمایه داری هستند ولی این که بوژوازی آن ها را ساخته یا راه انداخته باشد نیستند چرا که بورژوازی تمایلی ندارد ثبات سرمایه را حتی برای کوتاه مدت به خطر بیندازد. خیالش از جانب طبقه کارگر هم راحت است زیرا دیرزمانی است که طبقه ی کارگر با سپردن تعیین سرنوشت خود به اتحادیه ها برای مبارزات مزدی، دیگر در صحنه ی مبارزات ضد سرمایه داری حضور ندارد یا حضور چشمگیری ندارد و موفقیت هایی هم در این زمینه نداشته است گرچه در زمان های مختلف مبارزاتی را پیش برده است اما نیمه کاره یا با سرکوب یا با اندک موفقیت روند ادامه مبارزه را رها کرده اند.
مهم ترین جنبش های اجتماعی در جهان
- جنبش اشغال وال استریت
حرکت اشغال در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۰ در لوارمانهاتان توسط مخالفان زندگی مصرفی که کانادایی بودند، شروع شد، سپس در دوم فوریه ۲۰۱۱ در اینترنت با تیتر” مارش یک میلیونی در وال استریت” و در در ۹ ژوئن درآدرس اینترنی اشغال وال استریت آمد. و در همین ماه نامه ای با تیتر “آمریکا به میدان تحریر خود نیاز دارد” نشر شد، گویی که اصولا جنبش میدان تحریر در مصر توانسته بود کاری از پیش ببرد. در ۱۳ جولای پیشنهاد اشغال صلح آمیز وال استریت مطرح شد. شرکت یک اتحادیه با هزاران کارگر معترض به آن نیرو داد و به شهرهای دیگر مثل واشنگتن سرایت کرد. گروه های هنری از رقص و آواز و نقاشی و غیره از آن حمایت کردند و پرفورمانس های مختلفی در آن اجرا شد. روزنامه نگاران، دانشجویان، دانش آموزان و گروه های زنان و مساله به تیتر اول روزنامه ها و نشریات تبدیل شد. ۴۹ نهاد آمریکایی در تظاهرات شرکت می کردند. گروه های دیگری تشکیل شد از جمله در نیویورک علیه کاهش بودجه. آن ها به سازمان دهی کار گروه های مختلف برای تعیین مطالبات پرداختند. گروه انونیم هم با ساخت یک ویدئو از وال استریت حمایت کرد. گروه های ضد فساد مالی احزاب و حکومتیان، تا سپتامیر جنبش اشغال سبب ایجاد ۱۲۵ سایت اینترنتی شد. در آگوست ۲۰۱۱ شعار ما ۹۹% هستیم مطرح شد که با یک گرافیگ آماری همراه بود و نشان می داد که شکاف درآمدی در آمریکا چگونه است. از این جا مساله کمی بغرنج شد و به سمت سیاست چرخید. بحث به دانشگاه ها و نظرات اساتید اقتصاد در این باره کشید که بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ مساله اختلافات درآمدی و طبقاتی مساله مردم شد و جنبش وال استریت پیامد آن است. این جبش به نابرابری درآمدها، حمایت از اعتصاب کارگران، خواست لغو بدهی دانشجویان، آموزش مجانی، حمایت از مهاجرین، رفرم بانکی و بانکداری آلترناتیو، حمایت از اشغال خانه ها و … بود. تمام خواسته های این جنبش عظیم که در ۱۹ شهر آمریکا دنبال می شد و در آن جوانان دارای اکثریت بودند و سن متوسط شرکت کنندگان ۳۳ سال بود برای غیر سفید پوستان جذابیتی چندانی برای شرکت ایجاد نکرد به نحوی که مجموعه ی کارگران شرکت کننده ی آمریکایی های آفریقایی تبار، هیسپانیش و آسیایی ها به ۲۰% جمعیت نرسید. جنبشی که یکی از شعارهایش ” ما ۹۹ درصد هستیم” بود که مهم ترین شعاردر آمریکا بعد از جنبش علیه جنگ ویتنام بود نتوانست از محدوده ی رفرم های شایع در سرمایه داری فراتر برود و صد البته که شعارها گرچه مهم اند و جهت گیری حرکت را نشان می دهند اما تغییر ساختاری با شعار حاصل نمی شود و عمل مناسب را می طلبد و عمل مناسب در نظام سرمایه داری برای تغییر ساختار مبارزه ی ضد سرمایه داری است که باید توسط کارگران بخش های مختلف اقتصادی اجتماعی، بیکاران، و همه ی زحمتکشان با ابزار مناسب اعتراض، اعتصاب، اشغال مراکز کار و تولید و اداره ی آن، تشکیل شوراها در محل های کار و زندگی، و اعتصابات عمومی انجام گیرد.
فریده ثابتی