این شعر را دوستی آلمانی از دوستی کوبایی به عنوان تبریک سال نو دریافت کرد. او آن را از اسپانیولی به آلمانی ترجمه کرد و به عنوان تبریک سال نو برای من فرستاد. من نیز با ترجمه آن به فارسی آن را به عنوان تبریک سال نو به همه¬ی رفقای قدیم و جدید تقدیم می نمایم و آن را درخت عشق می¬نامم.
می¬خواهم در این سال
درختی را بیارایم در قلبم
و هدایایی بر آن بگذارم
در آن بیاویزم نام¬های رفقایم را، رفقای زن و مرد
رفقایی که در دوردست¬ها زندگی می¬کنند
و نام آن¬هایی، که در نزدیکم زندگی می¬کنند
نام رفقای قدیمی و دوستان جدید را
آن¬هایی، را که مرتب می¬بینم
و آن¬هایی را که به ندرت می¬بینمشان،
آن¬هایی را که گاه گاهی فراموش¬شان می¬کنم
دوستان زمان¬های سخت
و دوستان ساعات شادی را
آن¬هایی را که من آزردم¬شان
بدون این که بخواهم،
و آن¬هایی که مرا آزردند
بدون این که بخواهند،
آن¬هایی را، که من به آن¬ها مدیونم،
و آن¬هایی که به من کمی مدیونند
آن¬هایی که نامی دارند
و آن¬هایی که نامی ندارند
درختی با ریشه¬هایی عمیق
که به خاطر آن شاخه¬هایش هرگز
از قلبم گسیخته نمی¬شوند
درختی با شاخه¬های طویل؛
برای نام¬های جدید
نام¬هایی از همه جا، که به آن می¬پیوندند
این درختی است، که سایه¬اش
بسیار دلچسب است،
با آن دوستی،
در مبارزه¬ی روزمره¬ی زندگی
مکان آرامش می¬شود
درختی که رویش روح دوستی است
روی هر تفنگ یک گل
از هر گریه یک لبخند
از خشم، بخشش
و از هر قلبی
مکانی برای عشق می¬سازد.
برای جهانی مبارزه کنیم که در آن از استثمار نشانی نباشد، جهانی که هر روزش نوروز باشد. نه بر هر لوله تفنگ یک گل، که تفنگی نباشد و جهان در صلح و آرامش. چنین دنیایی تنها با امحا سرمایه داری امکان پذیر است. نوروزتان پیروز!
اسفند ۱۳۸۳ ، فریده ثابتی