فساد مالی در تامین اجتماعی، تنها نمادی از فساد سرمایه داری ایران

مسائل فساد مالی پیش آمده در سازمان تامین اجتماعی چیز تازه ای نیست. آنچه در این سازمان پیش آمده است، نمونه ای از خروار است. هر کدام از این سازمان ها و وزارت خانه ها را بررسی کنیم، این گونه بذل و بخشش ها وجود دارد. همان طوری که دزدی و اختلاس و بریز و بپاش ها همزاد نظام سرمایه داری ایران است. هیچکدام از ارکان نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی وضعی بهتر از تامین اجتماعی ندارد. این بذل و بخشش ها، دزدی و اختلاس ها از ارزش اضافی حاصل از نیروی کار طبقه ی کارگر است که در بدترین شرایط افلاس و بی حقوقی به سر می برد.

صد البته که همواره بخشش از کیسه ی طبقه ی کارگر سهل و آسان است. این که بخشی از دزدی های تامین اجتماعی برملا شد تنها بر اثر اختلافی بود که بین قوه مجریه )دولت ( و مجلس (قوه مقننه) پیش آمد و پیرو آن رئیس دولت به زد و بندهای معاون وزارت بهداشت (برادر رئیس قوه قضائیه ) و همچنین زمین های ورامین برادر بزرگتر رئیس قوه قضائیه که خود یکی از بلند پایگان قوه قضائیه نیز هست، اشاره کرد. موضوع پاداش های کلان در این سازمان که مدتی سعید مرتضوی که از طرف رئیس دولت (مورد حمایت قرار گرفته بود) در راس آن بود تنها نوک قله این فساد مالی را نشانه رفتند و از این گذشته، دزدی، اختلاس و بریز و بپاش محدود به دولت احمدی نژاد نبوده بلکه همانطور که اشاره کردیم در تمام دولت های سرمایه (جمهوری اسلامی) این قبیل فسادهای مالی امری عادی است. بسیاری از سران حاکمیت، چه نمایندگان مجلس و چه در دو قوه دیگر با افشای این حد از فسادهای مالی در سازمان تامین اجتماعی مخالف بودند.

داستان برادر رفیق دوست (در دولت رفسنجانی) از فسادهایی بود که نگذاشتند مسائل بر ملا شود و به سرعت با اعدام خداداد به موضوع فیصله دادند. در ماجرای جزایری که بسیاری از نمایندگان حامی او بودند و تنها از یک قلم سیصد میلیون به کروبی، رئیس وقت مجلس حاتم بخشی کرده بود، با زندانی کردن جزایری به موضوع خاتمه دادند. فرار جزایری که گفته می شد به همت حامیانش در قوه قضائیه و مجلس انجام می گرفت، بخش های دیگر حاکمیت را به خاطر ترس از افشاء نام گیرندگان پول بر آن داشت که فرار او را نا تمام بگذارند و از کشورهای عربی باز ش گردانند. نام هیچکدام از کسانی که در فرار جزایری همکاری کرده بودند برملا نشد.

اختلاس سه هزار میلیارد تومانی نیز با اعلام حکم اعدام مه آفرید و احضار خاوری فیصله داده شد و از بقیه افراد کلیدی که در گرفتن وام های آن چنانی دست داشتند، نامی برده نشد. در حالی که از رئیس بانک صادرات هم اسم برده می شد. افرادی که در کنار فرد اصلی این اختلاس کمتر افراد رده بالای نظام بودند. رئیس بانک ملی اهواز بدون پشت گرمی افراد با نفوذ در نظام سرمایه نمی توانستند چنین اختلاس چند هزار میلیاردی را انجام دهند.

 اما با این وجود داستان این پاداش ها یک ویژگی دارد و آن اینکه افرادی از سه قوه ، سعید مرتضوی از قوه قضائیه، ۳۷ نماینده از قوه مقننه، معاون رئیس جمهوری از دولت، بابک زنجانی به عنوان یک صاحب سرمایه خصوصی (که برادر رئیس قوه قضائیه نیز مشتاق نزدیک شدن به این سرمایه دار بود که صدها کارخانه و شرکت های بیمه و حمل و نقل و … در مالکیت خود دارد)، دستشان به آن آلوده است. مجلسی که خود در این حاتم بخشی سهیم و آلوده به فساد است حال مدعی تحقیق و تفحص در این مورد است. تعداد افراد و موسسات و انجمن هایی که در این اسناد منتشر شده اند، بسیار زیاد است. بجز مدیران شستا انبوهی از شرکت ها از این خان گسترده سکه، پول نقد و چک گرفته اند. این باند ارتجاع و فساد، بسیاری از مدیران میانه ای را بی بهره نگذاشته است. موسسات خیریه و بسیاری از انجمن ها را نیز در این سفره شریک کرده اند. فساد و اختلاس های مالی تظاهرات و نمادهای بیرونی نظام سرمایه داری ایران است و این موضوع به تازگی گریبان گیر این مناسبات سرمایه داری نشده است. بلکه کشتار دسته جمعی، ترور و این گونه فسادهای مالی از بدو روی کار آمدن این دولت سرمایه داری همراه آن بوده است. نظام سرمایه داری به اینگونه افراد برای حفظ مناسبات سرمایه داری نیاز دارد. اما این قبیل اختلاس ها و فسادهای مالی، جزئی از ارزش اضافی است که به وسیله طبقه کارگر تولید می شوند. طبقه کارگر ایران در حالیکه تولید کننده این همه سرمایه است که سالهاست صدها هزار میلیارد تومان از نیروی کار مجسمش اختلاس و حاتم بخشی می شود، خود در بدترین شرایط زیستی و بی حقوقی زندگی و به واقع با گرسنگی دست و پنجه نرم می کند. رژیم جمهوری اسلامی با ایجاد جو رعب و وحشت و سلب آزادی از کارگران، حمله به تجمع کارگران و زندانی کردن آنها نه تنها زمینه ی بالاترین تولید ارزش اضافه را در میان کشورهای سرمایه داری فراهم می کند بلکه در این فضای به وجود آمده ارتجاع و ارتشاء رشد می کند. هر دولتی روی کار آمده است نه تنها ذره ای از این دزدی ها کاسته نشده است بلکه بر عکس بر دامنه دزدی ها و فسادها افزوده شده است. بدیهی است که در نظام سرمایه داری به هر حال تمامی ارزش ها توسط طبقه ی کارگر تولید می شود و تنها چیزی که از انبوه عظیم سرمایه ای که انباشت می شود عاید کارگران که خالقین تمام این ارزش ها هستند می شود تنها مزد اندکی است که هر روز بیشتر و بیشتر از ارزش آن کاسته می شود. استثمار کارگران به هیچ رو محدود به این اختلاس ها و دزدی های غیر قانونی نیست، چرا که اساسا قوانین هم در نظام سرمایه داری در خدمت انباشت سرمایه با استثمار نیروی کار کارگران است. اما در این قبیل اتفاقات نمود عریان تر و بیشتری پیدا می کند. و آنچه که موضوع را در مورد سازمان تامین اجتماعی از باقی بریز و بپاش ها و اختلاس ها پررنگ تر می کند این است که در مورد این سازمان خاص حتی سرمایه ی آن هم از همان حقوق کارگران تامین می شود که به زحمت هزینه ی امرار معاششان را از آن تامین می کنند.

موضوعی که در این دزدیها، ارتشاء و پاداش ها تازگی داشت، پرداخت پول به انجمن های کارگری است. سازمان های دست ساز دولتی تحت نام شوراهای اسلامی، خانه کارگر که رسالتشان سرکوب و شناسایی کارگران پیشرو و کارگرانی که در مقابل سرمایه می ایستادند بود و بسیاری از کارگران و اعضا گروه ها و سازمان ها به وسیله ی همین سازمان های دست ساز ضد کارگری اعدام و زندانی شدند. اکنون با ماسک طرفداری از کارگر به میدان آمده اند و بر آن هستند که با ایجاد شوراهای اسلامی و انجمن های کارگری از شکل گیری جنبش شورایی ضد سرمایه داری جلوگیری کنند. اکنون وزیر کار که یکی از مدیران ارشد خانه کارگر و مشاور امنیتی در دولت خاتمی بود، در سدد است شورای اسلامی را به عنوان سدی در مقابل جنبش کارگری به وجود آورد. انجمن ها و مجمع نمایندگانسراسری کارگران ایران هم از بریز و بپاش های سازمان تامین اجتماعی بی بهره نماندند. انجمن شمس آباد که در مبارزات کارگران پلی اکریل در صدد آن بود که بر بستر مبارزات کارگران که در مقابل سرمایه برای تحقق مطالبات خود به میدان آمده بودند، شوراهای اسلامی را ایجاد کند، یکی از انجمن های گیرنده پول از شستا بود. در مبارزات کارگران پلی اکریل موقعی که چهارتن از نمایندگان کارگران را دستگیر کرده بودند این انجمن کارگران را تشویق به لغو تجمعات خود می کرد. همچنان که اولیا علی بیگی می گوید: ” شاید اگر این مطالبات از طریق شورای اسلامی کار مطرح می شد به تجمعات اینچنینی نیاز نبود” و یا حسن صادقی معاون شهرستان های خانه ی کارگر در مورد تجمعات کارگران پلی اکریل گفته است: ” اگر شوراهای اسلامی کار در چنین کارخانه هایی فعالیت داشته باشند، می توان از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد.” که بدیهی است منظور از “چنین اتفاقاتی” مبارزات خود انگیخته ی کارگران در برابر سرمایه است که این سازمان ها وظیفه ی به انقیاد در آوردن آن را دارند. البته اینان از حمایت رفرمیست های چپ و راست نیز بی بهره نبودند. نظام سرمایه بریز و بپاش هایش هم هدفمند است. پول را جایی خرج می کند که پول بیاورد. پول به انجمن هایی می دهد که زمانی که ضرورت سرمایه ایجاب کند از این به اصطلاح سازمان های کارگری برای سرکوب و ایجاد تفرقه در میان کارگران و همسو کردن کارگران با سرمایه استفاده کند. این در حالی است که در این شرایط وانفسا که گرانی بیداد می کند، اگر دزدی را دستگیر کنند، بلافاصله زندانی اش می کنند. حتی برای تشدید فضای رعب و وحشت زورگیران خیابانی را در ملا عام اعدام می کنند که غیر قانونی و به غلط اما قطعا از سر گرسنگی و ناچاری برای ۱۰،۰۰۰ تومان دست در جیب دیگری کرده اند، اما در دزدی های میلیاردی که در سران نظام دست به دست می شود، حتی نام ها هم فاش نمی شوند. در نظام سرمایه داری به ویژه مناسبات سرمایه داری ایران اختلاس ها و دزدی ها به کسانی می رسد که برای فراهم کردن شرایط اختناق و تولید سود در خدمت سرمایه هستند.

چندی قبل از دزدی های خبازها در کانون بازنشستگان صحبت بود. واقعیت آن است که اسامی افراد و انجمن های کارگری که چنین پول هایی دریافت کرده اند بسیار وسیع تر از اسامی آمده در لیست می باشد و کمک ها و امکاناتی که دولت برای این قبیل نهاد های ضد کارگری پرداخت می کند به مراتب بیشتر است. چرا که با توجه به شرایط موجود بیکاری، پائین بودن دستمزد ها و گرانی، دولت به این انجمن ها، شوراها و نمایندگان برای جلوگیری از جنبش کارگری در مقابل سرمایه احساس نیاز می کند. بنابرین در راه رضای خدا پول خرج نهاد های ضد کارگری که بر خلاف گذشته با رویکرد حمایت از کارگران به میدان آمده اند، نمی کند. در شرایطی که جنبش کارگری بر علیه سرمایه اوج می گیرد این نهادهای ضد کارگری در مقابل جنبش ضد سرمایه داری می ایستند. اینکه رفرمیست ها با این نهاد ها همسو هستند چیز تازه ای نیست. اما موج دخیل بستن به حاکمیت سرمایه که به این دزدی ها و اختلاس ها و پاداش های کلان که از ارزش های تولید شده توسط کارگران بذل و بخشش شده و در نهاد ها و سازمان ها و وزارت خانه های حاکمیت سرمایه اتفاق افتاده است، توسط مجلس یا قوه ی قضائیه یا دولت روحانی رسیدگی شود، توهمی بیش نیست.

توده های کارگری فراموش نکرده اند که احمدی نژاد شعار آوردن نفت سر سفره ها را که اوائل انقلاب مطرح شده بود تکرار کرد و از افشای دزدی ها و اختلاس ها در بوق و کرنا سخن گفت، اما در دوران ۸ ساله ی دولتش نه از شیب نزولی وضع معیشت کارگران اندکی کاسته شد و نه کلمه ای درباره ی دزدی ها و اختلاس ها و رانت ها فاش شد. که اگر هم کلمه ای گفته شد قطعا نه در راستای روشن کردن اذهان توده های کارگری بلکه در اختلافاتی بود که بین حاکمین سرمایه بر سر سهم بری از این ارزش ها بالا گرفته بود. چنانکه آنجا که احمدی نژاد با مجلس اختلافش بالا گرفت به یک مورد اشاره کرد.

نظام سرمایه داری سر منشا تمامی این فساد های مالی است، تا نظام سرمایه داری هست اختلاس و فساد و بیکاری هم هست. ریشه کنی این فساد ها به معنای واقعی کلمه تنها در گرو لغو نظام سرمایه داری است. حاکمیت سرمایه برای حفظ نظام کارمزدی و برای حفظ این مناسبات در مواردی فردی را فدا می کند همانطوری که خداداد را فدا کرد. افراد در گذرند آنچه که باید با تمام قدرت حفظ شود همین مناسبات است. از این منظر هیچکدام از قوای سه گانه ی حاکمیت سرمایه در مقام پایان دادن به دزدی ها نیستند و اگر فردی خارج از این حیطه و خارج از مسیر رسالت سرمایه برای کسب سود هرچه بیشتر از ارزش های تولید شده توسط کارگران حرکت کند از سر راه کنار نهاده می شود. منافع فردی در مقابل مناسبات نظام کارمزدی تاب ایستادگی ندارد.

مگر این دزدی ها و پاداش ها و اختلاس ها و غیره محصول دیروز هستند؟ مگر به همین که در گزارش ها آمده است ختم می شوند؟ این ها بخش بسیار کوچکی از فساد های مالی است، همانطور که جنایت های نظام کارمزدی نیز بسیار فراتر از گزارش های رسمی یا آنهایی است که به بیرون درز می کنند.

طبقه ی کارگر زیر سلطه ی حاکمیت سرمایه کوه عظیمی ارزش انباشت می کندکه بخش کوچکی از آن در اختلاس ها و دزدی ها دست به دست می شود. برای افشای این دزدی ها و اختلاس ها طبقه ی کارگر است که باید آستین بالا بزند و با اتکا به نیروی خود جنبش سراسری شورایی را سازماندهی کند. تنها با اتکا به این نیروی سراسری آگاه و قدرتمند است که می تواند نظام سرمایه داری را وادار به عقب نشینی کند. طبقه ی کارگر باید از نیروی سراسری خود برای افشای این دزدی ها و اختلاس ها کمک بگیرد.

دخیل بستن به نظام سرمایه داری تا از گرانی ها بکاهد، یا در مقابل موج بیکاری ها و اخراج ها بایستد، مثل این است که بخواهد حیات و هستی خودش را نفی کند. این بیکاری ها و گرانی ها روند حیات و لازمه ی ذاتی حیات نظام سرمایه داری است. اینکه از کارگران بخواهیم دست از مبارزه بکشند و یا با نامه نگاری و کمک خواستن از نهاد های نظام سرمایه داری چون اداره ی کار بخواهیم در جهت منافع کارگران حرکت کنند حداقل زیانش ترویج توهم و ناآگاهی از کارکرد این نهاد ها در نظام سرمایه داری در میان کارگران است. روحانی که در گذشته در راس امنیت ملی نظام بود و وظیفه داشت که امنیت تولید ارزش اضافه را از هرجهت فراهم کند تا صاحبان سرمایه در فضایی آرام و بارآور به بهره کشی از نیروی کار کارگران و انباشت سرمایه مشغول باشند، امروز هم آنجا که کارگران تجمع و اعتراض کنند از نظر وی امنیت سرمایه به مخاطره افتاده است و سرکوب آن ها در جهت امنیت ملی! است. روحانی چون اسلاف خود میرحسین موسوی و احمدی نژاد و رفسنجانی و دیگر سران نظام آمده است تا به نظام سرمایه داری ایران که بر اثر بحران خودساخته ی سرمایه به زانو درآمده بود سر و سامان بدهد. برنامه ی او همچون هر رئیس دولتی دیگری در هر نظام سرمایه داری در راستای تولید ارزش بیشتر، انباشت بیشتر و نهایتا فلاکت و بی حقوقی بیشتر به کارگران تحت لوای فریبنده ی نام تولید ملی است.

ماه منظر دیناروند

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.