با تکامل سرمایه داری، و ورود نسل های جدید ماشین آلات به کار تولید، بارآوری کار بالا می رود. در وهله ی اول مقدار تولید نسبت به قبل، با ثابت ماندن تعداد کارگر، و با بالا بردن شدت کار که در اثر آن کارگر مجبور می شود سریع تر کار کند تا خود را باماشین هماهنگ سازد، افزوده می شود. در وهله دوم ماشین سبب ساده سازی کار می شود و نیاز به قدرت بدنی را کاهش می دهد در نتیجه پای زنان و کودکان به عنوان کارگران ارزان به کارخانه ها و کارگاه های تولیدی باز می شود. در این جا بخشی از مردان کارگر کارشان را از دست می دهند و جمعیت بیکار افزایش می یابد. بیکاری البته هیچ گاه حتی در زمان اشتغال کامل صفر نمی شود؛ زیرا سرمایه داری همواره با حفظ درصدی از بیکاری تا حدود ۳% زمینه را برای استفاده از رقابت بین نیروی کار جهت پایین آوردن دست مزدها، یا ایجاد مانع در آن آماده نگاه می دارد. وجود بیکاری حتی با نرخ بالا هم به مفهوم کاهش تعداد کارگران نیست. تعداد کارگران حتی با مدرنیزه شدن بیش تر ماشین آلات هم افزایش می یابد. اکنون دیگر حضور زنان در بازار کار به عنوان رقبای کارگران مرد دیده نمی شود، بلکه در محاسبات آن ها به عنوان نیروهای در سن فعالیت اقتصادی ملحوظ می شوند اما کار کودکان بدون اسثتنا در همه جای دنیا قانونا ممنوع است اما عملا در اکثر کشورها بخش نسبتا قابل ملاحظه ای از نیروی کار را به ویژه در بازار غیر رسمی تشکیل می دهند. وجود ۱۵۲.۰۰۰.۰۰۰ میلیون کودک کار بین پنج تا هفده ساله در جهان موید آن است. این امر در حالی رخ می دهد که جمعیت عظیمی از نیروهای بزرگسال آماده به کار یا در جستجوی کار وجود دارد، که کاری پیدا نمی کنند. در ایران با وجود رقم رسمی سه و نیم و غیررسمی ده میلیون بیکار، حدود ۲.۰۰۰.۰۰۰ کودک کار وجود دارد.
تغییر دائم در انباشت سرمایه ثابت و بالا رفتن بارآوری کار، باعث تغییر سرمایه متغییر و در نتیجه تعداد کارگر می شود. هر چند با مدرن شدن روزافزون ماشین آلات که سبب تغییر سریع و جانشین شدن نسل های جدید به جای قبلی می شود، چنان که آمد میزان مطلق نیروی کار بالا می رود زیرا سود یا اضافه ارزش نه از ماشین آلات، که از کار اضافی نیروی کار حاصل می شود، به همین سبب اکنون با نیروی کار شاغل میلیاردی در جهان مواجه هستیم. اما هم زمان تعداد بیکاران هم به طرق مختلف بالا می رود. یعنی سرمایه داری به طور دائم یک اضافه جمعیت کارگری ایجاد می کند. یک بخش از جمعیت بیکار توسط خود کارگران ایجاد می شود، زیرا با بالا رفتن بارآوری کار و شدت استثمار و کاهش ساعات کار لازم، انباشت سرمایه بالا می رود که باعث تغییرات سریع تر بعدی در ترکیب آلی سرمایه می شود و نیاز به کارگر را پایین می آورد. کارگران بیکار شده ارتش احتیاط صنعتی سرمایه داری را تشکیل می دهند، که همواره آماده به خدمت هستند. بعضی از این کارگران، کارگران متخصصی هستند که جای شان را به دلیل رشد تکنیک و ساده شدن کار به تعداد بیش تری از کارگران ساده داده اند که دست مزد پایین تری می گیرند اما به دلیل بیش تر بودن از نظر تعداد، ارزش اضافی بیش تری تولید می کنند. در دوره های رکود و اوایل رونق، این ارتش ذخیره ی صنعتی بعنوان وسیله ای برای فشار به کارگران شاغل و محدود ساختن افزایش دست مزد مورد استفاده قرار می گیرد. در دوران رکود که تولید گاه تا حد خوابیده شدن پایین می آید، مثل شرایط موجود در ایران و بسته شدن روزانه کارخانه ها، بخشی از کارگران به ویژه کارگران قرارداد موقت یا بدون قرارداد کار اخراج می شوند یا کارفرما برای ادامه کار پیشنهاد ساعات کار بیش تر بدون اضافه دست مزد یا حتی کاهش دست مزد را می دهد؛ به طور مثال چنین موردی را اتحادیه متال آلمان به طور رسمی در مذاکرات مزدی سال ۲۰۰۴ پذیرفته بود که کارگران یک و نیم ساعت کار بدون دست مزد انجام دهند و کارگران از ترس اخراج یا جای گزینی کارگران ارزان تر ارتش ذخیره کار به آن تن دادند. به همین دلیل همکاری کارگران شاغل و بیکار با هم در مبارزه علیه سرمایه و تشکیل صندوق همبستگی و حمایت کارگران شاغل از کارگران بیکار اهمیت می یابد.
با هر دوره ی رکود یا پیش آمدن بحران بخشی از نیروهای شاغل که قادر به کار هستند، کار خود را از دست می دهند و به جمع بیکاران می پیوندند اما با شروع رونق بخشی از آن ها دوباره وارد بازار کار می شوند. در آغاز کارفرمایان با توجه به گسترده بودن ارتش ذخیره بیکاران، شرایط کاری مورد نظر خود را برای پایین آوردن سطح مطالبات کارگران مشغول به کار به آن ها تحمیل می کند و آن ها برای رهایی از بیکاری دراز مدت آن را می پذیرند، گرچه با ادامه ی رونق و تقاضای بیش تر به نیروی کار، سطح مطالبات کارگران دوباره بالا می رود. مسلما بخشی از کارگران بیکار شده به دلیل تغییر تکنیک به ویژه کارگران مسن شاید هرگز کاری مطابق تخصص خود که دیگر جایگاهی ندارد، پیدا نکنند. برای این گروه به روز کردن خود و راه آمدن با تکنیک جدید سخت است. بخشی از کارگران نیز به دلیل شتاب فزاینده کار و ماشین، سلامت خود را از دست می دهند. قربانیان صنعت دائم در حال گسترش هستند؛ به طور نمونه روزانه بیش از ۱۰۰ نفر در چین عضوی از بدن از انگشت تا دست و پا را از دست می دهند. این کارگران و خانواده ی آن ها که نان آور خود را از دست داده اند. بیوه زنان و بچه های کارگرانی که ضمن حوادث ضمن کار، جان شان را از دست داده اند، کارگرانی که در کارهای خطرناک مثل صنایع خطرناک شیمیایی، معادن سلامت خود را از دست می دهند و به اضافه جمعیت سرمایه می پیوندند. پدیده مستمند سازی بخشی از طبقه کارگر، کار روزانه و از شرایط وجودی سیستم سرمایه داری است. مستمند سازی فقط به این بخش محدود نیست. کارگران شاغل هم با توجه به استاندارد سطح زندگی و عقب ماندن همواره از آن با وجود همه ی اضافه کاری ها و دوشیفت کاری دچار آن هستند. سرمایه داری ازاین مستمند سازی استفاده دیگری هم می کند تا برای خود انسان دوستی دروغینی را ایجاد کند که از آن هم سود عایدش می شود؛ یعنی ایجاد موسسات خیریه یعنی نوان خانه های سرمایه داری. در این مورد آن ها بخشی از اضافه ارزشی را که باید به عنوان مالیات به دولت سرمایه داری بپردازند، با کمک قوانین دولت نماینده خود، به این موسسات می بخشند و به عنوان دست خوش بخش اعظم آن به عنوان بخشودگی مالیاتی به آن ها برمی گردد که بین ۳۰ تا ۷۰ درصد است.هم چنین فرار سرمایه و ماشین آلات به مناطقی که در آن سطح دست مزدها در همان کشور پایین یا پایین تر است، یا به کشورهای دیگر نیز شمار زیادی از کارگران شاغل را بیکار و از هستی ساقط می کند. نمونه اش در صنعت پوشاک که به این دلیل در سراسر جهان می گردد. یا صنعت چرم در هند و چین که ازین ده به آن ده و از این شهر به آن شهر در حال انتقال است.
عوامل دیگری که به بیکاری به طور کلی و بیکاری در بخشی از صنعت و به طور ویژه در شرایط امروزی ایران چشم گیر است، دامن می زند شامل موارد زیر است:
- فرار سرمایه از یک بخش اقتصاد به بخش دیگری که سود دهی در آن بیش تر است. در ایران از صنعت به تجارت
- فرار سرمایه از بخش صنعت به بخش های زود بازده، تعطیل کارخانه و رها کردن کارگران به حال خود بدون پرداخت حقوق کارگری؛ در ایران به زمین خواری یا به ساختمان گرچه مدتی است بخش ساختمان هم با رکود شدید روبروست.
- فرار سرمایه از بخش صنعت برای تبدیل به ارز و در صورت لزوم خروج آن، اخراج کارگران و بیکاری
- اعلام ورشکستکی برای فرار از بازپرداخت دیون اعم به کارگران و یا بانک ها
- تعطیل کارخانه ها به خاطر عدم اطمینان کارفرمایان به شرایط سیاسی و ثبات اقتصادی و ترس از سقوط رژیم
- فروش صنایع متعلق به دولت به وابستگان رژیم به زیر قیمت واقعی، گرفتن وام های بزرگ با بهره های پایین، اعلام ورشکستگی، مسکوت گذاشتن کار تولید، یا ادامه تولید در سطح پایین تر بدون پرداخت دست مزد ها و حقوق مربوط به بیمه بهداشتی و بازنشستگی، سپس اعلام تعطیلی بدون پاسخ گویی به کارگران و بیکاری اجباری آن ها، فروش ماشین آلات و زمین.
- خروج سرمایه از بخشی که در آن مبارزات کارگری منسجم شدت یافته است.
فریده ثابتی
۱۲.۰۴.۲۰۱۸