سرمایه فقط ۵ میلیارد سکنه کارگر روی زمین را در منجلاب فقر غرق نمی کند فقط میلیاردها کارگر و کودکان خردسال آنها را در آتش گرسنگی نمی سوزاند. فقط کارگر را از کار خود جدا نمی سازد، فقط راه هر نوع دخالت او در سرنوشت کار و محصول کار و زندگی اجتماعی و انسانی خود را سد نمی کند، سرمایه فقط زن ستیزی و تبعیضات جنسی و قومی و نژادی فاجعه بار را بازتولید نمی نماید و فقط این توحشها را ساز و برگ قوام و ماندگاری بشرستیزانه خود نمی گرداند. سرمایه فقط میلیون، میلیون کودکان زیر ۱۰ سال را در بیغوله های نمور تولید سود از هستی ساقط نمی کند. فقط میلیون، میلیون زنان را برای نان خالی فرزندانشان به تن فروشی مجبور نمی نماید، فقط میلیاردها کارگر را از نازلترین سطح بهداشت و دارو درمان و آموزش محروم نمی نماید، فقط میلیاردها کارگر را آلونک نشین نمی کند، سرمایه فقط جنگهای بشرسوز جهانی را شعله ور نمی گرداند، فقط شش میلیون، شش میلیون انسان ها را یکراست تسلیم کوره های آدم سوزی آشویتس نمی کند، فقط شش هزار، شش هزار دیگر را در یک چشم به هم زدن به دست حاکمان اصلاح طلب و اصولگرای خود در تپه های اوین تیرباران نمی کند. فقط هولوکاست های مکرر هر ساله دولت اسرائیل و سرمایه جهانی علیه فلسطینی ها را راه نمی اندازد
سرمایه فقط هارترین دیکتاتوری ها را بر هست و نیست توده های کارگر دنیا مسلط نمی نماید، فقط با دموکراسی و حقوق بشر و «انتخابات آزاد» و پارلمانتاریسم بر هر نوع آزادی و اختیار واقعی بشر شمشیر فرود نمی آرد، فقط زیر پوشش حقوق، تمامیت بی حقوقی ها را بر کارگران تحمیل نمی کند، فقط زیر نام مدنیت عالی ترین سطح توحش ها را علیه کارگران اعمال نمی کند، فقط سوسیال دموکراسی را از زهدان خود نمی زاید تا رسالت کفن و دفن جنبش کارگری در گور رفرمیسم را جامه عمل پوشاند، فقط کمونیسم خلقی لنینی را از پهلوی چپ خود تحویل طبقه کارگر بین المللی نمی دهد تا سد راه هر جنب و جوش واقعی ضد سرمایه داری و برای محو کار مزدی این طبقه شود، فقط گرداب هائل امپریالیسم ستیزی!! چپ نمای خلقی یا ضدامپریالیسم!! ارتجاعی پان اسلامیستی را سر راه جنبش ضد سرمایه داری کارگران سبز نمی کند، فقط بورژواری درنده امریکا و سایر قطب های عظیم قدرت را میدان دار رقم زدن فراز و فرود سرنوشت ساکنان دنیا نمی نماید، فقط دولت های سرمایه داری در شکل های گوناگون را ساز و برگ تحمیل موجودیت اختاپوسی خود بر کارگران نمی سازد. فقط اپوزیسون نمائی های جوراجور، چپ یا راست، اصلاح طلبانه یا فاشیستی، دینی یا لائیک، هار ناسیونالیستی نوع لوپن یا پان اسلامیستی نوع خاتمی، ضد گلوبالیزاسیونی یا سیپراس وار، داعش و طالبان و بوکوحرام گونه یا در فرم و شمایل های دیگر را مأمور گمراه ساختن، قتل عام، فرسودن، تباه کردن و نابود نمودن جنبش ضد سرمایه داری پرولتاریا نمی کند
سرمایه کل کارهای بالا را انجام می دهد، اما به این ها اکتفا نمی کند، به این دلیل روشن که حفظ شالوده هستی و هر لحظه بقای آن در سلاخی بی مهار انسان، در گرو تشدید بی عنان استثمار کارگر، تعمیق بدون هیچ مرز بی حقوقی ها و آزادی ها و هر سطح معیشت و امکانات اجتماعی توده های کارگر است. سرمایه در همین راستا آب و غذا و پوشاک و هوا و ابتدائی ترین مایحتاج معیشتی کارگران، حتی همان سطح بغایت نازلی که آنها پس از تحمل وحشیانه ترین اشکال استثمار و بیدحقوقی به آن دست می یابند را مالامال از سموم مرگزا می سازد، سرمایه در نیل به این هدف تمامی آب ها را آلوده می کند، فضای تنفسی ما را از سموم مرگزا پر می سازد، لباسی را که می پوشیم بیماری زا می کند، همه غذاهای روزانه ما را آکنده از مواد خطرناک می نماید، سرمایه از زمین و زمان هر مقدار امکان زندگی و زنده بودن ما را در آستانه دستیابی به سود انبوه تر قربانی می گرداند. سرمایه این کارها را انجام می دهد زیرا که همه اینها نیاز حتمی افزایش سودش است و زیرا که سرمایه بدون این افزایش بی امان سود قادر به بازتولید خود نیست. فاجعه عظیم زیست محیطی دامنگیر بشر عصر از عمق وجود سرمایه می جوشد، فاجعه ای که یک رفیق فعال رویکرد لغو کار مزدی کوشیده است در کتاب خواندنی خویش «سرمایه داری و فاجعه آلودگی محیط زیست» و مقالات دیگر، آن را برای کارگران به تصویر کشد. فاجعه هولناکی که بورژوازی با تمامی سلاح و امکانات و به کمک همه زرادخانه های فکری خود می کوشد آن را از تیررس نگاه کارگران دور نگه دارد. فاجعه ای که هر لحظه و در هر نفس کشیدن شاهد بروز گوشه هائی از آن در این یا آن نقطه دنیا هستیم، به آنچه در طول دو سال اخیر در قزاقستان روی داده است نگاه کنید. ساکنان دهی بنام کالاچی (kalachi) طی دوسال، از ۲۰۱۳ تا کنون بطور ناگهانی، بدون هیچ اراده ای به خواب می روند!! برای عده ای این دوره های خواب و بیهوشی چندین روز به درازا می انجامد و هنگامی که به هوش می آیند هیچ خاطره ای از دوره اغمای خود ندارند. پدیده ای که پژوهشگران را نیز برای مدتی اسیر بغرنجی و پیچیدگی خود می کند،. تا اینکه کشف می کنند که در نزدیکی ده، معدن اورانیم (Uranium, U) قرار دارد. معدنی که از آن گاز های مونو اکسید کرین (CO) و هیدرو کربن منتشر می شود و هنگامی که بر اثر افزایش غلظت این گازها مقدار اکسیژن هوا کاهش می یابد مردم بیهوش می شوند
(The Siberian times, Mail online, The Huffington post).
بیهوشی و خواب رفتن آدم ها این گونه است که ابتدا دچار ضعف می شوند، کمی بعد قدرت عکس العمل بدن آن ها کاهش می یابد ناگهان بیهوشی عارض می گردد. پس از چند ساعت تا چند روز که بیدار می شوند هیچ خاطره ای از این دوره ندارند. در سپتامبر ۲۰۱۴ تعدادی از کودکان در یک کلاس دبستانی ناگهان بیهوش شدند و بعد از ساعتی هنگامی که به هوش آمدند گویی هیچ حادثه ای رخ نداده است. در این گزارش هیچ اشاره ای به تاثیرات ماندگار گاز مونو اسید کربن بر سلامت بدن نشده است. اما بسیار روشن است که یکی از تاثیراتش مسمومیت خون است. این گاز خطرناک ۲۰۰ مرتبه مؤثرتر و پابرجاتر از اکسیژن با خون (هموگلوبین) ترکیب می شود و بر همین اساس برای اشخاص مسن و کسانی که مشکلات قلبی و تنفسی دارند بسیار مهلک است. حتی اگر گاز منجر به خفگی نشود باعث کم شدن اکسیژن خون می گردد و آسیب های جدی بر مغز وارد می سازد. دلیل این که مردم کالاچی هیچ خاطره ای از دوره بیهوشی خود ندارند همین کمبود اکسیژن است که ضایعات مغزی را به دنبال دارد.
به اصل موضوع باز گردیم. به آنچه سرمایه با انسان می کند. معدن اورانیوم کالاچی قزاقستان تا پیش از فروپاشی نوع پیشین نظم و برنامه ریزی سرمایه داری « اتحاد شوروی» فعال بود و اورانیوم استخراج شده در آن، مطابق معمول، ساز و برگ مورد نیاز راه اندازی مراکز عظیم هسته ای و بخشذهائی از چرخه سرمایه اجتماعی آن قطب را تشکیل می داد. سرمایه داران دولتی و بعدها غیردولتی تا سال ۱۹۹۵ نیز کار بهره برداری از معدن را دنبال کردند، اینکه در طول این سالیان دراز، روند استخراج اورانیوم و گازهای سمی و کل عوارض دیگر آن چه بر سر نسل های متوالی کارگران آن دیار آورده است چیزی نیست که هیچ سرمایه دار، هیچ مؤسسه سرمایه داری، هیچ دولت بورژوازی و هیچ انستیتوی پژوهشی کارگزار سرمایه، هیچ تمایلی به بیان هیچ میزان آن داشته باشد، نکته مهم آنست که صاحبان سرمایه و دولت ها آنسان که عرف و رسم و سرشت طبقاتی آنهاست، نه فقط در طول دوره فعالیت معدن، هیچ رحمی به جان هیچ کارگر نکرده اند، نه فقط کمترین احساس مسؤلیتی در مورد مخاطرات عظیم دامنگیر سلامتی توده های کارگر ساکن اطرافش نداشته اند، که پس از پایان بهره برداری ها نیز با فراغ بال اجازه داده اند تا تمامی گازهای متصاعد معدن، هر بلائی که می خواهند بر سر جان توده های کارگر بیاورند. سرمایه یعنی رابطه تولید اضافه ارزش، رابطه ای که انسان را صرفاً و بی نهایت بار صرفاً، به عنوان وسیله تولید سود و سرمایه و سرمایه افزون تر نظر می اندازد، رابطه ای که جان کارگر در آن هیچ محلی از اعراب نیست، تا نفس می کشد باید به شدیدترین وجه استثمار شود و هر گاه که این نفس بند آمد با خیل بردگان مزدی صف بسته برای فروش نیروی کار جایگزین گردد. نگاه سرمایه به کارگر این است و هرگز جز این نمی تواند باشد. در اینجا حتماً شمار کثیر عوامفریبان راه خواهند افتاد و زوزه سر خواهند داد که حساب «شوروی سابق» از سایر سرمایه داران و دولت ها و قطب های دیگر سرمایه جداست. این کثیف ترین عوامفریبی ها است. این، شوروی سابق بودن، امریکا بودن، اروپا بودن و چین و ژاپن و جمهوری اسلامی بودن نیست که راه و رسم سرمایه یا نظام بردگی مزدی را تعیین می نماید، صد و هشتاد درجه برعکس، فقط سرمایه است که شالوده کار و سیاست و استراتژی و همه چیز همه این ها را مشخص می کند و دیکته می نماید، تمامی سبعیت ها و بربریت های جاری در جهان که آب هفت دریا کفاف تر نمودن سرانگشت و شمارش اوراق توصیف آن را نمی دهد، از هستی سرمایه می جوشد و دولت ها با تمامی شکل و شمایل های متفاوتشان سرمایه شخصیت یافته اند و آن می کنند که نیاز چرخه بازتولید سرمایه است. چند سالی بیشتر از رسوائی عظیم دولت انگلیس در مورد پرده اندازی بشرستیزانه بر نشت دهه های طولانی رادیواکتیو در جائی از این کشور و ابتلای فاجعه بار و اپیدمیک نسل های متوالی انسان های اطراف منطقه به سرطان نگذشته است. بحث بر حادثه انگلیس، فاجعه چرنوبیل و فاجعه های متعدد مشابه نیست، سرمایه داری در پویه قربان سازی انسان ها در آستان سود افزون تر، بند بند قلمروهای کار و تولیدش را مملو از عوارض، آثار و نتایج این فاجعه ها ساخته است. درصد بسیار وحشت انگیزی از کل ساکنان پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری جهان به طور حی و حاضر در کام سرطان های رعب آور میان مرگ و زندگی سرگردانند. قرار نیست نمایندگان فکری و سیاسی و آکادمیک بورژوازی پشت تریبون آیند و اعتراف کنند که بانی و باعث و عامل این فاجعه عظیم بشری و کل فاجعه های عظیم تر انسانی دیگر سرمایه است. آنها بالعکس سراسر دنیا را زیر آوار دروغ پردازی ها خواهند برد تا هیچ بارقه ای از این حقیقت بر مغز و ذهن هیچ کارگری نتابد. افشاء آگاهگرانه آنچه سرمایه با انسان می کند کار فعالان آگاه سرمایه ستیز جنبش کارگری است. سرمایه تاریخاً با انسان چنان کرده است و تا هست چنین خواهد کرد. آگر در این یا آن گوشه دنیا، در گذشته های خیلی دور و نه امروز، احیاناً سرمایه دارانی یا دولت هائی در قیاس با دیگران شتاب توحش خود را ولو بسیار نامحسوس پائین آورده اند فقط و فقط یک دلیل داشته است. جنبش کارگری نیرومندی در میدان بوده است که توان افزایش شتاب را از آنها گرفته است. پیش کشیدن هر دلیل دیگر قطعاً نه استدلال که عین عوامفریبی است
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژوئیه ۲۰۱۵