شورش گرسنگان، سقوط دولت ها، تلاش سرمایه جهانی برای رفع خطر میدان داری توده های کارگر

تزها

۱. زنجیره سراسری نظم سیاسی، تولیدی و حاکمیت سرمایه داری در ضعیف ترین حلقه های خود شروع به انفجار کرده است. طوفان خیزش ها از جامعه ای به جامعه دیگر گذر می کند، در حالی که سفینه قدرت سیاسی سرمایه در الجزایر اسیر موج گردبادهاست، در تونس بزرگ رئیس دوزخ سرمایه فرار کرده است و دولت سرمایه داری تا مرز سقوط پیش رفته است. ماجرای تونس چند روز بعدتر، در ابعادی بسیار عظیم تر و کوبنده تر در مصر تکرار می شود، جنبش ها منتظر تعیین سرنوشت هم نمی مانند.

عروج هر کدام کبریتی است که خرمن شرائط مساعد احتراق دیگری را مشتعل می سازد، در اردن و یمن همان روی می دهد که در تونس و الجزیره روی داده است. این اول کار است و موج انفجارهای بعدی در راه است. دیکتاتوری های هار سرمایه سخت دچار وحشت شده اند و شدت هراس و دهشت دولت سرمایه داری امریکا، اتحادیه اروپا و سایر قطب های دنیای سرمایه داری از میزان خوف هر دیکتاتور بسیار بیشتر و عمیق تر است. حفظ کیان سرمایه و حراست از مرزهای هستی نظام بردگی مزدی به معضلی عظیم برای دولت های سرمایه داری و کل طبقه سرمایه دار تبدیل شده است.

۲. سلسله جنبان واقعی انفجارها، تشدید توفنده و تاریخاً بی سابقه سرکشی تناقضات غیرقابل مهار درون شیوه تولید سرمایه داری است. از ۶ میلیارد جمعیت موجود جهان، بیش از ۴ میلیارد نفر را نفوس طبقه کارگر تشکیل می دهد. از این ۴ میلیارد بر اساس همه آمارها، حتی سانسورشده ترین و مهندسی شده ترین گزارشات، بیش از ۳ میلیارد نفر اسیر گرسنگی و فقر و فروماندگی و زندگی سراسر ذلت و حقارت و استیصال هستند. حدود یک میلیارد کارگر بیکارند و در آتش بی غذائی، بی مسکنی، بی داروئی و محرومیت از ابتدائی ترین وسائل معیشتی می سوزند. بیش از یک میلیارد توده شاغل فروشنده نیروی کار در قبال روز کارهای ۱۲ ساعته و ۱۶ ساعته دستمزدی کمتر از ۵۰ دلار در ماه دریافت می دارند. ابعاد بدبختی و خانه خرابی و سیه روزی اینان از دسته اول چندان کمتر نیست. در امریکای شمالی و اتحادیه اروپا که سرمایه های غول پیکر آن ها، عظیم ترین بخش اضافه ارزش های حاصل استثمار کل طبقه کارگر دنیا را به حوزه بازتولید و ارزش افزائی خود جذب می کند هیچ روزی نمی گذارد که وضعیت کار و اشتغال و امکانات اجتماعی طبقه کارگر از روز قبل بدتر و هولناک تر نشود. انفجارها واکنش مستقیم عصیان آلود خیل بردگان مزدی گرسنه، بیکار، مقهور و منکوب، در برابر فشار بی مهار استثمار، بربریت و آزادی کشی نظام سرمایه داری است.

۳. هیچ حکم قطعی برای پیچ و خم تاریخ زندگی بشر نمی توان تعیین کرد. سرنوشت همه رویدادها را چگونگی مبارزه طبقاتی و آرایش قوای طبقات اجتماعی تعیین می کند، سرمایه داری به هر جنایتی می تواند و ممکن است توسل جوید، شاید روزی برای ماندگاری خود عظیم ترین بخش بشریت ساکن کره خاکی را در یک جنگ جهانی اتمی خاکستر سازد. در این میان یک چیز روشن است. سرمایه داری نمی تواند به گذشته های دور یا حتی نزدیک خود باز گردد. جهان از سرمایه آکنده است. رابطه تولید اضافه ارزش بند بند دنیای حاضر را تا خرخره در خود خفه ساخته است. کل مصائب زندگی بشر، تمامی بیکاری ها، فقر، گرسنگی ها و سیه روزی ها از وجود سرمایه و از اشباع سراسری جهان توسط سرمایه ناشی می گردد. روزگاری بود که چند ده میلیون کارگر روی زمین برای ارزش افزا نمودن سرمایه های آن روز استثمار می شدند. متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه در سطح جهانی، یعنی نسبت میان بخشی از سرمایه که برای ماشین آلات، مواد خام، وسائل نیم ساخته، زمین و حمل و نقل و آب و برق و استهلاک و مانند این ها پیش ریز می شد و بخشی که صرف خرید نیروی کار می گردید،شاید مثلاً ۶۰ به ۴۰، ۷۰ به ۳۰، ۸۰ به ۲۰ ، ۹۰ به ۱۰ و یا فرضاً ۱۰۰ به یک بود. این نسبت در وضعیت موجود در بخش بسیار وسیعی از سرمایه جهانی، ده ها هزار برابر بیشتر شده است و گاهی از مرز ده میلیون در مقابل یک هم، بالاتر رفته است.

۴. سرچشمه تولید اضافه ارزش فقط بخش متغیر سرمایه یعنی نیروی کار مزدی است و به همین دلیل کاهش نسبی مستمر این بخش، تنزل نرخ سود عمومی سرمایه ها را در پی دارد. سرمایه با توسل به انواع مکانیسم های درونی خود گرایش رو به افت نرخ سود را به چالش می کشد، این مکانیسم ها را تا جائی که ممکن باشد افزایش می دهد و قدرت تأثیر آن ها را بیشتر می سازد، اما برد کلیه این ساز و کارها محدود است و توان تأثیر آن ها در پشت مرزهای بلند و غیرقابل عبور روند کاهش نرخ سودها، به صفر می رسد. سرمایه در اساس هستی خود بحران زاست. بحران ها اجتناب ناپذیرند، نظام سرمایه داری از اهرم ها و راهکارهای معینی برای چالش بحران برخوردار است. اما هم فرایند تکامل شیوه تولید سرمایه داری و هم وقوع بحران ها و چالش آن ها توسط اهرم های درونی سرمایه، همه و همه بدون هیچ توقف و به صورت اجباری، ترکیب فنی و سپس ترکیب آلی سرمایه یا نسبت بخش ثابت به بخش متغیر آن را بالاتر و بالاتر می برد. این جبر هستی سرمایه است و این بدان معنی است که هر لحظه تاریخ حیات سرمایه داری، لحظه ای در افزایش ترکیب ارگانیک سرمایه جهانی، لحظه ای در تشدید تناقضات درونی شیوه تولید سرمایه داری و لحظه ای در تعمیق دشواری کار سرمایه برای مقابله با گرایش رو به افت نرخ سود و چالش بحران هاست.

۵. جهان حاضر از تراکم سرمایه دم کرده است. آنچه میلیاردها کارگر در سراسر جهان تولید می کندد، در بخش اعظم خود یکراست سرمایه می شود، کار زنده به کار مرده تبدیل می گردد، خون و گوشت و پوست و هستی انسان ها در فرایند فروش نیروی کارشان به سنگ تبدیل می شود. دنیای موجود یکسره سنگستان وحشت و دهشت و گند و خون سرمایه است. این سرمایه ها سود می خواهند، برای بازتولید و خودگستری خود نیاز به نرخ سودهای دلخواه دارند، در غیر این صورت قادر به ادامه ارزش افزائی نیستند، به ورطه بحران فرو می غلطند، در نظر بیاورید که هر کارگر برای میلیون ها دلار سرمایه، باید به اندازه کافی اضافه ارزش تولید کند، باید نرخ سود مطلوب تضمین نماید. نسل پیشین کارگران دنیا، این کار را با دنیای زجر و فلاکت و بدبختی برای چند صد یا چند هزار دلار سرمایه انجام می داد، اما نسل حاضر باید مدام سیلاب سود جاری سازد تا حلقوم سرطان زده سودجوی سرمایه را از تشنگی مرگ برهاند.

۶. در چنین فازی از تاریخ هستی سرمایه، نظام سرمایه داری یک راه بیشتر در پیش روی ندارد، این که فشار استثمار طبقه کارگر را هر چه موحش تر افزایش دهد، در شروع قرن بیستم تراکم عظیم سرمایه در اروپا و بالا رفتن ترکیب ارگانیک آن در برخی کشورها، با اینکه در قیاس با شرائط روز به کاهی در مقابل کوه می ماند، اما باز هم عرصه سودآوری سرمایه و ظرفیت سرمایه داری برای مقابله با روند رو به افت نرخ سودها یا چالش بحران ها را بسیار تنگ ساخت. در آن زمان، سرمایه هنوز برای غلبه بر کوه معضلات و شکستن تنگناهای سرشتی خود چشم اندازهای قابل توجهی در پیش روی داشت. سه قاره گیتی کماکان پذیرای حجم کلان انباشت سرمایه بودند، متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه، نه فقط در سطح بین المللی که در فاصله مرزهای اروپا نیز در مقایسه با وضع موجود بسیار پائین بود. از این گذشته شیوه تولید سرمایه داری از گنجایش زیادی برای بالا بردن درجه بارآوری کار اجتماعی، افزایش سرسام آور میزان اضافه ارزش های نسبی، کهکشانی کردن نرخ استثمار کارگران از طریق تولید کوه پیکرتر با نیروی کار هر چه کمتر، تقویت مکانیسم های مقابله با گرایش نزولی نرخ سود و مانند این ها برخوردار بود. در آن زمان صدور سرمایه به کشورهای سه قاره، استثمار میلیون ها نیروی کار شبه رایگان کارگران این نقاط با متوسط بسیار نازل تر ترکیب ارگانیک سرمایه، استفاده از همه منابع و اهرم ها برای پائین آوردن هزینه انباشت، همه و همه داده های مهمی برای کمک به ماندگاری سرمایه داری بودند. در کنار یا در تکمیل این عوامل رویدادهای مهم دیگری نیز عصای کارساز دست سرمایه برای ماندگاری شد، عروج رفرمیسم راست سندیکالیستی، سوسیال دموکراسی، ناسیونالیسم چپ و ضد امپریالیسم خلقی و از تمامی این ها تعیین کننده تر، اردوگاه سرمایه داری دولتی زیر نام دروغین « کمونیسم» تماماً این نقش را ایفاء کردند. نظام سرمایه داری در وضعیت حاضر تا جائی که به عوامل نوع نخست مربوط می شود، به هیچ وجه در شرائط آن سال ها نیست. اکنون فقط بحث اروپای غربی، امریکای شمالی و این یا آن نقطه دنیای سرمایه داری در میان نمی باشد، سخن از کل جهان و سرمایه جهانی است. سراسر دنیاست که از سرمایه اشباع است، متوسط ترکیب آلی کل سرمایه بین المللی است که به اوج رفته است. نرخ صدور سرمایه در کهکشان ها می چرخد، اما این روند مشکل سرمایه را چاره نمی کند، بحران به صورت مستمر و به طور مزمن در تار و پود هستی سرمایه در مقیاس جهانی می چرخد، همواره بخش عظیمی اسیر آتشفشان بحران است و بحران ها فقط در جائی به این دلیل برای چند صباحی فروکش می کنند، که در جای دیگری بسیار کوبنده تر و مرگبارتر میلیون ها و ده ها میلیون نفوس توده های کارگر را در لا به لای موج طغیان خود غرق و خفه سازند.

۷. کل سرمایه بین المللی محصول کار و استثمار کل طبقه کارگر جهانی است. اضافه ارزشی که هر سال در سراسر دنیا تولید می شود حاصل استثمار کل توده های طبقه کارگر بین المللی است. هر بخش از سرمایه جهانی و سرمایه اجتماعی هر کشور سهمی از این اضافه ارزش کل را سهم خود می سازد. آنچه به صورت سود نصیب هر بخش از سرمایه بین المللی یا سرمایه داری هر کشور می گردد حصه ای از اضافه ارزش کل است و با هیچ چشم الکترونیکی تحقیق یا ردیابی و آمارگیری نمی توان گفت که توسط کدام آحاد از توده وسیع بردگان مزدی دنیا تولید شده است. یک چیز محرز است. اینکه هر بخش سرمایه و سرمایه اجتماعی هر جامعه ای که از لحاظ درجه بارآوری کار اجتماعی، قدرت رقابت و وسعت حضور در بازار جهانی سرمایه موقعیت بهتری دارد، سهم عظیم تری از کل اضافه ارزش های تولید شده توسط طبقه کارگر جهانی را نیز به خود اختصاص می دهد. بخشی از سرمایه جهانی نه فقط اضافه ارزش حاصل استثمار کارگران حوزه های مستقیم پیش ریز خود در دنیا، بلکه سهم قابل توجهی از اضافه ارزش تولید شده توسط توده های کارگر مورد استثمار سایر حوزه ها را نیز نصیب خود می سازد. بخش دیگر برای جبران این کمبود، برای دستیابی به اقلام کهکشانی سود، تشدید هر چه مرگبارتر استثمار توده های کارگر، به همه اشکال ممکن، از جمله تمامی راه های افزایش اضافه ارزش مطلق را در دستور کار همیشگی خود قرار می دهد. در زیر چتر استیلا و حاکمیت این بخش سرمایه، شبه رایگان بودن بهای نیروی کار، روزانه کار ۱۶ ساعتی، قتل عام هر نوع امکانات درمانی و آموزشی و مایحتاج اولیه بازتولید نیروی کار و مانند این ها شالوده برنامه ریزی کار و تولید است. این نکته نیز اساسی است که کل ظرفیت بخش نخست برای احراز عظیم ترین سهم اضافه ارزش ها درست در دل سلاخی هر چه بی رحمانه تر سطح زندگی و حداقل معیشت توده های کارگر در سراسر جهان قرار دارد.

۸. مؤلفه مهم اقتصادی بالا به نوبه خود ساختار نظم سیاسی و مدنی و اجتماعی، نوع دولت و شکل حاکمیت سیاسی نظام سرمایه داری در کشورهای مختلف را عمیقاً و ارگانیک تحت تأثیر قرار می دهد. در بخشی از جهان که شدت استثمار و حمام خون مستمر هر نوع امکانات معیشتی و رفاهی توده وسیع طبقه کارگر شرط حیاتی و اساسی فرایند بازتولید سرمایه اجتماعی و از این طریق سرمایه جهانی است، دیکتاتوری هار سرمایه داری، سلب هر نوع آزادی و حقوق اولیه سیاسی طبقه کارگر و حتی خفه کردن هر اپوزیسون فرصت طلب منتقد این دیکتاتوری هار امر گریزناپذیر سرمایه است. در بخش دیگر جهان موجود اوضاع تا لحظه حاضر اندکی فرق دارد، اما فاجعه بسیار بزرگی است اگر کارگران این کشورها یا طبقه کارگر جهانی وجود حداقل معیشتی موجود یا آزادی های اولیه اجتماعی در این جوامع را به رویکرد سرمایه و طبقه سرمایه دار کشورها ربط دهند!!! آنچه در اینجا زیر نام « دموکراسی» و « حقوق مدنی» در برابر انظار خودنمائی دارد اولاً ناشی از عقب نشینی اجباری طبقه سرمایه دار در مقابل جنبش کارگری است. ثانیاً بورژوازی تنها به این دلیل چنین عقب نشینی را تن داده است که سهم بسیار عظیم وی در اضافه ارزش حاصل استثمار کل طبقه کارگر جهانی امکان این عقب نشینی اضطراری را برایش فراهم ساخته است.

۹. نگرشی دگماتیک و ساختارگرایانه است اگر دنیای سرمایه داری را فقط بر اساس مشخصه های بالا به حلقه های شکننده و شکننده تر یا کمتر شکننده تقسیم کنیم. درجه شکنندگی هر بخش جهان بردگی مزدی صرفاً تابعی از چگونگی آرایش قوای طبقاتی موجود جامعه و سیمای صف آرائی جنبش لغو کار مزدی طبقه کارگر در مقابل سرمایه است. با وجود این هیچ غلط نیست، اگر در شرائط همسانی موقعیت بخش های مختلف جنبش کارگری بین المللی، جوامع حوزه نیروی کار شبه رایگان و قتلگاه حداقل معیشتی و رفاهی و دارو و درمان و آزادی های سیاسی و حقوق اولیه اجتماعی طبقه کارگر را حلقه آسیب پذیرتر سرمایه جهانی به حساب آریم. در این بخش از جهان بردگی مزدی فشار دهشتبار استثمار و فقر و گرسنگی و دیکتاتوری و اختناق و سلب هر نوع آزادی انسان ها در سطحی است که همواره وضعیتی انفجارآمیز را با خود حمل می کند. هر میزان عقب نشینی دولت های درنده سرمایه، هر مقدار تشتت درونی بلوک قدرت سرمایه و هر اندازه فروماندگی دولت ها در کار اشتعال آتش دیکتاتوری ها می تواند فرصتی برای شورش و طغیان وسیع توده های کارگر و معترض باشد. آنچه اینک در شمال آفریقا و ممالک خاورمیانه جریان دارد صحنه ای از وقوع همین انفجارها در کانون های مستعد احتراق نظام سرمایه داری است.

۱۰. بنمایه آتشفشان های عظیم توده ای تونس، الجزایر، اردن، یمن، مهمتر از همه این ها مصر، پیش از این ها ایران، در عمق تناقضات سرکش و طوفانی سرمایه بین المللی به طور کلی و موقعیت آسیب پذیرتر و شکننده تر بخشی از سرمایه داری جهانی قرار دارد، ریشه انفجارها مصائبی است که سرمایه بر توده های کارگر و انسان های فرودست جهان تحمیل کرده است، این جوامع حلقه های ضعیف تر نظام بردگی مزدی را تشکیل می دهند. سرمایه اجتماعی هر کدام آن ها با با توجه به مکانی که در تقسیم کار جهانی سرمایه داری دارد، سهم کمتری از کل اضافه ارزش تولید شده توسط کل کارگران دنیا را سهم خود می سازد، بارآوری کار اجتماعی در بازار داخلی انباشت آن ها نازل تر است، از موقعیت ضعیف تری برای تأثیرگذاری بر روند تشکیل نرخ سود عمومی برخوردار هستند، بار بحران های سراسری سرمایه داری، بسیار کوبنده تر به حوزه ارزش افزائی آن ها سرشکن می گردد، سرمایه داری این جوامع به همه این دلائل فشار بسیار سهمگین تر و مرگبارتری را بر سطح معیشت و بهای نیروی کار توده های کارگر وارد می سازد و دیکتاتوری بسیار هارتر و درنده تری را بر بند بند زندگی اجتماعی انسان ها مستولی می گرداند

۱۱. خصلت سرشتی تولید افراطی سرمایه در شیوه تولید سرمایه داری، سیر تصاعدی خیزش وار و مستمر متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه در سطح جهانی، بحران پذیری اجتناب ناپذیر سرمایه، ساختاری شدن و ماندگاری بحران در چرخه بازتولید سرمایه جهانی، افزایش بی انقطاع قدرت کوبندگی و کاهش مدام فاصله وقوع بحران ها و همه وجوه تبارز تناقضات بی مهار اندرونی سرمایه، در همان حال که نظام سرمایه داری را در تمامی بندهای حیات خود به آستانه انفجار رانده است اما به خودی خود و به ا عتبار تشدید و تعمیق اجباری مستمر خود، به هیچ وجه قادر به نواختن شیپور مرگ نظام سرمایه داری نیستند و نمی توانند باشند. این عوامل در آخرین فراز قدرت تخریب خود فقط معضلات بازتولید سرمایه اجتماعی کشورها و کل سرمایه جهانی را شدیدتر می سازند اما به تنهائی و در فاصله مرزهای محدود اثرگذاری و تازش خود، هیچ تهدیدی برای از میان رفتن و نابودی نهائی سرمایه داری نمی باشند. نظام سرمایه داری، تنها و تنها توسط جنبش آگاه، سازمان یافته، افق دار و نیرومند لغو کار مزدی طبقه کارگر از پای در می آید. این نظام مادام که در درون هر جامعه و در سطح جهانی زیر ضربات کوبنده جنبش لغو کار مزدی زمینگیر نشود و به ورطه سقوط نغلتد، می تواند و از این ظرفیت برخوردار است که کل بار تناقضات خود را بر زندگی طبقه کارگر جهانی بار کند. این کاری است که نظام بردگی مزدی از آغاز تا امروز انجام داده است و هم اکنون انجام می دهد، رفرمیسم راست اتحادیه ای، سوسیال دموکراسی، کمونیسم بورژوائی و کلیه اشکال راست و چپ رفرمیسم عصای دست سرمایه داری برای بارورساختن و کارا کردن این ظرفیت سرمایه هستند.

۱۲. رویدادهای روز مصر، تونس، اردن، الجزایر، یمن و سایر کشورهای خاورمیانه ، تا اینجا هیچ نشانی از هیچ سطح خیزش آگاهانه و افق دار بردگان مزدی برای ابتدائی ترین تسویه حساب مؤثر با نظام سرمایه داری بر پیشانی خود حمل نمی کند. جنبش کارگری این جوامع به رغم پیشینه ممتد پیکار تاریخی خود، زیر فشار دیکتاتوری هار سالیان دراز سرمایه از یک سوی و میدان داری رفرمیسم راست و چپ یا اپوزیسون نمائی ارتجاع درنده اسلامی از سوی دیگر، از حداقل قوام، آگاهی، انسجام و سازمانیابی ضد کار مزدی برخوردار نیست. این جنبش حتی به صورت بالفعل در وضعی قرار ندارد که از طریق اعمال قدرت سازمان یافته ضد سرمایه داری مطالبات اولیه خود را بر طبقه سرمایه دار و دولت های این طبقه تحمیل نماید.

۱۳. با بروز طغیان ها و در خلاً صف آرائی سازمان یافته، افق دار، آگاه و نیرومند جنبش لغو کار مزدی طبقه کارگر، اپوزیسون های ارتجاعی بورژوازی از دینی تا لائیک، از محافظه کار و نولیبرال تا داعیه دار آزادی و دموکراسی، از اتحادیه های کارگری سرمایه سالار تا بازمانده های کمونیسم بورژوائی، همگی سعی دارند تا موج اعتراض، نارضائی و قهر توده وسیع انسان های گرسنه و ستم زده و سیه روز کارگر را نردبان عروج به صفه قدرت و حاکمیت سرمایه کنند. در مصر ارتجاع دژخیم پان اسلامیستی بورژوازی موسوم به اخوان المسلمین، نئولیبرال های حزب وفد، انجمن تغییر البرادعی، حزب الکفایه، ناصریست ها و در تونس و الجزایر و یمن همطرازان آن ها زنجیره ممتد این محافل مردار خوار سرمایه را تشکیل می دهند. همه این ها اکنون می کوشند تا دست در دست هم یا از طریق بلوک بندی ها جای پای خود را در ماشین دولتی آتی سرمایه داری مستحکم سازند.

۱۴. تمام قطب های قدرت سرمایه جهانی از دولت هار و درنده بورژوازی امریکا تا اتحادیه دولت های سرمایه داری اروپا، تا روسیه و چین و همه دنیای بردگی مزدی اینک با تمامی چشم و گوش و توان و تدارک دست به کارند تا خطر احتمالی هر میزان صف آرائی و نمایش قدرت ضد سرمایه داری توده های کارگر این کشورها را از سر سرمایه رفع کنند. دولت های مبارک، بن علی، عبدالله صالح، شاه اردن و بوتفلیقه برای اینان مطلوب ترین شکل حاکمیت سرمایه را تعیین می کرده است اما اینک تاریخ مصرف این دولت ها برای سرمایه جهانی به روزهای آخر خود نزدیک شده است. آنچه اینک برای آمریکا و غرب و همه قطب های قدرت سرمایه در درجه اول اهمیت قرار دارد نه حفظ این مهره ها و دولت ها که جایگزینی آرام و بدون هیچ ریخت و پاش آن ها، توسط دولت های جدید سرمایه داری با ظرفیت اعمال قدرت و سرکوب بیشتر، مناسب تر، مطمئن تر و موفق تر جنبش کارگری است. همه این ها به طور لحظه به لحظه در جنب و جوش و دسیسه پردازی و برنامه ریزی و حادثه آفرینی هستند تا این روند را هر چه مطمئن تر به سرمنزل مقصود برسانند. تا جائی که به مصر مربوط می شود، ایجاد یک ائتلاف مقتدر از ارتجاع هار اخوان المسلمین و طیف نئولیبرال های حامی البرادعی مطلوب ترین آلترناتیو حکومتی سرمایه را برای امریکا و اقمارش تعیین می کند.

۱۵. طغیان موج انفجارها در این بخش دنیای سرمایه داری با اینکه در غیاب یک جنبش نیرومند ضد کار مزدی طبقه کارگر هیچ خطر عاجل و سرنوشت سازی برای نظام سرمایه داری و برای طبقه سرمایه دار این کشورها نیست، اما در عین حال نقشی مهم و تعیین کننده را در اختلال گسترده نظم تولیدی، سیاسی و اجتماعی سرمایه، نه فقط در درون این ممالک که در سطح جهانی بازی می کند. تداوم طغیان ها، ادامه اختلال نظم سرمایه، زمینه تعمیق و توسعه بیشتر این اختلال، تهدیدی مؤثر برای سرکشی نیرومندتر تناقضات درونی سرمایه در سطح دنیاست. بر همین اساس برای همه قطب های قدرت سرمایه و مقدم بر همه برای دولت هار سرمایه داری امریکا، جلوگیری از ادامه طغیان ها و جایگزینی وضع حاضر با روال متعارف نظم سرمایه و بازتولید سرمایه اجتماعی کشورها از حداکثر اهمیت برخوردار است.

۱۶. موقعیت خاص خاورمیانه، نقش کشورهای منطقه در معادلات تقسیم قدرت و سود میان قطب های مختلف سرمایه جهانی، حالت مستمراً انفجاری این بخش از جهان سرمایه داری، جنگ پیشینه دار و طولانی مدت میان دولت اسرائیل و توده های داغ لعنت خورده فلسطینی، نقش تعیین کننده و بسیار مهم اسرائیل در تثبیت موقعیت برتر قطب غربی سرمایه، نقش اساسی دولت های مصر و عربستان سعودی و اردن و یمن و کویت و سایر شیخ نشین ها در سنگینی کفه توازن قدرت آمریکا و سرکوب جنبش های کارگری منطقه و بسیاری فاکتورهای مهم مشابه، همه و همه در بالا بردن میزان اهمیت مهار طغیان ها برای سرمایه بین المللی و دولت های بزرگ سرمایه داری تأثیر فاحش دارند.

۱۷. به دنبال طرح همه داده ها و مؤلفه های بالا حادترین سؤال پیش روی جنبش کارگری و فعالین ضد سرمایه داری این جنبش در هر کجای جهان این است که چه باید کرد؟ چه می توان کرد؟ و چه راهی را باید در پیش گرفت. پاسخ این سؤال هم بسیار دشوار و هم بسیار ساده است. دشوار است زیرا جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر در هر کدام از جوامع یاد شده و در کل جهان بدترین و فرسوده ترین و رقت بارترین موقعیت را دارد. این جنبش در شرائطی نیست که بتواند در سطحی ملموس و مؤثر میدان دار اعمال قدرت و زمینگیر ساختن طبقه بورژوازی جوامع یا جهان باشد. این واقعیتی است که نمی توان و نباید آن را انکار کرد. با شعارپرداری و آسمان ریسمان های مریخی هم نمی توان واقعیات زمخت مبارزه طبقاتی را تغییر داد. پاسخ سؤال بالا در عین حال ساده است. فعالین ضد سرمایه داری جنبش طبقه کارگر جهانی خواه در خاورمیانه و خواه در سطح بین المللی باید با تمامی قدرت دست به کار شوند تا از این فرصت، حداکثر بهره برداری را به نفع تشکیل صف مستقل و نیرومند ضد کار مزدی توده های کارگر بنمایند. این اساسی ترین نقشی است که ما باید ایفاء کنیم، باید برای ایفای این نقش، برای سازمانیابی شورائی و ضد سرمایه داری توده های کارگر در هر کدام این کشورها و برای حمایت وسیع بین المللی از این سازمانیابی وسیع شورائی ضد کار مزدی به همه چاره اندیشی ها، تلاش ها و فداکاری های لازم اهتمام نمائیم از دست دادن هر لحظه فرصت در این گذر تسلیم طلبی محض و در مقابل، گذاشتن هر سنگ بر روی سنگ برای آنچه گفتیم، گامی در معماری بنای محکم قدرت جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر بین المللی هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت است.

۱۸. تدارک مؤثر و حداکثر تلاش برای کمک به سازمانیابی جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر در هر جامعه و هر کجای جهان، گشایش سنگرهای نیرومند پیکار علیه سرمایه در همه مناطق دنیا، چاره اندیشی و مبارزه برای پیوند زدن تمامی این سنگرها با هم، اساسی ترین کاری است که همه ما باید انجام دهیم. هر گام پیشرفت در این گذر در همان حال گامی در تقویت و تحکیم پایه های قدرت ضد سرمایه داری کارگران در همه جوامع حوزه انفجار و در کل دنیای سرمایه داری است.

۱۹. محور اساسی فعالیت و جنگ و ستیز لحظه به لحظه ما در کار سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری توده های طبقه خود باید طرح انتظارات عاجل طبقاتی و ضد کار مزدی، همراه با دورنمای بسیار شفاف نابودی سرمایه داری باشد. معنای انتظارات و خواسته های سرمایه ستیز بسیار روشن است. باید انتظاراتی را دستور کار مبارزه روز خود کنیم که تحقق هر میزان آن ها ضربه ای کوبنده بر شریان ارزش افزائی سرمایه و حصول سطح بالاتری از معیشت و رفاه اجتماعی، آزادی های سیاسی و حقوق اجتماعی و انسانی توده های طبقه ما باشد، انتظاراتی که حصول هر میزان آن، گامی در تحکیم پایه های قدرت ضد سرمایه داری ما، پیشرفتی چشمگیر در سازمانیابی شورائی قدرت طبقاتی ما، شعله ای رخشان در ارتقاء شناخت و شعور طبقاتی ضد کار مزدی ما، اختلالی هر چه سهمگین تر و عمیق تر در نظم تولیدی و سیاسی سرمایه و چراغی مشتعل در نشان دادن دورنمای شفاف پیکار طبقه ما، دورنمای الغاء کامل کار مزدوری و نابودی فرجامین نظام سرمایه داری باشد. خواسته های روز ما باید حامل این مشخصه ها و دارای این ظرفیت ها باشد.

۲۰. ما خواستار پایان دادن به وجود هر نوع دولت بالای سر خود هستیم. می خواهیم از درون شوراهای سراسری ضد سرمایه داری متشکل از همه آحاد خویش، کل روند کار و تولید و سرنوشت زندگی اجتماعی خود را برنامه ریزی کنیم، می خواهیم آنچه را که تولید می کنیم و کل کاری را که انجام می دهیم در خدمت ارتقاء هر چه بیشتر سطح معیشت، رفاه اجتماعی افزون تر، آموزش و بهداشت و درمان هر چه عالی تر و برپائی یک زندگی سراسر آزاد و بی نیاز قرار دهیم. می خواهیم طومار فقر را برای همیشه بربندیم، بساط حکومت شوندگی را به طور کامل برچینیم. خواستار آزادی بدون هیچ قید و شرط بیان، مطبوعات و تشکیلات، انحلال کامل نیروهای نظامی و انتظامی و پلیسی، برچیدن تمامی ابزارهای دینی تحمیق افکار و شستشوی مغزی انسان ها هستیم. برابری کامل میان زن و مرد، ممنوعیت مطلق کار کودکان، الغاء قطعی هر نوع حکم اعدام، مسکن مدرن برای همگان، مهد کودک برای تمامی کودکان، بهداشت و دارو و درمان و آموزش بسیار پیشرفته برای همه و نگه داری از تمام سالمندان، بدون هیچ نوع هزینه و خارج از حیطه داد و ستدها پولی در صدر خواسته های ما جای دارد.

۲۱. جنبش ضد سرمایه داری ما باید در همان نطفه و در نخستین دقایق شروع کار خود با پرچم افراشته ایجاد جهان عاری از استثمار و طبقات و دولت به پیش تازد. طرح مطالبات در غیاب یک افق شفاف و درخشان الغاء کار مزدی هر چند هم که این انتظارات ضد سرمایه داری باشد، هر چند که شریان ارزش افزائی سرمایه را بر هم ریزد، هر چند که نظم تولیدی و سیاسی سرمایه داری را مختل سازد باز هم عین رفرمیسم است. ما خواستار نابودی سرمایه داری هستیم. خواستار جایگزینی سرمایه داری با سازمان شورائی سراسری متشکل از همه آحاد انسان ها برای برنامه ریزی کار و تولید اجتماعی هستیم، خواهان محو هر نوع دولت و نیروی بالای سر جامعه می باشیم. خواستار محو رابطه خرید و فروش نیروی کار، محو داد و ستد کالائی، محو سرمایه شدن حاصل کار انسان ها، محو جدائی انسان ها از کار خویش و تعیین سرنوشت زندگی خویش، محو طبقات، محو هر نوع نابرابری میان زن و مرد و محو همه اشکال نابرابری هستیم. ما جامعه و جهانی می خواهیم که در آن رشد آزاد همگان در گرو رشد آزاد هر انسانی باشد. ما باید با افراشتن این پرچم پیش تازیم و در هر گام ضمن طرح خواسته های خود و ضمن جنگیدن در سنگر خواسته های ضد کار مزدی با کشیدن سلاح قدرت، بر سر دولت سرمایه داری هر کشور و بر سر همه دولت های سرمایه داری و قطب های قدرت سرمایه جهانی فریاد زنیم که گور خود را گم کنند، که آماده ایم هر چه زودتر خود در درون شوراهای سراسری سرمایه ستیزمان با برنامه ریزی کار و تولید خویش به همه انتظارات خود و انتظارات بشر عصر تحقق بخشیم.

۲۲. ما بسیار مصرانه از همه فعالین ضد سرمایه داری جنبش کارگری در سراسر جهان دعوت می کنیم که از طریق تشکیل شبکه های اینترنتی حمایت از جنبش ضد کار مزدی کارگران کشورها، و تبدیل این شبکه ها به بستر همکاری پراتیک برای کمک مؤثر عملی به جنبش کارگری هر کشور با هم تماس بر قرار کنیم.

دست همگان را می فشاریم.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

۵ فوریۀ ۲۰۱۱

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.