عدالت جنسیتی، نابرابری اجتماعی و فقر در اتحادیه اروپا

کریستا ویشتریش/ مترجم: فریده ثابتی

مقدمه مترجم

ترجمه مقاله به مفهوم موافق بودن با کلیه نظراتی که توسط نویسنده مقاله بیان شده است نیست. مسلما تمام اطلاعات ارائه شده در مورد وضعیت زنان در جوامع سرمایه داری و در این جا به ویژه اتحادیه اروپا به عنوان بخش پیشرفته سیستم جهانی سرمایه داری واقعیت دارد و تردیدی در باره آن نیست اما نگاه به آن­ها می­تواند منفاوت باشد.

امروزه بسیاری از نویسندگان به ویژه نویسندگان زن مناسبات جامعه سرمایه داری با کار زنان را تنها از دید جنسیت مورد مداقه قرار می­دهند اما برای من سرمایه یک رابطه اجتماعی است که کلیت زندگی اجتماعی را در حوزه نفوذ خود یعنی تمام دنیای حاضر، زیر سلطه دارد برای سرمایه جنسیت و سن تنها در رابطه با مقدار ارزش افزایی و به قول خودشان مقدار سود معنی پیدا می­کند وگرنه سرمایه نه عاشق جنس مرد است و نه با جنس زن در تضاد قرار دارد. سرمایه داری با ایجاد تحول دائمی در ابزار تولید مناسبات موجود را نیز تحول می­دهد. تحول مداوم در ابزار تولید کاربری ابزار را ساده می­کند به نحوی که دیگر نیازی آن چنان به نیروی بدنی ندارد. کارگر دیگر با قدرت بازویش به ذهن متبادر نمی­شود به دین سبب است که شاهد جای گزینی زنان به جای مردان و کودکان به جای هردو هستیم، چیزی که در اولین روزهای استفاده از ماشین در تولید سرمایه­داری پیش آمد و سرمایه همه افراد خانواده را بدون تبعیض جنسی و سنی به زیرپرچم فرمانروایی خود فراخواند ودست­مزد کارگر را بین خانواده سرشکن کرد و همه را به ابزار تولید تبدیل کرد. و اکنون که به ویژه در زمینه کار کودکان با مقاومت روبروست و در این کشورها امکان این کار برایش به راحتی وجود ندارد حوزه عمل را به کشورهای فقیر کشانده و در آن­جاها بدون شرم حتی کودکان ۴ ساله را به خدمت تولید ارزش اضافی می­گیرد؛ نمونه اش در پاکستان، هند، کشورهای امریکای لاتین.

سرمایه داری حتی آن چه را که مخالف نرم اجتماعی بوده، نرم می­کند و در خدمت می­گیرد. دیرگاهی است که از صنعت سکس، تجارت سکس، صنعت پورنو، صنعت تفریحات و غیره می­شنویم همان گونه که از صنایع فلزی و غیره صحبت می­شود. سرمایه داری آن چه از سیستم­های قدیمی را که به انجام منافعش خدمت کند در خدمت می­گیرد، تغییرش می­دهد و شکل جدید به آن می­دهد. از آن جمله است خانواده و مناسبات پدرمرد سالارانه. این سقوط اخلاقی شیوه تولیدی را می­رساند که خود به عامل بازدارنده رشد تبدیل شده است که در چشم­اندازش تنها سود را می­بیند و بی­شک با زنان آن خواهد کرد که می­بینیم.

مارس ۲۰۰۶ فریده ثابتی

اعتراضات ده سال بعد از چهارمین کنفرانس جهانی زن در پکینگ

پروسه بازرسی سازمان ملل ده سال بعد از چهارمین کنفرانس جهانی زن درپکنیک در رابطه با زنان و سیاست جنیستی پیشرفت­ها و عقب­گردهایی را نشان می­دهد. در ارتباط با موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان بیلانس های پکنینگ+۱۰ نشان می­دهد که جهانی سازی تئولیبرالی چگونه در سطح منطقه­ای و ملی در ده سال گذشته بر برابری جنسیتی تاثیر گذاشته است.

بیلانس­ها، تفاوت­های بزرگ منطقه­ای و ناهمزمانی­هایی را در ایجاد برابری اجتماعی و اقتصادی ارائه می­دهد. همزمان پیشرفت­هایی را در بعضی از مناطق. با وجود این به طور محلی و ملی خود را در محدوده متفاوت فرهنگی و سیاسی و هم چنین تمایلات جهانی تعین هویت می­دهند.

. . .

وزرای ایجاد برابری در فوریه ۲۰۰۵ خلاصه کوتاهی تهیه کردند: پیشرفت­هایی حاصل می­شوند، نابرابری­ها بازهم وجود دارند، موانع برطرف نمی­شوند. بیش از همه موقعیت آموزشی بالاتر دختران و تعداد اشتغال به کار افزاینده زنان به عنوان علائم پیشرفت ارزش­یابی می­شوند. درست این دو شاخه – آموزش و اشتغال – معمولا به عنوان راه به سوی برابری و به عنوان راه مطمئن خروج از فقر اعتبار می­یابند.

آموزش: دختران در خط سبقت

موفقیت­های دختران در بخش آموزشی چشم­گیر است. درهمه کشورهای اتحادیه اروپا( به استثنای لوکزامبورگ) دختران بیش­تری نسبت به پسران با موفقیت دبیرستان را به پایان می­رسانند. در آلمان ۵۶،۷% فارغ التحصیلان دبیرستان و بیش از نیمی از دانشجویان را دختران تشکیل می­دهند. این بدین معنی است که مشکل رسوبات آموزشی در اروپا تقریبا از نظر جنسیتی مثبت است.

آموزش وکیفیت شغلی برای زنان ضروری­اند اما پیش­شرط­های کافی برای غلبه بر فقر و نابرابری نیستند. نتیجه­ی آموزش برای دختران به معنی شانس­های یکسان شغلی و درآمدی نیست – روندی که در کاریبیک، آمریکای لاتین، آسیای جنوب شرقی و مناطق دیگر هم دیده می­شود که دختران پایان نامه­های آموزشی بهتری از پسران دارند و زنان جوان حتی توانایی کیفی بهتری کسب کرده­اند. اما با وجود این قابل مشاهده است که در آغاز به کار افراد با کیفیت بالا، بیکاری زنان بیش­تر از مردان است. در آلمان دو سوم همه جوانان که هیچ شغلی پیدا نکرده اند دختران هستند. در کشورهای تازه وارد به اتحادیه زنان به دلیل داشتن استاندارد کیفی بالا در این فاصله زمانی ۴۱% گیرندگان درجه دکتری را تشکیل می­دهند اما فقط ۱۴% استادان را.

یکی از علل اصلی برای اعتراض به موفقیت آموزشی و کمبودهای شغلی در این امر جستجو می­شود که در چشم انداز کیفیت دهی دختران تغییرات کمی انجام یافته است. اکثر دختران به طور تیپیک تخصص های زنانه را در آموزش­های شغلی و حرفه­ای انتخاب می­کنند، چیزی که توزیع بازار کار ویژه جنسیتی را به دنبال دارد. این امیدواری کنفرانس پکینگ در مورد این که تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات جدید بر تقسیم کار قدیمی براساس جنسیت غلبه کند و برای زنان کیفیت جدیدی در زمینه­های شغلی ایجاد نماید، به عمل نرسید. حتی بیش­تر در اغلب کشورها یک ” کاهش” با ثباتی را نشان می­دهد که با بازی های کودکان و جوانان شروع می­شود و در مطالعات آماری بیان می­گردد.

اشتغال در غرب: زنان بیش­تری کار می­کنند ….

توسعه اشتغال زنان کاملا در نشانه فشارهای فزاینده جهانی­شدن قرار دارد که بیان­گر کاهش مخارج به عنوان موقعیت رقابت شدیدتر است. چون که تقدم اقتصادی در اتحادیه اروپا بر لیبرالی کردن بازار، بی­قاعده کردن و خصوصی کردن قرار دارد، مدل دولت رفاه اروپایی با سیستم پیچیده­ی تامین اجتماعی و خدمات عمومی مداوما تخریب می­شود. این تمایلات عدم اطمینانی را نشان می­دهد که به طور فزاینده در قشرهای اجتماعی ایجاد می­شود که اقشار ضعیف اجتماعی به طوری بی­واسطه و شدید با آن مواجه اند.

در ۱۵ کشور اتحادیه اروپا و هم­چنین در اغلب مناطق جهان زنانه کردن مشاغل ادامه دارد. اتحادیه اروپا با غرور گزارش می­دهد که بر رکود اقتصادی غلبه کرده­است، شمار زنان شاغل در اتحادیه در حال رشد است. در آلمان نرخ اشتغال زنان از سال ۲۰۰۰ با دو درجه تغییر به ۵۸،۹ % افزایش یافته است در حالی­که برای مردان کاهش یافته است. باز همزمان نشان می­دهد که کل کار زنان کاهش یافته است، زیرا بسیاری از زنان به کارهای کوچک مشغولند- دوبرابر نسبت به مردان – گزارش پاییز سال ۲۰۰۴ انستیو اقتصاد نشان می­دهد که تازه ترین افزایش­های مربوط به اشتغال زنان اکثر به مینی جاب، کار یک یورویی، گاه کاری و کار مستقل بر­می­گردد. اما به طور همزمان کار منظم به ۱،۴ میلیون سقوط کرده است.

کشورهای اتحادیه اروپا یکی بعد دیگری و قدم به قدم بی نظم می­شود. حمایت کارکننده­گان در برابر فسخ قرارداد توسط کارفرما لغو می­شود. حق قرار دادهای شغلی ازبین می­رود و شاخه­های کاری با مزد ناچیز برپا می­شود. تحت فشار اتحادیه اروپا سازمان جهانی کار در سال ۲۰۰۰ در قرارداد جدیدش در حمایت از مادران برای فسخ قرارداد کار توسط کارفرما، حمایت از زنان حامله را پس گرفت. انطباق پذیر کردن باید بازار کار، مشاغل و نیروی کار را در رقابت برای کاهش مخارج قابل رقابت سازد و با ضرورت بازار هماهنگ کند. نتیجه­ی این بی­ساختار ساختن برای زنان اکثرا دو جنبه ای است. آن­ها مشاغل جدید بدست می­آورند اما اکثریت شان مشاغل با مزد پایین و مشروط و از نظر اجتماعی کم اطمینان است – مشاغلی که از طریق تقسیم مشاغل تمام وقت منظم در کارخانه­ها و ادارات و فشار بر مزدها قرار­دارد. انطباق پذیرساختن مشاغل فعلا بیش از همه در رابطه با یکپارچه کردن زنان در بازارهای کار و نیرغیر رسمی کردن مناسبات کاری آغاز شده است.

. . . به سوی شرایط بد

در اتحادیه اروپا ۸۳% همه گاه کارها زنان هستند؛ به بیان دیگر: یک سوم همه زنانی که کار می­کنند گاه کارند اما فقط ۶،۶% مردان این گونه اند. این شکاف بین جنسیت­ها بازهم بیش­تر می­شود. هلند بالاترین مقام را در گاه کاری زنان دارد. سه زن از هر چهار زنی که کار می­کنند، گاه کارند. اشتغال به کار غیررسمی در اروپا تحت عنوان خود اشتغالی یا به نام Ich-AG در آلمان، بسیار کم موفق بوده است.

در حالی­که در جهان و هم در اتحادیه اروپا، روند یکپارچه کردن زنان در بازار های کار را . . . شروع می­شود، نمی­­تواند دیگر حرفی از برابری جنسیتی در میان باشد: بخش بخش کردن جنسیتی بازارهای کار قطع نشده است، و در هیچ جا نمی­تواند تفاوت درآمدی ویژه جنسیتی به طورقطعی کاهش یابد. تفاوت مزد ساعتی بین شاغلین تمام وقت مرد و زن در اتحادیه اروپا ۱۵% و در آلمان ۲۳% است.

در کنفرانس پکینگ+۵ در نیویورک، کریستینه برگمان وزیر سابق زنان یک قانون ایجاد برابری برای اقتصاد خصوصی را اعلام کرد تا بتوان به طور سیستماتیک بر تبعیض زنان در شرکت­ها غلبه کرد. اقتصاد خصوصی علیه قاعده مندسازی قانونی توفانی بپا کرد که حکومت قانون را پس گرفت و آن را منوط به حمایت داوطلبانه ازایجاد شانس برابر در شرکت­ها کرد. این­ها فقط پیشرفتهایی آهسته را نشان می­دهد. به دین طریق آلمان نه تنها در رابطه با کاهش مزدی ویژه جنسیتی، بل­که هم در رابطه با شانس­های ترقی زنان می­لنگد. براساس داده­های اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۳ در آلمان زنان ۲۸% موقعیت رهبری در ادارات و شرکت­ها را دارند. متوسط آن در اتحادیه اروپا ۳۱% است. اشغال کرسی­های ریاست کنسرن­ها در آلمان برای زنان تنها ۵% است، متوسط اتحادیه اروپا در این مورد دوبرابر آلمان است.

تقسیم کار ویژه جنسیتی در خانواده ، به ویژه موقعیت سمنتی شده زنان برای مراقبت از کودکان، دلیل اصلی برای آن است که بازارها کاملا توسط تصاویر ایده آلی هدایت شوند؛ که نقش های غالب مردان حفظ شود. مردان باز هم در بازار کار به عنوان ” نان آور” خانه دیده می­شوند، در حالی که زنان با عنوان ” درآمد داران جنبی ” به حساب می­آیند که به صورت نیروی کار قابل انعطاف در مشاغل با مزد پایین و غیر رسمی کانالیزه می­شوند.

. . .

برعکس کشورهای اسکاندیناوی و فرانسه، مراقبت از کودک برای زنان آلمانی مانعی بزرک برای اشتغال به کار است. تنها ۳% کودکان در آلمان غربی جایی در مراکز نگهداری کودک دارند. اگرچه تعداد مادران شاغل در ده سال گذشته بیش از ۶۰% افزایش یافته، بازهم اکثر به طور قابل انعطاف، بخش کاری، کار کمکی با مزد ناچیز کار می­کنند. . . . . روند کنونی طولانی کردن زمان کار یک بار دیگر به مادران زیان می­رساند. همواره زنان امکان ترقی شغلی را به خاطر مراقبت از بچه از دست می­دهند، تنها ۴،۹ درصد پدران مرخصی مراقبت از بچه را می­گیرند زیرا آن­ها درآمد بیش­تری از مادران دارند و ترس­شان از اخراج و نزول شغلی مجاز است.

با کار پرداخت نشده مراقبتی، که اکثرا زنان آن را انجام می­دهند، براساس تغیرات جمعیتی، در همه­ی کشورهای اتحادیه اروپا مراقبت از پیران به عنوان کار معین – و فاکتور زمانی در نظر گرفته می­شود. در آلمان ۷۰% آن­هایی که به مراقبت نیاز دارند در خانه نگهداری می­شوند، البته توسط وابستگان زن. خانواده­های متوسط این مشکل را معمولا با کمک زنی از یک کشور تازه وارد شده به اتحادیه اروپا یا از ماورای دریاها که به عنوان کمک خرج، نگهداری از کودکان یا مراقبت کننده پیران مشغول می­شود، حل می­کنند. معنی این کار این است که مشکل از طریق یک تقسیم کار جدید بین مردان و زنان باز از طریق خدمات مراقبتی عمومی حل می­شود، به جای این که برمبنای خصوصی به انجام برسد، چیزی که به عنوان تقسیم کار جدید بین المللی بین زنان کشورها مسلط می­شود، و بین آن­ها احساسی از نزول رفاه را ایجاد می­کند.

زنان بار تغییرات را در شرق به دوش می­کشند

در کشورهای جدید اتحادیه اروپا تفاوت­های بزرگی دیده می­شود. در جمهوری چک، اسلواکی، مجارستان و لهستان وضعیت شغلی و درآمدی زنان بهبود یافته­است. در اکثر کشورهای اروپای شرقی اما وضعیت زنان در رابطه با کار و تامین اجتماعی بدتر شده­است. آن­جا مشخص شده است که نقطه عطف طرح – به سمت اقتصاد بازار در بخش بزرگی بارش بر دوش زنان رفت و با جهت گیری به سمت بازار باز هم تفاوت­های جنیستی دوباره بازیافته و تقویت شدند. در مجموع یک تغییر مکان فعالیت­های شغلی زنانه در زمینه مشاغل کیفی در کارخانه­ها و قسمت­های اداری به بخش خدمات و از کارهای رسمی به غیررسمی شروع شد. بیکاری زنان به ویژه زنان بالای ۴۰ سال از مردان بالاتر­است. زنان دوباره در خدمات شخصی و مشاغل اجتماعی ای که مزدشان پایین است تمرکز داده می­شوند. در بلغارستان ۷۶% مشاغل بهداشتی و ۸۰% مشاغل آموزشی را زنان دارا هستند. برای گذران زندگی خانواده بسیاری از زنان کارهای خطرناک و بدون کیفیت را می­پذیرند؛ به طور مثال در صنایع ریسندگی بافندگی.

شکاف درآمدی خود را بسیار سریع – بین فقیر و غنی و هم بین جنسیت­ها نشان می­دهد. در صربستان- مونتنگرو تفاوت­های مزدی ویژه جنسیتی بین ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ در بخش رسمی از ۱۵% به ۳۰% و در بخش غیر رسمی از ۲۰% به ۴۰% رسیده است یعنی دوبرابر شده است. این نابرابری ویژه جنسیتی تازه، در مفهوم رشد یابنده نابرابری حقوقی و قطبی­شدن­ها در جوامع سابقا سوسیالیستی قابل دیدن است.

بی­شانسی و فقر گسترده به دنبال خود مهاجرتی در ابعاد بالا را سبب می­شود؛ این گونه که زنان خود را سازمان­دهی می­کنند و در همسایگی می­گردند و هربار برای چند ماه جهت کارخصوصی مراقبت{از پیران و کودکان} به اروپای غربی می­روند. زنان جوان بعد از پایان تحصیلات مدرسه به دنبال خوشبختی در غرب می­گردند یا بخش بزرگی در کارهای خدماتی موقت مربوط به مهمان­داری یا در صنعت تفریحات مشغول می­شوند. به طوری­که تخمینن سالانه نیم میلیون از زنان اروپای شرقی در کار خودفروشی مورد استثمار قرار می­گیرند.

زنانه کردن فقر- هم چنین در اروپا

در تمام دنیا غنای درآمدی، مردانه و فقر زنانه است. تقریبا در همه کشورهای اتحادیه اروپا خطر فقر زنان بالاتر از مردان است. در ۱۵ کشور اتحادیه اروپا همان الگوی فقری وجود دارد که در کشورهای فقیر جنوب. کلا زنان به طور نسبی در خانواده فقیر هستند. مثال افریقای جنوبی: آن­جا ۶۸% خانواده­هایی که زن سرپرست هستند، فقیرند اما نسبت در خانواده­های مردسرپرست ۳۱% است. در هلند تقریبا دو سوم خانواده­های فقیر زن سرپرست اند. برای زنان شاغل خطر فقر به گفته سازمان جهانی کار خیلی بزرگ است. زیرا آنان در مناسبات کاری غیررسمی و حاشیه­ای گیرکرده اند. بنابراین زنان ۶۰% طبقه­ی جدید ” فقرای کارکننده” را تشکیل می­دهند. از هر ۷ سرپرست تنها در آلمان ۶ نفرشان زن است که برابر با ۲،۵ میلیون نفر می­شوند که ۲۶،۳% شان با کمک­های تامین اجتماعی زندگی می­کنند. نرخ فقر در این گروه اجتماعی سه بار بالاتر از کل جمعیت آلمان است.

در اتحادیه اروپا سن تفاوت معنی داری ایجاد می­کند. تنها سرپرست بودن زنان مسن با خطر بزرگ فقرهم­راه است. زیرا آن­ها در غرب به دلیل عدم تداوم و کوتاهی زمان کار کردن، حق بازنشستگی ناچیزی نسبت به مردان دریافت می­کنند، در ضمنی که سیستم اجتماعی قدیمی شرق هم درهم شکسته است.

اروپای شرقی منطقه­ای از جهان با مقدار افزایش یابنده انسان­های فقیر است، بخشی با تمایل به فقری بحرانی: به طور مثال در صربستان- مونته نگرو میزان فقر از ۱۴% جمعیت در سال ۱۹۹۰ به ۳۵% جمعیت در سال ۲۰۰۳ رسیده است. در مقدونیه فقر در همین محدوده زمانی پنج برابر شده است.

منبع:

Social Watch Deutschland

Report 2005

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.