فلسطین و اسرائیل*

اخیرا در یک مصاحبه ای در روزنامه معاریو اسرائیل، امی آیالون مدیر سابق سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل شاباک( تاسیس ۱۹۴۹ مسئول جمع آوری اطلاعات در داخل مرزهای اسرائیل و هم چنین مناطق خود مختار فلسطینی) بیان کرد که اگر فلسطینی بود با آن هایی که سرزمین شان را می دزدند می جنگید. تا جایی که به فلسطینی ها مربوط است آن ها سرزمین شان را از دست می دهند. چیزی که مردم از من می پرسند اگر شما فلسطینی بودید چه می کردید؟ جواب می دهم که اگر کسی بیاید سرزمینم را یعنی کشور اسرائیل را به دزدد، من “بدون رعایت حد و مرزبا آن ها خواهم جنگید. او اضافه کرد که به فلسطینی ها به عنوان مردم نگاه می کند. یکی از تراژدی های ما این است که ما به آن ها به صورت فرد نگاه می کنیم که بعضی ها خوبند در حالی که دیگران بد هستند.”

اسرائیل وهواداران آن با سرو صدا فلسطینی ها را تحت عناوین بربرها، ضد یهودها، جنایتکارها، تروریست ها وحشی ها و حیوانات انسان نما و بخشی بنفع تبلیغات با عناوینی از قبیل نژاد پرست محکوم می کنند. بسیاری ازرهبران بسیار برجسته ی اسرائیلی مثل امی آیالون میارزه ی فلسطینی ها را بیان این که اگر آن ها فلسطینی بودند نه استعمارگر یهودی اسرائیلی به سرعت به مبارزه علیه صهیونیست ها و اسرائیل می پیوستند. حتی وزیر دفاع مشهور اسرائیل موشه دایان مبارزه فلسطینی ها را در غزه و مقاومت آن ها در مقابل استعمار اسرائیل درک می کرد.

در آپریل ۱۹۵۶ رزمندگان فلسطینی یک افسر اطلاعاتی را در باهال اوز یک کلنی تازه تاسیس شده ( ۱۹۵۳) در یک مایل دور از مرز غزه کشتند. آن افسر چند فلسطینی را که از اسرائیل اخراج شده بودند وچند روز قبل وقتی می کوشیدند به کشورشان برگردند دستگیر کرد، کتک شان زد و مجبورشان کرد که به غزه برگردند. در تشییع جنازه ی این افسرموشه دایان به عزاداران یادآوری کرد: بگذارید امروز قاتلان را سرزنش نکنیم. ما کی هستیم که بخواهیم علیه نفرت آن ها بحث کنیم؟ ۸ سال است که آن ها در کمپ پناهندگان در غزه زندگی می کنند. ما در سرزمین و دهکده هایی که پدران پدران شان نسل ها زیسته بودند خانه خود را می سازیم . ما یک نسل از شهرک نشین ها هستیم که بدون کلاه ایمنی و توپ نمی توانیم یک درخت و خانه ای بسازیم.

کلمات اخیر امی آیالون حرف های تازه ای نیستند. او در یک مصاحبه در ماه مارس با تلویزیون ABC آمریکا توضیح داد که اگر او فلسطینی بود “علیه اسرائیل خواهد جنگید” و برای کسب آزادی به “هر کاری دست خواهد زد” .

آیالون اولین رهبر اسرائیلی نیست که مبارزه ی فلسطینی ها برای پایان دادن به استعمار شهرک نشینی صهیونیستی و آپارتاید اسرائیل را خیلی خوب می فهمد. علاوه براین آیالون بخشی از یک لیست بزرگ از صهیونیست ها و رهبران اسرائیلی است که بدون تردید با درک آن ها یا حتی با شناسایی آن ها با مبارزات فلسطینی ها مخالفت کرد.

در ۱۹۲۳ ولادیمیر یاکوبتینسکی موسس صهیونیسم رویونیستی که بعدترتوسط مناخیم بگین برکنار شد در باره ی مقاومت فلسطین نظر داد: هر فرد بومی- خواه متمدن خواه وحشی- به کشور خود به عنوان خانه ملی نگاه می کنند که همیشه می خواهند رئیس کامل خودشان باشد. آن ها تمایلی ندارند که به طور داوطلبانه نه فقط به یک رئیس جدید اما حتی یک هم خانه جئید اجازه بدهند. این امر برای اعراب هم صادق است. سازشکاران دروسط کوشش های ما برای متقاعد کردن ما که عرب ها چنان احمق هایی هستند که برای منافع فرهنگی و اقتصادی می توانند فریب داده شوند و حق تولد فلسطینی ها را رها سازند. من قاطعانه این ارزیابی را در باره ی اعراب فلسطین رد می کنم. از نظر فرهنگی آن ها ۵۰۰ سال قبل ما این جا بودند. از نظر معنوی آن ها استقامت و قدرت خواسته ها ما را نداشته اند، اما این خسته کردن آن ها، همه ی تفاوت های درونی را از بین می برد. آن ها به فلسطین با همان عشق غریزی و شور واقعی نگاه می کنند که هر آزتکی به مکزیک نگاه می کند و یا نگاه هربومی شمال امریکا به دشت … این فانتزی کودکانه از ” عرب فیلی” ما (ضدیت با اعراب) از نوعی تحقیر مردم عرب می آید … که این نژاد یک توده ی پستی است که آماده رشوه گرفتن یا فروش وطنش برای یک شبکه ی راه آهن است.

یاکوبتینسکی هرچند فلسطینی ها را تایید نکرد ( گرچه کوشید آن ها را با یهودیان اروپایی، متدیس ها، موتاندیس ها برابر قرار دهد در سطح دلبستگی به سرزمین شان و استفاده از خشونت برای دفاع از کشورشان).

او به خوبی فهمید که “فلسطینی ها رشوه گیرها نیستند بلکه یک ملت هستند”. به عنوان یک فاشیست که موسولینی را تحسین کرده، اجازه نداد که نژاد پرستی اش علیه فلسطینی ها در رابطه با زمین او را کور کند، و این دقیقا چرایی آن است که او به جنگ با فلسطینی ها به نقش صهیونیسم و اخراج نگاه می کند و آن ها را در معرض بررسی قرار می دهد.

سایرصهیونیست هاحتی بیش ترفلسطینی ها را درک کنند.

دیوید بن گوریون اولین نخست وزیراسرائیل کاملا مبارزه ی فلسطینی ها را درک می کرد، گرچه فکر می کرد که متعهد است برای خرد کردن آن. او اظهار داشت: اگر من یک رهبر عرب بودم هرگز با اسرائیل مذاکره نمی کردم. این طبیعی است. ما کشور آن ها را گرفته ایم. درست که این- سرزمین – را خدا به ما وعده داده است اما این مساله برای آن ها چه معنایی دارد؟ خدای ما خدای آن ها نیست. درست است که ما از اسرائیل می آیئم( یعنی نژاد شان از اسرائیل است) اما این ۲.۰۰۰ سال قبل بود و چه معنایی برای آن ها دارد؟ ضد یهودها، نازی ها، هیتلر، آشویتس وجود داشت اما تقصیرآن ها چه بود؟ آن ها فقط یک چیز را می بینند: ما آمده ایم و کشورشان را دزدیده ایم: چرا باید این را قبول کنند؟

حکومت فعلی اسرائیل تبلیغ می کند که فلسطینی ها در عملیات ۷ اکتبریهودی های اسرائیل را به خاطر یهودی بودن شان هدف قرار داد نه بعنوان استعمارگرو بنابراین این حمله ” کشنده ترین ” حمله به یهودی ها بعد از هولوکاست بود. همین طور رهبران غربی و مدیای جریان اصلی در خدمت آن ها ازبازگوی این برداشت اسرائیل به ما خسته نشده اند، اهداف قطعی(شان) در این امر سرپوش گذاشتن براستعماری کردن سرزمین فلسطین توسط یهودیان اسرائیل ها به عنوان دلیلی که چرا فلسطینی ها در مقابل آن مقاومت می کنند، است.

هدف این دروغ ها تبرئه کردن یهودیان اسرائیلی از جنایت و دزدیدن سرزمین فلسطینی ها و تقابل با اصرارفلسطینی ها و همه ی این رهبران صهیونیست و اسرائیلی که مبارزه ی فلسطینی را، یعنی این که مقاومت فلسطینی ها یهودیان اسرائیل را به خاطر این که استعمارگرهستند مورد هدف قرار می دهد نه به خاطر این که یهودی هستند.

درک و شناسائی مبارزه فلسطینی ها توسط بسیاری از همان رهبران اسرائیلی که فلسطینی ها را مورد ستم قرار می دادند صرفا لفاظی فی البداهه آنی نیست. آن ها با برنامه از یک درک روشن در باره ی طبیعت خشونت و فشاری که اسرائیل بر فلسطینی ها وارد و دنبال کرده است، صحبت می کنند.

برعکس تبلیغات رسمی اسرائیلی و تکرار آن ها توسط رهبران غربی و مدیای جریان اصلی، فلسطینی هایی که در مقابل استعمارگری صهیونیستی از آغاز دهه ۱۸۸۰ مقاومت کرده اند، به هیچ وجه یک انحراف نیستند. در واقع فلسطینی ها با رجوع به رهبران اسرائیل ذکر شده در بالا، اکثرا شبیه به یهودیان استعمارگر صهیونیستی هستند که آن ها تحت فشار قرار داده اند هستند، نه متفاوت از آن ها.

تنها تفاوتی که به نظر می آید این است که فلسطینی ها یهود نیستند و بنابراین نمی توانند در زمره ی مردمی قرار بگیرند که به خاطر مقاومت ۱۵۰ ساله در مقابل استعمارمورد احترام غربی ها هستند.

با در نظر گرفتن این که رهبران اسرائیل ممکن است هنوز هم علی رغم نژاد پرستی استعماری شان فلسطینی ها را مورد تایید قرار دهند ، نژاد پرستی عمیق غربی علیه فلسطینی ها، سبب این است که چرا هیچ یک از رهبران سیاسی غربی هرگز تامل نکرده اند که اگر خودشان فلسطینی بودند چه می کردند.

*- منبع مقاله: Middle East Eye

در کل مقاله هیچ صحبتی از نقش سرمایه جهانی در حمایت از اسرائیل در جنگ علیه فلسطینی از زمان تشکیل دولت اسرائیل در ۱۹۴۸ به بعد تا به امروز نیست. نقش اسرائیل در منطقه ی استراتژیک نفتی و آبراهه نفتی، نقش صنایع نظامی و منافع آن در حالت نه جنگ نه صلح و جنگ گاه به گاه هم مورد بحث نیست. تنها صحبت از استعمارقدیم است که دیگر جایگاهی ندارد زیرا سرمایه هر کاری که لازم ببیند از دخالت تا اشغال تا اخراج تا نابود سازی را برای منافع خود انجام می دهد

فریده ثابتی

۲۶.۰۹.۲۰۲۴