مصاحبه منصور اسانلو و بدعت جدید رفرمیسم راست.

توضیح:

این مطلب اولین بار دو سال پیش در همین سایت درج گردیده است و اینک به مناسبت رویدادهای اخیر درون سندیکای « واحد » درج مجدد می گردد.

روزنامه های نوروز وابسته به بخشی از ارتجاع بورژوازی ایران مصاحبه ای از منصور اسانلو را در شماره روز ۲۲ اسفند خود درج کرده است. اسانلو در این مصاحبه ضمن ستایش این بخش از بورژوازی ایران از همه کارگران خواسته است که با شرکت در انتخابات دولت سرمایه داری، به کاندیداهای باند دوم خرداد رأی دهند. اسانلو بسیار صریح تأکید کرده است که:

« اينجانب كاملا به صورت مستقل و به دور از فضا سازي هاي سياسي در زمينه انتخابات مطالعه و بررسي كرده‌ام و به اين نتيجه رسيده‌ام كه تنها راه حفظ دستاوردهاي انقلاب عظيم ايران كه همان استقلال، آزادي و پيشرفت است در راي به ياران خاتمي به دست خواهد آمد»

اسانلو توضیح داده است که دار و دسته دوم خرداد، زمانی که نقش مسلط را در دولت و پارلمان داشته اند با ایشان و هم فکران ایشان همکاری بسیار نزدیک داشته اند  و در کار برپائی سندیکای شرکت واحد  کمک های بسیار زیادی به او نموده اند. « ما در دولت اصلاحات توانستيم براساس توافق وزير كار دولت خاتمي و نمايندگان ILO سنديكاي اتوبوس رانان را در سال ۱۳۸۴ به طور كاملا قانوني راه اندازي كنيم و حتي ديدارهائي نيز با وزير وقت و مسئولان داشته باشيم»

حرف های اسانلو در این مصاحبه نه تازه است و نه جای هیچ گونه تعجبی دارد. ایشان همیشه با صراحت اعلام داشته است که یک سندیکالیست رفرمیست است. به دفعات تصریح کرده است که خواستار مبارزه قانونی است، از پای بندی خود به نظام بردگی مزدی و دولت سرمایه داری ایران بارها سخن رانده است. فعالیت های سندیکالیستی وی همه جا در چهارچوب رفرمیسمی در راستای ائتلاف میان بخشی از ارتجاع بورژوازی ایران، سازمان جهانی کار و اتحادیه های کارگری آلت دست سرمایه بین المللی بوده است. حمایت گسترده سازمان جهانی کار، اتحادیه های ضد کمونیستی تحمیل شده بر طبقه کارگر دنیا، محافل مختلف سرمایه داری جهانی و بالاخره دار و دسته دوم خرداد از اسانلو نیز دقیقاً با توجه به همین رویکرد و همین ماهیت تلاش ایشان بوده است. در رابطه با اعتصاب کارگران واحد، او و کل رفرمیسم راست سندیکالیستی نه خواستار اعتصاب بلکه مانعی بر سر راه وقوع آن بودند. اعتصاب حرکت خود انگیختۀ کارگران برای تحمیل مطالبات روز خود بر نظام بشرستیز سرمایه داری بود و تمامی تلاش رفرمیسم راست سندیکالیستی و شخص اسانلو و یارانش در آن روزها نیز این بود که این حرکت خود جوش کارگران را وثیقه متقاعد ساختن بورژوازی به قبول ساختن سندیکا و استفاده از این نهاد برای مهار مبارزات رادیکال و ضد سرمایه داری کارگران کنند. اسانلو چنین بوده و اکنون نیز چنین است. در مصاحبه ایشان هیچ سخن تازه ای وجود ندارد. مبارزات کارگران شرکت واحد نه محصول سندیکالیسم و تلاش سندیکالیست هایی چون منصور اسانلو که ضرورت مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری توده های کارگر راننده است و مادام که فشار ضد بشری سرمایه بر زندگی انسان های کار وجود دارد، این مبارزات نیز هر چه رادیکال تر ادامه خواهد داشت  که هم اکنون نیز در حوزه های مختلف کار و تولید در ایران، جریان دارد.

اینکه  اسانلو به رغم تمامی نکات فوق الذکر و در عین تعلق داشتن به طیف رفرمیسم راست سندیکالیستی چرا در سالهای اخیر مورد پیگرد دولت بورژوازی ایران و در معرض زندان و شکنجه و جنایات این رژیم بوده است؟ نباید  چیز عجیب و غریبی تلقی گردد. بدیهی است که حتی رفرمیسم راست سندیکالیستی هم در ایران و جوامع مشابه آن، شانسی برای مقبولیت در چهارچوب حاکمیت بورژوازی ندارد. که این امر نیز ناشی از ویژگی های نظام سرمایه داری  این گونه جوامع می باشد که  در مقالات و نوشته های فعالین کارگری گرایش ضد سرمایه دار این ویژگی ها بدفعات  تشریح شده اند،  لذا در انجا نیازی به تکرار آنها نیست.

   دار و دسته « اصلاح طلبان حکومتی» یا بیرون حکومتی نیز رفرمیسم راست را صرفاً بعنوان یک وسیله برای رقابت با حریفان در عرصۀ سیاسی می خواهند و در آنجا که به مطالبات نازل معیشتی کارگران مربوط می شود با آن همان خواهند کرد که هارترین بخش بورژوازی می کند. رفرمیسم راست سندیکالیستی این را کاملاً می داند و فلسفه تلاش وی  نه احقاق مطالبات پایه ای و طبقاتی کارگران بلکه از لحاظ استراتژیک یافتن جای پائی در ساختار نظم اجتماعی سرمایه و جستجوی منافع خویش به بهای مشارکت در کنترل و مهار جنبش کارگری به نفع بورژوازی است. رفرمیسم راست سندیکالیستی در سطح جهانی نیز در دوره حاضر رسالتی جز این ندارد. اما از اینها که بگذریم نباید فراموش کرد که همه انسانهای تحت تعقیب یا مورد آزار و شکنجه دولت هار بورژوازی آدمهای کارگر دوست، آزادیخواه، سوسیالیست و رادیکالی نیستند. تعداد زیادی از آنان خود به اندازه سران همین رژیم ضد کارگر، ضد کمونیست و حتی ضد بشر و جنایتکارند. اکبر گنجی و آقاجری و عزت الله سحابی و افرادی  مانند اینان در کارگرستیزی و دشمنی با هر نوع حق و حقوق واقعی انسانی هیچ دست کمی از عمله و اکره مسلط در ساختار کنونی دولت سرمایه داری نداشته و ندارند. اگر جنبش کارگری قرار نیست در باتلاق توهم به مجادلات درونی جناحهای بورژوازی خفه شود، فریب رفرمیسم راست سندیکالیستی را نیز نباید بخورد.

 در این میان یک چیز واضع و روشن است. اسانلو بر خلاف کسانی که نام بردم شریک مستقیم سیاست های بورژوازی نبوده و نیست و درست به همین دلیل وظیفه هر کارگر و هر انسان معترض به استبداد و توحش سرمایه داری است که علیه اسارت و شکنجه و آزار او با حداکثر توان اعتراض کند و دست به مبارزه بزند.

اسانلو با همین خصوصیات، رویکرد و تعلق سیاسی و اجتماعی بالا بطور بی قید و شرط مورد حمایت طیف رفرمیسم چپ و راست ایران بوده است. عکس وی تا همین لحظه حاضر زینت بخش تمام سایت های اینترنتی احزاب، گروه ها، اتحادها و محافل دیگر این طیف است. در اینجا یک سؤال مطرح می شود. اینکه آیا حمایت رفرمیسم راست و چپ از اسانلو به طور واقعی نشانگر اعتراض به جنایت بورژوازی و دفاع از انسان کارگری است که مورد شکنجه و آزار دولت هار سرمایه است؟ پاسخ این سؤال کاملاً منفی است. پاسخ واقعی را باید در جای دیگر جستجو کرد.

 در نگاه اول شاید عجیب به نظر برسد که چرا کل رفرمیسم چپ و راست ایرانی به رغم سر دادن شعارهای رژیم ستیزانه،  برای حمایت از یک سندیکالیست راست طرفدار جدی بخشی از دولت هار بورژوازی اسلامی سر از پا نمی شناسد و حاضر است فدایی و پیشمرگ فعالیت های سندیکالیستی رفرمیستی و سرمایه سالارانه او باشد؟  پاسخ این سؤال اصلاً مبهم نیست. هر دو طیف رفرمیسم راست و چپ با آنچه سرمایه جهانی در رابطه با جنبش کارگری ایران دنبال می کند در یک انسجام ارگانیک و وحدت پایه ای قرار دارند. اینها به غیر از  جابجائی نوع حکومت ها یا در بالاترین سطح سوای جا به جائی برنامه ریزی نظم تولیدی، سیاسی و اجتماعی سرمایه داری از این شکل به شکلی دیگر هیچ چیز دیگری جستجو نمی کنند. رفرمیسم چپ تا اینجا با اسانلو در اختلاف نیست اما مسأله به همین جا ختم نمی شود. احزاب و محافل این طیف اساساً برای جنبش کارگری هیچ رسالت ضد سرمایه داری و ضد کار مزدی قائل نبوده و نیستند. طبقه کارگر برای اینان فقط یک تسمه نقاله تسخیر قدرت سیاسی است. از دید طبقاتی اینان توده های کارگر باید به طورعادی کار اسانلو و اسانلوها را دنبال نمایند، باید در سندیکاهای ابزار دست سرمایه جهانی متشکل گردند. باید مبارزات خود را در رفرمیسم راست اتحادیه ای منحل سازند. اینها همه اساس باورهای رفرمیسم چپ است. به همین دلیل تعلق سیاسی و اجتماعی و طبقاتی اسانلوها به یک بخش از ارتجاع هار بورژوازی نه فقط برای رفرمیسم راست که برای رفرمیسم چپ هم هیچ معضلی به حساب نمی آید. فقط یک نکته دیگر باقی می ماند. رفرمیسم چپ در شرائط خاصی از طبقه کارگری که به زعم وی ضد سرمایه داری نیست، تردیونیونیست است، لیاقت مبارزه ضد کار مزدی ندارد، توقع انقلاب دارد و از وی می خواهد که سکت او را زیر نام حزب کمونیست طبقه کارگر!! به قدرت برساند. رفرمیسم چپ این شرائط را دوران اعتلای انقلابی می نامد و تنها در این مرحله است که از توده های کارگر انتظار قیام و مبارزۀ قهرآمیز دارد. معنای این سخن آن است که احزاب و محافل چپ ایرانی حداقل در شرائط روز که بر اساس محاسبات رکود و اعتلای آنها هنوز شرایط اعتلای انقلابی فرا نرسیده است، از اسانلوها هم انتظار ضد رژیم بودن ندارند.

اگر همۀ این توضیحات سیاسی ارگانیک تشکیل دهنده هویت رفرمیسم چپ را خوب تعمق کنیم آنگاه علت وحدت نهادین این طیف با اسانلو از یکسوی و فقدان هر نوع حساسیت آنان در مورد تعلق اسانلو به بخشی از رژیم بورژوازی از سوی دیگر به سادگی قابل فهم خواهد بود.

نکات بالا به طور واقعی یا حداقل برای هر فعال کمونیست جنبش کارگری توضیح واضحات است. بحث ما اصلاً بر سر این موضوعات نیست. مسأله اصلی چیز دیگری است. مشکل اساسی این است که عده ای با رجوع به مصاحبه اسانلو اطلاعیه ای صادر نموده اند و در این اطلاعیه اعلام داشته اند که آقای اسانلو این مصاحبه را در زندان انجام داده است و مصاحبه درون زندان بی اعتبار است. حرف این جماعت سه معنی دارد، اما این سه معنی هر  کدام از دیگری  بی معنی ترند. با همه اینها مشکل در بی معنی بودن حرفهای این آدمها نیست. کسی از اینها طرح حرفهای معنادار نخواسته است. ببینیم مشکل واقعی چیست؟

معنای اول حرف سندیکالیست های راست این است که شاید اسانلو این مصاحبه را انجام نداده است. ما توضیح دادیم و همه چیز شاهد است که اسانلو همواره اسیر این باروها بوده است. او یک سندیکالیست راست رفرمیست است و با طیف دوم خرداد هیچ گونه اختلافی ندارد. فرق اسانلو با سندیکالیست های راست خارج کشوری مدافع او این است که در قیاس با جماعت اخیر آدم صادق تری است و به طور صریح تعلقات اجتماعی و سیاسی خود را بیان می کند. سمپاتیزانهای خارج کشوری اسانلو برعکس خود ایشان آدمهای بسیار ناصادقی هستند و در تمامی عمرشان واقعیت وجود سیاسی خود را برای کارگران وارونه جلوه داده اند. از این که بگذریم مصاحبه اسانلو به نفع دار و دسته مسلط رژیم نیز نبوده است. بالعکس او به زعم خود بسیار شهامت نشان داده و دوم خردادی بودن خود را به رغم ناخوشایندی جناح رقیب دوم خردادیها از درون زندان هم اعلام کرده است. بر اساس این دلائل تلاش سندیکالیست ها برای غیرواقعی جلوه دادن مصاحبه اسانلو بسیار مذ بوحانه است.

دومین معنی حرف سندیکالیست های راست اگر خیلی خوشبین باشیم این است که وقتی یک زندانی شروع به ستایش دولت هار بورژوازی می کند باید اساس را بر مجبور بودن او گذاشت و بر همین پایه نه او بلکه رژیم را محکوم کرد. در این تعبیر نیمی از حقیقت نهفته است اما نیمی از حقیقت که فقط برای استتار بزرگرین دروغ به کار گرفته می شود. معلوم است که در این گونه موارد مثل همه موارد دیگر باید تمامی اعتراض علیۀ  دولت بورژوازی باشد اما این مطلقاً بدان معنا نیست که باید  سازش و تسلیم افراد را مورد ستایش قرار داد.

معنای سوم حرف اینها این است که صرف زندانی شدن و افتادن در اسارت رژیم به آدمها حق می دهد که به هر همکاری  با ارتجاع هار بورژوازی دست بزنند. این حرف بنای بدعت بسیار زشتی است که باید بسیار محکم و قاطع علیه آن اعتراض کرد. هر کارگری در هر کجا که هست باید سر دادن این ندای شوم را آماج سرزنش قرار دهد. تاریخ مبارزه طبقاتی در جامعه ما تاریخ حماسی ترین مقاومت هاست. اینکه چپ ایران در ماهیت اجتماعی خود هویتی خلقی و بی ربط به جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر داشته است موضوع دیگری است. اما هزاران انسان آرمانخواه، مبارز و معترض به  سرمایه داری در جامعه ما در چهارچوب همان باورها و مبارزات روز خویش هنگام اسارت در شکنجه گاههای بورژوازی جهانی از حماسه و شور و مقاومت خلق کرده اند.  با شعار زنده باد سوسیالیسم، زنده باد آزادی، زنده باد کارگران به استقبال مرگ رفته اند. برای حفظ جان مبارزین دیگر و تدام پیکار، سر از پا نشناخته جان خویش را وثیقه کرده اند. برای ایستادگی بر سر آرمانهای بشردوستانه خود وحشیانه ترین شکنجه های تاریخ را تحمل نموده اند. این حرف که آدمها در زندان حق دارند تسلیم شوند، حق دارند کارگران را به عبودیت نظام سرمایه داری دعوت کنند، حق دارند با ارتجاع هار و نفرت بار بورژوازی بیعت نمایند حرفهای کثیفی است که حیثیت و شرف انسانی را در دکه های شوم منفعت پرستی شخصی به حراج می گذارد. این حرفها باید محکوم شود. صادر کنندگان این اطلاعیه خود سرراست اعلام می کنند که اگر روزی به دست رژیم افتند درجا علیه جنبش کارگری به هر کاری  دست خواهند زد. هر چند که آنان در خارج از زندان نیز دقیقاً همین کار را کرده اند و می کنند.

جمشید کارگر

فوریۀ ۲۰۱۱

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.