می آیم

می آیم

از درون دود و دم

از درون مبارزه

از درون زندان

از پای چوبه ی دار

می آیم

از خوناب زخم  تیر خلاص

می ایستم  در کوچه ، در خیابان

در مدرسه، در دانشگاه

در صف اتوبوس، در نانوایی، در کارخانه

کنار تو

می رویم

در قامت تو

در قامت او

در قامت سرو ایستاده

بی لرز و مقاوم

من کارگرم، نیشکر هفت تپه، هپکو، معدن موته، مدرسه ی خیام، بیمارستان شفا…

دانشجویم

دانش آموزم

زنم

مردم

معلمم

فروشنده ام

پزشکم، پرستارم

دفتردارم

وکیلم

دهقانم

مادرم، خانه دارم

پدرم

برای خاطر تو اینجایم

برای کودک تو، برای کودک کار، برای کودک خیابانی

برای گورخوابان، برای بیکاران            ، برای کهنسالان

برای زنان خانه دار، با بار چند شغل بی مزد بر شانه

برای تن خسته ی تو در گردش تسمه، در کارخانه

برای چشمان خسته تو، از دوختن سنگ بر جامه

برای کلیه ی تو، بر دیوار فروش

برای حراج تو در قانون، با اجازه ی ولی

برای سنکسار تو، به خاطر عشق

برای یک دنیای بدون استثمار

برای شادی و سرزندگی

برای تقسیم نعمات به تساوی

بین همه

برای رهایی همگان

بر بالای دار رقصیدم

در گوری جمعی با رفقایم آرمیدم

باران رازش را برملا کرد

من هنوز در زندانم

تکرار می شوم

تکثیر می شوم ، تا روز رهایی

با من بیا

دستم را در دستان تو می کارم

اکنون تویی و ادامه ی راه

تا رهایی از ستم سرمایه

تا دنیای زیبای برابری

با من بگو

“نه می بخشم نه فراموش می کنم”

فریده ثابتی

سپتامبر ۲۰۱۹/ مهر ۱۳۹۸