مقالۀ ارزشمند و مفیدی تحت عنوان طناب پوسیدۀ “سه جانبه گرایی” توسط جمعی از فعالین کارگری روی چند سایت منتشر گردیده است.
این مطلب در کلیت خود از دیدگاه گرایش ضد سرمایه داری جنبش کارگری، سیاست راست سندیکالیستی “سه جانبه گرایی” در جنبش کارگری را با زبانی ساده و بسیار روان و روشن نقد کرده، و همچنین در راستای تشریح واقعی تاریخچه و سابقۀ این سیاست را ست رفرمیستی در سطح بین المللی، به توضیح و مشخص کردن ماهیت سرمایه دارانه و امپریالیستی سازمان جهانی کار (ILO)، پرداخته است.
از آنجایکه رفقای نویسندۀ این مقاله اظهار اشتیاق در شنیدن انتقاد و نظرات رفقا از گرایشات گوناگون کارگری را نموده اند، من بعنوان رفیقی هم گرایش با آنان، چند ملاحظه ای را که بعد از مطا لعۀ این نوشتۀ آموزنده بنظرم رسیده، بعنوان تبادل نظری رفیقانه بطور فشرده ارئه می دهم. تبادل نظری با هدف پیرایش هرچه بیشتر گرایش کارگری طبقاتی امان از نظرات گرایشات غیر کارگری راست و چپ و در این راستا به سهم خود، کمک به شفافیت و انسجام هرچه بیشتر گرایش ضد سرمایه داری جنبش طبقۀ کارگر، از لحاظ نظری و نتیجتاً سیاسی عملی.
نخستین ملاحظۀ من که می تواند عمدتاً جنبۀ تکمیلی داشته باشد تا انتقادی، در مورد علت مطرح شدن سیاست سه جانبه گرایی در جنبش کارگری ایران می باشد. رفقا در این زمینه بعد از تشریح درست شرایط کنونی جهان سرمایه داری، مشخصه های این شرایط یعنی “بیکاری های گسترده، گسترش فقر، پایین رفتن سطح معیشت، حذف امکانات رفاهی و فراگیر شدن فلاکت و فحشا و دیگر مصائب اجتماعی” را، علت بوجود آمدن “گرایش ترس و ابهام نسبت به آیندۀ تیره وتار در شرف تکوین” دانسته اند که این گرایش نیز بنوبه خود عامل”چنگ انداختن به هر ریسمانی که در دسترس است یا خیال می کنیم که در دسترسمان قرار دارد” گردیده است، و تن دادن بخشی از جنبش کارگری به سیاست سه جانبه گرایی را، از همین منظر دیده اند.
تا آنجا که به توده های طبقۀ کارگر مربوط می شود، بعلت فقدان افق روشن و طبقاتی و بقول رفقا یک قطب قدرتمند و رزمنده و پیگیر کارگری در شرایط کنونی، عواملی که رفقا برشمرده اند یعنی گرایش ترس و ابهام نسبت به آینده تیره و تار، می تواند زمینۀ مناسبی برای نفوذ سیاست های رفرمیستی راست سندیکالیستی مانند سه جانبه گرایی باشد. اما در مورد فعالین کارگری حامل این سیاست که نشئات گرفته از گرایش سندیکالیستی آنان است، مسئله ماهیتاً فرق می کند. که شاید رفقا با این موضوع موافق باشند ولی به هر حال عدم توضیح رفقا در این مورد این استنباط را بوجود می آورد که فعالین سندیکالیست حامل و مبلغ سیاست سه جانبه گرایی در جنبش کارگری کنونی ایران و مشخصاً در بخش هایی ازحوزه های کار در این سرزمین، گویا تحت تاثیر مولفه های شرایط کنونی سرمایه داری، بر اساس گرایش ترس و ابهام نسبت به آیندۀ تیره و تار است که این سیاست راست و ارتجاعی را در جنبش کارگری پیش می برند.
فعالین سندیکالیست ایران، میراث داران و ادامه دهندگان همان گرایش راست رفرمیستی سرمایه سالاری هستند که رفقا خیلی دقیق و روشن تاریخچه و سابقۀ آنرا در تشریح سازمان جهانی کار (ILO)، مشخص کرده اند.
دومین ملاحظه من در بارۀ بحث رفقا در زمینۀ تشکلات کارگری می باشد. رفقا در این بخش از مقا له استقلال طبقاتی تشکلات کارگری و ایجاد آنها از پایین و به نیروی خود کارگران را مطرح می کنند که با در نظر گرفتن توضیحات پیرامون آن، کاملاً می توان متوجه شد که تشکلات ضد سرمایه داری مد نظر رفقا می باشد. اما رفقا هیچ اشاره ای به تشکل سراسری ضد سرمایه داری که باید از اتحاد و بهم پیوستن این تشکلات متنوع و مستقل به مفهوم طبقاتی، بوجود آید نکرده اند. تشکل سراسری که در شرایطی نیز قبل از تشکلات بخشی و جداگانه در قلمرو های کار و تولید مختلف، می تواند و باید توسط کارگران ایجاد شود. فکر می کنم برای رفقا نیز بدیحی و واضح است که پیشبرد مبارزۀ طبقاتی و ضد سرمایه داری کارگران جز بصورت یک طبقه در تشکلی سراسری، امکان پذیر نیست. مورد دیگر این است که گویا رفقا این تشکلات متنوع و مستقل را صرفاً ابزاری برای برآورده کردن مطالبات اقتصادی و رفاهی می دانند و رهایی کامل و واقعی از چنگال استثمار را مستلزم ابزار و برنامۀ خاص و ویژه خود می دانند که این همان نظریه دو تشکیلاتی در جنبش کارگری است که صرف نظر از تناقض اساسی با گرایش ضد سرمایه داری طبقۀ کارگر، تاریخاً نیز جنبش کارگری آنرا تجربه کرده است و عواقب و نتایج فاجعه بار آن در اشکال گوناگون، در سراسر جهان، مقابل چشم ما است .
این دیدگاه مشترک سکتاریسم و سندیکالیستم، از جانب فعالین رادیکال و متعلق به گرایش ضد سرمایه داری و لغو کار مزدی جنبش کارگری، در نوشته وگفته های زیادی، بطور اصولی و سیاسی نقد گردیده و تعارض و تناقض طبقاتی آن با جنبش مستقل و رادیکال و یا ضد سرمایه داری طبقۀ کارگر، مشخص گردیده است. بنابراین در این نوشته نیازی به تکرار آنها نیست.
سومین و آخرین ملاحظه من در مورد یکی از دو شعار پایانی مقاله می باشد. شعار ” کارگر قهرمان، رهبر زحمت کشان، پر خروش پر توان، علیه دولت سرمایه دار”.
بنظر من این شعار دارای مضمونی خلقی و پوپولیستی و باقی مانده از جنبش های خلقی و غیر کارگری گذشته است، جنبش هایی که در بهترین حالت، پایگاه چپ غیر کارگری را تشکیل می دادند. در نگاه گرایش ضد سرمایه داری هرگونه قهرمان پروری مردود است. کارگر قهرمان نیست، کارگر فردی متعلق به طبقۀ استثمار شوندۀ کارگر است و مبارزه اش پیکاری طبقاتی است نه فردی و قهرمانی و در بارۀ رهبری زحمتکشان توسط کارگر قهرمان، باید بگویم که این عبارت نیز یادآور همان شعارپردازیهای چپ خلقی و باور آنان به صف بندی خلق و ضد خلق، برای برقراری جمهوری دمکراتیک خلق است و لذا جنبشی غیر از جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر را تداعی می کند. این شعار با توجه به همان پیشینه و همان سرچشمه اجتماعی اش، ناظر بر این تحلیل نادرست بورژوائی هم هست که بخش عظیمی از طبقه کارگر یعنی کارگران غیرمولد از قبیل معلمان، پرستاران، کودکیاران، بهیاران، مستخدمین هتل و رستوران ها، رانندگان اتوبوس و وسایط نقلیۀ دولتی و بنگاه های سرمایه داری و تودۀ وسیع همانند آنان را زیر نام زحمکتشان، از صف متحد طبقه کارگر، جدا می کند.
و در آخر اینکه مبارزۀ طبقاتی و ضد سرمایه داری کارگران، تنها برعلیۀ دولت سرمایه دار نمی باشد، بلکه علیه سرمایه بعنوان یک رابطۀ اجتماعی یعنی رابطۀ خرید و فروش کار یا کار مزدی، می باشد که دولت سرمایه دار را نیز بعنوان ارگان برنامه ریزی و حافظ نظم ونظام این رابطه اجتماعی ضد بشری، در بر می گیرد.
با آرزوی موفقیت و پیروزی برای رفقای منتقد سیاست سه جانبه گرایی، در زندگی اجتماعی و پیشبرد امر مشترک طبقاتی امان.
جمشید کارگر
۱۴/۱۰/۲۰۰۷