نگاهی به موعظه های خیرخواهانۀ فرهاد شعبانی

۲۹ضرب المثل معروف “سیاست پدر و مادر نمی شناسد” تلقی عمومی مردم از سیاست مسلط را به نمایش می گذارد. یعنی سیاست  به مفهوم قوانین و رویکرد ها و راه حل هائی که بورژوازی علیه مردم کارگر دنیا اعمال می کند. سیاست بورژوازی سوای سود و منافع شخصی، هیچ چیز را نمی شناسد. این روایت از سیاست، در مورد احزاب و فرقه های چپ موجود نیز به طور کامل مصداق دارد. در اینجا نیز سیاست سوای منافع سکت، برای هیچ چیز دیگری ارزش قائل نیست.  سیاستی ریا کارانه که همه چیز را وارونه جلوه می دهد. نوشتۀ فرهاد شعبانی تحت عنوان “بحران سازی چرا؟ به وحدت نیاز داریم” مندرج در سایت آبیدر، از صدر یعنی عنوانش  تا ذیل آن کاملاً مصداق سیاست  به همین مفهومی است که در فوق ذکر کردم. این مطلب موعظه گرانه و نصیحت آمیز که در ادامۀ عنوان “خطاب به فعالین کمیتۀ هم آهنگی برای ایجاد تشکل کارگری” است، واقعاً نمود روشنی از ریا و تحریف و دروغ پردازی در قالب اندرز و پند می باشد.  آنهم با ادعای موضعی بی طرفانه و شخص ثالث بیرون از ماجرا !!

او می نویسد که  برخورد مکتوب محسن حکیمی به کشاکش دو رویکرد درون کمیتۀ هم آهنگی و نشان دادن راه برون رفت از آن و همچنین پاسخ های موافق و مخالف به آن باعث نگرانی ایشان از سرنوشت این تشکل نو پا و… گردیده است.، زیرا این گونه مباحث در حال حاضر زود رس هستند و نتیجتاً بحران ساز می باشند، و جالب این است که در ادامه خیلی زود مشخص میشود که از دید او این مجادله توسط محسن حکیمی شروع شده و توسط افرادی مانند یوسف دانش دامن زده می شود!! فرهاد تمامی این حرفها را به هم می بافد تا یک واقعیت کاملاً روشن را از انظار بپوشاند. این واقعیت که وضع رقت بار کنونی کمیته هماهنگی بدون هیچ شک و تردیدی محصول توطئه گریهای مشترک دار و دسته  هم حزبی های سابق او و حزب کنونی خود ایشان می باشد. این نکته را پائین تر توضیح می دهم. اما قبل از این توضیح باید به برخی نکات دیگرهم اشاره کنم.

او می گوید که سوای گذشته، در حال حاضر بعنوان فردی کارگر و عضو اتحادیۀ کارگری کشور… ، دست به نگارش این متن زده است.  و اضافه می کند که در این مدت نیز مستمراً با رفرمیسم در حال مبارزۀ بوده است!! از گذشتۀ ایشان در ایران خبر ندارم اما از آنجائی که در همان کشور محل سکونت او زندگی می کنم، باید بگویم که فرهاد شعبانی عضو بوروکراسی اتحادیۀ سراسری این کشور یعنی کارمند آن است، اتحادیه ای که او آن را متشکل ترین بخش کارگری جهان نامیده است!!. کار این اتحادیه  تحمیل مناسبات بردگی مزدی بر کارگران می باشد و طبیعتاً کسی که کارمند چنین اتحادیه ای است، کارش همان کار اتحادیه می باشد. اتحادیۀ متبوع فرهاد در زمره راست ترین و ضد کمونیستی ترین بخش های رفرمیسم راست سندیکالیستی در دنیا است.

 ادعای مبارزه با رفرمیسم از جانب ایشان غیرواقعی است. او در خدمت سندیکالیسم راست از یک طرف و سکتاریسم حزبی از سوی دیگر است. ناگفته نماند که  کار در اتحادیه وظیفۀ حزبی فرهاد می باشد. همان حزبی که حدود ۳۰ سال است جنبش کارگری کردستان را در آستان جنبش خلق و مناقع بورژوازی کرد و حزب سازی های مبتذل سوسیال بورژوائی قربانی ساخته است. کارگر بودن فرهاد شعبانی از نوع آب و نان دار بودن آن است. چه بهتر از این که آدم هم کارمند اتحادیه سراسری کشور… باشد وهم عضو کمیتۀ مرکزی حزب که در این راستا حزب متبوع را نیز کارگری!! کرده و می کند و …

برعکس فرهاد من با حدود ۴۰ سال  سابقۀ کارگری (کارگر صنعتی) مجموعاً در ایران و کشور فعلی محل سکونتم، نه تنها هیچگاه کارمند این اتحادیه سراسری نبوده ام بلکه عضو آن نیز نمی باشم و همواره آنرا تقبیع کرده ام. و همچنین در خدمت هیچ حزب دروغینی هم نیستم.  در ایران نیز در زمان شاه با سندیکاهای ساواک ساخته مرز بندی داشته ام و در مبارزات ضد سرمایه داری کارگران که خارج از کنترل و هدایت این گونه سندیکا ها بود، همراه تودۀ همزنجیرم شرکت داشته ام و زیر فشار اختناق رژیم شاهی و … ، هر کاری از دستم بر آمده انجام داده ام.  طی انقلاب مغلوب ۵۷ نیز جزو فعالین و سازمان دهندگان اعتصاب حوزۀ مهمی از شرکت نفت بوده ام و در سال های اولیۀ بعد از قیام ۵۸ یکی از فعالین جنبش شورایی و در همین رابطه نماینده شورای کارگاهی بوده ام و اینک نیز بعنوان یک فعال جنبش ضد سرمایه داری و برای لغو کار مزدی در عمق شرائط زندگی و کار و استثمار طبقه ام، مشغول نقد نوشتۀ ریا کارانه فرهاد شعبانی هستم.

فرهاد در کلیت نوشتۀ اش بعنوان خیر خواهی!! به موعظه پرداخته است و موعظه هایش به همان اندازه واقعی و خیر خواهانه است که موعظۀ تمامی وعاظ و دیگر روضه خوانان تاریخ. او همۀ واقعیت هارا وارونه کرده است و کلامی راست بر زبان نیاورده است. از دید وی آغازگر دعوا در کمیتۀ هم آهنگی محسن حکیمی است!!  اما او خودش کاملاً در جریان است که پیشینۀ این کشمکش در خانۀ هم حزبیهای سابق او … ریشه دارد. آنان بودند که زیر نام ارزیابی کمیتۀ هماهنگی همه چیز را جعل کردند و بی اساس ترین و کینه توزانه ترین تهمت ها را نثار فعالین ضد سرمایه داری نمودند. آنان بودند که روزها و هفته ها وقت خود را صرف نگارش مطالبی کردند که هدف آن سوای کمک به سازماندهی یک توطئه و تعرض هیستریک علیه فعالین ضد سرمایه داری کمیتۀ هماهنگی هیچ چیز دیگری نبود. آنان بودند که دوستان خود را به تلاش برای تشکیل شورای همکاری فرقه ها و منحل نمودن کمیتۀ هماهنگی در شورای همکاری سکتها ترغیب کردند. آنان بودند که کوشیدند تا در رقابت با هم مسلکی های دیروز خود و به امید سوار شدن بر کمیتۀ هماهنگی و پیگیری و.. ” به سوی حزب های نوین” را بنویسند. آنان از چند سال پیش تا امروز به طور مستمر این کارها را انجام داده اند و حزب فرهاد همه جا با این توطئه ها همراه بوده است. نیروی مادی لازم برای پیشبرد توطئه ها را نیز به آنان تقدیم کرده است. یک مثال بسیار شفاف آن، شوهای تلویزیونی رضا مقدم در کانال تلویزیونی حزب فرهاد و با اجرای شخص فرهاد می باشد. این شوهای تلویزیونی ترتیب داده شد صرفاً با این هدف که رویکرد ضد سرمایه داری درون کمیتۀ هماهنگی آماج افتراء قرار گیرد.

بسیار جالب است که حزب فرهاد مدت دو سال در این زمینه بر پایۀ منافع مشترکشان با محرکین واقعی توطئه همکاری کرده است. آنها چند سال تمام همۀ انرژی و امکانات خود را به کار گرفته اند تا وضعیت اسفبار موجود  را بر کمیتۀ همآهنگی تحمیل کنند واو حالا بسیار کاتولیک تر از پاپ نصیحت می کند که چنین و چنان نکنید و کمیته را حفظ کنید!!

توضیح مشخص تمامی کارهای توطئه گرانۀ حزب فرهاد و سایر حریانات فرقه گرا و… ، بر علیۀ کمیتۀ هم آهنگی  برای من بسیار امکان پذیر است و همان گونه که در یکی از نوشته های دوستانم آمده است، در صورت لزوم در موقع مناسب بصورت مکتوب در معرض دید طبقۀ کارگر ایران قر ار خواهد گرفت، تا توده های هم زنجیر من ببینند که حتی اطلاق رفرمیسم راست و چپ و سکتاریسم هم به این جریانات و عناصر باصطلاح چپ فعلی ایران، بسیار سخاوتمندانه است. طبقه کارگر ایران باید بداند که جریاناتی به نام او حرف می زنند که توطئه گری سکتاریستی برایشان همه چیزوجنبش کارگری برایشان هیچ چیز نیست.

بررسی پروسۀ توطئه های رفرمیسم چپ علیه کمیتۀ هماهنگی در این مدت و متعاقب آن حالا موعظه های  فرهاد شعبانی، برای هر کارگری کافی است که  کل رفرمیسم چپ را خوب بشناسد . درک درست همه اینها در عین حال سند معتبر حقانیت گرایش ضد سرمایه داری  برای لغو کار مزدی جنبش کارگری نیز می باشد.

جمشید کارگر

۲۹ دسامبر ۲۰۰۷