/

هشتم مارس با کدام بیرق؟

در تقویم سرمایه داری، هشتم مارس را روز جهانی زن!!! نامگذاری کرده اند. مناسبتی که مانند همه یادبودها و مناسک این نظام، با پرده های کهنه جعل و تحریف، توهم آفرینی ضد کارگری و فمینیسم سرمایه سالار پوشیده است. شاید عده ای سئوال کنند که دستاورد های زنان از قبیل حق رأی!! حق احراز منصب و مقام!!حق طلاق در برخی کشورها، حضانت فرزند در جوامع دمکراتیک!! انتخاب پوشش!! سقط جنین!! و … اگر دستاورد جنبش زنان نیستند، پس چه نام دارند؟!!!پرسشی گمراه کننده با هدف دور ساختن سؤال واقعی از ذهن ها و بردن مخاطبان به گمراهه پاسخ های مسخ کننده و فسیل ساز. دارندگان مدال مبارزه برای حقوق زن، برندگان نوبل صلح، فمینیست های دوآتشه، نظریه پردازان دانشگاهی و غیردانشگاهی ضد آپارتاید جنسیتی!!! حتی آنها که احیانا نه از سر فریبکاری بلکه متوهم به این «دستاوردها» اشاره می کنند، هیچ گاه از خود نمی پرسند که از کدام زن حرف می زنند؟ زن کارگر حلبی آبادی که از بام تا شام، دو شیفت و بیشتر در کارخانه یا خانه ارباب سرمایه دار، جان می کند، فرسوده، تباه و مستهلک می گردد، همزمان کودک بیمار سرطانی در دست، زمین و زمان در میان بیمارستان ها می چرخد و هیچ مرکز پزشکی حاضر به قبول بیمارش نیست یا زن لواسانک نشین صاحب دریاچه خصوصی با سرمایه های کهکشانی و کوه سود حاصل استثمار کارگران ایران و دنیا که سوار هواپیمای شخصی به طرفة العینی سراسر دنیا را پرواز می کند تا متخصص ترین پزشک این جهان را برای آرایش و لطافت بیشتر پوست صورت به خدمت گیرد. کدام زن؟ جماعت بالا اهل این پرسش نیز نیست که تبعیض و نابرابری، بنیان مردسالاری و زن ستیزی، بی حقوقی زنان در کجا قرار دارد؟ آنها در جستجوی یافتن ریشه نیستند؟ زبالعکس ضد کندن ریشه ها می باشند. بحث رهائی زن برایشان اگر هم احیانا دکانی برای سودای سود و قدرت نیست آرایش، ویرایش، ماندگارسازی نظام بردگی مزدی است. در زیج رصد آن ها، تبعیض جنسیتی یعنی شمار پائین تر دولت زن ها، در قیاس با دولتمردان، افزونی مردان مفتخر به مالکیت رسمی سرمایه بر زنان سرمایه دار، نامتوازنی شاغلان زن و مرد، در بدترین حالت حجاب اجباری، سلب حق حضانت فرزند از مادر و نوع اینها است. مسائلی که رفع و نفی آنها با دستکاری چند بند و تبصره از سیستم حقوقی موجود کشورها مقدور است و «جنبش مدنی» منسوب به زنان نیز چیزی فراتر از آن را طلب ننموده است. طنز بسیار زشت و وارونه نمایِ تاریخ زندگی بشر است که سرکردگان و صدرنشینان همین کمپین های «آپارتایدستیز»!! خواستار «برابری کامل حقوق زن و مرد»!! جنبش ضد سرمایه داری اواسط سده نوزدهم طبقه کارگر، حتی فردی مانند مارکس را بر کرسی اتهام می نشانند که نسبت به حقوق زنان، کارزار ضد آپارتاید جنسیتی و مسأله برابری حقوق زن و مرد بی اعتنائی نشان داده و در این راستا سکوت اختیار کرده است!! واقعیت چیست و چرا جماعت حاضر چنین می پندارد، نیازمند اندکی توضیح است. کارگران آن زمان، به ویژه آگاهان آنها، بی حقوقی ها، ستمکشی ها، محرومیتها، فرودستی ها و کهکشان مصائب و جنایات آوار بر سر توده کارگر دنیا را به شیوه دموکراسی خواهان، فیمینیست های جوراجور، کثرت گرایان دو آتشه امروز، یا حتی اسلاف چپ نمای ضد امپریالیست و کمونیست نمای خود نمی کاویدند. آنها تقسیم بندی جنسیتی سکنه جهان را مستمسک خاکسپاری کامل تقسیم بندی طبقاتی آدمها، استثمار شونده و استثمارگر بودن، کارگر و سرمایه دار بودن، حاکم و محکوم بودن، مسلط و فرودست بودنشان نمی نمودند. فشار انفجارآمیز استثمار، ستمکشی، بی حقوقی، سیه روزی زنان و کودکان کارگر را با سلول، سلول وجود خود لمس می کردند. ریشه این فجایع عظمای انسانی را در وجود سرمایه می دیدند و هر میزان کاهش یا محو نهائی این مصیبتهای فراگیر بشریت سوز را در پیکار رادیکال علیه موجودیت سرمایه داری دنبال می نمودند. به مجلدات نقد مارکس بر اقتصاد سیاسی نظر اندازید. کلمه به کلمه این گنجینه عظیم شعور و شناخت بشری تشریح بلیه های رعب انگیزی است که سرمایه بر سر انسان، اعم از زن یا مرد، کودک یا بزرگسال می آورد و دقیقا در دل همین آناتومی آنچه را که نظام سرمایه داری بر سر کودکان، زنان می آرد به ژرفترین، دقیق ترین، زمینی ترین، ملموس ترین شکلی آناتومی می کند و به رشته توصیف می کشد. کارگران ضد سرمایه داری اواسط سده نوزده اساس اعتراض خود را بر همیشه کارگر بودن، همیشه کارگر زیستن، جاودانگی نظام بشرستیز سرمایه داری استوار نمی کردند تا بر بلندای این باور پوشالی، ماوراء ارتجاعی بساط نذر و نیاز برای اصلاح و اعتدال آتشفشان گدازان بی حقوقی ها پهن کنند، کوه توهم را بر سر خود آورار نمی کردند و بشریت را به توهم بردگی پرور خود، متوهم زنجیری نمی ساختند. اما زمان گذشت. به دلائلی که فعالان رویکرد لغو کار مزدی و کارگران ضد سرمایه داری در حجم عظیمی مقاله و کتاب تشریح کرده اند، جنبش کارگری آن دوره شکست خورد. رفرمیسم چپ و راست همه جا در شکل های مختلف میداندار شد. جنگ طبقه کارگر علیه اساس بردگی مزدی به ورطه تعطیل رفت و جایش را به اصلاح طلبی مسالمت آمیز یا سرنگونی طلبی میلیتانت سرمایه آویز داد. موج های اول، دوم، سوم، چهارم فمینیسم از دل همین جا به جائیها سر برون آورد. زیر نام اقتدارگریز، سوسیالیستی، لیبرال، رادیکال، “می تو” ریشه آپارتاید جنسیتی، مردسالاری و کوه بی حقوقی زنان را از پیش چشم زنان کارگر و کل طبقه آنها دور ساخت. گرایشاتی بالیدند که تبدیل زنان کارگر به سیاهی لشکر را وثیقه تسویه حساب با رقبا و تقسیم سهام سود و قدرت کردند. جار و جنجالهای عالمگیری که کهکشان استثمار شوندگی، حقارت، ذلت، سیه روزی زن را به حجاب اجباری تقلیل داد و اعتراض به پوشش دینی یا کاهش اختلاف میان شمار زنان و مردان مجلس سرمایه و مانند اینها را کل کارزار رهائی زن القاء کرد. بورژوازی اگر حاکم بود با این کار، خطر طغیان توده ها را از سر خود دفع نمود و اگر اپوزیسیون بود قدرت پیکار طبقاتی آنان را سلاح چانه زنی و مفاصا حساب خود با رقبای حاکم کرد. همه اینها البته یک رویه ماجرا را ظاهر می ساخت. رویه دیگرش در ایران، افغانستان، جوامع میدان تازش ارتجاع اسلامی بورژوازی به نمایش در می آمد. در اینجا سرمایه سوای سرکوب قهرآمیز پلیسی، نظامی سلاح دیگری برای بقای حاکمیت خود نداشت و بخش هار دینی این طبقه مذهب را کارسازترین سلاح می دید. در ایران به دنبال قیام ۵۷، رژیم درنده اسلامی جای رژیم هار سلطنتی را گرفت. فروپاشی چرخه ارزش افزایی سرمایه و خطر طغیان توده کارگر، اعمال وحشیانه ترین دیکتاتوری ها را شرط حتمی بقای سرمایه داری کرد. اگر رژیم گذشته، زن ستیزی، تبعیض جنسیتی، فساد و فحشاء و حقارت زنان را با نمایش آزادی پوشش گواه مدرن بودن خود می گرفت، رژیم درنده اسلامی حفاری منحط ترین غل و زنجیرهای دینی از کهنه ترین گورستانها را ساز و برگ ایدئولوژیک اعمال قهر فاشیستی می کرد. حجاب اجباری، سنگسار، حق طلاق، سپردن حضانت فرزند به مرد، دیه، ارث در زمره این سلاحها بود. رژیم این کارها را انجام داد و به موفقیتهائی دست یافت. اما قادر به مهار کارزار زنان نشد. زنان طبقه کارگر در خانه، در مراکز کار، در خیابانها، هر جا که می توانستند بی توجه به جارو جنجالهای پرفریب دمکراسی پرستان، عشاق سینه چاک جامعه مدنی، فمینیست ها یا کل اپوزیسیون چپ و راست بورژوازی، حجاب اجباری را دور انداختند، علیه انحصار حق حضانت مردان، زورگویی همسران شوریدند. دست در دست مردان کارگر علیه ستمکشی، استثمار و شرایط مرگبار محیط کار قیام کردند. تلاش ها و جانفشانی هائی که به رغم همه کسر و کمبودها ستایش انگیز است. رژیم اسلامی هار بورژوازی اگر زنان را وادار به ماندن در خانه می کند. اگر با توسل به همه شیوه های قهر و سرکوب، آنها را وادار به پوشش اجباری می سازد. اگر زن ستیزانه ترین قوانین را بر آنها اعمال می کند. اگر “کانون گرم خانواده” و “بهشت زیر پای مادران است” را ساز و برگ شستشوی مغزی آنها می سازد. برخلاف تصور متفکران حاکم یا اپوزیسیون نه از سر ایدئولوژیک بودن، نه برای رفع خطر از سر اسلام، نه که صرفا کاربرد سلاحی کارا و قتاله برای ماندگارسازی سرمایه داری است. سرکوب هر چه وحشیانه تر هر نفس کشیدن زنان کارگر یک شرط اساسی بقای سرمایه داری است. جمهوری اسلامی هر چه سبعتر به این سرکوب دست می یازد و در این راستا مذهب را به مثابه مسموم ترین و مهلک ترین سلاح از نیام بیرون می آرد. بورژوازی از جمله مافیای دینی آن شیفته خدا و کعبه و حجاب و شرعیات نیست. فریفته قدرت و مالکیت و حکومت و سود است. بقای کار خانگی بدون هیچ مزد زنان را می خواهد تا به یمن آن بدون تحمل هیچ هزینه ای، ارتش نیروی کار را پرورش دهد، هزینه نگهداری سالمندان، معلولان، سالخوردگان را بر دوش آنها اندازد، با فرسودن و هلاک آنها ، با میلیاردها ساعت کار بدون هیچ مزد سالانه آنها کوه اضافه ارزشهای خود را کوهستان سازد. در این راستا است که از “بهشت زیر پای مادران و “کانون گرم خانواده” و «زن خوب پارسا» می گوید. اپوزیسون های راست و چپ بورژوازی نیز به شکل دیگری همین کار را می کنند. بر طبل جنبش عموم و فراطبقاتی مسالمت آمیز یا میلیتانت و رژیم ستیز زنان می کوبند تا قدرت طبقاتی نیمی از کارگران را توپخانه کارزار قدرت گیری خود سازند.آنچه امروز پیرامون حق زنان!!! تساوی گام به گام زن و مرد!!! تحقق مطالبات!!! فرو ریختن تابوی جنس دوم!!! و … هیاهو می گردد، سوای جدال قدرت و تسویه حساب میان بخش های مختلف حاکم و اپوزیسیون بورژوازی هیچ چیز دیگر نیست. از دومی ها باید پرسید که چرا زنان طبقه سرمایه دار در پی کسب همان حقوقی هستند که هیچگاه از آنها سلب نشده است؟!! جز انست که این به اصطلاح «حقوق» دامی برای خارج ساختن زنان کارگر از سنگر کارزار واقعی ضد سرمایه داری، بیرون راندن آنها از میدان جنگ رادیکال طبقاتی برای کندن ریشه واقعی تمامی بی حقوقی ها است؟؟. زنان کارگر به یقین مفلوک ترین، ستم زده ترین، فرودست ترین بخش طبقه خویشند، اما هر گام غلبه آن ها بر این سیه روزی ها در گرو ایفای نقش نیرومندتر در پهنه پیکار ضد سرمایه داری و همراهی، همپیوندی، همصدائی و همرزمی پرخروش تر با کل توده های طبقه خود است. رفرمیسم منحط چپ و راست، وانمود می کند که زنان زیر سیطره رژیمهای دمکراتیک به همه مطالبات خود دست یافته اند، بلوا راه می اندازند که اگر دمکراسی، حقوق بشر کاپیتالیستی و مدنیت لیبرالی بر دنیا سایه افکند، اگر رژیم ها رخت مذهب از تن بیرون کنند و ملبس به کت و پاپیون دمکراسی گردند، هیچ زن بی حقوقی در هیچ کجای جهان پیدا نخواهد شد.!!حرفی که دروغ محض و فریبی انفجار آمیز است. زنان کارگر اروپا و برخی ممالک پیشرفته صنعتی مثل مردان کارگر، زیر فشار شدت استثمار سرمایه داری هستند و هر چه بحرانهای سرمایه توفنده تر می گردد، ابعاد استثمار، ستمکشی و بی حقوقی آنان حادتر و مضاعف تر می گردد. تعطیلی فزاینده مراکز نگهداری سالمندان و معلولان و مهد کودک ها، تیشه سمی مخوفی است که بر تار و پود هستی آنها فرو می آید. این زنان آزادی پوشش دارند، اسیر گشت ارشاد نیستند، از حق حضانت اولاد هم برخوردارند، استیفای این حقوق را هم مدیون این یا آن لایه، حزب و دار و دسته بورژوازی نمی باشند. به یمن پیکارهای ممتد تاریخی در خاکریزهای استوار ضد بردگی مزدی از چنگال قهر بورژوازی بیرون کشیده اند. اما همچنان برده مزدی آن هم از جنس دوم آن هستند. وضع در جوامعی مثل ایران بسیار فاجعه بارتر و دهشتناک تر است. نکته اساسی آنست که باید دست بر ریشه نهاد. باید برای خارج سازی کامل معاش، رفاه، دارو، درمان، آموزش، مسکن، آب و برق و گاز و کل مایحتاج معیشتی، رفاهی از سیطره داد و ستد کالائی، پولی سرمایه داری جنگید، باید محو کامل کار خانگی و به عنوان جزء مقدم آن تعلق تمامی حقوق به این نوع کار را دستور فوری کارزار کل طبقه کارگر ساخت. باید مبارزه ضد حجاب اجباری، مردسالاری، کلیه اشکال آپارتاید جنسیتی، مبارزه علیه آلودگی مرگبار محیط زیست و کار را با کارزار رادیکال ضد سرمایه داری و برای محو بردگی مزدی در هم تنید و واحد ساخت. باید یک قدرت سازمان یافته شورائی و ضد سرمایه داری شد و رهائی زن را جزء انداموار جنگ رهائی انسان کرد. روز جهانی زن باید روز افراشتن این بیرق گردد.

مصطفی حدائق

۱۸ اسفند ۱۴۰۲