ترجمه بخشی از سخنرانی Fernand Pelloutier در پاریس، ۱۸۹۶
مترجم: فریده ثابتی، سپتامبر ۲۰۱۱
وقتی از هنر خالص، هنر بدون افق، )یا هنر برای هنر( حرف بزنیم، جمع کثیری از کسانی را که به هنرمند معروفند، بخود جلب می کند. این جمع اصل خود را فراموش کرده اند، و خود را در محدوده نظام سرمایه داری می یابند و جزو الیگارشی سرمایه داری هستند. اینان رنج انسان ها را درک نمی کنند. حس همدردی با انسان ها، در آن ها بخواب رفته است. آن ها علیه بیعدالتی و نابرابری شورش نمی کنند. رضایت آن ها از زندگی، به برآورده شدن نیازهایشان مربوط است و کاری به رضایت و نیازهای کسان دیگری، که برآورده نمی شود ندارند.
باور نکنید که آن ها بدترین دشمنان شما هستند، انسان هایی که افق دیدشان چنان باریک است که فقط می توانند به منافع فوری خود فکر کنند. و اصولا نمی خواهند، سوا از معاملات و مذاکرات مالی، چیزی در باره مسایل اجتماعی بدانند. اگر فقط آن ها بین شما و جامعه سرمایه داری ایستاده بودند، رهائی شما حتمی بود، زیرا قدرت ماهیچه های شما، و توان انرژی زندگی تان، آن ها را بزودی پایمال می کرد. امیال اساسی شان، آن ها را کور کرده است، و آن ها رشد دائمی جنبش مردمی را نمی بینند. اصلاحات اجتماعی هشیاری آن ها را فراری داده است. “زمانی که به آن ها می گوئید؛ در حالی که شما به چیزی جز لذت فکر نمی کردید، اذهان مردم روشن شد. روزی می رسد که نعماتی را که خودخواهی شما، از جمع کثیری از مردم ربوده است، پس خواهند گرفت، آن ها خیلی متعجب می شوند”. “و اگر تعداد کمی از آنها شانس بیاورند و تاثیر برخوردهای نظم اجتماعی سرمایه داری را منعکس کنند، آن ها شانه های خود را بالا می آندازند و استهزا آمیز تکرار می کنند که ” این در طول زندگی من رخ نخواهد داد”.
دشمن خطرناک تر شما کسانی هستند، که نه تنها خودشان فقط به لذت ها فکر می کنند، بلکه برای محروم کردن دیگران از لذت ها تلاش می کنند. کسانی هستند، که قرن هاست شما را متقاعد می کنند، که به آدم های ثروتمند نیاز دارید. که آن ها بشما کار می دهند. که وسیله معیشت فقرا را تامین می کنند.
کسانی هستند که به شما می گویند؛ رنجی که شما در این دنیا می کشید، معیار برخوداری شما از لذت های آن دنیا است. هرچه این جا بیشتر رنج بکشید، در آن دنیا راحت تر خواهید بود. کسانی هستند، که می دانند چقدر تشنگی برای آزادی رشد می کند، و تلاش های بیسابقه ای را برای ناآگاه نگهداشتن شما انجام می دهند.
آن ها از یکطرف، در مردم این ایده را تقویت می کنند، که نابرابری اجتماعی امری طبیعی است، و نتیجه می گیرند که بنابراین قانونی غیرقابل تغییر است. از طرف دیگر سرنوشت آن ها را، روز بروز بدتر می کنند، به نحوی که در کنار تسلیم و ناتوانی، باعث ایجاد ناآگاهی و بی خبری در آن ها می شوند. بی خبری خود، تسلیم ایجاد می کند. اینها بعلاوه ضغف جسمانی، برای سرکوب هر انقلابی، حتی قبل از این که بتواند آغاز شود، می باشد.
این وظیفه هنر است که از دروغ های اجتماعی نقاب بردارد. آنوقت خواهید دید که چرا مذاهب ایجاد شدند. که چگونه هنر پدرسالارانه ایجاد شد. که چگونه خانواده در مدلی که حکومت می خواست، ایجاد شد. که چگونه نیاز به کارفرماها و خبرگان ایجاد شد.
منبع: از بخش تاریح
Libcom.org
Arte & Revot